تعداد مذاهب و فرق اسلامی، بسی بیش از ۷۲ عدد است. این مذاهب و فرقه ها در فقه، کلام، روایات، احادیث و تاریخ با همدیگر اختلاف دارند. در این میان دو مذهب شیعه و سنّی به دلایل عمدتا سیاسی، چند سال است که اختلافاتشان از لای کتابها و کلام علما خارج و به خیابانها و میادین کشیده شده است. هر چند شیعه و سنّی با هم اختلافات زیادی دارند اما جالب توجه است که در میان این دو مذهب، گروههایی وجود دارند که به مذهب مقابل نزدیکتر از سایر گروههای مذهب خویش میباشند. مثلاً گروه زیدیه شیعه به سنّیها نزدیکتر است تا به سایر گروههای شیعه. یا شیعه اثنی عشری به سنّی شافعی نزدیکتر است تا به علوی و نصیری و اهلحقهای شیعه. شافعیها و صوفیهای سنّی به شیعهی اثنی عشری نزدیکترند تا دیدگاههای سلفی و وهابی اهل سنت.
آنچه واقعیت دارد و اجتنابناپذیر است، وجود اختلاف در میان این مذاهب و میان گروههای داخل هر مذهب است. شرح و ریشهیابی و چرایی و چگونگی و هر گونه توضیحی در مورد اختلافات در اینجا مورد بحث نیست. این اختلافات، سابقهی تاریخی صدها ساله دارند. بارها به خونریزی و کشتار و غارت کشیده شدهاند. مذاهب اسلامی هزاران صفحه نوشتار و روایات در اثبات و رد همدیگر نقل کرده و نوشتهاند. کتابخانهی هر کدام از مذاهب اسلامی، دارای کتابها و مقالات متعدد در رد و نقد مذاهب دیگر میباشد. این اختلافات قابل حل و پایان نیستند. تصور اینکه اختلافات تشیع و تسنن، تشیع و خوارج، شافعی و حنفی، جعفری و مالکی، اباضی و علیاللهی، وهابی و صوفیه حل و رفع شوند، تصوری بیهوده و غیرممکن است. تا قیام قیامت شیعه و سنّی، باطنی و ظاهری، خارجی و شافعی، سلفی و خلفی با هم اختلاف خواهند داشت. گریزی از این واقعیت وجود ندارد. پایان نیافتن این اختلافات و باقی ماندن و حتی بیشتر و بیشتر شدنشان در گذر زمان، امری واقعی و اجتنابناپذیر است.
چنانچه اشاره رفت، این اختلافات بارها به جنگ و خونریزی میان پیروان مذاهب کشیده شده است. مجموع کشتههای جنگهای میان سنّی و شیعه و شافعی و حنبلی و اثنی عشری و اسماعیلی و خارجی و غیر خارجی، بیشتر از تعداد کشتههای جنگهای بین مسلمانان و غیر مسلمانان است.
سؤال این است، آیا در قرن پانزدهم اسلامی و بیست و یکم میلادی، تبدیل اختلاف به جنگ، امری منطقی و عقلانی است؟ آیا همچون ۱۴۰۰ سال و ۷۰۰سال و ۴۰۰سال پیش، در دوران معاصر نیز، جنگ و برخورد و خونریزی میان مردم و حکومتهای معتقد به مذاهب متفاوت ادامه پیدا کند؟ آیا در قرن حاضر نیز عراقیها و ایرانیها و افغانیها و شیعهها و سنّیها و خوارج، مثل دوران ایوبیان و فاطمیان و صفویان و عثمانیان، همدیگر را لت و پار کنند، غارت کنند، ویرانی به بار بیاورند؟ آیا مسلمانان در دوران کنونی نیز باید رو در روی هم قرار گیرند، چرا که بیش از۱۴۰۰سال پیش سقیفهای و غدیری بوده است. بنیهاشم جانشینی را حق خود دانسته و بنیهای دیگر حق خود که علی با معاویه حکمیت را پذیرفته و نباید میپذیرفت.
