«اعتماد» در گفت‌وگوی اختصاصی با جعفر حق‌پناه مسائل ترکیه و سوریه را بررسی می‌کند

بنا بر ادعای ناظران تحولات اخیر سوریه، به ویژه ادعای مداخله تركیه در درگیری‌های دوازده روزه كه منجر به سقوط دولت سوریه شد به نقطه عطف مهمی در معادلات پیچیده منطقه‌ تبدیل شده است. پیروزی‌های زودهنگام شورشیان تحت حمایت آنكارا، در حالی كه ایران و روسیه استراتژی عدم دخالت را برگزیدند، نشان‌دهنده تغییرات بنیادینی در توازن قدرت در سوریه و فراتر از آن بسترساز فعل و انفعال‌های امنیتی جدید در خاورمیانه خواهد بود. بروز چنین شرایطی نه ‌تنها به شكست دولت بشار اسد منجر شده، بلكه رقابت دیرینه میان تركیه و ایران در میدان سوریه را وارد سطح جدیدی كرده و شاید موجب شود تهران و آنكارا در جغرافیایی متفاوت از قفقاز و در شام رقابت كنند. آنكارا با اتخاذ رویكردی فعال و تعیین‌‌‌كننده، به عنوان بازیگر محوری در تحولات سوریه ظاهر شده است. از همین رو به باور گروهی از ناظران مداخله این بازیگر نه ‌تنها معادلات قدرت در قفقاز، بلكه بازیگری دو كشور در شام را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در این میان نمی‌توان رویكردهای جدید كشورهای عرب خلیج‌فارس تحت تاثیر این تغییرات را نادیده گرفت و به ادعای ناظران به نظر می‌رسد پادشاهی‌های خلیج‌فارس نیز در تلاشند مواضع خود را بازتعریف كنند.این ناظران همچنین مدعی‌اند به‌رغم اینكه اسراییل و تركیه به عنوان دو بازیگر مداخله‌گر در سوریه تحولات اخیر را به صورتی همزمان و موافق با سقوط دولت مركزی به دقت دنبال می‌كنند، اما رویارویی پنهان و پیچیده دو بازیگر در میدان پیچیده سوریه را نمی‌توان نادیده گرفت. بالاخص آنكه تركیه به دنبال آن است تا با كارت سوریه برای دور تازه‌ای از رقابت‌ها بستر‌سازی كند. به این بهانه روزنامه اعتماد با هدف بررسی ابعاد مختلف بازیگری تركیه و تلاش این بازیگر برای احیای رویای امپراتوری خود در منطقه و نیز آغاز دور جدیدی از رقابت و همكاری میان این بازیگر و سایر كشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای چون ایران و روسیه با جعفر حق‌پناه، استاد دانشگاه تهران و كارشناس مسائل خاورمیانه و مشخصا تركیه گفت‌وگو كرده است. حق‌پناه در رابطه با تغییر شكل بازیگری تركیه از 2000 به بعد بر این باور است كه آنكارا اكنون به عنوان قدرتی نوظهور به دنبال نقش‌آفرینی فراتر از جغرافیای خاورمیانه است هر چند كه این بازیگر احتمالا با چالش‌های متعددی در مسیر دستیابی به این اهداف استراتژیك خود مواجه خواهد شد. به باور حق‌پناه از این پس احتمالا شاهد جایگزینی تركیه به جای ایران به عنوان بازیگری مدیریت‌كننده تحولات آینده سوریه خواهیم بود.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 

شواهد نشان می‌دهد كه گروه تحریرالشام با چراغ سبز یا حمایت تركیه بستر را برای سقوط بشار اسد هموار كرد، اگر این فرضیه درست باشد، آنكارا با چه هدفی مسیر تحولات شام و موازنه قدرت در این منطقه را تغییر داد؟

