نمیفهم یک فرد تاریکدل یا امت تاریک چگونه خود را به او نسبت میدهد؟
برخی از عقلها مخزن خرافات و خاستگاه اباطیل است؛ اگر کتاب محمد حق است و بیانگر حقایق، پس این عقلها چه نسبتی با اسلام دارند؟
إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ؛ دلهایی وجود دارند که از حد و مرز شهوت فراتر نمیروند.
اگر هواپرستی چنان که خداوند خبر داده است، آسمان و زمین را فاسد میکند، پس امور مردم چگونه با هوا و هوس فاسد نمیشود؟
کسانی که از نور علم و فضیلت و حق و عدالت و ایمان بیبهرهاند، در هیچ چیزی با محمد نسبت ندارند و ادعای آن در این خصوص راه به جایی نمیبرد.
شنیدم که یکی این حدیث را میخواند: «تَنَاكَحُوا، تَكْثُرُوا، فَإِنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الْأُمَمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» ازدواج و تولید نسل کنید که من در روز قیامت به فراوانی امتم افتخار میکنم. با خود گفتم: چقدر دوست دارم ما شایستهی این افتخار باشیم.
تاریکیهای آشوب و ذلت و جهالت که بر تودههای مسلمانان پرده افکنده است باعث میشود پیامبرشان با دیدن آنان اندوهگین شود؛ مگر او پیامبر نور و روشنایی نیست؟ روشنی و نور با خفتگان در گور چه نسبتی دارد؟
به خدا قسم محمد به شما افتخار نمیکند و در برائت از شما تردیدی ندارد؛ مگر چنان باشید که منظور این آیه است:
«أَوَمَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» ﴿الأنعام: ١٢٢﴾
آيا كسى كه مرده[دل] بود و زندهاش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن، در ميان مردم راه برود، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرونآمدنى نيست؟
اگر مسلمانان به زندگی صحیح باز گردند و با نور هدایت و استقامت در زمین حرکت کنند، شایستهی آن خواهند بود که امتها به آنان افتخار کنند. محمد نور را دوست داشت و از خدا میخواست زندگیاش را نور علی نور کند؛ از تاریکی بیزار بود و قلب و عقلش را از آن دور نگه میداشت؛ نه تاریکی شب بلکه تاریکی جهالت. از خدا میخواست پیرامون او را نورانی کند راه را گم نکند و به بیراهه نرود و هدف بر او مشتبه نشود. از خدا میخواست در پیرامونش هالهای از نوری قرار دهد که هیچ وقت خاموش نمیشود. دعا میکرد که این نور در وجودش رسوخ کند و با پوست و اعصابش در هم آمیزد.
از ابن عباس روایت است فرمود: باری برای نماز رفتم و شنیدم که رسول(ص) میفرمود:
««اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِي قَلْبِي نُورًا، وَفِي سَمْعِي نُورًا، وَعَنْ يَمِينِي نُورًا، وَعَنْ يَسَارِي نُورًا، وَفَوْقِي نُورًا، وَتَحْتِي نُورًا، وَأَمَامِي نُورًا، وَخَلْفِي نُورًا، وَأَعْظِمْ لِي نُورًا»
خدایا در قلبم نور قرار ده، در گوشم، در راست و چپم، در بالا و پایینم نوری قرار ده. در روبرو و پشت سرم نوری قرار ده، خدایا به من نور ارزانی دار.
ای کسی که اسلام را برای خدا میخواهی، پرتوی از معرفت بطلب تا عقلت را روشن کند و تو را به حقائق هستی رهنون شود. پرتوی از فضلیت برگیر تا قلبت را نورانی کند و تو را به ماورای هستی برساند. اگر این پرتو هدایتگر را از دست دادی هر ادعایی خواهی کن جز ادعایی اسلام و مسلمانی.
نظرات