آیا در این زمان نیز مردم به جان هم بیفتند که در فلان کتاب، صدها سال پیش، نوشته شده حق با فلانی بوده یا نبوده است. حق حکومت و ارث فلان طایفه و فرد داده نشده است. همسایگان و هموطنان و همکیشان با هم بجنگند، یقهی هم را بدرند، با بغض و کینه و نفرت به هم نگاه کنند، حقوق همدیگر را مراعات نکنند، چرا که فلان عالم یا روحانی صدها سال پیش گفته، نوشته، روایت کردە، که اوس و خزرج، بنیهاشم و بنیعباس، بنیامیه و بنیابیطالب، در مکه و مدینه، در کوفه و بغداد، با هم اختلاف داشتهاند؛ آنهم نه در زمان و مکان خود آن عالم یا روحانی، بل صدها سال قبل از آنکه کتابش را بنویسد و در محلی که صدها کیلومتر با محل زندگی او فاصله دارد. سنّی و شیعه امروز باید به جان هم بیفتند چرا که فلان پادشاه سنّی و شاه شیعی و امیر خوارجی برای حفظ و توسعهی قلمرو خود، دهها و صدها سال پیش، از اختلافات مذهبی استفاده کرده و سود برده است. آیا نسلهای امروز و آینده باید تاوان حق و ناحقهای نسلهای هزاران سال پیش از خود را بپردازند یا بگیرند؟ گناه آن انسان شیعهی پاکستانی و افغانی چیست که خود و فرزندانش در هنگام نماز لت و پار میشود چرا که روحانیش عایشه و عمر را لعن میکند، که چرا ۱۴۰۰ سال پیش چنین و چنان کردهاند. گناه آن کودک و خانوادهی سنّی عراقی و سوری چیست که فرزند دو سالهاش بعد از دو روز ناپدید شدن، کباب شده در آتش و روی سینی به در خانهاش آورده میشود، چرا که معتقد است ۱۴۰۰ سال پیش حق با ابوبکر و عمر بوده است. به شهرهای ویران موصل و سامرا و صنعا و درعا و حلب و حماه و... و... دقت کنید. به آوارگان غرق شده در دریاها بیندیشید. به خرابیها و ویرانیها و کشتهها و زخمیها در اثر این جنگها دقت نمایید.
آنان تاوان چه کسانی و چه زمانی را پس میدهند؟ انتقام چه افرادی و مربوط به کدام قرن و سالی از آنها گرفته میشود؟ خوب است، و خدا رحم کرده است، که مذاهب سنّی و شیعه و خوارج در جمعیت و قدرت توازن نداشته و سطح توازنشان نابرابری فاحش دارد. اگر هر سه مذهب یا دو مذهب از این میان دارای توازن جمعیتی و قدرتی در یک سطح یا حتی نزدیک به هم بودند، چنان فاجعهای پیش میآمد که غیر قابل پیشبینی بود.
در مقابل به ادیان و مذاهب و تمدنهای برابر و مجاور نگاه شود. مسیحیان بیش از دو هزار سال بود که یهودیان را قاتل و به صلیب کشندهی پیامبرشان عیسی مسیح میدانستند. آنها هم دهها کتاب در شرح و اثبات این جنایت فجیع دارند. میلیونها مسیحی و یهودی در طول این دو هزار سال در انتقام و دفاع از آن قتل، کشته و مجروح و آواره شدهاند. پروتستانها و کاتولیکها و کلیسای شرق و کلیسای غرب اختلافات و جنگهای پرتلفاتتری از مذاهب اسلامی در تاریخ خود دارند. اما پاپ بندیکت شانزدهم در سال ۱۹۶۵ اختلاف قاتل و مقتول پیامبرشان را در جملاتی کوتاه خاتمه داد. سالهاست پایان اختلاف کلیسای شرق و غرب را اعلام کردهاند. سالهاست صفارادیها و اشکنازیهای یهودی با هم همدل و برادر شدهاند. اتحاد و ثمرات این مدیریت اختلاف از طرف علمای مسیحی و یهودی در جهان را خودتان ملاحظه و بررسی نمایید.
