در بخش دوم مقاله اقوال و استدلال‌‌‌‌های آن گروه از علما و مفسرینی را که بر این رأی بودند؛ پوشش صورت و دو دست زن واجب است، از نظر گذراندیم. اکنون در این بخش به بیان آراء و دلایل آن گروه از علما و مفسرینی می‌‌‌‌پردازیم که معتقدند جایز است زن صورت و دو دستش را آشکار سازد، و پوشانیدن صورت و دو دست را سنت و مستحب می‌‌‌‌دانند، مگر زمانی که خوف فتنه وجود داشته باشد، در این صورت پوشش چهره واجب می‌‌‌‌شود. از نظر آنان آیه‌‌‌‌ی حجاب خاص همسران پیامبر – صلی الله و علیه و سلم – است. و نیز می‌‌‌‌گویند مراد از آیه‌‌‌‌ی:‌‌‌‌ « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ » پوشش صورت نیست، چنان که مودودی می‌‌‌‌گوید: با نزول این آیه « بر زن واجب شد صورتش را بپوشاند»[1]. لذا، کسانی که پوشش صورت و دو دست زن را واجب می‌‌‌‌دانند واژه‌‌‌‌ی « الإدناء » در آیه‌‌‌‌ی‌‌‌‌ جلباب را به پوشش همه‌‌‌‌ی صورت و آشکار ساختن یک چشم که با آن ببیند، تفسیر نموده‌‌‌‌اند.[2]. آلبانی در پاسخ به مودودی می‌‌‌‌گوید: تا آنجایی که من می‌‌‌‌دانم هیچ عالمی چنین نظری را بیان نداشته و برای این قول هیچ مستندی که بر آن اعتماد کرد، وجود ندارد[3].

سپس، آن گروه از علما که آشکار نمودن صورت و دو دستش را جایز می‌‌‌‌دانند، بر پایه‌‌‌‌ی این اصل که: «ان القرآن یفسر بعضه بعضا»، هر جزئی از قرآن جزئی دیگر را تفسیر می کند، آیه‌‌‌‌های، جلباب، زینت، غص بصر و خمار را تفسیر و تبیین نموده و استدلال می‌‌‌‌کنند که این آیات دلالت صریحی بر جایز بودن آشکار کردن صورت دارند. آنان می‌‌‌‌گویند در آیه‌‌‌‌ی زینت: « وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، چون استثنا متصل و از جنس مستثنی منه است. لذا، آن چیزی که آیه از زینت استثنا نموده صورت است. بنابر این، آیه‌‌‌‌ به وضوح نشان می‌‌‌‌دهد پوشاندن صورت واجب نیست. لذا، باید مفهوم « الإدناء »، در آیه‌‌‌‌ی جلباب به غیر صورت تقیید شود، و این گونه آنان بین این دو آیه‌‌‌‌ی جلباب و زینت توفیق و سازگاری حاصل می‌‌‌‌کنند. همچنین، می‌‌‌‌گویند؛ سنت نبوی قرآن را تبیین و تفسیر می‌‌‌‌کند، و عموم آن را تخصیص و مطلق آن را تقیید می‌‌‌‌کند؛ و در این باب احادیث فراوانی وجود دارند که دلالت دارند، واجب نیست،صورت پوشانیده شود. باین اساس، لازم است تفسیر این آیات در پرتو این نصوص تبیین و تقیید شوند[4].

علاوه بر آن، آنان برای تأیید آراء و نظرات خود به شیوه‌‌‌‌ی پوشش برخی از زنان صحابه و تابعین که بهترین قرن‌‌‌‌ها و زمان‌‌‌‌ها بوده‌‌‌‌اند، استناد می‌‌‌‌کنند که صورت و دو دست‌‌‌‌شان را در برابر بیگانه و نامحرم آشکار می‌‌‌‌ساختند.

اینک در بخش سوم، اقوال این دسته از علما و مفسرین را در مورد مراد از آیه: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ » و استدلال‌‌‌‌های آنان به قرآن و سنت، و پوشش زنان صحابه از نظر می‌‌‌‌گذرانیم.

ثانیاً: اقوال علما و مفسرینی که بر این رأی‌‌‌‌اند مراد از آیه: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ »: ستر صورت زن نیست:

1- ابن جریر طبری از قتاده روایت نموده که مراد از آیه: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»،یعنی: «أخذ الله علیهن أن یقَنِّعن على الحواجب»، یعنی: خداوند متعال امر نموده چادرهایشان(قناع) را بر پیشانی‌‌‌‌‌‌‌‌شان بکشند[5].

2- ابن ابی حاتم می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، یعنی: چادرها‌‌‌‌‌‌‌‌یشان را بر خود فروافکنند؛ جلباب پارچه‌‌‌‌ای است كه بر روسری انداخته می‌‌‌‌شود. بر هیچ مسلمانی جایز نیست او را با پوشش غیر معمول ببینند، مگر اینکه پارچه‌‌‌‌ای بر روسری‌‌‌‌اش بیندازد و با آن سر و گردنش را محکم ببندد[6].

3- سنعانی می‌‌‌‌گوید : «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، یعنی: چادرهایشان را بر خود فرو افکنند. جلباب، رداء است و آن چامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روی پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد[7].

4- ابن كثیر می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب ردائی است که بر روسری انداخته می‌‌‌‌شود، و به منزله‌‌‌‌ی «ازار»، یعنی جامه‌‌‌‌ی بلند امروزی است[8].

5- مظهری می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، «یدْنِینَ» فعل امر است به تقدیر «لام»، لیدنین عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ. یعنی: چادرهایشان را بر خود فرو اندازند، و آن ملحفه‌‌‌‌ای است که زن روی پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد[9].

6- ابن اثیر می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، حلباب، ملحفه و إزاری است که زن با آن خودش را می‌‌‌‌پوشاند[10].

7- كشمیری می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب ردائی است که از فرق سر تا نوک پا را می‌‌‌‌پوشاند[11].

8- قرطبی می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب، لباسی بزرگتر از روسری است، از ابن عباس و ابن مسعود روایت شده که رداء است و نیز گفته شده «قناع»، یعنی جامه است و صحیح آن است لیاسی است که تمام بدن را می‌‌‌‌پوشاند[12]

9- ابن قطان می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، یعنی: خداوند به رسولش– صلی الله علیه و سلم – امر فرمود به زنان مسلمان دستور دهد چادرهایشان را بر خود فرو افکنند تا خود را بپوشانند[13].

10- خازن می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، یعنی: چادرهایشان را بر خود افکنند و با آن خودشان را بپوشانند.جلباب، جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روی پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌پوشد[14].

11- نعمانی می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب، جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روی پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد[15].

12- مراغی می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب، جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روی پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد،« یدْنِینَ »، یعنی: فروافکندن و گستراندن[16].

13- ابن حزم می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب در لغت عرب که پیامبر – صلی الله علیه و سلم – با آن ما را خطاب قرار داده، جامه‌‌‌‌ای است که تمام بدن را می‌‌‌‌پوشاند، نه قسمتی از آن[17].

14- قِنَّوجی می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، جلباب، لباسی است بزرگتر از روسری و جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روی پیراهن و خمارش می‌‌‌‌پوشد، جوهری می‌‌‌‌گوید: ملحفه است و شهاب می‌‌‌‌گوید: « إزار واسع یلتحف به »، یعنی: جامه‌‌‌‌ای است بزرگ که آن را به خود می‌‌‌‌پیچند و نیز گفته شده: « القناع »، یعنی روسری است و نیز گفته شده هر نوع لباسی است که تمام بدن زن را ‌‌‌‌بپوشاند و نیز گفته شده نوعی لباس فراخ و بزرگ مانند « كساء » است[18].

15- مقدسی می‌‌‌‌گوید: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، « یدْنِینَ»، یعنی فرو افکندن، جلابیب جمع جلباب است و آن جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر پیراهن و روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد[19].

16- حموش در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: مفسیرین هفت قول را برای معنای جلباب مطرح نموده‌‌‌‌اند و ابن کثیر آن‌‌‌‌ها را بیان نموده و ابن حجر پس از نقل آن‌‌‌‌ها می‌‌‌‌گوید: ارجح اقوال این است که حلباب، ملحفه و ازاری است که زن با آن خودش را می‌‌‌‌پوشاند[20].

17- دروزة در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: گفته شده جلباب «ملاءة»، پارچه‌‌‌‌ای است که زن خود را با آن می‌‌‌‌پوشاند، و نیز گفته شده مقنعه‌‌‌‌ای است که زن با آن پیشانی و سرش را می‌‌‌‌پوشاند و نیز گفته شده روسری‌‌‌‌ای است که بر شکاف لباس انداخته می‌‌‌‌شود و زن با آن دو لبه‌‌‌‌ی لباسش را می‌‌‌‌پوشاند.

در این آیه خطاب موجه پیامبر - صلى الله علیه وسلم - است که همسران و دخترانش و سایر زنان مسلمان را امر نماید چادرهایشان را بر بدن‌‌‌‌شان بیندازند و خود را با آن جم و جور کنند، تا با آن لباس شناخته شوند و مورد آزار زبانی قرار نگیرند. همچنین در آیه اشاره‌‌‌‌ای واضح است که امر شامل همسران و دختران و زنان مسلمان است. نص آیه اعلام می‌‌‌‌کند آنان بیرون می‌‌‌‌روند و دیگران به ایشان می‌‌‌‌نگرند، در این آیه قرینه‌‌‌‌ای وجود دارد دال بر اینکه مراد از حجابی که در آیه‌‌‌‌ی 53 بیان شده است، نقاب نیست[21].

18- زحیلی در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: خداوند متعال پیامبر - صلى الله علیه وسلم – را امر می‌‌‌‌نماید به همسران و دختران و زنان مسلمان اعلام کند تا پوششی‌‌‌‌ بر خود فروافکنند و خود را با حجاب شرعی بپوشانند؛ و آن چادر است، یعنی جامه‌‌‌‌ای که تمام بدن را غیر از صورت و کف دو دست بپوشاند[22].

19- سید قطب در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: خداوند به زنان مسلمان دستور می‌‌‌‌دهد رداء و روپوش خود را در وقت بیرون رفتن برای قضاء حاجت و رفع نیاز بر خویشتن بیفكنند تا با همچون جامه‌‌‌‌ی بلندبالای بدن پوشی ممتاز گردند و شناخته شوند، و بدین وسیله مورد اذیت و آزار افراد بداخلاق و منافقان و شایعه پردازان و فاسقانی قرار نگیرند که در مدینه متعرض زنان می‌‌‌‌شدند و بر سر راهشان می‌‌‌‌آمدند[23].

20- آلبانی در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: در این آیه خداوند متعال به زنان امر نموده هنگامی که از خانه بیرون می‌‌‌‌آیند با انداختن چادر یا جامه بر لباس‌‌‌‌ها و روسری‌‌‌‌هایشان خود را بپوشانند و جمع و جور کنند، زیرا موجب فزونی حجب و حیا و شرف و بزرگی در سیرت و رفتار می‌‌‌‌شود[24]. همچنین، از آیه‌‌‌‌ی نور به وضوح فهمیده می‌‌‌‌شود که واجب نیست صورت پوشیده شود. پس باید « الإدناء » به غیر از صورت تقیید شود، تا بین این دو آیه توفیق حاصل شود[25].

