هانا آرنت، فیلسوف سیاسی برجسته قرن بیستم، در كتاب «وضع بشر» خود، مفهوم «ویتا اكتیوا» یا «زندگی فعال» را مطرح می‌كند كه شامل سه فعالیت اساسی انسان است: كار، تولید و عمل. این مفهوم می‌تواند چارچوبی برای درك چالش‌های پیش روی ما در عصر پساانسانی فراهم كند. كار، به گفته آرنت، «فعالیتی است كه به وضعیت زندگی انسان در زمین مربوط می‌شود.» در عصر پساانسانی، مفهوم كار دستخوش تغییرات اساسی می‌شود. ظهور پلتفرم‌های كار آنلاین مانند Upwork و Fiverr نمونه‌ای از این تغییر است. این پلتفرم‌ها مرزهای سنتی كار را در هم شكسته و امكان كار از راه دور و انعطاف‌پذیر را فراهم كرده‌اند. این تغییر، همزمان با پیشرفت هوش مصنوعی و اتوماسیون، چالش‌های جدیدی را ایجاد می‌كند. طبق گزارش موسسه مكنزی در سال 2021، تا سال 2030، حدود 375 میلیون كارگر (تقریبا 14درصد نیروی كار جهانی) ممكن است نیاز به تغییر شغل یا كسب مهارت‌های جدید داشته باشند. این آمار نشان‌دهنده تغییر عمیق در ماهیت كار و نیاز به انطباق‌پذیری بیشتر نیروی كار است. آرنت هشدار می‌دهد: «خطر جامعه كارگران این است كه چنین جامعه‌ای از انسان‌هایی تشكیل شده كه دیگر نمی‌دانند چگونه كار كنند.» این هشدار در عصر پساانسانی، جایی كه بسیاری از كارها توسط ماشین‌ها انجام می‌شود، اهمیت بیشتری پیدا می‌كند. به عنوان مثال، شركت آمازون در سال 2021 اعلام كرد كه قصد دارد تا سال 2025، بیش از 10 میلیارد دلار در زمینه اتوماسیون و روباتیك سرمایه‌گذاری كند. این امر می‌تواند به جایگزینی بسیاری از مشاغل انبارداری و لجستیك با روبات‌ها منجر شود. تولید، دومین جنبه «ویتا اكتیوا»، به گفته آرنت «به ناطبیعی بودن وجود انسان مربوط است.» در عصر پساانسانی، مفهوم تولید نیز دستخوش تغییرات اساسی می‌شود. فناوری‌های پیشرفته مانند چاپ سه‌بعدی و هوش مصنوعی مولد، امكانات جدیدی برای خلق و تولید فراهم می‌كنند. این تغییرات، مرز بین تولید انسانی و ماشینی را مبهم‌تر می‌كند و پرسش‌هایی را درباره ارزش و اصالت آثار تولید شده مطرح می‌سازد.
عمل، سومین جنبه «ویتا اكتیوا»، به گفته آرنت «تنها فعالیتی است كه بدون واسطه میان انسان‌ها رخ می‌دهد.» در عصر پساانسانی، مفهوم عمل نیز با چالش‌های جدیدی روبه‌رو می‌شود. شبكه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های ارتباطی آنلاین، نحوه تعامل ما را تغییر داده‌اند. اگرچه این فناوری‌ها امكانات جدیدی برای ارتباط فراهم می‌كنند، اما همزمان می‌توانند به ایجاد «حباب‌های فیلتر» منجر شوند كه تنوع دیدگاه‌ها را محدود می‌كند. آرنت بر اهمیت «تكثر» در جامعه انسانی تاكید می‌كند و می‌گوید: «تكثر انسانی، شرط اساسی هم برای عمل و هم برای گفتار است.» در عصر پساانسانی، حفظ این تكثر و تنوع انسانی در برابر یكنواختی احتمالی ناشی از فناوری، چالشی اساسی خواهد بود. مطالعه‌ای در سال 2020 نشان داد كه 72درصد از كاربران اینترنت نگران هستند كه الگوریتم‌های آنلاین، اطلاعاتی را كه می‌بینند بیش از حد محدود كنند، این نگرانی نشان‌دهنده اهمیت حفظ تنوع و تكثر در عصر دیجیتال است.