پیش از هر چیز نكته مهمی كه باید لحاظ داشت، این است كه تركیه را باید به عنوان موجودیت هویتی، تمدنی، فرهنگی و سیاسی توامان در نظر گرفت. بنابراین نمی‌توان برداشتی یك‌‌سویه و یك‌‌جانبه از سیاست خارجی این كشور داشت. ضروری است كه مولفه‌های مختلف را هر یك در جایگاه خود به‌طور كلی مدنظر قرار دهیم. در واقع بر اساس تحلیلی كه از تاریخچه شكل‌گیری دولت مدرن در تركیه و ژئوپلیتیك این كشور داریم، باید مولفه‌های مهمی كه تشكیل‌‌دهنده امنیت ملی و استراتژیك تركیه هستند، مورد بررسی قرار گیرند. این بررسی باید به گونه‌ای باشد كه همزمان سیاست خارجی تركیه و تحولات آن در نظر گرفته شود تا بتوانیم به درك بهتری از وضعیت كنونی این كشور برسیم. باید در نظر داشت كه تركیه به عنوان وارث یك امپراتوری، همواره در معرض نوعی پیوست و گسست با تصویر امپراتوری عثمانی قرار داشته و در حال حاضر نیز همچنان شاهد تحقق این گزاره هستیم. لازم به ذكر است مولفه‌های مهمی از میراث امپراتوری عثمانی در این كشور و اسلام عثمانی نیز بازتعریف شده‌اند؛ بخشی از این میراث حفظ و بخشی بازتولید و قسمت‌‌هایی نیز كنار گذاشته شده است. از سوی دیگر، موقعیت ژئوپلیتیكی تركیه نیز به این كشور كمك كرده است تا به یك قدرت منطقه‌‌ای تبدیل شود. غالبا این امر به دلیل فرآیند‌های نهادینه ‌شده در سیاست تركیه محقق شده كه منجر به ظرفیت‌‌سازی و قدرت‌‌سازی از درون شده است. طی سال‌ها، این فرآیند به تدریج بر قدرت ملی تركیه افزوده است. تركیه به عنوان یك قدرت رو به رشد، به تدریج از منطقه خود فاصله گرفته و دیگر صرفا به عنوان یك قدرت منطقه‌ای تلقی نمی‌شود. این كشور به تدریج در شمار قدرت‌های نوظهور قرار گرفته و این امر نه یك تحول ناگهانی و صرفا ناشی از جاه‌‌طلبی‌‌های یك حزب یا رهبران خاص، بلكه نتیجه فرآیندهای تعادل‌‌بخش و پیش‌‌برنده‌ای است كه در درون جامعه تركیه وجود دارد.

شاهد بودیم كه تركیه از یك اقتصاد ورشكسته و به‌ شدت وابسته به ناتو و غرب كه در یك سوی دنیا خود را تعریف می‌كرد و فاقد قدرت نرم بود، اكنون به تدریج در تمامی حوزه‌ها و عرصه‌ها پیشرفت قابل توجهی داشته است. اكنون این كشور در زمره بیست قدرت بزرگ جهان قرار دارد و به دنبال این است كه خود را به تدریج به جمع ده قدرت اول جهانی برساند. طبیعی است كه این میزان از قدرت ملی، ترجمان خود را در سیاست خارجی تركیه نشان می‌دهد. البته این فرآیندها با افت ‌و خیزها و همچنین آزمون و خطاهایی همراه بوده است. با این حال، اكنون شاهد هستیم كه تركیه از كشوری كه در برخی عرصه‌ها سودای تمنای دوستی دیگران و بازار كشورهای دیگر داشت حال به جایگاهی رسیده كه دیگران را به دنبال خود می‌‌كشد و به دنبال ائتلاف‌سازی با بازیگران مختلفی است.

پیش از این، سیاست خارجی تركیه عمدتا به سمت تجارت‌‌محوری و در خدمت اقتصاد صادرات‌محور حركت می‌كرد و این كشور به عنوان یك میانجیگر شناخته می‌شد و از مداخله‌گری پرهیز می‌كرد. جز بحران قبرس، در سال‌های گذشته شاهد مداخله‌ای از سوی تركیه نبودیم و این كشور چتر امنیتی ناتو را بالای سر خود می‌دید. اما پس از سال‌های 2000، بسیاری از تحلیلگران معتقدند كه این رویكرد به دلیل روی كار آمدن حزب عدالت و توسعه تغییر كرد و محیط امنیتی تركیه در پیرامون آن دگرگون شد.