21- سبحانی در تفسیر آیه‌‌‌‌ی: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ می‌‌‌‌گوید: یعنی: اى پیغمبر - صلى الله علیه وسلم - به همسران و دخترانت و نیز به زنان مسلمان بگو: وقتى از خانه بیرون مى‌‌‌‌روند لباس هاى بلند خود را بپوشند تا تمام بدنشان را بپوشاند كه این امر باعث مى‌‌‌‌شود شناخته شوند و مردم بدانند كه آنان مؤمن‌‌‌‌اند و اهل برنامه‌‌‌‌هاى جاهلى نیستند و دیگر از سوى منافقان مورد اذیت و آزار قرار نگیرند[26].

22- قرضاوی می‌گوید: آیه: «یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، نه در لغت و نه در عرف بیانگر ستر صورت نخواهد بود و الزام به چنین چیزی فاقد دلیلی از قرآن، سنت و اجماع می‌باشد و گفته‌ی بعضی از مفسّرآن که می‌گویند: آیه مستلزم صورت است معارض با گفته‌ی بعضی از مفسران دیگر است که می‌گویند: آیه بیانگر ستر صورت نیست و این موضوع را صاحب کتاب «اضواء البیان» بیان داشته‌اند: بنابراین، استدلال موافقین ستر با آیه، ساقط است[27].

الف)- ادله‌‌‌‌ی قائلین به جواز آشکار شدن صورت و دو دست زن:

اولاً: ادله‌‌‌‌ی قرآن کریم:

1-  استدلال به آیه‌‌‌‌ی حجاب:

خداوند متعال می‌‌‌‌فرماید: «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب» (احزاب:53).

مراد از این آیه در حجاب و پرده بودن همسران پیامبر صلی الله علیه و سلم - است.

ابن منظور می‌‌‌‌گوید: حجاب، در لغت به معنى چیزى است كه در بین دو چیز حائل مى‌‌‌‌شود[28].

علما و مفسرینی که پوشش صورت را واجب می‌‌‌‌شمارند، می‌‌‌‌گویند: مراد از آیه‌‌‌‌ی حجاب، امر به پوشش صورت همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – است. لذا، حکم آیه عام است و بر زنان مسلمان واجب است صورت‌‌‌‌شان را از افراد بیگانه و نامحرم بپوشانند. اما از نظر علما و مفسرینی که قائل به جواز آشکار شدن صورت‌‌‌‌اند، بین آیه‌‌‌‌ی حجاب و آیه‌‌‌‌ی جلباب فرق اساسی وجود دارد: آیه‌‌‌‌ی جلباب مختص به خروج زنان مسلمان از خانه و آیه‌‌‌‌ی حجاب مختص به گفتگوی آنان با مردان نامحرم در منزل و پس پرده و حجاب است. زیرا زنان در خانه عادتاً روپوش بر روى لباس نمی‌‌‌‌پوشند. و روسری بر سر ندارند، و نمی‌‌‌‌توانند خود را برای کسانی که از آنان پرسشی دارد، ظاهر سازند. اما هنگامی که از خانه بیرون می‌‌‌‌روند، چادر می‌‌‌‌پوشند. ابن تیمیه به این فرق عنایت داشته و می‌‌‌‌گوید: « فآیة الجلابیب عند البروز من المساكن، وآیة الحجاب عند المخاطبة فی المساكن»[29]. بنابراین، مراد آیه در حجاب بودن زن در خانه هنگام گفتگو با افراد بیگانه و نامحرم است.

سبحانی می‌‌‌‌گوید: مراد از آیه‌‌‌‌ی «فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب»، در پشت پرده بودن زن در خانه هنگام گفتگو با افراد بیگانه و نامحرم است(زیرا زنان در خانه عادتاً روپوش بر روى لباس نمی‌‌‌‌پوشند و روسری بر سر ندارند، و نمی‌‌‌‌توانند خود را برای کسانی که از آنان پرسشی دارد، ظاهر سازند) و این حکم عام است و مختص زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - نیست. اما مراد آیه چنین نیست که زنان پیامبر نباید از خانه بیرون آیند، و همواره از دیدگان مخفی باشند. اگر مراد آیه چنین بود خداوند متعال به پیامبر- صلی الله علیه و سلم - نمی‌‌‌‌فرمود به همسرانت بگو پوشش‌‌‌‌هایشان را به هم نزدیک کنند- خود را جمع و جور کنند- چون اگر قرار بر این بود که همواره از مردم پنهان باشند، و از خانه بیرون نیایند، دیگر نیازی به امر پوشش جلباب هنگام بیرون رفتن از خانه نبود[30].

سبب نزول این است چنانکه بخاری و دیگران از انس روایت نموده‌‌‌‌اند، این است كه عمر - رضی الله عنه – حرص شدیدی داشت همسران - پیامبر صلی الله علیه و سلم - در حجاب و پوشش و دور از انظار افراد نامحرم و بیگان باشند. وی می‌‌‌‌گوید: عرض کردم: ای رسول خدا افراد نیكو كار و فاسق بر تو وارد می‌‌‌‌شوند، کاش مادران مؤمنین را امر به حجاب و در پرده بودن می‌‌‌‌فرمودی،« فَلَوْ أَمَرْتَ أُمَّهَاتِ المُؤْمِنِینَ بِالحِجَابِ» سپس آیه حجاب نازل شد[31]. و این آیه در موافقت با پیشنهاد عمر - رضی الله عنه – نازل شد.

بخاری و مسلم از عایشه- رضی الله عنها- روایت می‌‌‌‌کنند که: پس از نزول آیه‌‌‌‌ی حجاب، سوده - رضی الله عنها- كه زنی تنومند و بلند بود، برای حاجتی از خانه بیرون رفت. وی هنگام بیرون شدن از خانه بر كسی كه او را می شناخت، پنهان نمی ماند، عمر بن خطاب او را دید و گفت: ای سوده بخدا سوگند، تو بر ما پنهان نمی‌‌‌‌مانی. پس بنگر که چگونه از خانه خارج می‌‌‌‌شوی که تو را نشناسند.

عایشه می‌‌‌‌گوید: سوده برگشت و در حالی که رسول خدا در خانه‌‌‌‌ی من بود، مشغول صرف شام بود و تکه گوشتی روی استخوان در دست داشت. گفت: ای رسول خدا من برای كاری بیرون رفتم، عمر به من چنین و چنان گفت. آنگاه خداوند، به پیامبر وحی نازل كرد. پس از اتمام وحی، در حالی كه آن تکه گوشت، همچنان در دستش بود، فرمود: «همانا به شما اجازه داده شد كه برای رفع نیازهایتان، بیرون بروید»[32].

آلبانی می‌‌‌‌گوید: این حدیث دلالت دارد که عمر- رضی الله عنه- سوده را فقط با جسمش شناخت؛ و این دلیل بر آن است که صورتش پوشیده بوده است. و عایشه-رضی الله عنها- نقل می‌‌‌‌کند که وی با جسم تنومند و بلندش شناخته می‌‌‌‌شد. لذا، عمر - رضی الله عنه- می‌‌‌‌خواست برای اینکه شخص وی شناخته نشود، نباید از خانه بیرون آید. اما شارع حکیم این بار با او موافقت نکرد، چون در آن حرج و سختی بود.

ابن حجر می‌‌‌‌گوید: عمر - رضی الله عنه- نسبت به افراد بیگانه‌‌‌‌ای که از حریم نبوی اطلاع حاصل کنند، از ته قلب متنفر بود، تا اینکه به صراحت به پیامبر – صلی الله علیه و سلم – فرمود: به همسرانت دستور ده تا در حجاب باشند و بر آن تأکید می‌‌‌‌کرد تا اینکه آیه‌‌‌‌ی حجاب نازل شد، سپس، بعد از آن قصد داشت آنان هرگز خود را آشکار نسازند و لو این که پوشیده باشند، و بر این کار اصرار می‌‌‌‌ورزید، اما از وی پذیرفته نشد، و به همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – اجازه داده شد برای رفع نیاز و برداشتن مشقت و حرج از آنان از خانه بیرون آیند[33].

سبب نزول دیگری برای آن بیان کرده‌‌‌‌اند، بخاری و مسلم از انس بن مالک رضی الله عنه روایت می‌‌‌‌کنند که: انس - رضی الله عنه - می گوید: من از همه‌‌‌‌ی مردم سبب نزول حجاب را بهتر می‌‌‌‌دانم. روزی ابی بن كعب در باره سبب نزول حجاب از من پرسید. رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - در مدینه با زینب دختر حجش ازدواج كرده بود. صبح روز بعد، پس از بر آمدن آفتاب، مردم را به صرف غذا دعوت نمود. پس از آن که برخی از مردم(پس از صرف غذا) برخاستند و بیرون آمدند، عده‌‌‌‌ای از مردم نیز با رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - نشستند. پیامبر - صلى الله علیه وسلم - برخاست و رفت و من نیز همراه ایشان رفتم تا اینكه به در اتاق عایشه رسید. آنگاه (به تصور اینکه آنها رفته‌‌‌‌اند) پیامبر - صلى الله علیه وسلم - دوباره به خانه برگشت و من نیز همراه او برگشتم. اما آنان همچنان سر جایشان نشسته بودند. رسول خدا - صلى الله علیه وسلم – دوباره برگشت و من هم همراه او برگشتم تا اینكه به در خانه‌‌‌‌ی عایشه رسید. سپس برگشت و من نیز همراه او برگشتم. این بار، آنها برخاستند. سپس، رسول خدا - صلى الله علیه وسلم – وارد شد و میان من و خودش پرده‌‌‌‌ای انداخت (و مانع دخول من شد) و آنگاه آیه‌‌‌‌ی حجاب نازل شد[34].

همه‌‌‌‌ی علما اتفاق دارند، چه آنهایی که پوشش صورت و دو دست را واجب می‌‌‌‌شمارند و چه آنانی که آشکار ساختن آن را جایز می‌‌‌‌دانند، پس از نزول آیه‌‌‌‌ی حجاب بر همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم – واجب شد، چهره‌‌‌‌شان را در برابر افراد نامحرم بپوشانند. ابن حجر می‌‌‌‌گوید: امر حجاب که به همسران پیامبر – صلی الله علیه و سم – اختصاص یافت، بدون اختلاف امر واجبی در خصوص پوشش صورت و دو دست آنان است، لذا، جایز نیست همسران پیامبر – صلی الله علیه و سم – صورت و دو دست‌‌‌‌شان را حتی هنگام شهادت دان و اموری از این قبیل آشکار سازند. و نیز جایز نیست آنان از خانه بیرون آیند و لو اینکه پوشیده باشند، مگر برای ضرورتی[35].

از نظر علما و مفسرینی كه آشكار ساختن صورت را جایز می‌‌‌‌دانند، آیه به همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم – امر می‌‌‌‌کند در خانه‌‌‌‌هایشان با‌‌‌‌ مردان نامحرم و بیگان در پشت پرده و پوشش و دور از انظار آنان گفتگو کنند.

