إنّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکة ألاّتخافوا و لاتحزنوا و أبشروا بالجنّة الّتی کنتم توعدون (30 ) نحن اولیاؤکم فی الحیاة الدنیا و فی الآخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکم و لکم فیها ما تدعون(31)نزلاّ مّن غفور رّحیم(32) و من احسن قولاّ ممّن دعا إلی الله و عمل صالحاً وّ قال إنّنی من المسلین (33) و لاتستوی الحسنة و لا السّیئة إدفع باللّتی هی أحسن فإذا الّذی بینک و بینه عداوة کأنّه ولیّ حمیم(34)و ما یلقّاها الاّ الّذین صبروا و مایلقّاها الا ذوحظّ عظیم(35) و اما ینزغنّک من الشّیطان نزغ فاستعذ بالله إنّه هو السّمیع العلیم (36)قاعده اول : إنّ الذین قالوا ربّنا الله
قاعده دوم : ثمّ استقاموا
قاعده سوم: تتنزّل علیهم الملائکة الاّ تخافوا و لا تحزنوا …….نزلاً من غفور رّحیم.
قاعده چهارم : و من أحسن قولاّ ممن دعا إلی الله.
قاعده ششم: و قال إنّنی من المسلمین.
قاعده هفتم: و لاتستوی الحسنة و لاالسّیّئة.
قاعده هشتم: إدفع باللّتی هی أحسن فإذا الّذی بینک وبینه عداوة کأنه ولیّ حمیم.
قاعده نهم: وما یلقّاها الاّ الّذین صبروا و ما یلقّاها الا ذو حظّ عظیم.
قاعده دهم: و اما ینزغنّک من الشّیطان نزغ فاستعذ بالله إنّه هو السّمیع العلیم.
قاعده اول: اعلان توحید است، چون با صیغه قول آغاز شده است و صیغه [ قالوا ] و[ قل] و… دالّ بر تصریح و اعلان است و اصل در دین و دعوت علنی بودن است، و سرّی بودن استثنا وتابع ظروف وشرایط خاصّ است. اعلان تدین به شکلی که زیبا و جذّاب باشد ضروری است طوری که جامعه را متحوّل ساخته و تحت تأثیر قرار دهد. اگر سایرین به پیشرفتهای مادی و دنیایی خود میبالند و مینازند، داعی به دینداری عقلایی خود افتخار میکند و میداند که عزت از آن خداوند و پیامبر و مؤمنان است، و مهمترین اسباب کسب عزت و جلب نصرت خداوند را در ساختن و پرورش داعیانی کارآمد که دارای، وحدت هدف، دقت در برنامهریزی و اخلاص در عمل باشند، میبیند.
قاعده دوم :استقامت بر [قول ربّنا الله]است.[ثمّ استقاموا ]یعنی التزام به آنچه که به آن اقرار کردهایم و
وفادار ماندن بر آنچه که اعلان نمودهایم، و خداوند و ملائکه و مؤمنان بر اعلان ما شهادت میهند.
اساس استقامت بر محبت و معرفت خداوند بنا شده است و استقامت بر صراط مستقیم از لحاظ عقلی و قلبی، عقیدتی و سلوکی، ظاهری و باطنی و در حالت خوف و رجا نشانه صادق بودن انسان در مسیر است.
قاعده سوم: بشارت دادن و دوری از مأیوس ساختن و متنفّر کردن در قالب ارائه چهرهای زیبا از دین که بتواند بندگان خداوند را در نزد خداوند محبوب گرداند و همچنین خداوند جمیل را در نظر بندگان، آنچنان که بایسته است معرّفی کند. همچنین خداوند به کسانی که اهل استقامت بر طریق عبودیت هستند وعده بهشت و ولایت ربّانی و نجات از غضب و عذاب داده است. بشارت بزرگترین چیزی است که انسان در حیاتش میشنود و رفیعترین منازل «دعوت إلی الله» است و اساس تحقیق بشارت، تخویف و انذار است، لذا تبشیر و انذار دو حقیقت متلازم و همراهند. داعی باید تبشیر به خیر دنیا و آخرت را جوهر خطاب خود برای مردم قرار دهد و انذار را وسیلهای برای مقابله با سستی و تنبلی انسانها بکار گیرد. در حدیث روایتشده از امام بخاری آمده است که وقتی خداوند مخلوقات را آفرید بر بالای عرش نوشت: رحمت من بر غضبم سبقت دارد. پس خداوند ما را مکلف گردانیده که خطاب رحمت را در دعوت بر خطاب غضب سبقت و برتری دهیم و انذار را خادم بشارت گردانیم.