همان‌طور كه اشاره كردم، تمامی عوامل به یكدیگر پیوند خوردند تا در هسته قدرت ملی تركیه، هم‌‌افزایی ایجاد شود.از همین رو با وجود تمام تفرقه‌هایی كه بود، یك نوع اجماع در مورد درك از توسعه و جهت‌‌گیری‌های كلان تركیه به چشم می‌خورد. تمامی احزاب و گروه‌ها با وجود تفاوت‌هایی كه میان‌شان وجود دارد، به صورت واحد به منافع ملی و امنیت ملی تركیه نگاه می‌كنند. هر چند در رفتار آنها ممكن است تفاوت‌هایی وجود داشته باشد، به‌طوری كه ممكن است برخی بیشتر به سمت غرب گرایش داشته و برخی دیگر منطقه‌گرا باشند، اما مهم این است كه مفهوم امنیت ملی و منافع تركیه به صورت مشترك در نظر گرفته می‌شود و این درك نهادینه شده است. این تفاهم درباره كلیت مفهوم امنیت و هویت تركیه، با وجود تمامی افت ‌و خیزها، به‌ویژه در مواجهه با سركوب‌ها، همچنان پابرجا مانده است. به عنوان مثال، ما می‌دانیم كه تركیه هنوز برخی شهروندان كرد خود را با سایر شهروندان برابر نمی‌‌داند و تهدیدهایی از جانب علوی‌ها وجود دارد. با این حال، فرآیند كلی به سمت پیشرفت بوده است. اگر مساله كردها را در نظر بگیریم، آیا می‌توانیم این موضوع را با وضعیت بیست، سی، چهل یا پنجاه سال قبل مقایسه كنیم؟ قطعا خیر. به همین دلیل به نظر می‌رسد مواردی كه ذكر كردم، باعث شد سیاست خارجی تركیه از سال 2010 به تدریج مستعد تحولاتی شود. این تغییرات زمانی شكل گرفت كه تغییرات شگرفی در امنیت تركیه رخ داد و خروج امریكا و كاهش حضور این كشور در خاورمیانه به یك خلأ قدرتی منجر شد كه قدرت‌های رقیب تركیه مانند ایران به دنبال پر كردن آن بودند. از سوی دیگر، در پی بهار عربی، قدرت‌هایی مانند عربستان و مصر به‌طور قابل توجهی تضعیف شدند و در این شرایط، تركیه وارد فضایی تهاجمی‌تر شد. بحران سوریه نمونه‌ای بارز از این گزاره است كه نشان می‌دهد چگونه تركیه به این تحولات ورود پیدا كرد. در دور اول درگیری‌ها در سوریه، برای اولین‌بار سیاست خارجی تركیه به شكل تهاجمی‌تری اتخاذ شد و به جای میانجیگری، مداخله‌گری مبنای عمل قرار گرفت. این رویكرد با افت‌وخیزها و ناكامی‌ها همراه بود، اما به دلیل وجود قدرت ملی درون‌زا و جوشیده از درون، تركیه به سرعت پس از یك دوره كوتاه توانست خود را بازسازی و به شكل جدیدی وارد میدان شود.

ثمره این سیاست‌ورزی جدید اكنون به وضوح قابل مشاهده است. البته این به معنای رفع تمامی معضلات تركیه نیست؛ چراكه در درون این كشور چالش‌های جدی وجود دارد. این روند رو به جلو ممكن است موجب شود كه آنكارا در مسیر پیش رو با چالش‌های جدیدی مواجه شود. تركیه همچنان با مسائل حقوق بشری و حقوق اقوام و اقلیت‌ها درگیر است و این مشكلات در سیاست خارجی این كشور نیز بروز و ظهور خواهد كرد. در مورد سوریه باید گفت كه با وجود برخی دستاوردهایی كه تركیه به دست آورده است، این دستاوردها تثبیت و شناسایی نشده باقی مانده‌اند. در عین حال، تركیه همچنان با چالش‌های سختی مواجه است كه شرایط را برای این كشور به مراتب پیچیده‌تر می‌كند.