ابن جزی می‌‌‌‌گوید: جایز نیست مردم با همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم- جز در پشت پرده و حجاب گفتگو کنند، و جایز نیست کسی آنان را ببیند، چه با نقاب و چه بدون نقاب، و این امر فقط خاص آنان است و سایر زنان مسلمان را شامل نمی‌‌‌‌شود[36].

محمد علی سایس می گوید: حکم این آیه خاص همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم – است، چون حرمت و احترام آنان همانند سایر زنان نیست، لذا، سایر زنان در این خصوص با آنان قیاس نمی‌‌‌‌شوند[37].

أبوشقه در پاسخ به کسانی که حکم آیه را عام می‌دانند، و می‌‌‌‌گویند حکم این آیه خاص زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - نیست و سایر زنان مسلمان را شامل می‌‌‌‌شود، چنین پاسخ می‌‌‌‌دهد:

(أ) حجاب وارد شده در این آیه همان ستر و پرده‌ای است که زن محجبه در پشت آن می‌نشیند؛ و احتجاب، یعنی؛ صحبت و گفتگوی مردان بیگانه و نا محرم با زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم- در پشت پرده و پوشش تا آنان اندام همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم - را نبینند. لذا، لفظ حجاب به دو معنی است، اول آن که از خصوصیات زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است و در کتاب و سنّت واردشده، همان ستر و پرده‌ای است که زن محجبه در پشت آن می‌نشیند؛ و دوم، پوشش و ستر بدن زن با لباس دراز است، چنانکه از واجبات بوده و میان زنان مسلمان رایج است؛ و لذا، نباید بین این دو خلط و اشتباه صورت گیرد.

(ب) خطاب آیه به ‌صراحت متوجه زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است، چنانکه در آخر آیه خداوند متعال امری را بیان نموده که رأی ما بر این است که این امر از علل واجب بودن حجاب است: «وَما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رسول‌الله وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیماً» (احزاب: 53) بنابراین، این نوع حجاب از خصوصیت زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است و لازم نیست زنان مسلمان در این خصوصیتِ حجاب از آنان پیروی کنند. خصوصیت حجاب در اینجا همان احتجاب و ستر دائمی همسران پیامبر- صلی الله علیه و سلم - از مردانی است که هرگز تخلف نمی‌کنند؛ اما احتجاب، بعضی ‌اوقات برای زنان مؤمن امر مشروعی است، چنانکه ملاقاتِ مردان با آنان، مشروع است.

(ج) نصوصی که در سنّت وارد شده توضیح می‌دهد که چگونه عموم زنان مسلمان، در دوره‌ی پیامبر- صلی الله علیه و سلم - مردانِ بیگانه را در مجالات مختلف زندگی بدون حجاب ملاقات نموده‌اند، یعنی؛ بدون پرده‌ای که مردان را از زنان جدا کند. اگر این نوع حجاب، سنّتی عمومی ‌می‌بود و یا اقتدا به زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - برای این نوع حجاب جایز می‌بود. اولی تر آن بود زنان بزرگوار صحابی در این نوع حجاب از آن پیروی می‌کردند؛ یعنی اگر خیر عمومی در آن می‌بود ما از آن پیروی می‌کردیم؛ بنابراین، محال است گفته شود این نوع حجاب سنّت است، اما زنان بزرگوار صحابی از آن جاهل و بی‌اطلاع بوده‌اند، یا بر آن آگاهی داشته‌اند اما از عمل به آن کوتاهی و اهمال داشته‌اند[38].

قرضاوی می‌گوید: این آیه همان‌گونه که واضح است مخصوص زنان پیامبر گرامی- صلی الله علیه و سلم - است؛ و بیان بعضی که می‌گویند: اعتبار به عموم لفظ است نه به‌خصوص سبب، در اینجا مورد ندارد، زیرا لفظ در آیه عام نیست. قیاس سایر زنان بر زنان پیامبر خدا- صلی الله علیه و سلم - قیاس مردودی است به دلیل اینکه قیاس مع‌ الفارق است، زیرا سختگیری و تغلیظی که نسبت به زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم ملحوظ است در سایر زنان ملحوظ نیست بدلیل اینکه خطاب آیه، زنان پیامبراست، آنجا که می‌فرماید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ»(احزاب:32)[39].

متولی می‌گوید: خطاب متوجه زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است و آن در شرایط و ظروفی بوده که بر محیط آنان حاکم بوده است تا منافق یا فاسقی متعرض آنان نشود و لذا آنان هنگام گفتگو و خارج شدن از خانه به این اخلاق ملتزم باشند؛ بنابراین، لازم است حکم فقط بر مورد حصر شود و به سایر زنان تعمیم داده نشود؛ یعنی خطاب متوجه زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - است، و شأن نزول آیه دلالت می‌کند که این ظروف خاص پیامبر- صلی الله علیه و سلم – بوده است. شرایط چنین بود که وی- صلی الله علیه و سلم - دچار ضیق و حرج می‌شد به خاطر اینکه بعضی از زائران حرمت خانه خدا و آداب زیارت را مراعات نمی‌کردند؛ و پیامبر- صلی الله علیه و سلم – به ‌حکم اهمیت کار و دعوت و مقامش مردمان زیادی را ملاقات می‌کرد؛ و چه‌بسا بعضی از آنان منافق بودند و در قلبشان مرضی بود، لذا خداوند متعال به زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - امر کرد که هنگام گفتگو با نامحرمان با نرمی سخن نگویند. لذا، این خطاب فقط شامل زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم – است و دیگر زنان مسلمان شامل نمی‌شوند. به ‌طوری‌که مشخص است مانعی وجود ندارد که این حکم از نوع احکام شرعی مختص به زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - باشد و دیگر زنان مسلمان را شامل نشود. چنانکه بر زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - حرام شده است که بعد از رسول خدا- صلی الله علیه و سلم - به ازدواج کسی درآیند[40].

دروزه می‌گوید: از نص آیه‌ی اول واضح و روشن است که این آیه در مورد خانه‌های نبی اکرم- صلی الله علیه و سلم - و مخصوص همسرانش است. همچنین واضح است که حجاب مذکور در آیه به معنی نقاب صورت نیست، بلکه به معنی پوششِ در یا حجاب آن است؛ و امر به سؤال از آنان از وراء حجاب - وقتی‌ مراد خواستن متاعی است- باید به پیروی از ادبی باشدکه آیه امر به عدم دخول به خانه‌های نبی اکرم- صلی الله علیه و سلم - می‌دهد، مگر به اجازه و دعوت وی به ‌صرف طعام و عدم اطاله‌ی مکث و درنگ طولانی آنان برای نقل داستان و گفتگو. در سوره‌ی نور آیاتی وجود دارد که به ‌طور کلی در باره‌ی تعلیم و آموزش عمومی‌ مردان و زنان مؤمن در خصوص دخول آنان بر همدیگر و صرف طعام و داخل شدن به خانه‌های یکدیگر است و نیز آنچه جایز است زن از زینتش برای محارمش آشکار کند و الی‌آخر. همه‌ی این موارد این دلیل را که حکم آیه مخصوص به خانواده پیامبر- صلی الله علیه و سلم - می‌باشد، تقویت می‌کند. آنچه به ذهن متبادر می‌شود این است خانه‌‌‌‌های پیامبر- صلی الله علیه و سلم - به شکل اتاق‌هایی بوده‌اند به‌ طرف حیاط محصوری که پیامبر قسمتی از آن را برای نماز و محل اجتماع مردم قرار داده بود و این دلیل اقتضای نهی در این آیه است[41].

بنابراین، تعجب ندارد حکم خاص زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - باشد، چنانکه حرام شده زنان پیامبر- صلی الله علیه و سلم - بعد از وی به ازدواج کسی درآیند، کما اینکه اگر کار ناپسندی انجام دادند عذاب آن‌ها دو برابر باشد.

2- استدلال به آیه‌‌‌‌ی جلباب[احزاب: 59]

پس از نزول آیه‌‌‌‌ی حجاب: « یاأَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ» [احزاب: 59]، زنان پبامبر – صلی الله علیه و سلم – در پس پرده و حجاب شدند. و این امر زمانی بود که پبامبر – صلی الله علیه و سلم – با زینب دختر جحش ازدواج کرد، و بین همسرانش و مردم پرده انداخت، و مانع شد دیگران به همسرانش بنگرند. زیرا، خداوند به پبامبر – صلی الله علیه و سلم – امر کرد، هر گاه چیزی از همسران پیامبر خواسته شود از پشت پرده و پوشش از آنان مطالبه شود و نیز به همسران و دخترانش و زنان مؤمنین امر کرد که روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو اندازند[42].

ام‌سلمه از عایشه رضی الله عنهما نقل می‌کند که وقتی این آیه نازل شد که: « یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ»، « خَرَجَ نِسَاءُ الْأَنْصَارِ كَأَنَّ عَلَى رُءُوسِهِنَّ الْغِرْبَانَ مِنَ الأَكْسِیةِ »[43]. زنان انصار از خانه‌‌‌‌هایشان خارج شدند گویی که بر سرشان کلاغی سیاه نشسته است، به خاطر جامه‌‌‌‌های سیاهی که بر سرشان پوشیده بودند. «كأن على رؤوسِهِنَّ الغِرْبانَ» ،یعنی: سرهایشان چون با چادرهای سیا پوشیده بود به کلاغان سیاه تشبیه شده‌‌‌‌اند. و «أكْسِیة» جمع کساء است و کساء به معنای لباس سیاه است. چون پوشش هایی که بر سر و گردن و سینه‌‌‌‌هایشان می‌‌‌‌انداختند در سیاهی شبیه به کلاغ بود[44]. در این دو روایت نیز به پوشش صورت اشاره نشده است، چرا که پوشش سر غیر از پوشش چهره است.

آلبانی می‌‌‌‌گوید: در این آیه هیچ دلالتی جود ندارد که صورت زن عورت است و واجب است وی آن را بپوشاند، بلکه مقصود امر به فرو افکندن روسری بلند بر سرشان است، و این امری عام و مطلق است. دو قول مطرح است: اول اینکه، ممکن است مراد انداختن روسری بر زینت و محل آن باشد که جایز نیست به تصریح آیه‌‌‌‌ی زینت زن آن را آشکار سازد. در این صورت دلالت وجوب پوشش صورت منتفی است. دوم اینکه: ممکن است دلالت آیه عام تر از دلالت اول باشد و لذا پوشش صورت را شامل شود. اما قول اول بنظر صحیحتر است به دلایل ذیل:

1- قرآن خودش خود را تفسیر می‌‌‌‌کند. از آیه‌‌‌‌ی نور به وضوح فهمیده می‌‌‌‌شود که واجب نیست صورت پوشیده شود. پس باید تقیید « الإدناء » در اینجا به غیر از صورت باشد، تا بین دو آیه توفیق و سازگاری حاصل گردد.

