در قرآن آیات متعددی دربارەی حج آمده و حج، تکلیف اشخاص توانمند و از شعائر بزرگ و شایستەی تعظیم به شمار رفته است. حضرت ابراهیم مأمور شد که حکم حج را به مردم ابلاغ کند. قرآن حج را عبادتی معرفی کرده که زمانی معین دارد و در آیات متعدد دیگر به مناسک و احکام فقهی و اخلاقی حج پرداخته شده است.
از جمله تشریح حج تمتع برای غیر اهالی مکه و مجاور حرم، وقوف در مشعرالحرام و شکار کردن در مناسک حج، سعی بین صفا و مروه، طواف خانه خداو احکام مربوط به قربانی کردن آمده است. 

آنچه در این نوشتار در پی آنیم، بحث قربانی و هدف و فلسفەی قربانی از منظر قرآن است. 

خداوند در آیەی ۳۷ سورەی حج از محصول و فلسفەی قربانی اینچنین می‌فرمایند: 

(لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَکِن یَنَالُهُ التَّقْوَى مِنکُمْ کَذَلِکَ سَخَّرَهَا لَکُمْ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِینَ) «‏گوشت‌ها و خونهای قربانی‌ها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچوجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمی‌رسد (و موجب رضای او نمی‌گردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو می‌رسد (و رضا و خوشنودیش را کسب می‌کند). این گونه که (می‌بینید) خداوند حیوانات را مسخر شما کرده است تا خدا را به خاطر اینکه هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید.‌ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده.» 

آیه‌ی فوق تصریح می‌نماید، هدف و منظور از قربانی سه چیز بیش نیست: 

اول اینکه در این عمل انسان با نیروی «تقوا» از وابستگی‌ها و بندهای اسارت بار دنیاپرستی آزاد شده، متعلقات خویش را قربانی دوست نماید. ابن‌قیم جوزی در تعریف تقوا می‌گوید: حقیقت تقوا عبارت است از اجرای دستورات خدا و اطاعت از او در اجرای دستورات و پرهیز از نواهی، اطاعتی که ریشه در قبول و پذیرش و اخلاص دارد. پس انسان باتقوا آنچه خداوند به او امر کرده است، آن‌را به اجرا می‌گذارد، در حالی که به آمر (الله) ایمان دارد و وعده‌های خداوند را قبول دارد و انجام نمی‌دهد آنچه خداوند آن‌را نهی کرده است در حالیکه به نهی کننده (الله) ایمان دارد و از وعید خداوند، در مورد عقاب و عذاب می‌ترسد. 

دکتر علی شریعتی می‌گوید: «این مناسک همه اشاره است، نشانه است، رمز است، ظاهر این اعمال تو را در خود گم نکند، از منی‌ها غافل نمانی، این‌ها همه اشاره است. انسان در حج از عرفات تا منی، تاریخ را، فلسفەی خلقت انسان را و سیر اندیشه از علم تا عشق را، و معراج روح، از خاک تا خدا را، در منی، آخرین مرحله کمال را و ایدەآل را، آزادی مطلق را، بندگی مطلق را، حاج در منی اسماعیلی را باید قربانی کند و نگاه کن اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ پولت؟ خانواده‌ات؟ معشوقت؟ علمت؟ من فقط می‌توانم نشانه‌هایش را به تو بدهم: 

آنچه تو را، در راه ایمان، ضعیف می‌کند آنچه تو را در رفتن، به ماندن می‌خواند. آنچه تو را، در راه مسئولیت به تردید می‌افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به فرار می‌خواند، آنچه تو را به توجیه و تأویل‌های مصلحت‌جویانه می‌کشاند، و عشق به او، کور و کرت می‌کند، ابراهیمی‌ای و ضعف اسماعیلی‌ات، تو را بازیچەی ابلیس می‌سازد. در قلەی بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی‌ات تنها یک چیز است که برای بدست آوردنش، از بلندی فرود می‌آیی، برای از دست ندادنش همەی دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می‌دهی. او اسماعیل توست، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک نقطه ضعف! 

دومین محصول یا فلسفەی قربانی اینکه؛ در ایامی معین خدا را به خاطر نعمت هدایت بزرگ شمارد و عظمت و کبریایی او را یادآور شود، در جاهلیت رسم و عادت بر آن بوده که مشرکان بت‌ها را با خون قربانی‌های خود آغشته می‌کردند، چقدر ارزشمند است نعمت هدایت، نعمتی که انسان را از غیر او به سوی او رهنمود می‌کند، نعمتی که به انسان ارزش و رفعت می‌بخشد، پس سزاوار است که خداوند را به خاطر این نعمت (توحید) سپاس گفت و او را بزرگ داشت که انسان را از شرک و خرافات به توحید رهنمود کرد. 

خداوند در آیەی ۳۱ سورەی حج صحنەی دردناک و دشواری را ترسیم می‌کند و در آن حال و احوال کسی را به تصویر می‌کشد که پاهای او از افق توحید و یکتاپرستی فرو می‌لغزد، و فرو می‌افتد و به ته دره شرک سقوط می‌کند و در دم می‌میرد و هدر می‌رود و تکەتکه می‌گردد، انگار که قبلاً هرگز وجود نداشته است: (حُنَفَاء لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ وَمَن یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَکَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاء فَتَخْطَفُهُ الطَّیْرُ أَوْ تَهْوِی بِهِ الرِّیحُ فِی مَکَانٍ سَحِیقٍ) «‏حقّگرا و مخلص خدا باشید، و هیچگونه شرکی برای خدا قرار ندهید. زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بد‌ترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّه‌های بدن) او را می‌ربایند، یا اینکه تندباد او را به مکان بسیار دوری (و دره ژرفی) پرتاب می‌کند (و وی را آن چنان بر زمین می‌کوبد که بدنش متلاشی و هر قطعه‌ای از آن به نقطه‌ای پرت می‌شود). 