در شرایط كنونی شاهد دور تازه از بازی قدرت هستیم، به نظر می‌رسد توازن قدرت در سوریه برهم خورده و تركیه نیز در این فرآیند مشاركت داشته است. به باور شما آنكارا در این میدان از چه استراتژی پیروی كرده و هدفش چیست؟

در درجه اول، مساله موازنه‌سازی قدرت با رقبا برای تركیه اهمیت زیادی داشت و به یك هدف استراتژیك تبدیل شده بود. این كشور به دنبال ایجاد توازن قدرت با رقبای خود بود و این موازنه‌سازی به گونه‌ای طراحی شده بود كه موضوع كردها می‌توانست مبنای یك بازی برد-برد برای ایران و تركیه باشد. همچنین در برخی موارد مانند مقابله با جریان‌های افراطی، می‌توانست حتی به یك همكاری برد-برد با روسیه منجر شود. اما در بقیه موارد وضعیت در سوریه به یك موضوع برد-باخت تبدیل شده است؛ به این معنا كه هر آنچه تركیه به دست آورد، به معنای از دست رفتن آن برای ایران و روسیه بود و بالعكس. با این حال، هنوز هم برخی موضوعات برد-برد میان ایران، تركیه و روسیه وجود دارد. به زودی مشخص خواهد شد كه در یك سرزمین سوخته كه تاكنون ایران و روسیه عهده‌دار مدیریت آن بودند و امنیت حداقلی را در آن برقرار كرده بودند، شاهد چه تحولاتی خواهیم بود.به نظر می‌رسد اكنون بار این موضوع بر دوش تركیه خواهد افتاد و این كشور باید هزینه‌هایی را متقبل شود كه ایران و روسیه پیش‌تر متحمل شده بودند. به عبارت دیگر، تركیه اكنون باید این وضعیت را مدیریت كرده و هزینه‌هایی را برای حفظ امنیت و ثبات در این منطقه بپردازد. به‌طور قطع، چالش‌های مدیریت سوریه برای تركیه بسیار پیچیده و دشوار است. پتانسیل فعالیت گروه‌های تروریستی افراطی و باندهای مواد مخدر كه سوریه را به جولانگاه خود تبدیل كرده‌اند، برای تركیه مساله‌ساز خواهد بود. همچنین با توجه به اینكه ایران و روسیه بسان سال 2015 نقش‌آفرینی نمی‌كنند، تركیه با معادلات جدیدی در منطقه مواجه خواهد شد. ورود اسراییل به میدان سوریه كه متحد تركیه نیست، به این چالش‌ها افزوده است، چراكه مشابه نوع روابط میان تركیه و ایران كه تركیبی از رقابت و همكاری است شكل روابط تركیه و اسراییل در سوریه كنونی نیز تلفیقی از رقابت و همكاری خواهد بود. همچنین بدبینی‌هایی نسبت به امریكا و اروپا و برخی كشورهای عربی در تركیه وجود دارد كه بر پیچیدگی اوضاع می‌‌افزاید. همه این موارد نشان‌دهنده چالش‌‌های متعددی است كه تركیه باید مدیریت كند و مشخص نیست كه آیا این چالش‌ها به راحتی قابل مدیریت خواهند بود یا خیر. علاوه بر این، گروه‌هایی كه با تركیه ائتلاف كرده‌اند، به‌طور كامل مورد اعتماد نیستند و این موضوع نیز می‌تواند به مشكلات بیشتری منجر شود. تركیه تجربه زیادی در مدیریت سرزمین‌های سوخته‌ ندارد و سوال این است كه چگونه می‌تواند یك سرزمین با بافت تركیبی و ناهمگن را مدیریت كند. در مقایسه با عراق كه دارای منابع سرشار نفت و گاز بود، سوریه از این منابع برخوردار نیست و این موضوع هزینه‌های بازسازی را به ‌شدت پیچیده می‌كند. در واقع، سوال این است كه چه كسی قرار است هزینه‌های این بازسازی را بپردازد و چه نوع كشوری با شمایل جدیدی قرار است شكل بگیرد. به نظر می‌رسد كه اسراییل به دنبال ایجاد یك موجودیت تحت‌الحمایه در سوریه است و این موضوع می‌تواند به تنش‌های بیشتری منجر شود.

در نهایت خاندان اسد با قدرت سخت توانسته ‌بودند در این بافت ناهمگن و مستعد تنش، سوریه را به یك ثبات و آرامش قبرستانی برسانند. زمامداران تركیه به‌طور قطع به این مسائل فكر كرده‌اند و البته باید دید كه چگونه می‌توانند این چالش‌های متعدد را مدیریت كنند.