قاعده چهارم: دعوت به سوی خداوند نه به سوی احزاب و گروهها. یعنی اینکه ما با تنظیم دعوت میکنیم نه به سوی تنظیم: "لاندعوا إلی التّنظیم بل ندعوا بالتّنظیم". دعوت باید«إلی الله» باشد. یعنی اساس کار باید متدین کردن آحاد جامعه باشد و اصولاً از حزب و تحزّب به عنوان وسیلهای برای دیندار کردن مردم استفاده شود. پس اشکالی ندارد که انسان کارهای دعوت را با یک تنظیم دعوی هماهنگ کند مادامیکه اصول اعتقادی سلیمی داشته باشد و منهج دعوی که بر اساس کتاب و سنت تدوین شده باشد. اگر چنین نکنیم تنظیم مانند یک بت میشود که باید شکسته شود. خداوند را در همه کارها باید هدف قرار داد و تنظیم و جماعت را خادم خداوند قرار دهیم.
قاعده پنجم: عمل صالح اساس «دعوت إلی الله» است و مهمترین عمل صالح نماز است. علّت عطف عمل صالح بر «قول أحسن» این است که هیچ قولی احسن نیست مگر اینکه بر عمل صالح بنا شود، و تا انسان اهل عمل صالح نشود نمیتواند مصلح گردد.
قاعده ششم: اعلان انتساب به کل مسلمانان و حرص بر وحدت صفوف «قال إنّنی من المسلمین» و پرهیز از تحزّب به شکلی که انسان را دچار تعصّب حزبی کند که تعصّّب، مرض است و التزام و تعهّد صحّت است.
قاعده هفتم : "ولاتستوی الحسنة و لا السّیّئة " این خود یکی از مبادی ثابت قرآن است، خیر و شر، حق و باطل و معروف و منکر برابر نستند. کلام طیب و خبیث، و «دعوت الی الله به طریق أحسن» با «دعوت إلی الله به طریق اخشن» مساوی نیست. در میزان خداوند کسانی که مردم را به او نزدیک میکنند و آنها را با جمال و جلال خداوند آشنا میکنند با کسانی که مردم را از او دور میکنند و آنها را نسبت به دین بدبین مینمایند مساوی نیستند.
قاعده هشتم: دفع شرّ بوسیله خیر که تفسیر قاعده پیشین است. رابطه میان این دو قاعده رابطه بین تطبیق جزئی و مبدأ کلی است یا رابطه میان مطلق و مقید. پس دوری از تشنج و غضب واجب است.
قاعده نهم :صبر و التزام بر منهج قرآنی و تحمل ناهنجاریهای اخلاقی آحاد جامعه همانطور که استاد مشهور میفرمایند: «الدعوة الی الله فنّ و الصّبر علیها جهاد».
قاعده دهم: دوری از شیطان، شیطانی که میکوشد تا انسان را دچار انحراف و فساد نماید، و همه مردم در تیررس او هستند. لذا شیطانشناسی علمی است که باید تحصیل شود، چون مؤمن کسی است که پیوسته از شرّ سؤال میکند مبادا به آن دچار گردد :(إنّ الشّیطان لکم عدوّ فاتّخذوه عدوّاً) فاطر6. برای دفع شر دشمن، باید دشمن را شناخت.
آسانترین چیزی را که شیطان در دلها میکارد، این است که انسان را به امور «حَسَن» مشغول و از امور «احسن» باز دارد. و به قول امام ابنتیمیه در توصیف عاقل که میفرماید: عاقل کسی نیست که خیر را از شر تشخیص دهد بلکه عاقل کسی است که از میان دو خیر بهترین را انتخاب نماید.
باشد که ما در پرتو عمل به قواعد قرآنی فوق در مسیر تکوین شخصیت ایمانی و دعوی خود موفّقتر از گذشته قدم برداریم.
نظرات
تشکر . از دیار پاوه