2- سنت نبوی قرآن را تبیین می‌‌‌‌کند، عموم آن را تخصیص و مطلق آن را تقیید می‌‌‌‌کند، نصوص فراوانی از سنت نبوی دلالت دارند که واجب نیست صورت پوشیده شود.لذا، لازم است آیه‌‌‌‌ی جلباب در پرتو این احادیث و تقیید آن به آن‌‌‌‌ها تفسیر شود. اما به دلیل عام بودن قول خداوند متعال: «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ »[نور: 31]، لازم است این تقیید زمانی صورت گیرد که چیزی از زینت بر چهره و دو دست نباشد. در غیر این صورت واجب است صورت پوشیده شود، به خصوص در این عصری که زنان صورت و دستان خود را به انواع زینت و رنگ‌‌‌‌ها آراسته می‌‌‌‌کنند.لذا، هیچ مسلمانی در حرام بودن آن شک و تردید به خود راه نمی‌‌‌‌دهد، اما سرمه و حنا حرام نیستند به دلیل استثنا شدن این دو در آیه‌‌‌‌ی مذکور[45].

آلبانی در مورد کسانی که پوشش صورت و دو دست زن را واجب می‌‌‌‌دانند، و قناعت ندارند که پوشش صورت سنت و مستحب است، اهم اشتباهات آنان را چنین بیان می‌‌‌‌کند:

اول: آنان «الإدناء» در آیه‌‌‌‌ی جلابیب را به پوشاندن صورت تفسیر نموده‌‌‌‌اند، و این بر خلاف اصل این کلمه در لغت است، که به معنی نزدیک کردن است، چنانکه در کتب لغت آمده، چنانک راغب می‌‌‌‌گوید: دانیت بین الأمرین: أدنیت أحدهما من الآخر. یعنی آن دو چیز را با نزدیك نمودن یكى بدیگرى بهم نزدیك كردم.

دوم: جلباب را به جامه‌‌‌‌ای که صورت را می‌‌‌‌پوشاند، معنا نموده‌‌‌‌اند، این معنا در لغت عرب اصل و اساسی ندارد، حتی با تفسیر علما منافات دارد،که گفته‌‌‌‌اند؛ جلباب، جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر روسری‌‌‌‌اش می‌‌‌‌اندازد، و نه گفته‌‌‌‌اند: بر چهره‌‌‌‌اش.

سوم: همه‌‌‌‌ی آنان تاکید و اصرار دارند، که خمار(روسری) پوشش سر و صورت است؛ حال آن که خود این علما کلمه‌‌‌‌ی «پوشش صورت» را به معنای آن افزوده‌‌‌‌اند، تا مراد از آیه‌‌‌‌ی:« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ » حجت و دلیلی بر صدق گفتارشان باشد. در حالی که این برهان بر ضد خودشان است، زیرا خمار در لغت فقط به معنای پوشش سر است. و در سنت نبوی هم هر جا از آن ذکری به میان آمده به همین معنا بیان شده است؛ مانند: احادیث مسح روسری و این فرموده‌‌‌‌ی پیامیر – صلی الله علیه و سلم - : « لا یقبل الله صلاة حائض إلا بخمار »[46]. یعنی: خداوند نماز زنی را که به بلوغ رسیده است؛ نمی پذیرد مگر با خمار (روسری).

چهارم: اکثرا آنان برای وجوب پوشش صورت ادعای اجماع می‌‌‌‌کنند، و این ادعای باطلی است و هیچ عالمی چنین ادعایی ننموده و در مذهب شافعی،حنفی و مالکی و به روایتی از امام احمد صورت عورت نیست و این روایت امام احمد را بسیاری از علمای حنبلی مانند ابن قدامه در کتاب‌‌‌‌ها و منصفات‌‌‌‌شان برگزیده‌‌‌‌اند[47].

3- استدلال به آیه‌‌‌‌ی غض البصر(نور:30).:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ * وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ»(نور:30).

سبب نزول آیه:

1- ابن مردویه از علی بن أبی طالب -رضی الله عنه- نقل می‌‌‌‌گند: جوانی در دوره‌‌‌‌ی پیامبر- صلى الله علیه وسلم - در یکی از راه‌‌‌‌های مدینه می‌‌‌‌گذشت، به زنی چشم دوخت و زن هم به او نگاه انداخت، شیطان آن دو را وسوسه کرد و به یکدیگر نگریستند، وقتی جوان در کنار دیوار می گذشت و محو نگاه به وی بود، به دیوار برخورد و بینی‌‌‌‌اش شکست. جوان گفت به خدا قسم خون را نمی‌‌‌‌شویم تا نزد رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - بروم و وی را از جریان آگاه سازم. سپس نزد رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - آمد و ماجرا را برای وی تعریف کرد. پیامبر - صلى الله علیه وسلم - فرمود : این مجازات گناهت است. و این آیه نازل شد: « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»

2- ابن کثیر می‌‌‌‌گوید: ابن أبی حاتم از مقاتل نقل می‌‌‌‌کند که جابر بن عبدالله چنین روایت می‌‌‌‌کند: اسماء دختر یزید در نخلستان بنی حارثه بود. زنان در حالتى که «إزار» به تن داشتند، و به شکلی نامناسب آن را پوشیده بودند بر وی وارد شدند، به گونه‌‌‌‌ای كه گردن و برآمدگى سینه وگیسوان وخلخال‌‌‌‌ پاهایشان نمایان بود، اسماء گفت: این چه وضع زشتی است!. سپس، این آیه نازل شد: « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»[48].

مراد از غص بصر چشم فرو خواباندن و برهم نهادن پلک چشم نیست، بلکه کم کردن نگاه به خاطر حجب و حیا است و مِنْ برای «تبعیض» است؛ یعنی:« یغضوا بعض أبصارهم »، بعضی از نگاه‌‌‌‌های خود را فرو گیرند. و نباید با نگاه تیز به درون چشم نامحرم بنگرد، پس اصل در نگاه کردن بر اباحه است، مگر آن چه که استثنا شده باشد.[49].

در نگاه اول به غیر عمد، گناهی نیست. پیامبر- صلى الله علیه وسلم – به علی فرمود: «ای علی! پس از نگاه اول، دوباره نگاه نکن، فقط نگاه اول برای تو است و نگاه دوم برای تو نیست»[50]. این حدیث و موارد دیگری از این قبیل از نظر علما به عنوان دلیل و حجتی هستند بر این که واجب نیست زن صورتش را بپوشاند. بلکه پوشش صورت برای وی مستحب و سنت است. و بر مرد واجب است غص بصر نماید. و در همه‌‌‌‌ی احوال نیز کم کردن نگاه «غص بصر» در امور عورات و مانند آن واجب است، فقط نگاه کردن در مواردی جایز است که برای هدفی درست مانند شهادت دادن، نگاه به قصد ازدواج، و نگاه پزشک به بیمار هنگام معاینه و مانند آن باشد[51].

جایز است به صورت و دو کف دست زن نگاه کرد، بدون «ریبة»، نه نگاه دقیق و طولانی، و ناپسند. اما نگاه با قصد شهوت حرام است[52].

بنابر این، آیه اشاره دارد چیزی در زن بطور عادی و طبیعی در معرض دید است و اقتضایش این است که مرد از آن«غص بصر« داشته باشد، یعنی نگاه‌‌‌‌هایش را از آن کم و کوتاه کند. حال اگر خداوند متعال امر به وجوب پوشش صورت زن می‌‌‌‌داد، دیگر نیازی به امر به غص بصر مردان نبود.

4- استدلال به آیه‌‌‌‌ی زینت: «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا» (النور: 31).

مراد از زینت موضع و محل آن در اعضاء بدن است، خواه با تقدیر مضاف، که اصل آن چنین بوده است:« ولا یبدین مواقع زینتهن»، یعنی: محل زینت‌‌‌‌هیشان را آشکار نسازند. و خواه با نام بردن زینت و مراد از آن محل زینت است به دلیل چسبیدن زینت به محل آن. صرف نظر از معنای حقیقی آن، خود زینت مورد نهی نیست، به دلیل اینکه آن چه از زینت استثنا شده، در این قول خداوند متعال:« إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها»، بسیاری از صحابه و تابعین آن را به صورت و کف دو دست تفسیر نموده‌‌‌‌اند. لذا، به نظر می‌‌‌‌رسد مستثنی از جنس مستثنی منه است، پس مراد از زینت محل آن در بدن است[53].

چنانكه در بخش نخست مقاله از نظر گذشت آن دسته از علما و مفسرینی که بر این رأی‌‌‌‌ا‌‌‌‌ند استثنا در آیه: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، متصل است، بنابر این، مراد از زینت آشکار که در آیه: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، استثنا شده؛ همان صورت و دو دست زن است و جایز است زن آن را در برابر افراد نا محرم آشکار سازد.

بر پایه‌‌‌‌ی این نوع تفسیر، مراد از زینت، در آیه مذکور زینت؛ خِلقتی و سرشتی است که همان اندام و بدن زن است. و از اندام‌‌‌‌های بدن زن جز کف دست‌‌‌‌ها و صورت را نباید برای غیر همسر و افراد محرم آشکار سازد. همچنین، جایز نیست زینت پنهانش را جز برای همسر و افراد محرم آشکار سازد. و ابن عباس هم در قولی گفته است؛ مراد از زینت ظاهرى صورت و دو کف دست است.