در نهایت شاید بزرگ‌ترین چالش ما در عصر پساانسانی، حفظ آنچه ما را انسان می‌كند، باشد. آرنت می‌گوید: «آنچه معمولا باقی می‌ماند، زبان مادری است.» این گفته می‌تواند به ما یادآوری كند كه حتی در میان پیشرفته‌ترین فناوری‌ها، ارتباط انسانی و فرهنگ ما منبعی برای معنا خواهد بود. با وجود پیشرفت‌های چشمگیر در ترجمه ماشینی، زبان‌های بومی و لهجه‌های محلی همچنان نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی دارند. پروژه‌هایی مانند «Wikitongues» تلاش می‌كنند تا زبان‌های در معرض خطر را مستندسازی و حفظ كنند. این تلاش‌ها نشان‌دهنده اهمیت حفظ تنوع زبانی و فرهنگی در عصر جهانی‌سازی و دیجیتالی ‌شدن است. در كنار چالش‌های مطرح شده توسط آرنت، عصر پساانسانی پرسش‌های فلسفی عمیق‌تری را نیز مطرح می‌كند. یكی از این پرسش‌ها مربوط به ماهیت هوشیاری و آگاهی است. با پیشرفت هوش مصنوعی، آیا ممكن است روزی با ماشین‌هایی روبه‌رو شویم كه ادعای آگاهی دارند؟ این امر چه تاثیری بر درك ما از خودمان و جایگاه‌مان در جهان خواهد داشت؟ پرسش دیگر مربوط به مفهوم هویت است. در جهانی كه فناوری‌های پیشرفته امكان تغییر و بهبود بدن و ذهن را فراهم می‌كنند، مرز بین «طبیعی» و «مصنوعی» چگونه تعریف می‌شود؟ آیا استفاده از این فناوری‌ها ما را كمتر «انسان» می‌كند یا بخشی از تكامل طبیعی ماست؟ مساله اخلاق نیز در عصر پساانسانی اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. با ظهور سیستم‌های هوش مصنوعی قدرتمند، چگونه می‌توانیم اطمینان حاصل كنیم كه این سیستم‌ها در راستای ارزش‌های انسانی عمل می‌كنند؟ چه كسی مسوول تصمیمات و اعمال یك سیستم هوش مصنوعی خودمختار است؟ همچنین در زمینه عدالت اجتماعی، عصر پساانسانی چالش‌هایی جدیدی را با خود به ارمغان خواهد آورد. آیا دسترسی به فناوری‌های پیشرفته بهبود و توانمند‌سازی خارج از عرف انسان‌ها، منجر به ایجاد شكاف‌های جدید اجتماعی و اقتصادی خواهد شد؟ چگونه می‌توانیم اطمینان حاصل كنیم كه مزایای این فناوری‌ها به‌طور عادلانه توزیع می‌شوند؟ در نهایت پرسش اساسی این است كه در عصر پساانسانی، معنای زندگی چگونه تعریف می‌شود؟ در جهانی كه بسیاری از كارهای ما توسط ماشین‌ها انجام می‌شود و توانایی‌های ما به‌طور چشمگیری افزایش می‌یابد، چه چیزی به زندگی ما معنا می‌بخشد؟ پاسخ به این پرسش‌ها ساده نیست و احتمالا نیازمند بازاندیشی در بسیاری از مفاهیم بنیادی فلسفی، اخلاقی و اجتماعی است. با این حال همان‌طور كه آرنت اشاره می‌كند، شاید آنچه در نهایت باقی می‌ماند، توانایی ما برای برقراری ارتباط، خلق معنا و حفظ تنوع و تكثر انسانی است.