در شرایط كنونی به نظر می‌رسد تحولات سوریه موجب شده تا استراتژی ایران و روسیه تحت تاثیر قرار گرفته و دو بازیگر اصلی در فعل و انفعال‌های این كشور، فعلا از رویكردی محتاطانه پیروی كنند، به باور شما در چنین شرایطی تركیه چگونه می‌تواند میدان را برای میدانداری فراهم كند؟

تغییر شرایط و موقعیت ایران و روسیه در سوریه در شرایط كنونی واقعیتی است كه تركیه به خوبی از آن آگاه است و به همین دلیل تلاش می‌كند تا حمایت و همراهی امریكا و غرب را جلب كند. به‌ویژه با توجه به اهمیت امنیت و بقای اسراییل، تركیه به دنبال این است كه از این فرصت‌‌ها بهره‌برداری و امتیازات قابل توجهی از طرف‌های غربی دریافت كند. به عنوان مثال، در موضوع بحران مهاجران سوریه، تركیه توانسته است سالانه سه میلیارد یورو از اروپا به عنوان كمك دریافت كند. این نشان‌دهنده توانایی تركیه در مذاكره و چانه‌زنی برای كسب امتیاز است.

تركیه همچنین به دنبال مذاكره با ایران است و مقدمات آن را آغاز كرده است، زیرا می‌‌داند كه در برخی عرصه‌ها باید ایران را در كنار خود داشته باشد. اما در این فضا، سوال این است كه تركیه چگونه می‌خواهد در این تعاملات وارد شود و چه سهمی از این كیك بزرگ می‌تواند داشته باشد. همچنین باید دید كه تركیه چقدر حاضر است هزینه پرداخت كند و با دیگر كشورها چه نوع شراكت‌هایی را برقرار خواهد كرد. واقعیت این است كه این موضوع نیاز به گذشت زمان ندارد، زیرا در سوریه موارد شگفت‌انگیز و عدم قطعیت‌‌های زیادی وجود دارد. باید توجه داشت كه سرنوشت جریان‌های تروریستی سلفی یا داعش و همچنین تنش‌‌های اجتماعی میان علوی‌ها، كردها و دموكرات‌‌ها به مداخلات خارجی وابسته نیست. سوریه به یك سرزمین ویران تبدیل شده و كمبود منابع به تنش‌‌ها و جنگ‌های متعدد دامن خواهد زد. بنابراین با توجه به این شرایط صرفا نمی‌توان گزاره زمان را مدنظر قرار داد و در انتظار ماند كه حال یك حاكمیت جدید در سوریه شكل گرفته، همه باید منتظر باشند و ببینند كه قانون اساسی جدید به چه صورت خواهد بود. این فرآیند ثابتی نیست و تحولات آینده به ‌شدت به شرایط داخلی و خارجی وابسته خواهد بود. به همین دلیل، تركیه و سایر بازیگران باید با دقت به این چالش‌‌ها و فرصت‌‌ها نگاه كرده و استراتژی‌های خود را بر اساس تغییرات محیطی تنظیم كنند.

پیش‌‌بینی فرآیندهای آینده در سوریه و منطقه به‌طور كلی با عدم قطعیت‌‌‌های زیادی همراه است و این عدم قطعیت‌ها می‌تواند به نقش‌‌آفرینی شگفتی‌‌سازها منجر شود. این اصطلاح كه به ‌ویژه در حوزه آینده‌پژوهی به كار می‌‌رود، به واقعیت این اشاره دارد كه تحولات غیرمنتظره و تاثیرگذار می‌توانند به سرعت وضعیت موجود را تغییر دهند. جالب است كه این فرآیندهای شگفتی‌ساز تحت كنترل هیچ گروه خاصی نیستند. گروه‌های كوچك غیردولتی، حتی با تعداد اندك، می‌توانند تاثیرات قابل توجهی بر تحولات منطقه‌ای داشته باشند. به عنوان مثال، یك گروه چند هزار نفری از كشوری دیگر می‌تواند با اقدامات خود، معادلات را به هم بزند و بر فرآیندهای ایجابی سایر بازیگران تاثیر بگذارد. این امر نشان‌دهنده پیچیدگی و شكنندگی وضعیت در سوریه و منطقه است.