آلبانی می‌‌‌‌گوید: در این آیه تصریح به وجوب پوشش همه‌‌‌‌ی زینت،و عدم آشکار ساختن آن در برابر نامحرم است، مگر آن چه که بدون قصد از آنان ظاهر می‌‌‌‌شود، در این صورت اگر زنان به پوشش آن به کوشند مورد مؤاخذه قرار نمی‌‌‌‌گیرند. ابن کثیر می‌‌‌‌گوید: مراد از استثنا در آیه: «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، این است كه زنان نباید چیزی از زینت را برای بیگانه و نا محرم آشکار سازند، مگر آن چیزی که امکان پنهان کردن آن وجود ندارد. آلبانی در ادامه می‌‌‌‌گوید: این معنا در تفسیر آیه که از ابن کثیر ذکر کردیم چیزی است که از سیاق آن به ذهن متبادر می‌‌‌‌شود. اما اقوال علما در تفسیر آن مختلف است. طبری می‌گوید: برخی می‌‌‌‌گویند: مراد از استثنا در آیه: «إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، لباس ظاهر است. و برخی می‌‌‌‌گویند: سرمه، انگشتر و دستبند و غیر آن است. و برخی دیگر می‌‌‌‌گویند: صورت و کف دو دست است[54]. سپس از ابن كثیر نقل می‌‌‌‌كند كه می‌گوید: صحیح‌ترین اقوال و نظرات در مورد «إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا»، قول کسی است که می‌گوید: منظور از استثنا در آیه صورت و کف دو دست است، زیرا سرمه، انگشتر، النگو و حنا، در جایز بودن ظاهر صورت و دو دست داخل می‌شود[55]. و قرطبی نیز پس از بیان اختلاف علما و مفسرین در مورد معنا و مصداق این مقدار از زینت که در آیه استثنا شده است، قول ابن عطیه را بر می‌‌‌‌گزیند که می‌‌‌‌گوید: مراد از استثنا در آیه صورت و کف دو دست است. سپس قرطبی می‌‌‌‌گوید: این رأی و نظر خوبی است؛ زیرا غالباً صورت و کف دو دست طبق عادت و نیز در عبادات مانند نماز و حج ظاهر هستند، پس شایسته است استثنا در آیه به جایز بودن دست و صورت برگردد، و این روایت از ابوداود که عائشة - رضی الله عنها- ان را نقل می‌‌‌‌کند برصحت آن دلالت دارد: اسماء دختر حضرت ابوبکر – رضی ‌الله ‌عنه - با لباس نازک و بدن نمایی بر رسول خدا - صلى الله علیه وسلم – وارد شد. رسول خدا - صلى الله علیه وسلم - رویش را از وی برگردانید و به او گفت: «ای اسماء زن هنگامی‌که عادت ماهانه پیدا کرد، شایسته نیست از اعضای بدنش جز این‌ها دیده شود» و به ‌صورت و دو دستش اشاره نمود[56]. سپس، قرطبی در ادامه می‌‌‌‌گوید: به خاطر رعایت احتیاط و مراعات فساد مردم، زن نباید زینتش را آشکار سازد جز صورت و کف دو دستش[57]. آلبانی پس از بیان این اقوال و نظرات از مفسرین می‌‌‌‌گوید: اما رأی و نظر من این است: اگر چه صورت و کف دو دست غالباً آشکار شدنشان به حکم عادت است، اما شخص مکلف با قصد و عمد آن‌‌‌‌ها را آشکار می‌‌‌‌سازد. اما حسب برداشت من از آیه مراد از استثنا آن چیزی است که بدون قصد آشکار می‌‌‌‌شود، پس در این هنگام چگونه باید آن را به عنوان دلیلی عام برای آن چه که به قصد آشکار می‌‌‌‌شود، تلقی کرد؟ علمای سلف اتفاق دارند مراد از استثنا در آیه: « إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا »، فعلی است که از زن مکلف صادر می‌‌‌‌شود، و غایت امر آنان در مورد آن چه که به قصد از زن ظاهر می‌‌‌‌شود، اختلاف دارند. ابن مسعود می‌‌‌‌گوید: لباس، یعنی: جلباب است. ابن عباس و دیگران از صحابه و غیر آن‌‌‌‌ها می‌‌‌‌گویند: صورت و کف دو دست است. لذا، معنای آیه در این صورت چنین می‌‌‌‌شود: مگر آن چیزی که عادتاً به اذن شارع و دستور او آشکار می‌‌‌‌شود

پس ملاک حکم در آیه آن چیزی نیست که بدون قصد از زن آشکار می‌‌‌‌شود - زیرا این امر به اتفاق علما محل مؤاخذه نیست- بلکه آن چیزی است که به اذن شارع حکیم آشکار می‌‌‌‌شود. پس، وقتی ثابت شد شریعت بر زن آسان گرفته که چیزی از زینتش را آشکار سازد- خواه صورت و کف دو دست یا غیر آن دو – دیگر جای اعتراض نیست که چرا به قصد آن را آشکار ساخته است، زیرا رخصت آشکار نمودن آن را دارد؛ مانند آشکار نمودن چادر بطور عام.

این است توجیه تفسیر صحابه که گفته‌‌‌‌اند: مراد از استثنا در آیه صورت و کف دو دست است و شیوه‌‌‌‌ی عمل بسیاری از زنان در دوره‌‌‌‌ی پیامبر- صلى الله علیه وسلم- و بعد از وی که نصوص متواتری از لحاظ معنی بر آن دلالت دارند. سپس، وی با نقل روایتی از ابن عباس در «المصنف فی الأحادیث والآثار» ابن شیبه در تفسیر آیه‌‌‌‌ی مذکور می‌‌‌‌گوید: مراد از استثنا صورت و کف دو دست است و سند آن صحیح است[58].

آلبانی پس از اثبات صحت این حدیث از پیامبر - صلى الله علیه وسلم -: « زن هنگامی‌که عادت ماهانه پیدا کرد، شایسته نیست از اعضای بدنش جز این‌ها دیده شود»، می‌‌‌‌گوید: شایسته است این حدیث مبین و مفسر این قول خداوند متعال باشد: «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا». و این که پیامبر - صلى الله علیه وسلم - : در این حدیث می‌‌‌‌فرماید: « شایسته نیست زن از اعضای بدنش جز این‌ها دیده شود..»، تفسیر و تبیین این قول خداوند متعال است: «وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ»، یعنی مکان و موضع زینت در بدن‌‌‌‌ زنان (صورت و دو دست) و نه لباس ظاهرشان. همچنین، این فرموده‌‌‌‌ی پیامبر - صلى الله علیه وسلم –: « مگر صورت و دو دست»، بیان و توضیح این قول خداوند متعال است: « إِلا مَا ظَهَرَ »، یعنی: به جز صورت و دو دست. لذا، آن چه در آیه از آن نهی شده است، همان چیزی است که در حدیث از آن نهی شده است، و مستثنی در آیه همان مستثنی در حدیث است. و از همین‌‌‌‌جا دقت فهم ابن عباس و صحابه‌‌‌‌ی کرام آشکار می‌‌‌‌شود، هنگامی که استثنا در آیه را به صورت و کف دو دست تفسیر می‌‌‌‌نمایند[59].

5- استدلال به آیه‌‌‌‌ی خمار:

مراد از آیه‌‌‌‌ی: « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »(نور: 31).

لغت شناسان و مفسرین عموماً به آن چیزی که زن سرش را با آن می‌پوشاند، خمار می گویند.

راغب می‌‌‌‌گوید: اصل خمر به معنی ستر و پوشاندن است و به آن چه که با آن چیزی را می‏پوشانند، خمار گویند و در عرف اصطلاحاً به آن چیزی گفته می‌‌‌‌شود که زن سرش را با آن می‏پوشاند. و جمع آن خُمُرُ است. « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »، و باید روسری‌‌‌‌هاى خود را بر دو طرف شانه ها و گریبان‌‌‌‌هایشان فرو اندازند. «اخْتَمَرَتِ الْمَرْأَةُ وَ تَخَمَّرَتْ»، آن زن سرپوش به سر کرد، و خود را پوشاند[60].

«خُمُر»: جمع خِمار «پوشش سر» است و به آنچه كه زن سر خود را با آن می‌پوشاند، «خمار»،گفته می‌شود. چنانکه گفته می‌شود: «اخْتَمَرَتِ الْمَرْأَةُ وَ تَخَمَّرَتْ»، آن زن سرپوش به سر کرد، مقنعه و چادر پوشید[61].

شوکانی می‌‌‌‌گوید: خمار به کسر «خا»، چیزی است که سر با آن پوشانده می‌‌‌‌شود. و گفته شده: خمار یعنی: نصیف: و آن پوشش سر است[62].

ابن عاشور می‌‌‌‌گوید: خمار، جامه‌‌‌‌ای است که زن آن را بر سرش می‌‌‌‌اندازد و با آن موها، گردن و گوش‌‌‌‌هایش را می‌‌‌‌پوشاند[63].

سید قطب می‌‌‌‌گوید:خُمُر هم جمع خمار است که به معنی روسری و چارقد است که سر و گلو و سینه را می پوشاند. بنابراین، خُمَار چیزی است كه موی سر، گردن و سینه را می‌‌‌‌پوشاند[64].

مفسرین می‌گویند: سبب نزول آیه این است که زنان در آن زمان هنگامی‌که سرهایشان را با روسری می‌پوشاندند که نوعی مقنعه بود و آن را به پشت می‌انداختند، مانند نبطی‌ها، سینه و گردن و گوش‌هایشان ظاهر می‌گردید، لذا روسری آن قسمت‌ها را نمی‌پوشاند. خداوند متعال امر کرد سینه‌هایشان را با روسری بپوشانند؛ یعنی به شکلی زن روسری‌اش را به روی یقه‌اش بیندازد که سینه‌اش را بپوشاند[65]. بخاری از حضرت عایشه – رضی‌الله‌عنها – روایت نموده که فرمود: خداوند زنان مهاجرین اول را رحمت کند. وقتی‌که خداوند این آیه را نازل کرد: «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ» (النور: 31). « شَقَقْنَ أُزُرَهُنَّ فَاخْتَمَرْنَ بِهَا »، آنان جامه‌های خود را پاره کردند و به شکل مقنعه و روسری درآورده و بر خود پوشاندند[66].

بخاری از ام المؤمنین عایشه – رضی ‌الله ‌عنها – روایت نموده که فرمود: خداوند زنان مهاجرین اول را رحمت کند. وقتی‌که خداوند این آیه را نازل کرد: «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ» (نور: 31). « شَقَقْنَ أُزُرَهُنَّ فَاخْتَمَرْنَ بِهَا »، آنان جامه‌های خود را پاره کردند و به شکل مقنعه و روسری درآورده و بر خود پوشاندند[67].

و در روایت دیگری بخاری از ام المؤمنین عایشه - رضی الله عنها - روایت می‌‌‌‌کند: وقتی این آیه نازل شد:« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »( نور:٣١) «أَخَذْنَ أُزْرَهُنَّ فَشَقَّقْنَهَا مِنْ قِبَلِ الحَوَاشِی فَاخْتَمَرْنَ بِهَا». جامه های خود را از اطراف دامن پاره نموده و با آن سرو گردن خود را پوشانند[68]. ابن حجر می‌‌‌‌گوید: «اختمرن»، یعنی: چهره‌‌‌‌هایشان را پوشاندند[69].

آلبانی می‌‌‌‌گوید: اینکه ابن حجر گفته «صورت‌‌‌‌هایشان»، ممکن است اشتباه ناسخ هنکام نوشتن و نسخه‌‌‌‌برداری بوده یا ممکن است خطای چاپی مؤلف باشد، و می‌‌‌‌خواسته بگوید« صدورهن » اما قلمش به اشتباه آن را « وجوههن » نوشته است. یا ممکن است قصد داشته معنای مجازی آن را بیان کند، یعنی: پیچاندن به دور صورت از باب مجاورت و نزدیکی است [70].

همچنین ابی داود از عایشه -رضی الله عنها- روایت می‌‌‌‌کند: وقتی این آیه نازل شد:« وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »( النور:٣١) « شَقَقْنَ أَكْنَفَ مُرُوطِهِنَّ، فَاخْتَمَرْنَ بِهَا »، جامه های خود را از اطراف دامن پاره نموده و با آن سرو گردن خود را پوشانند[71]. شوکانی می‌‌‌‌گوید: آنان باشتاب شروع به پوشانیدن سر و صورت نمودند[72].

آلبانی پس از نقل نصوص اربابان لغت و فقه و تفسیر در مورد معنای «خمار» می‌‌‌‌گوید: پس با این دلایل از کتاب و سنت و اقوال امامان تفسیر و حدیث و فقه و لغت این گفته‌‌‌‌ی ما ثابت می‌‌‌‌شود که: خمار یعنی پوشش سر[73].

