نگرش اخلاقی قرآن عطف توجه ویژه‌ دارد به کسانی که کم‌توان و کم‌بهره‌‌اند. چنان که خواجه‌ی شیراز می‌گفت قسمت ازلی بی‌حضور ما کردند و از این‌رو اگر موافق خواسته‌ی ما نیست، نباید خُرده‌ای گرفت. وقتِ تقسیم، حضور نداشتیم و ظاهراً حق گلایه هم نداریم.

اسباب معاش و زندگی میان مردم قسمت شده است «نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»(زخرف/۳۲)، اما قسمت شدنی نابرابر تا با سرشت ابتلایی جهان سازگار باشد. احتمالاً بهره‌مندی یکسان از اسباب دنیوی، هدف ابتلایی زندگی را ممتنع می‌کرد. احتمالاً اگر همه بهره‌ی یکسانی از قدرت جسمانی، هوش، ثروت و... می‌داشتیم امکان رویش و بالیدن را نمی‌داشتیم.

بیدارباش‌های اخلاقی قرآن به طرز ویژه به آنها که آسیب‌پذیرند توجه دارد. به یتیمان که توان مراقبت و مدیریت اموال خود را ندارند و ممکن است کسانی به دور از احتیاط و پارسایی به دارایی آنان نزدیک شوند عنایت ویژه دارد. آنکه مالِ کسانی که توانِ مراقبت از مال خود را ندارند، به ناحق بخورد، چنان است که گدازه‌ی آتش می‌خورد. همچنین سفارش می‌کند که یتیم را میازار.(ضحی/۹) حال که او از حمایت پدر محروم است، شایسته‌ی عطوفت بیشتر توست.

به والدین، آنگه که پیر می‌شوند و طبیعتاً در جسم و روان، شکننده‌تر، عنایت ویژه دارد. آن‌گاه که به کهولت رسیدند، شکننده‌تر می‌شوند، پس مراقب باش و حتی به آنان «اوف» مگو.(اسراء/۲۳)

به مساکین که از فرط ناتوانی زمین‌گیر و «ساکن» شده‌اند و توان جنب‌وجوش ندارند، عنایت ویژه دارد. گدا را از خود مران.(ضحی/۱۰) و چنان که خدا در حق تو نیکی کرده، تو نیز با دیگران نکویی کن(قصص/۷۷).

به کودکان، که در حمایت از حیات خویش ناتوانند، عنایت ویژه دارد. کودک، حق حیات دارد، اما نمی‌تواند از خود دفاع کند. والدین از سرِ ننگ و نام‌های اجتماعی ممکن است زندگی او را نادیده بگیرند. گاهی هم از خوفِ فقر و تنگ‌دستی، به حیات جنین خود پایان می‌دهند. می‌گوید درهم‌شکستگی جهان و حوادث عظیم کیهانی که روی دهد، از دختر زنده به گور شده، می‌پرسند: به کدامین گناه کُشته شدی؟(سوره تکویر،۱ تا  ۹)

اینجا بیان قرآن، بسیار عاطفی است. از دخترکِ بی‌نوایِ ناکام از جهان رفته می‌پرسد که مگر گناه تو چه بود؟ پرسشی که در انتظار پاسخ نیست. پرسشی که تنها شکایت است و اعتراض.

خورشید که درهم پیچد، ستارگان که تیره شوند، کوه‌ها که به حرکت درآیند، دریاها که به جوش‌آیند.... یعنی وقتی به فراسوی این نظمِ مستقر، به پُشت این ظواهرِ پابرجا بنگریم؛ در باطن جهان، چنین سؤالی همیشه هست. راستی به کدام گناه، کشته شد؟ به کدامین جُرم، کیفر دید؟

والدین ممکن است جنین حیات‌گرفته‌ی خود را از سرِ تنگدستی امروز یا بیمناکی از تنگ‌دستی فردا، از حق زیستن محروم کنند. هشدار می‌دهد که مکنید.(انعام/۱۵۱؛اسراء/۳۲) شیطان است که به شما وعده‌ی فقر می‌دهد و اینگونه شما را به ناشایستگی‌ها وامی‌دارد.(بقره/۲۶۸)

به آنان که کم‌توانی‌های جسمی دارند، عنایت ویژه دارد و آنها را از رعایت پاره‌ای احکام معاف می‌دارد. می‌گوید نابینایان، ناشنوایان و آنان که لنگ و بیمارند می‌توانند از معافیت‌های بیشتری در عرصه‌ی رفتار اجتماعی بهره‌مند باشند.(نور/۶۱)

به ضعیفان و ضعیف‌داشته‌شدگان عنایت ویژه دارد و می‌خواهد به فریاد آنان که گرفتارِ ستمکاران شده‌اند، برسیم. کسانی که راه گریزی ندارند و تنها دعای‌شان این شده که خدایا ما را از این سرزمین، رهایی بخش! برای رهایی ستمدیده‌گانِ ضعیف‌داشته‌شده(مستضعف) بکوشید.(نساء/۷۵)