علاوه بر این، دولت‌های خارج از منطقه نیز می‌توانند در این فرآیندها دخالت كنند و با استفاده از ابزارهای مختلف، از جمله حمایت مالی، نظامی یا اطلاعاتی به تغییرات در وضعیت موجود دامن بزنند. این دخالت‌‌ها می‌توانند به ‌شدت بر معادلات قدرت و امنیت تاثیر بگذارند و شرایط را برای بازیگران محلی پیچیده‌تر كنند. بنابراین در چنین شرایطی، تحلیلگران و نیز تصمیم‌گیرندگان باید به دقت به این عدم قطعیت‌‌ها و امكان‌های شگفتی‌‌ساز توجه داشته باشند و استراتژی‌های خود را بر اساس تحلیل‌های جامع و منعطف تنظیم كنند. این رویكرد می‌تواند به آنها كمك كند تا در مواجهه با تحولات غیرمنتظره، بهتر عمل و از فرصت‌ها بهره‌‌برداری كنند.

پیش‌تر و در جریان جنگ داخلی سوریه شاهد تلاش‌های آنكارا برای پایان دادن به دولت اسد بودیم؛ به باور شما چرا در آن بازه زمانی اهداف آنكارا برای پایان دولت سوریه با ناكامی مواجه شد؛ موضعی كه گفته می‌شود در تضاد با منافع بازیگران حاشیه خلیج‌فارس قرار داشت و در كنار متغیرهای دیگر زمینه‌ساز تنش میان تركیه و پادشاهی خلیج‌فارس شد؟

بحث شكست تركیه در موضوع بهار عربی و تجربه ناكافی این كشور در كار با گروه‌های نیابتی در آن زمان، به وضوح نشان‌دهنده چالش‌های پیش روی آن كشور در آن بازه زمانی بود. در آن مقطع، تركیه به مقوله اجماع‌سازی ورود نكرد و ناتوانی‌اش در اجماع‌سازی، به نوعی مانع از بهره‌‌برداری كامل از فرصت‌های موجود شد. اما اكنون تركیه با تجربه‌ای كه از آن زمان كسب كرده، توانسته است به این مقوله ورود كند و از تحولات جهانی و فضای مساعدی كه برای این بازیگر فراهم شده، بهره‌برداری كند. در حال حاضر به نظر می‌‌رسد كه تركیه در یك فضای مساعد قرار دارد و باد در مسیر مطلوب بادبان سیاست خارجی تركیه می‌وزد. تحولات اخیر و شرایط بین‌‌المللی، به تركیه این امكان را می‌دهد كه در زمینه‌های مختلف به فرصت‌سازی بپردازد و از خلأ قدرت در سوریه بهره‌برداری كند.

در شرایط كنونی تركیه چگونه می‌تواند از خلأ قدرت حاكم بر سوریه فرصت‌سازی كند؟

در این مورد باید دید فرآیندهای شگفتی‌‌ساز و عدم قطعیت‌ها در چه بازه‌های زمانی بروز و ظهور پیدا می‌كنند. به عنوان مثال، رویكردهای دولت ترامپ و آینده كابینه نتانیاهو می‌تواند تاثیرات قابل توجهی بر تحولات منطقه‌ای داشته باشد. سوال این است كه آیا اسراییل رویكردش را تغییر خواهد داد یا همچنان بر طبل رادیكالیسم خواهد كوبید. این موارد به‌ شدت اهمیت دارند و باید از ناحیه این دو بازیگر (تركیه و اسراییل) به دقت مورد بررسی قرار گیرند. تركیه باید با دقت به تحولات در سیاست‌های اسراییل و امریكا توجه و بر اساس آن، استراتژی‌های خود را تنظیم كند. این تعاملات و تغییرات می‌‌تواند به شكل‌گیری یك نظم جدید در منطقه منجر شود كه بر اساس آن، تركیه باید به دنبال فرصت‌های جدید باشد و در عین حال، چالش‌های پیش روی خود را نیز مدیریت كند. در نهایت، تركیه در این شرایط باید به دنبال ایجاد یك رویكرد متوازن باشد كه هم منافع ملی‌اش را محقق و هم بتواند در تعاملات بین‌المللی به خوبی عمل كند. تحلیل افكار عمومی و تلقی‌های سیاسی در جهان عرب، به‌ویژه در كشورهایی مانند اردن و مصر بسیار حایز اهمیت است. خیزش ناسیونالیسم عربی جدید و تحولات سیاسی در عراق نمونه‌هایی از این تغییرات هستند كه باید به دقت مورد بررسی قرار گیرند. این تحولات می‌توانند تاثیرات عمیقی بر سیاست‌های منطقه‌‌ای و روابط میان كشورها داشته باشند.