علما بر این رأی‌‌‌‌اند اگر خمار پوشش صورت را شامل می‌‌‌‌شد پیامبر - صلى الله علیه وسلم- در حدیث صحیحی نمی‌‌‌‌فرمود: «لَا یقْبَلُ اللَّهُ صَلَاةَ حَائِضٍ إِلَّا بِخِمَارٍ»[74] ، یعنی: خداوند نماز زنان به بلوغ رسیده را نمی‌‌‌‌پذیرد، مگر با خمار( سرپوش).

به این دلیل، علما اتفاق دارند نماز گزاردن زن با چهره‌‌‌‌ی آشکار صحیح است.

ابن حزم می‌گوید: « وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ »،خداوند متعال امر به فرو انداختن روسری و مقنعه بر گردن و سینه‌ها داده است و این نصی قطعی بر پوشانیدن عورت و گردن و سینه است؛ و نیز نصی است بر جایز بودن کشف صورت و جز این نمی‌توان برداشت دیگری کرد[75].

خداوند متعال به زنان مسلمان امر نمود روسری‌‌‌‌هایشان را بر گردن‌‌‌‌و سینه‌‌‌‌هایشان فرواندازند، پس اگر پوشاندن صورت و دو دست واجب می‌‌‌‌بود، خداوند چنانکه به پوشاندن گردن امر ‌‌‌‌نمود به پوشاندن آن نیز امر می‌‌‌‌کرد [76].

ثانیاً: ادله‌‌‌‌ی سنت نبوی، و پوشش همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم- و زنان صحابه:

مراد از حدیث: «إِن َّالْمَرْأَةَ عَوْرَةٌ فَإِذَا خَرَجَتِ اسْتَشْرَفَهَا الشَّیطَانُ»[77]

قرضاوی می‌گوید: حنابله و بعضی از علمای شافعیه از این حدیث پیامبر- صلی الله علیه و سلم- چنین استنباط نموده‌اند که تمام بدن زن عورت است، اندام او را نه صورت، نه کف دستان و نه پاها از آن استثنا ننموده‌اند. نظر صحیح بر این است که حدیث در بردارنده چنین کلیّت و شمولی که آنان بیان داشته‌اند نمی‌باشد؛ بلکه حدیث بیانگر این است که اصل برای زن پوشش و مصونیت است نه کشف عورت و ابتذال و این حدیث می‌تواند فقط در اثبات اینکه بیشتر بدن زن عورت است کفایت کند؛ و اگر عمل به ‌ظاهر حدیث می‌شد، کشف هیچ ‌چیز از بدن زن نه در نماز و نه در حج جایز نمی‌بود و این برخلاف آنچه به ‌یقین ثابت‌شده است، می‌باشد[78].

پوشش همسران پیامبر – صلی الله علیه و سلم –:

علما اتفاق دارند امر به پوشش صورت فقط خاص زنان پیامبر – صلی الله علیه و سلم – بوده است[79].

پوشش زنان صحابه:

بسیاری از زنان در دوره‌‌‌‌ی پیامبر – صلی الله علیه و سلم – هنگامی که نزد وی حضور می‌‌‌‌یافتند، صورت‌‌‌‌ و دو دست‌‌‌‌شان را آشکار می‌‌‌‌ساختند و پیامبر– صلی الله علیه و سلم – آنان را منع نمی‌‌‌‌کرد[80]. بنابراین، شیوه‌‌‌‌ی بسیاری از زنان در دوره‌‌‌‌ی پیامبر – صلی الله علیه و سلم – و بعد از وی گواه بر جایز بودن آشكار ساختن صورت و کف دو دست است[81].

احادیث زیادی در رابطه با جواز کشف صورت زنان صحابه وجود دارد، در اینجا به چند مورد اکتفا می‌شود:

1- جابر بن عبدالله رضی‌الله‌عنه می‌گوید: با پیامبر – صلی الله علیه و سلم - برای نماز عید حاضر شدم، پیامبر نماز عید را قبل از ایراد خطبه، بدون گفتن اذان و اقامه ادا نمودند، سپس برای ایراد خطبه بلند شد و بر بلال تکیه زد، در خطبه به تقوی و پرهیزگاری امر و به اطاعت از خداوند تشویق نمود و مردم را پند و اندرز و تذکر و یادآوری داد، سپس به‌سوی زن‌ها رفت تا به نزد آنان رسید، به آنان نصیحت و اندرز و یادآوری نمود و فرمودند: ای جماعت زنان، صدقه بدهید زیرا شما بیشترین هیزم جهنم هستید، آنگاه زنی سبزه و گندمگون که در بین زنان دیگر بود گفت: ای رسول خدا چرا چنین است؟ پیامبر فرمودند: چون شما بسیار شِکوَه و گله می‌کنید و از شوهرانتان ناسپاسی می‌کنید.

جابر- رضی الله عنه- می‌گوید: سپس همان‌ دم زنان شروع به صدقه دادن زیورآلات خود از گوشواره‌ها و انگشتری‌های خود کردند و آن‌ها را در دامن بلال ریختند[82].

«اگر صورت این زنان پوشیده و با نقاب می‌بوده، جابر چگونه می‌دانست که آن زن سخنگو، گندمگون و گونه‌هایش برافروخته است؟»[83].

ابن حزم این حدیث را از جابر نقل می‌کند که پیامبر- صلی الله علیه و سلم - روز عید فطر به مصلی رفت، قبل از خطبه به ادای نماز پرداخت، سپس خطبه گفت و وقتی‌که فارغ شد به ‌سوی زنان رفت و به آنان نصیحت و یادآوری نمود، در حالی‌ که به بلال تکیه داشت و بلال لباسش را گسترانده بود، زنان صدقه‌هایشان را در آن می‌انداختند، در ادامه حدیث چنین آمده: «تُلْقِی الْمَرْأَةُ فَتْخَهَا»، یعنی: انگشترهای خود را به دامان او می‌انداختند[84].

ابن حزم می‌گوید: «فتخ» انگشتر بزرگی است که زنان در انگشتانشان داشتند. اگر کف دستانشان آشکار نمی‌بود، مشاهده‌‌‌‌ی بیرون آوردن و انداختن آن به دامن بلال امکان نداشت[85].

ابن حزم این روایت را از بخاری به نقل از عبدالرحمن بن عَابِس چنین بیان می‌کند: شنیدم ابن عباس چنین می‌گوید نماز عید به همراه پیامبر- صلی الله علیه و سلم- بودم، پس از اقامه نماز خطبه خواندند، سپس به ‌سوی زنان رفت و بلال به همراهش بود؛ آنان را اندرز و نصیحت و یادآوری کرد و آنان را امر به دادن صدقه نمود. زنان را دیدم که دستانشان را دراز نموده و صدقاتشان (زیورآلات گوشواره‌ها و انگشتری‌های خود) را به دامن بلال می‌انداختند[86].

ابن حزم می‌گوید: ابن عباس در حضور رسول خدا- صلی الله علیه و سلم - دستان زنان را دید؛ بنابراین درست این است که دست و صورت زن عورت نیست و سوای آن دو ستر آن واجب است[87].

چنانکه حدیث بیان می‌‌‌‌کند صورت زن عورت نیست و ابن عباس آن را بدون حرج و مشقت روایت نموده است. و در روایت بخاری از ابن عباس آمده: زنان را دیدم که دستانشان را دراز نموده و صدقاتشان (زیورآلات گوشواره‌ها و انگشتری‌های خود) را به دامن بلال می‌انداختند.

2- ابوداود از عایشه – رضی ‌الله ‌عنها – حدیثی را روایت می‌کند که می‌گوید: اسماء دختر حضرت ابوبکر – رضی ‌الله ‌عنه - با لباس نازک و بدن نمایی بر رسول خدا - صلی الله علیه و سلم – وارد شد. رسول خدا - ص - رویش را از وی برگردانید و به او گفت: «ای اسماء زن هنگامی‌که عادت ماهانه پیدا کرد، شایسته نیست از اعضای بدنش جز این‌ها دیده شود» و به ‌صورت و دو دستش اشاره نمود[88]. این سخن از لحاظ احتیاط قوی‌تر است و برای جلوگیری از فساد، زن نباید زینتش را جز صورت و کف دو دستش که خود به ‌خود ظاهر است، آشکار سازد[89].

3- سهل بن سعد – رضی ‌الله ‌عنه - می‌گوید: زنی، خودش را به پیامبر اكرم- صلی الله علیه و سلم - عرضه كرد. مردی به پیامبر گفت! ای رسول خدا او را برای من نکاح کن. پیامبر- صلی الله علیه و سلم - فرمود: «چه چیزی برای نکاح داری»؟ گفت: چیزی ندارم. فرمود: «برو چیزی پیدا كن هرچند انگشتری آهنی باشد». آن مرد رفت و پس از بازگشت، گفت: سوگند به خدا كه هیچ‌چیزی حتی انگشتری آهنی را هم پیدا نكردم ولی این ازارم هست و می‌توانم نصف آن را به او بدهم. سهل می‌گوید: آن مرد، ردایی هم نداشت. رسول‌الله- صلی الله علیه و سلم -فرمود: «ازارت چگونه می‌شود؟ اگر تو آن را بر تن کنی، چیزی برای او باقی نمی‌ماند و اگر او آن را بپوشد، چیز برای پوشیدن تو باقی نمی‌ماند». آنگاه مرد، همان‌جا نشست و نشستش طولانی شد. تا اینکه پیامبر- صلی الله علیه و سلم - هنگام برخاستن او را دید؛ و صدایش زد و یا دستور داد، او را فراخوانند و به او گفت: «چقدر قرآن حفظ داری»؟ گفت: فلان و فلان سوره را از بر دارم و چند سوره را برشمرد. پیامبر- صلی الله علیه و سلم - گفت: «او را در برابر آن مقدار از قرآنی كه به حفظ داری، برای تو نكاح کردیم»[90].

قرضاوی می‌گوید: از این بیان استنباط می‌شود که اگر آن زن صورتش مکشوفه نمی‌بود پیامبر- ص - نمی‌توانست به ایشان نگاه کند و چنان به نگاه خود ادامه دهد تا موردپسندش آید؛ و روایت نشده که آن زن به خاطر مسئله خواستگاری صورتش را آشکار ساخته و ازآن ‌پس صورت خود را پوشانده است، بلکه روایت حدیث دلالت بر این است که همان‌گونه که آمدند با همان کیفیت نشستند و بعضی از اصحاب حاضر در جلسه هم ایشان را دیدند که از رسول خدا- صلی الله علیه و سلم - تقاضای ازدواج می‌نمود[91].

