فریبا قهرمانی
انسانی که از علوم قرآنی برخوردار و مدعی شناخت راههای سعادت و شقاوت میباشد ولی عملاً برخلاف آنچه که میداند و میگوید در زندگی حرکت کند از اینجاست که میفهمیم که آن انسان علم، به حق بودن قرآن ندارد و به فرموده قرآن نابینا و عمی است.
البته این حقیقت را همه کس نمیفهمد به جز:
"إنما یتذکر أولوا الألباب"
"تنها عالمانند که متذکر این حقیقت میباشند"
در قرآن کلمه "حق" زیاد بکار رفتهاست، برخی از اهل تحقیق حساب کرده و گفتهاند: این کلمه نزدیک به 227 بار در قرآن آمده است. البته مشتقات آن مانند: "حقَّ، یحِق، یحِق، و ..." حساب جداگانه دارد.
اما تنها کلمه حق 227 بار در قرآن آمده و در رأس همه آنها ذات اقدس الله (جلجلاله) قرار گرفته که خود را به عنوان حق معرفی کرده و فرموده است:
"ذلک بأن الله هو الحقّ" و ..." حج/6
کلمه حق "هو" که در وسط آمده دلیل بر انحصار است یعنی در "حق" به معنای واقعی، تنها ذات اقدس اوست که "حق با لذات" است و بقیه "حق بالغیر" هستند، و در مورد رسول مکرمش فرموده است: "انا أرسلنا بالحق ،..." بقره/ 119
و درباره دینش فرموده است:
"هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق ..." توبه/33
و راجع به روز قیامت فرموده ذلک الیوم الحق و..."نبأ/39
"والوزن یومئذ الحق ..." اعراف/8
و تمام کائنات از آن نظر که مخلوق و مصنوع ذات حق هستند، و در حد خودشان نیز حقند از این رو میفرماید: "و ما خلقنا السماوات و الارض و ما بینهما ألا بالحق و ..."حجر/85 ما آسمانها و زمین را و آنچه که در بین آنهاست، جز به حق نیافریدهایم ..."
از آفرنش همه پدیدهها هدف و غایتی منظور است بنابراین وقتی انسان فهمید که در داخل نظامی که سراسر حق است قرار گرفته میفهمد که وجود خود او نیز حق است و هدفی از خلقتش در نظر گرفته شده که حق است و آن حق برنامهای است که باید آن را در زندگی بهکار ببرد تا به هدف و مقصود مورد نظر برسد چون که خود انسان اگر چه دارای فکر و فهم و عقل و شعور است، اما بدیهی است که احاطه و تسلط به تمام مراحل سیر وجودی خویش از مبدأ و منتهای هستی را ندارد تا قانونی جامع و کامل و متناسب با تمام مراحل زندگی وضع نماید و نمیتواند برنامهای را تنظیم سازد که سعادت همه جانبهاش را تأمین سازد.
قدر مسلم اینکه از حقیقت مرگ که بطور حتم سر راه همه انسانها قرار دارد، آگاهی ندارد و نمیداند مرگ در چه وضع و حالی به سراغش خواهد آمد و پس از آن چگونه و با چه عواملی از سعادت و شقاوت مواجه خواهد شدو ... خیلی از مسائل دیگر که علم انسان قاصر است از درک و فهم آن. بنابراین هیچ چارهای ندارد جز اینکه دست نیاز بسوی آفریدگار خود که حق محض است دراز کند و از او که قانونگذار زندگی ماست بخواهد که بر راه حق و حقیقت دلهایمان را قرار دهد و هدایتمان کند.
"إهدنا الصراط المستقیم"
نظرات
خانم قهرمانی عزیز<br /> سلام<br /> با عرض ارادت خالصانه خدمت شما و تمام کسانی که قلم فرسایی را خوش می دارند مطلبی را خدمت شما یادآور خواهم شد:<br /> آنچه از کلمه حق در قرآن به کار رفته دارای مضمونی عام اسن نه خاص بطوریکه به کار گرفته شدن حق از طرف خداوند و در قرآن بدین معنی نیست که دیگران حق نیستند و یا کلام و گفتار آنها نمی تواند حق باشد و هر حقی بالاجبار باید به خداوند رجعت کند به نظر بنده چنین نتیجه ای حاکی از قضاوتی بدون تأمل است بلکه خواهر عزیزم با تأملی هر چند اندک می توان به این نتیجه دست یافت که خداوند با بکارگیری کلمه حق در قرآن برای خود یا نبی یا هر آنچه که به ایشان ارتباط نزدیک پیدا می کند در صدد اثبات متعلقات خود است اعم از کلام ایشان یا فرستلده ایشان و یا کتاب ارسالی و غیره یعنی اینکه اگر کسی غیر از خداوند در صدد اثبات ادعای خود برآمد و خواست که دیگران نیز برکار او صحه بگذارند می تواند از همین کلمه یا مشتقات آن بهره گیرد البته فراموش نشود چون فضای گفتاری کلام خداوند جوامع سنتی را در بر می گرفت زیاد از این کلمه بهره گرفته شده و ای بسا اگر فضای گفتاری چنان نبود این کلمه آنچنان استعمالی نمی یافت و خداوند جهت اثبات از آن بهره نمی گرفت .<br /> با احترام<br /> آدم