از جمله مسائلی که در توحید کلمهی کلیهی مسلمانان و مبلغان اسلامی یا لااقل کم کردن شکاف موجود و از بین بردن بیگانگیها در میان آنان نقش اساسی دارد، میانهروی و پرهیز از افراط و تفریط و پایبندی به اعتدال و توازن است. امت اسلامی در همهی زمینهها- بنا بر آنچه گذشتگان گفتهاند- راه میانه انتخاب میکند و دین خدا اصولاً راهی در میانهی راه افراط کنندگان و کافران دارد.
از امام علی رضی الله عنه نقل است که فرمود: شما را به راه میانه سفارش میکنم تا عقب افتادگان(اهل تفریط)به آن بپیوندند و غالیان به سوی آن باز گردند. میانهی شیء همیشه در حکم مرکز دایره است که از همه سو میتوان به آن منتهی شد. راه میانه همان صراط مستقیمی است که به سورهی مبارک فاتحه از خداوند میطلبیم ما را به سوی آن هدایت کند: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» و همان است که آیهی از سورهی انعام به آن اشاره دارد:« وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا» :و راه راست پروردگارت همین است. و همان راهی است که خداوند ما را به پیروی از آن فراخوانده است تا اتحاد و یگانگی را در میان خویش تحقق بخشیم و از کژراهههایی که شیاطین جن و انس نشان میدهند برحذر باشیم و هرگز به آنچه غرب و شرق و چپ و راست ارائه میکنند، علاقهای نشان ندهیم. سخن قرآن را در این باره، در ضمن سورهی مبارک انعام میخوانیم:" وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ":و{ بدانید } این است راه راست من؛ پس، از آن پیروی کنید و از راهها{ی دیگر}که شما را از راه وی پراکنده میسازد، پیروی مکنید. اینهاست که{خدا}شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.(انعام/ 153)
در مسند احمد بن حنبل از ابن مسعود نقل است که:رسول اکرم - صلی الله علیه و سلم- با دست مبارک خویش بر زمین خطی کشید و فرمود: این راه مستقیم الهی است. آن گاه خطوطی را در چپ و راست آن ترسیم کرد و افزود: هیچ کدام از این کژ راهها، راه هدایت نیستند بر هر کوره راه، شیطانی خفته است. آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: و ان هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه و لا تتبّعوا السبل- امام احمد بن حنبل و ابنماجه، در حدیث دیگری از پیامبر اکرم -صلی الله علیه و سلم- آوردهاند که دست مبارک خویش بر آن خط وسط نهاد و آیه را تلاوت فرمود. ابنکثیر در تفسیر آیهی مبارکهی:" أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ": دین را برپا دارید و در آن تفرقه اندازی مکنید(شوری/13) و آیات مشابه دیگر به نقل از ابن عباس آورده است که :خداوند، مؤمنان را به اتحاد و پیروی از جماعت، فرمان داده و آنان را از اختلاف و تنازع و تفرقه نهی فرموده و آنان را آگاه کرده که پیشینیان جز به واسطهی جدل و خصومت در دین، به هلاکت نیفتادهاند. ابنکثیر میگوید: شبیه این مطالب، از مجاهد و دیگران نیز منقول است.
شکست و هلاکت تندروان و سختگیران حتمی است
باز از جملهی مسائلی که یادآوری آن در اینجا ضروری به نظر میرسد و از اهم عوامل ایجاد اتحاد و وفاق در میان مسلمانان به شمار میرود، ترک افراط و غلو در دین است که پیامبر اسلام - صلی الله علیه و سلم- آن را موجب هلاکت مردمان معرفی کرده است. از ابن مسعود -رضی الله عنه- نقل است که پیامبر اسلام -صلی الله علیه و سلم- سه بار فرمود: "هلک المتنطعون"، چه آن را جملهای اخباری بدانیم که در آن صورت خبر از هلاکت غالیان میدهد یا آن را جملهی نفرینی بگیریم که معنای حدیث چنین خواهد بود که:"مرگ بر غالیان و سختگیران"
نووی در ضمن تعریفی که از غالیان به دست داده بر آن است که غلوکنندگان کسانی هستند که در دین، بیش از اندازه تعمق کرده و به اصطلاح "مته به خشخاش" مینهند. در آن مسیر راه افراط برگزیده در گفتار و کردار خویش از حدود الهی در میگذرند. ابناثیر در این باره میگوید: غالیان کسانیاند که در سخن به غلو و تعمق میپردازند و از بیخ گلو حرف میزنند.تنطّع(افراط و غلو)از مادهی "نطع" گرفته شده که به معنی غار بالایی دهان است. آن گاه در هر گونه تکلّف قولی و فعلی استعمال شده است.
از ابنمسعود نقل است که:"از تنطّع و اختلاف بپرهیزید". در این سخن منظور آن است که از خصومت و سرزنش کردن همدیگر در قراﺁت گوناگون بپرهیزیم و معتقد باشیم که آن صورتها همه به یک وجه صحیح برمیگردد. برخی نیز گفتهاند: متنطّعون کسانی هستند که چندان در عباداتشان افراط و غلوّ میکنند که از حدود شریعت در میگذرند و بدین وسیله به وسوسهی شیطان گرفتار میشوند. باز نقل است که "متنطعون" به کسانی گفته میشود که در پرسیدن از مسائل دشوار که به ندرت اتفاق میافتد، سخت میگیرند و وسواس دارند. تعاریف دیگری نیز ارائه شده است که از این قرارند: تراشیدن صورتهای مختلف برای مسألهای جزئی و کمیاب که نه در کتاب و سنت هست و نه در اجماع میتوان یافت و اتلاف وقت در آن مسائل و غفلت از مسائل اساسی و مهم و بدتر از آن؛ جستجو و سؤال از مسائل معیّنی که در شریعت دربارهی کیفیت آنها سخن به میان نیامده، یا کاوش از موضوعاتی که در جهان مادّی شاهدی برای آنها نیست، مانند زمان وقوع قیامت و چگونگی روح و مدت عمر این امت و مسائل دیگری از این گونه که جز با نقل صرف نمیتوان دربارهی آنها به درستی سخن گفت و اگر نقل صحیحی درباره ی آنها وجود داشته باشد، ایمان بدانها واجب است و بیچون و چرا باید آنها را پذیرفت. تنطّع آن است که دربارهی چیزی آن قدر سوال کنند که مفتی پس از حکم به جواز آن مجبور شود، از آن منع کند.
اینها همه نمونههایی است از حرج و تنگی و عسرت که خداوند آیین آسمانی اسلام را از آنها مبرّا گردانیده است. پایه و اساس اسلام بر آسانی و بشارت نهاده شده است و در آن هیچ سختی و نفرتی نیست. ابنعباس به نقل از رسول خدا-صلی الله علیه و سلم – میگوید: "از سختگیری در دین بپرهیزید که پیشینیان جز با غلو در دین به هلاکت نیفتادهاند. بیتردید، تکلف و غلو دینی آدمی را به سوی سختگیری در امور جزیی و خشونت در مقابل مخالفان سوق میدهد و در عوض، بخشایش و مدارا از عوامل تقارب و اتحاد و وفاق به شمار میرود و در این زمینه، نقشی اساسی را ایفا میکند.
نظرات