4- در روایتی صحیح از بخاری چنین آمده: که از عبدالله بن عباس رضی الله عنها روایت شده، فضل بن عباس بر مرکبی پشت سر پیامبر – صلی الله علیه و سلم- سوار بود، زنی از قبیله‌‌‌‌ی خثعم آمد، فضل به او نگاه کرد و او هم به فضل نگاه نمود. پیامبر – صلی الله علیه و سلم- صورت فضل را به سوی دیگر بر گرداند. آن زن گفت: یا رسول الله، فریضه‌‌‌‌ی حج بر پدرم واجب شده و وی پیر است و نمی‌‌‌‌تواند بر مرکب سوار شود. آیا من می‌‌‌‌توانم برای وی حج کنم. پیامبر – صلی الله علیه و سلم- فرمود: بله. و این در حجت الوداع بود[92]. در این روایت فضل بن عباس پشت سر پیامبر – صلی الله علیه و سلم- سوار بود. و این زن آمده بود از پیامبر – صلی الله علیه و سلم- سئوال کند آیا می‌‌‌‌تواند برای پدرش حج کند و فضل به او نگریست، و پیامبر – صلی الله علیه و سلم- صورت فضل را به جانب دیگر چرخاند، تا به او نگاه نکند. این روایت از نظر قائلین به جواز کشف صورت و کف دو دست. دلیلی است بر اینکه جایز است چهره و دو دست آشکار باشد. در پاسخ قائلین به وجوب پوشش صورت و دو دست می‌‌‌‌گویند: اینکه فضل به آن زن گاه می‌‌‌‌کرد به این خاطر بود که زن محرم بود به این دلیل چهره و دو دستش آشکار بود.

آلبانی می‌‌‌‌گوید: این سئوال بعد از خارج شدن از احرام بوده است، چنانکه معلوم است وقتی که حاجی رمى جمره عقبه را انجام داد، هر چیزی بر او حلال می‌‌‌‌شود، مگر زنان، بنابر این، لذا، زن خصعمی در این هنگام محرم نبوده است. این حدیث دلیل بر این است که صورت عورت نیست، چنانکه ابن حزم می‌‌‌‌گوید:« اگر صورت عورت می‌‌‌‌بود، پوشیدن آن واجب بود، و دیگر آشکار نمودن آن در حضور مردم پذبرفته نبود. و به زن دستور داده می‌‌‌‌شد بر چهره‌‌‌‌اش نقاب زند. و اگر صورت زن خصعمی پوشیده بود، ابن عباس نمی‌‌‌‌شناخت آن زن زیبا است یا زشت[93].

5- بخاری و مسلم و دیگران از ام الؤمنین عایشه- رضی الله عنها – روایت نموده‌‌‌‌اند: «كُنَّ نِسَاءُ المُؤْمِنَاتِ یشْهَدْنَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ صَلاَةَ الفَجْرِ مُتَلَفِّعَاتٍ بِمُرُوطِهِنَّ، ثُمَّ ینْقَلِبْنَ إِلَى بُیوتِهِنَّ حِینَ یقْضِینَ الصَّلاَةَ، لاَ یعْرِفُهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الغَلَسِ»، یعنی: وقتی پیامبر - صلى الله علیه وسلم - نماز صبح را ادا می‌‌‌‌کرد، زنان به گونه‌‌‌‌ای برمی‌‌‌‌گشتند که خود را با لباس‌‌‌‌هایشان پیچانده بودند و به سبب تاریکی آخر شب کسی آن‌‌‌‌ها را نمی‌‌‌‌شناخت [94]. این حدیث دلیلی است بر این که زنان مؤمن با چهره‌‌‌‌ی آشکار نماز صبح را با پیامبر اداء می‌‌‌‌کردند.

«الغَلَس»، تاریکی آخر شب است، هنگامی که با روشنایی صبح در می‌‌‌‌آمیزد[95].

در این قول پیامبر - صلى الله علیه وسلم - :« به سبب تاریکی آخر شب کسی آن‌‌‌‌ها را نمی‌‌‌‌شناخت»، دلیل و حجتی است برای جمهور علما که صورت زن عورت نیست. زیرا مفهوم آن چنین است؛ اگر تاریکی آخرشب نبود، به دلیل آشکار بودن صورت‌‌‌‌شان، شناخته می‌‌‌‌شدند[96].

ادامه دارد ...