علاوه بر این، به نظر می‌رسد كه تحولات جهانی، از جمله جنگ اوكراین نیز تاثیرات قابل توجهی بر خاورمیانه دارند. در این منطقه، همه‌ چیز به یكدیگر مرتبط است و قواعد متفاوتی بر روابط و ترتیبات امنیتی حاكم است. به عنوان مثال، یكی از دلایل عدم دخالت روسیه در درگیری‌های دوازده روزه سوریه، مشغولیت این كشور در بحران اوكراین بوده است. این گزاره نشان می‌دهد كه تحولات در یك منطقه می‌تواند به‌طور مستقیم بر دیگر مناطق تاثیر بگذارد. بنابراین برای درك بهتر آینده خاورمیانه و تحولات آن، باید به تمامی این مولفه‌‌‌ها توجه كرد. این مولفه‌ها شامل تحولات داخلی كشورهای عربی، ناسیونالیسم عربی، جنگ اوكراین و همچنین تاثیرات قدرت‌های بزرگ مانند روسیه و امریكا می‌‌شود. با توجه به این پیچیدگی‌ها، تحلیلگران و تصمیم‌گیرندگان باید به دنبال درك عمیق‌تری از روابط و تاثیرات متقابل باشند تا بتوانند استراتژی‌‌های موثری برای آینده طراحی كنند. در نهایت، توجه به این مولفه‌ها و تحلیل دقیق آنها می‌تواند به درك بهتری از تحولات آینده خاورمیانه و چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی كشورها كمك كند.

گفته می‌شود كه تحولات سوریه زمینه را برای رقابت جدی‌تر میان تهران و آنكارا در شام هموار می‌كند، به باور شما این فرضیه تا چه اندازه محتمل است؟

رقابت تهران و آنكارا در سوریه جدی‌‌تر می‌شود و این موضوع قابل اعتناست. فراموش نكنیم كه در كشورهای با دولت‌های شكننده كه به آنها (Fragile states) گفته می‌شود، مانند سوریه یا افغانستان، بازی فردی راحت است، در حالی كه بازی ایجابی به مراتب مشكل‌تر است. اگر به دنبال ایجاد ترتیبات جدیدی باشیم، باید هزینه‌های زیادی را بپردازیم و آن فردی كه به دنبال به هم زدن آن باشد نیز هزینه كمتری می‌دهد. ایران تاكنون سعی كرده است در سوریه ترتیبات ایجابی را ایجاد كند، اما نتوانسته و هزینه‌های زیادی را برای این استراتژی پرداخت كرده است. اكنون بعد از این، معادله تغییر خواهد كرد و قرار است تركیه عهده‌دار این نقش باشد، در كنار دولت‌های دیگر. در این شرایط، ایران نقشی كه در افغانستان ایفا كرده را تكرار كند. باید دید كه ظرفیت ایران در بازی سلبی و ایجابی در سوریه، به چه میزان است و به نظر می‌رسد می‌تواند هزینه كمی بپردازد و البته كه بهره‌های حاصل از آن نیز كم نیست. این همان استراتژی است كه ایران در افغانستان بدان متوسل شده است. به نظر می‌‌رسد سوریه حداقل تا پنج سال آینده عرصه‌ای برای این سبك از منازعات خواهد بود. ایران و تركیه نیز در این عرصه در برخی نقاط به همكاری و در برخی نقاط به رقابت خواهند پرداخت.