به زنان نیز که در آن روزگاران و هنوز هم، آسیب‌پذیرترند، عنایت ویژه دارد. می‌گوید مبادا به اکراه و برخلافِ رضایت، زنان را به ارث ببرید و از آن خود کنید و یا آنان را تحت فشار بگذارید تا بخشی از آنچه بدانان بخشیده‌اید را بازپس بگیرید.(نساء/۱۹)

سبب تحریم ربا نیز به حمایت از آنان که آسیب‌پذیرند برمی‌گردد. در ربا، وضعِ آسیب‌پذیران و افراد کم‌توان بدتر می‌شود و آنان که توانا و داراترند، تواناتر و داراتر می‌شوند. ربا، در چارچوبِ مناسبات آن روزگار، شیوه‌ای حامی آسیب‌پذیران نبود. قرآن به جای معاملات ربوی، قرض‌الحسنه را پیشنهاد می‌کند. هر جا که توصیه به قرض دادن(به جای معامله‌ی ربوی) است، می‌گوید به خدا قرض دهید. در حقیقت شما به خدا قرض می‌دهید و نه به فردِ کم‌توان. گویا خدا به نمایندگی از آنان، طالب قرض‌الحسنه‌ی شماست.(بقره/۲۴۵؛ تغابن/۱۷)

به آنان که زیر بار قرض‌اند، عنایت ویژه می‌کند و می‌گوید بر آنکه تنگدست و بی‌نواست، تا زمانی که به گشایشی برسد، مهلت دهید و موعد پرداخت را به تعویق افکنید و اگر دیدید اساساً قادر به بازپرداخت نیست، بهتر است بر او ببخشید.(بقره/۲۸۰)

آنان که دوستشان نداریم، نیازمند حمایت و عنایت ویژه‌اند. چرا که ممکن است بغض درونی ما مانع شود که با آنها رفتاری منصفانه داشته باشیم. آنان که مخالف و حتی دشمنِ اعتقادی یا سیاسی ما هستند در معرض آسیب ما قرار دارند. خشم و کینه‌ای که از آنها در دل داریم می‌تواند ما را به وادی ستم بکشاند. 

قرآن عنایتِ ویژه‌ای دارد به پاسداشتن عدالت در برابر آنان که با دشمنی دارند. هشدار می‌دهد که مبادا دشمنی، ما را از رعایت انصاف و موازین عدالت، بازدارد.(مائده/۸)

در سوره‌ی عبس، پیامبر مورد عتاب واقع می‌شود که چرا افراد غنی و ثروتمند که را بر نابینایِ مستمندی که عبدالله ابن ‌ام‌مکتوم نام داشت، مقدم داشتی. در حالی‌که تو سرگرمِ دعوتِ بزرگان قریش بودی تا از موانع راه دین بکاهی، فقیرِ نابینا، بی‌توجه به اقتضای مقام، از تو سؤال پرسید و تو روی تُرش کردی. او که نابینا بود و متوجه سرگرانی و ترش‌رویی تو نشد، ما اما دیدیدم و نپسندیدیم.(سوره عبس/۱ تا ۱۰)

مولانا متأثر از این روایت می‌شود و عتاب معلمانه‌ی خدا را اینگونه تقریر می‌کند که آن ضریر(نابینا) طالب حق بود و نباید در هوای ارشاد بزرگان و سران، از او روی‌گردانده می‌شد. نابینای طالب، از صد قیصر و امیر، بهتر است. کم‌توانی جسمانی و مالی افراد نباید سبب کم‌برخورداری از احترام و توجه اجتماعی شود.

 

«چونکه اعمی طالب حق آمده است

بهر فقر او را نشاید سینه خَست

تو حریصی بر رشاد مهتران

تا بیاموزند عام از سروران

زین سبب تو از ضَریر مِهتری

رو بگردانیدی و تنگ آمدی

احمدا نزد خدا این یک ضَریر

بهتر از صد قیصر است و صد وزیر»

(مثنوی: دفتر دوم)

 

شیوه‌ها متناسب با سرشتِ متحول جامعه، عوض می‌شوند، اما آن نگرش اصلی و عنایت ویژه پابرجاست. آنچه مهم است روش‌هایی نیست که غالباً در حمایت از افراد کم‌توان و آسیب‌پذیر رایج بوده، بلکه فهم این توجهِ ژرف و اعتنای بنیادین قرآن به اخلاقِ مراقبت و پرستاری است. اخلاقِ مراقبت، اقتضا می‌کند آسیب‌پذیری و شکنندگی دیگران را مراعات کنیم. به نظر می‌رسد توصیه‌های اخلاقی قرآن در بسیاری مواضع، نزدیک به «اخلاقِ مراقبت» است.

قرآن پی در پی به ما تعلیم می‌دهد تا آنانی را که در معرضِ آسیب هستند، دریابیم. آنان که کم‌برخوردارترند. کم‌برخوردار از زیبایی، توانایی جسمی، بینایی، بهره‌ی هوشی، توان ارتباطی، اعتبار اجتماعی، اصل و نسب و هزار و یک چیز دیگر.