پاورقی‌‌ها و ارجاعات:
[1] ابن فوزان ،صالح ابن عبد الله الفوزان. مجموع فتاوى فضیلة الشیخ صالح بن فوزان، حكم الحجاب فی حق المرأة، الجزء 2ص 601
[2] ابن السید سالم، كمال. صحیح فقه السنة وأدلته وتوضیح مذاهب الأئمة. القاهرة: المكتبة التوفیقیة،2003م، الجزء3 ص30
[3] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 87
[4]الألبانی، محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة. دار السلام للنشر والتوزیع،2002م،ط، ص 89
[5] الطبری، محمد بن جریر: جامع البیان فی تأویل القرآن. تحقیق: أحمد محمد شاكر، مؤسسة الرسالة، 2000 م ، الجزء 19 ص 159
[6] ابن أبی حاتم، عبد الرحمن بن محمد بن إدریس: تفسیر القرآن العظیم. تحقیق: أسعد محمد الطیب، المملكة العربیة السعودیة: مكتبة نزار مصطفى الباز،1419هـ ،ط3، الجزء 10ص315
[7] السمعانی ، منصور بن محمد بن عبد الجبار. تفسیر القرآن. تحقیق: یاسر بن إبراهیم وغنیم بن عباس بن غنیم، الریاض: دار الوطن،1997م،ط1، الجزء 4ص 307
[8] ابن كثیر، إسماعیل بن عمر: تفسیر القرآن العظیم. تحقیق: محمد حسین شمس الدین. بیروت: دار الكتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، 1419 هـ، ط 1، الجزء 6 ص 425
[9] المظهری، محمد ثناء الله. التفسیر المظهری. تحقیق: غلام نبی التونسی، الباكستان: مكتبة الرشدیة،1412 هـ، الجزء 7ص 383
[10] ابن الأثیر، بن محمد بن محمد. جامع الأصول فی أحادیث الرسول. تحقیق : عبد القادر الأرنؤوط - التتمة تحقیق بشیر عیون، مكتبة دار البیان، 1971م،ط1، الجزء 6ص 148
[11] الكشمیری، محمد أنور. فیض الباری شرح البخاری، مكتبة مشكاة الإسلامیة،، الجزء 4ص 63
[12]- القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بكر: تفسیر القرطبی، تحقیق: أحمد البردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الكتب المصریة،1964م ،ط3، الجزء 14 ص 243
[13] ابن عطیة، عبد الحق بن غالب بن عبد الرحمن. المحرر الوجیز فی تفسیر الكتاب العزیز. تحقیق: عبد السلام عبد الشافی محمد. بیروت: دار الكتب العلمیة،1422 هـ،ط1، الجزء 4 ص 99
[14] الخازن، علاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم بن عمر الشیحی أبو الحسن: تفسیر الخازن. تصحیح: محمد علی شاهین، بیروت: دار الكتب العلمیة، 1415 هـ، ط 1، الجزء 3 ص 437
[15] النعمانی، سراج الدین عمر بن علی. اللباب فی علوم الكتاب. بیروت: دار الكتب العلمیة،1998م،ط1، الجزء 15ص 589
[16] المراغی ، أحمد بن مصطفى تفسیر المراغی ، مصر: شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابى الحلبی وأولاده،ط1،1946م، الجزء 22ص 36
[17] ابن حزم، أبو محمد علی بن أحمد بن سعید: المحلی، بیروت: دار الفكر، الجزء 2 ص 248
[18] القِنَّوجی ،صدیق خان بن حسن بن علی: فتحُ البیان فی مقاصد القرآن، قدّم له وراجعه: خادم العلم عَبد الله بن إبراهیم الأنصَاری، بَیروت: المَكتبة العصریة للطبَاعة والنّشْر،1992م، الجزء 22ص 36
[19] المقدسی، مجیر الدین بن محمد العلیمی. فتح الرحمن فی تفسیر القرآن. تحقیق: نور الدین طالب،دار النوادر (إصدَارات وزَارة الأوقاف والشُؤُون الإِسلامِیة، إدَارَةُ الشُؤُونِ الإِسلاَمِیةِ،2009 م،ط1، الجزء 5ص 390
[20] حموش،مأمون. التفسیر المأمون على منهج التنزیل والصحیح المسنون، المدقق اللغوی: أحمد راتب حموش، 2007م، ط1، الجزء 6 ص 214
[21] دروزة، محمد عزت: التفسیر الحدیث (مرتب حسب ترتیب النزول)، القاهرة: دار إحیاء الكتب العربیة، 1383 هـ، الجزء 7ص 418
[22] الزحیلی وهبة بن مصطفى: التفسیر الوسیط ، دمشق: دار الفكر المعاصر، 1418 هـ، ط 1، 1422 هـ، الجزء 3 ص 2087
[23] قطب، سید: فی ظلال القرآن.ترجمه‌‌‌‌ی مصطفی خرم دل، نشر احسان، چاپ چهارم،1397
[24] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 83
[25] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 89
[26] مجموعه كتابهای استاد شهید ناصر سبحانی- تفسیر سوره‌‌‌‌ی احزاب به زبان عربی
[27] قرضاوی، یوسف: دیدگاه‌های فقهی معاصر. ترجمه احمد نعمتی. تهران نشر احسان، چاپ دوم، 1389، جلد دوم، ص 699
[28] ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم: لسان العرب، بیروت: دار صادر، ط 3، 1414 هـ الجزء 1 ص 298
[29] ابن تیمیة، تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم: مجموع الفتاوى. تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، المدینة النبویة: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشریف، 1995 م، الجزء 15 ص 448؛ الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. الرد المفحم، عمان: 1421ه، ط، ص 10
[30] مجموعه كتابهای استاد ناصر سبحانی- تفسیر سوره‌‌‌‌ی احزاب به زبان عربی
[31] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، تحقیق: البردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الكتب المصریة، 1964 م، ط 2، حدیث رقم 4483، الجزء 8 ص 53
[32] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، تحقیق: البردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الكتب المصریة، 1964 م، ط 2، الجزء 6 ص 120؛ النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الجزء4ص1709
[33] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 104-105
[34] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، تحقیق: البردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الكتب المصریة، 1964 م، ط 2، الجزء 6 ص 118؛ النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الجزء2ص1050
[35] ابن حجر العسقلانی، أحمد بن علی: فتح الباری شرح صحیح البخاری. تصحیح: محب الدین الخطیب، تعلیق: عبد العزیز بن عبدالله بن باز. بیروت: دار المعرفة، 1379، الجزء8ص530
[36] ابن جزی، محمد بن أحمد بن محمد. التسهیل لعلوم التنزیل. تحقیق: الدكتور عبد الله الخالدی، بیروت: شركة دار الأرقم بن أبی الأرقم،1416هـ،ط1، الجزء2 ص157
[37] السایس، محمد علی. تفسیر آیات الأحكام. تحقیق: ناجی سویدان. الناشر: المكتبة العصریة للطباعة والنشر،2002م، ص585
[38]- عبدالحلیم، أبوشقة: تحریر المرأة فی عصر الرسالة، کویت: دارالقلم،2002 م، ط 6، الجزء الثالث،، ص 17-18
[39] قرضاوی، دیدگاههای فقهی معاصره، همان، جلد دوم 2 ص 698
[40] متولی، عبد الحمید: مبادیء نظام الحکم فی الإسلام، المرجع السابق، ص 433-431
[41] دروزة، محمد عزت: التفسیر الحدیث (مرتب حسب ترتیب النزول)، القاهرة: دار إحیاء الكتب العربیة، 1383 هـ،الجزء 7 ص410
[42] الولوی،محمد بن علی بن آدم. البحر المحیط الثجاج فی شرح صحیح الإمام مسلم بن الحجاج، دار ابن الجوزی، (1426 - 1436 هـ)،ط1، الحزء 8ص203
[43] السَِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر. سنن أبی داود: تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: المكتبة العصریة، الجزء4 ص61؛ آلبانی آن را صحیح می‌‌‌‌داند.
[44] العظیم آبادی، : أبو الطیب محمد شمس الحق: تحقیق : عبد الرحمن محمد عثمان. المدینة المنورة: المكتبة السلفیة، ط 2، الجزء11ص159
[45] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 89
[46] ابن ماجة أبو عبدالله محمد: سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء الكتب العربیة - فیصل عیسى البابی الحلبی، الجزء1 ص 215؛ ابن حنبل، أحمد بن محمد: مسند الإمام أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد وآخرون، مؤسسة الرسالة، 2001 م، ط 1، الجزء1 ص 53؛ و وی(آلبانی) آن را صحیح می‌‌‌‌داند.
[47] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 6
[48] السیوطی، عبدالرحمن بن أبی بكر: الدر المنثور. بیروت: دار الفكر، الجزء 6 ص 176؛ الشوکانی، محمد بن علی بن محمد: فتح القدیر، دمشق: دار ابن كثیر،ط1، 1414 هـ، الجزء 4 ص 30
[49] الغرناطی، محمد بن یوسف بن أبی القاسم. التاج والإكلیل لمختصر خلیل،دار الكتب العلمیة،1994م،ط1، الجزء2 ص182
[50] ابن حنبل، أحمد بن محمد: مسند الإمام أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد وآخرون، مؤسسة الرسالة، 2001 م، ط1، الجزء2 ص182؛ ذهبی می‌‌‌‌گوید صحیح است به شرط مسلم؛ الحاكم، محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدویه: المستدرك على الصحیحین. تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا، بیروت: دار الكتب العلمیة، 1990، ط 1، الجزء2 ص212، حاکم می‌‌‌‌گوید: صحیح الإسناد است و ذهبی آن را تایید نموده است.
[51] الغرناطی، محمد بن یوسف بن أبی القاسم. التاج والإكلیل لمختصر خلیل،دار الكتب العلمیة،1994م،ط1، الجزء2 ص182
[52] ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد. التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید. تحقیق: مصطفى بن أحمد العلوی ، محمد عبد الكبیر البكری، المغرب: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة،1387هـ، الجزء 6ص 365
[53] السایس، محمد علی. تفسیر آیات الأحكام. تحقیق: ناجی سویدان. الناشر: المكتبة العصریة للطباعة والنشر،2002م، ص585
[54]الطبری، محمد بن جریر: جامع البیان فی تأویل القرآن. تحقیق: أحمد محمد شاكر، مؤسسة الرسالة، 2000 م ، الجزء 19 ص 159
[55] ابن كثیر، إسماعیل بن عمر: تفسیر القرآن العظیم. تحقیق: محمد حسین شمس الدین. بیروت: دار الكتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، 1419 هـ، ط 1، الجزء 6 ص 45
[56] السِّجِسْتانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شداد: سنن أبی داود. تحقیق: شعَیب الأرنؤوط و محَمَّد كامِل قره بللی دار الرسالة العالمیة، 2009 م، ط 1، الجزء 9 ص 168، آلبانی آن را صحیح می‌‌‌‌داند.
[57]- القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بكر: تفسیر القرطبی، المرجع السابق، الجزء 12 ص 229
[58] الألبانی، محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة. دار السلام للنشر والتوزیع،2002م،ط، ص 39-51
[59] الألبانی، محمد ناصر الدین. الرد المفحم عمان: المكتبة الإسلامیة ،1421ه،ط1، الجزء1 ص102
[60] الأصفهانى، أبو القاسم الحسین. المفردات فی غریب القرآن. تحقیق: صفوان عدنان الداودی. دمشق: دار القلم،ط1، الباب: خمر، ص298
[61] القرطبی، أبو عبدالله محمد بن أحمد بن أبی بكر: تفسیر القرطبی. تحقیق: أحمد االبردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار االكتب االمصریة، 1384، ط 2، الجزء 12 ص 230
[62] الشوكانی، محمد بن علی بن محمد بن عبدالله: فتح القدیر. دمشق: دار ابن كثیر، 1414 هـ، ط 1، الجزء 4ص 28
[63] ابن عاشور، محمد الطاهر. التحریر والتنویر. تونس، الدار التونسیة للنشر، 1984 هـل، الجزء 18ص 208
[64] سید قطب: فی ظلال القرآن. ترجمه مصطفی خرمدل. نشر احسان،چاپ چهارم،1397،
[65] القرطبی، أبو عبدالله محمد بن أحمد بن أبی بكر: تفسیر القرطبی. تحقیق: أحمد االبردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار االكتب االمصریة، 1384، ط 2، الجزء 12 ص 230
[66] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، المرجع السابق، حدیث رقم 4758، الجزء 6 ص 109؛ الشوكانی، محمد بن علی بن محمد: السیل الجرار المتدفق على حدائق الأزهار. دار ابن حزم، ط 1، الجزء 1 ص 740؛ ابن عاشور، محمد الطاهر. التحریر والتنویر. تونس، الدار التونسیة للنشر، 1984 هـل، الجزء 18ص 208
[67] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، المرجع السابق، حدیث رقم 4758، الجزء 6 ص 109
[68] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، المرجع السابق، حدیث رقم 4758، الجزء 6 ص 109
[69] حجر العسقلانی، أحمد بن علی: فتح الباری شرح صحیح البخاری. تصحیح: محب الدین الخطیب، تعلیق: عبد العزیز بن عبدالله بن باز. بیروت: دار المعرفة، 1379، الجزء8 ص409
[70] الألبانی، محمد ناصر الدین: الرد المفحم. عمان: المكتبة الإسلامیة. 1421ه،ط1،ص 20
[71] السَِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر. سنن أبی داود: تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: المكتبة العصریة، الجزء4 ص61
[72] الشوكانی، محمد بن علی بن محمد: السیل الجرار المتدفق على حدائق الأزهار. دار ابن حزم، ط 1، الجزء 1 ص 740
[73] الألبانی، محمد ناصر الدین: الرد المفحم. عمان: المكتبة الإسلامیة. 1421ه،ط1،ص 22
[74] السَِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر. سنن أبی داود: تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: المكتبة العصریة، الجزء4 ص61؛ آلبانی آن را صحیح می‌‌‌‌داند؛ ابن ماجة أبو عبدالله محمد: سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء الكتب العربیة - فیصل عیسى البابی الحلبی، الجزء 1 ص 417؛ ابن حبان، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان. تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1993، ط 2، الجزء 4 ص612, ابن أبی شیبة، عبد الله بن محمد بن إبراهیم. الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار.تحقیق: كمال یوسف الحوت. الریاض: مكتبة الرشد،، 1409م،ط1، الجزء 2 ص 40؛ بجز نسائی بقیه صحاح آن را روایت نموده‌‌‌‌اند، و ابن خزیمه آن را صحیح دانسته است.
[75] ابن حزم، أبو محمد علی بن أحمد بن سعید: المحلی، بیروت: دار الفكر، الجزء 2 ص 247
[76] ابن تیمیة، تقی الدین أبو العباس أحمد بن عبد الحلیم. شرح العمدة لشیخ الإسلام ابن تیمیة. تحقیق: خالد بن علی بن محمد المشیقح، الریاض: دار العاصمة،1997م،ط1،ص266
[77] تخریج آن در بخش دوم مقاله از نظر گذشت
[78] قرضاوی، یوسف: دیدگاه‌های فقهی معاصر. ترجمه احمد نعمتی. تهران نشر احسان، چاپ دوم، 1389، جلد دوم ص 700-701
[79] الغرناطی، محمد بن یوسف بن أبی القاسم. التاج والإكلیل لمختصر خلیل،دار الكتب العلمیة،1994م،ط1، الجزء2 ص182
[80] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 58
[81] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 52
[82] النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم، المرجع السابق، حدیث رقم 885 الجزء 2 ص 603 و: البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی: السنن الكبرى. تحقیق: محمد عبد القادر عطا، بیروت: دار الكتب العلمیة، ط 3، حدیث رقم 6198، الجزء 3 ص 415
[83]- قرضاوی، یوسف: دیدگاه‌های فقهی معاصر. ترجمه احمد نعمتی. تهران نشر احسان، چاپ دوم، 1389، جلد دوم، ص 690
[84] النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم، المرجع السابق، حدیث رقم 885 الجزء 2 ص 603 و: البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى الخُسْرَوْجِردی الخراسانی: السنن الكبرى، المرجع السابق، حدیث رقم 6198، الجزء 3 ص 415
[85]- ابن حزم، أبو محمد علی بن أحمد بن سعید: المحلی، المرجع السابق، الجزء 9 ص 168
[86]- البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، المرجع السابق، حدیث رقم 977 الجزء 2 ص 21
[87]- ابن حزم، أبو محمد علی بن أحمد بن سعید: المحلی، المرجع ااسابق، الجزء 2 ص 248
[88] السِّجِسْتانی، أبو داود سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر بن شداد: سنن أبی داود. تحقیق: شعَیب الأرنؤوط و محَمَّد كامِل قره بللی دار الرسالة العالمیة، 2009 م، ط 1، الجزء 9 ص 168، آلبانی آن را صحیح می‌‌‌‌داند.
[89]-القرطبی، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبی بكر: تفسیر القرطبی، المرجع السابق، الجزء 12 ص 229
[90] الطبرانی، سلیمان بن أحمد بن أیوب: المعجم الكبیر. تحقیق: حمدی بن عبد المجید. القاهرة: السلفی، مكتبة ابن تیمیة، ط 2، حدیث رقم 5750، الجزء 6 ص 133
[91] قرضاوی، دیدگاههای فقهی معاصره، همان، جلد دوم، ص 688
[92] السَِّجِسْتانی، سلیمان بن الأشعث بن إسحاق بن بشیر. سنن أبی داود: تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، بیروت: المكتبة العصریة، الجزء2 ص161
[93] الألبانی،أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین. جلباب المرأة المسلمة،دار السلام للنشر والتوزیع، ،2002 م، ط3، ص 64
[94] البخاری، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله: صحیح البخاری، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، تحقیق: البردونی وإبراهیم أطفیش، القاهرة: دار الكتب المصریة، 1964 م، ط 2، الجزء 1 ص 173؛ النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسن: صحیح مسلم. تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، الجزء1 ص446
[95] ابن الأثیر، المبارك بن محمد. النهایة فی غریب الحدیث والأثر. تحقیق: طاهر أحمد الزاوى؛ محمود محمد الطناحی. بیروت: المكتبة العلمیة،1979م،الجزء3 ص 377
[96] ابن ماجة،أبو عبد الله محمد بن یزید القزوینی. سنن ابن ماجه ت الأرنؤوط. تحقیق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد؛ محمَّد كامل قره بللی؛ عَبد اللّطیف حرز الله. دار الرسالة العالمیة، الجزء1 ص 427