آیا می‌توان گفت كه تلاقی منافع ایران و تركیه در شام، فعل و انفعال‌های دو بازیگر در حوزه‌های دیگر نفوذ تهران چون قفقاز را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟

هم ایران و هم تركیه می‌توانند در خاورمیانه و قفقاز درگیر رقابت‌های ژئوپلیتیكی باشند. واقعیت این است كه این گزاره قابل اعتناست و ممكن است سرریز بحران‌ها و تغییر موازنه‌ها به شكلی خود را در قفقاز نشان دهد. اما اینكه این تغییرات به سود یا زیان دولت دیگری باشد، بستگی به اولویت‌های آن دولت دارد و باید دید كه چه مواردی در اولویت آنها قرار دارد. اما شخصا تصور می‌كنم به این زودی‌ها اتفاق ویژه‌ای در قفقاز رخ نخواهد داد، زیرا سایر متغیرهای مرتبط نیز باید فراهم باشند. در مجموع، قفقاز همچنان عرصه‌ای برای رقابت میان ایران و تركیه خواهد بود و این قاعده به قوت خود باقی است.

مشخصا در باب روابط روسیه و تركیه در شرایط كنونی این فرضیه مطرح است كه دو بازیگر در باب حراست از پایگاه‌های دریایی مسكو در شام، به توافق دست یافته و در این باره معامله‌ای محرمانه میان‌شان تعریف شده، این فرضیه تا چه اندازه قابل تامل است؟

درباره معامله محرمانه روسیه و تركیه باید گفت كه این توافق مشخصا صرفا به توافق میان تركیه و روسیه ختم نمی‌شود و معضلی بزرگ‌تر در میان بازیگران بزرگ‌تری است كه نیاز به بررسی توسط كشورهای بزرگ دارد. در این زمینه باید به جنگ اوكراین و آینده آن توجه كرد و همچنین ملاحظات امنیتی اسراییل را در نظر گرفت. باید روسیه، تركیه و امریكا با توجه به تعداد زیادی از بازیگران فعال در این معادله، این موضوع را پیش‌بینی و بررسی كنند. در نهایت، این مقوله ‌باید به‌طور مشخص میان روسیه و امریكا حل و فصل و در مورد آن بحث شود.

به عنوان سوال آخر، تحولات سوریه تا چه اندازه فعل و انفعال‌های تركیه و اسراییل را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

واقعیت این است كه تركیه و اسراییل در افق و عرصه‌های مختلف با موضوعات متفاوتی روبه‌‌رو هستند. این دو بازیگر در واقع در یك بازی دو دوزه‌ای قرار دارند كه در آن همكاری و رقابت همزمان وجود دارد. اما باید گفت كه این بازی بسیار پنهان‌‌تر و چندلایه‌ ‌تر از آن است كه به ‌راحتی قابل مشاهده باشد. نقش ایالات متحده و لابی‌های موثر مانند آیپك در روابط میان تركیه و اسراییل بسیار حایز اهمیت است و باید به آن توجه ویژه‌‌ای داشت. این موارد معمولا كمتر مورد توجه قرار می‌گیرند، زیرا بسیاری از كارشناسان بیشتر به متغیرهای مستقیم میان تل‌آویو و آنكارا توجه می‌ ‌كنند. در حالی كه متغیرهای زمینه‌ساز دیگری نیز وجود دارند كه باید به آنها توجه كرد. هم‌اكنون، تركیه و اسراییل هر دو به ‌عنوان قدرت‌های منطقه‌ای محسوب می‌شوند. تمام شاخص‌هایی كه ایران در سند چشم‌اندازش آورده بود و بر اساس آن برای تبدیل شدن به قدرت اول منطقه خیز برداشت تا از سایر بازیگران پیشی بگیرد، نشان‌دهنده این واقعیت است كه تركیه و اسراییل اكنون هر دو قدرت‌های منطقه‌ای هستند.در مورد تركیه نیز مشخصا می‌توان گفت كه این كشور در حال پوست‌‌اندازی است و به ‌عنوان یك قدرت نوظهور برای تحقق اهداف بلندپروازانه‌تری بستر‌سازی می‌كند و در نظر دارد به آنها دست پیدا كند. اسراییل نیز در مسیر مشابهی قرار دارد و به دنبال تقویت موقعیت خود در منطقه و فراتر از آن است. در نتیجه، روابط میان تركیه و اسراییل به‌طور قطع پیچیده و چندبعدی است و نیاز به تحلیل عمیق‌تری دارد تا بتوان به درك بهتری از دینامیك‌های موجود در این روابط دست یافت.