از یک طرف اختلافات مذاهب اسلامی، ماندنی هستند. حل و برطرف کردن آن اختلافات غیر ممکن و محال است. از طرف دیگر جنگها و کینهها و قطع رابطههای ناشی از اختلافات نیز، از هر نظر به زیان مسلمانان و حوزهی فرهنگ و تمدن اسلامی و دین اسلام است. پس چاره چیست و چه باید کرد؟
بهترین و تنهاترین راه، انتقال ندادن موارد اختلافی به خیابان و شارع و میان مردم است. بگذارید این اختلافات در کتابها و مراکز و حوزه های علمی محدود و محصور بمانند. مراکز تخصصی میتوانند سالانه و ماهانه کنفرانس و سمپوزیوم و جلسات مجادله و گفتوگو بین علما و دانشمندان مذاهب برگزار کنند. علما و روحانیون و اهل فن بر سر این اختلافات مباحثه بکنند. به هم بپرند و یکدیگر را محکوم کرده و به باد فحش و ناسزا بگیرند. در واقع خاستگاه و موجودیت اختلافات، مربوط به آنهاست، به جامعه و مردم عادی مربوط نمیشود. اگر حلشدنی است، اگر جنگیدنی است، اگر کینهورزی و عصبانیتآفرینی است، به علما و روحانیون مذاهب مربوط است. هرکسی نیاز داشت یا مشتاق بود به آن مراکز اختصاصی مراجعه کند. ضرورت دارد اختلافات بین مذاهب، به فضاهای خصوصی منتقل شوند. از فضای عمومی دور نگه داشته شوند. اینکه طرفی در ایامی خاص هر ساله در همهی شهرهای شیعه و سنّینشین، بر هر تیر چراغ برقی، بر سر در هر مسجدی و کوی و برزنی پلاکارد بزند که خشنودی و خشم خدا منوط به خشنودی و خشم فاطمه است. یا طرف دیگر بر همه جا بنویسد خشنودی خدا منوط به نماز و صحت نماز منوط به وضوی قرآنی یعنی شستن پاهاست یا طرف سوم پلاکارد بزند علی و معاویه و عمروعاص اسلام را از مسیرش منحرف کردند. دهها و صدها عنوان و شعار و نوشته از این دست، در هر یک از این ۷۲ فرقه وجود دارد. آیا صحیح است هر مذهبی اختلافاتش را با مذاهب دیگر به در و دیوار اماکن عمومی و رسانههای سراسری بکشاند. افکار و احساسات هممذهبیهایش را تحریک و روح و روان پیروان سایر مذاهب را مکدر نماید. تخم کینه و ناراحتی در میان باورداران مذاهب مختلف یک شهر و یک کشور پراکنده نماید؟. در حالیکه بهتر است از هرگونه عملی و گفتمانی که در پیروان یک مذهب ترویج تنفر و کینه و دشمنی نماید، پرهیز شود. از توهین و بیاحترامی، در هر سطحی، به باورها و مقدسات و مقدسین یکدیگر خودداری شود. همراه با زدودن شعارها و اقدامات تفرقهانداز، علمای مذاهب در تقویت این همدلی و اتفاق و برادری باهم در ارتباط باشند. با ایجاد نهادهای خاص همچون مراکز تقریب بین المذاهب، همانند شیخ شلتوت و آیتالله بروجردی، این قرابت را استحکام ببخشند. مقدمهی تمامی موارد فوق، باور پیدا کردن علما و روحانیون مذاهب به ضرورت اتفاق و همدلی و درک متضرر شدن جامعهی مسلمانان از تفرق و پراکندن کینه و نفرت در میانشان است.
پر واضح است این مهم سهل و آسان میسر نیست. به شجاعت و عقلانیت و صداقت و آگاهی خاص نیاز دارد. دشمنان جامعه مسلمانان، آنهایی که از همدلی و اتفاق مسلمین متضرر میشوند، یعنی متعصبین، کوتهاندیشان و ذینفعان از تفرقه، در مقابل هر قدمی به سوی همدلی، مقاومت میکنند. در صدر همهی آنها رهبران سیاسی و مذهبی سایر ادیان و مذاهب، خصوصاً مسیحیت و یهودیت و هندو، از هیچ کارشکنی و اقدامی برای جلوگیری از ایجاد چنان همدلی خودداری نمیکنند و پنهان و آشکار در ادامهی تفرقه و فضای کینه و نفرت و توهین و بیاحترامی مذهبی مسلمانان، کوشش مینمایند و اتاقهای فکر مجهز و پیچیده و فعال کنونیشان را کاراتر خواهند کرد.
اکنون دو راه بیشتر وجود ندارد. راه اول انتقال موارد اختلافی موجود در کتابها و روایات به میان پیروان مذاهب و ادامه تفرقه و کینه و عواقب آن که در چهارده قرن گذشته تجربه کردهایم. راه دوم محصور کردن موارد اختلافی در فضاهای خصوصی و ایجاد اتحاد و همدلی و وفاق بین پیروان مذاهب و رسیدن به نتایج والای اتحاد. دیگر خود دانید.
نظرات