این صحنه، شکل درستی از حال و احوال کسی است که برای خدا انباز ترتیب می‌دهد و شرک می‌ورزد، در نتیجه از افق بلند و سر به فلک کشیده ایمان به جایی سقوط می‌کند و فرو می‌افتد که در آنجا نابودی و طومار زندگی در هم پیچیدن است. چرا که این پایه ثابت و استواری را از دست می‌دهد که می‌تواند بدان اطمینان پیدا کند و با ماندگاری بر آن استوار و پایدار بماند. پای توحید و یکتاپرستی را از دست می‌دهد. محل استقراری را از دست می‌دهد که جایگاه امن و امان است و می‌تواند بدان تکیه بدهد و بلمد و ایمن باشد. ولی از آن دور می‌شود و کناره می‌رود. در نتیجه فرو می‌افتد و تکه و پاره می‌شود و پرندگان هوا‌ها و هوس‌ها بسان پرندگان شکاری قطعه‌های بدن او را می‌ربایند، و اوهام و خیالات، او را بدینجا و بدان جا پرت و پراکنده می‌کند. بدان سان که تندباد‌ها چیز‌ها را پرت و پراکنده می‌کنند و بدین گوشه و بدان گوشه می‌اندازند. او به دستاویز محکم قرآن چنگ نمی‌زند، و بر پایەی استوار ماندگار نمی‌ماند، پایەی استوار توحیدی که او را با جهانی ربط و پیوند می‌دهد که در آن زندگی می‌کند. 

سومین فلسفەی قربانی انفاق به محتاجان یا حسن رفتار با آنان تا در زمره محسنین قرار گیرد. احسان و مشتقات آن نزدیک به چهل بار در قرآن ذکر شده که دلیل توجه آفریدگار به امر نیکوکاری است. نیکوکاران کسانی‌اند که نیکو می‌اندیشند و نیکو احسان می‌کنند و زیبا و پسندیده عبادت و پرستش را انجام می‌دهند و زیبا و پسندیده پیوند خود را با خدا در همەی تلاش‌ها و پویشهای زندگی حفظ می‌کنند و مراعات می‌دارند. امام قرطبی در تفسیر آیەی ۹۰ سورەی نحل می‌فرماید:؛ (إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ) «احسان به تعبیر قرآن شامل کارهای خوب، کامل، نیکویی و سودرسانی به سایر موجودات و هدف از این آیه نیز همین معانی است چون خداوند دوست دارد بندگانش نسبت به هم خوبی کنند حتی نسبت به پرنده‌ای که در محیط خانەی تو آشیان دارد، و یا در کنج قفس زندانی توست، جایز نیست در نیکویی با آن‌ قصور کنی. 

توجه به نیاز دیگران و حرکت در راستای رفع نیاز نیازمندان توصیەی اکید دین اسلام است. پیامبر –صلّی الله علیه وسلّم- می‌فرماید: «گرامی‌ترین انسان‌ها نزد خدا، سودمند‌ترین آنهاست، و دوست داشتنی‌ترین کار‌ها نزد خدا این است که دل مسلمانان را پر از شادی نمایید و اندوه را از آن‌ها بزدایید و دینی که بر ذمەی اوست به جا آورید، یا گرسنگی او را برطرف نمایید. چه بسا نیاز مسلمانی را برطرف کردن، نزد خدا، محبوب‌تر از یک ماه اعتکاف در مسجد باشد.» و در فرمایشی دیگر می‌فرمایند: «و هل تنصرون و ترزقون إلا بضعفائکم» «آیا جز به خاطر کمک به مستضعفین یاری و روزی داده می‌شوید؟». شیخ‌الاسلام ابن تیمیه می‌فرماید: «اساس دین بر دو محور کلی می‌چرخد: ۱- اخلاص برای خدا ۲- رحمت و شفقت نسبت به خلق خدا» 

اگر بخواهیم شخصیت آدمی را تقسیم کنیم از سه بعد تشکیل شده و در قرآن اشارات متعددی بر حسب موضوع و محتوای سوره‌ها و آیات به این سه مقوله شده است: اگر آدمی را از زاویەی ارزش‌های اعتقادی و در ارتباط با خدا‌شناسی موردنظر قرار دهید، «ایمان» بالا‌ترین صفت اوست، اگر مناسبات او را با مردم و خلق خدا شناسایی کنید «احسان» عالیترین خصلت آدمی است و بالاخره اگر شخصیت و ملکات نفسانی او را روانکاوی کنید «تقوا» که حکایت از اراده و نیروی مهارکنندەی نفس می‌کند، نیک‌ترین فضیلت اوست. بنابراین مٶمن، محسن و متقی سه نفر نیستند، بلکه همچون وجوه مختلف الماس، جلوه‌های مختلف یک انسانند. 

از خداوند منان خواستاریم که به ما توفیق دهد در راستای بندگی صحیح او قدم برداریم و قربانی و اعمال عبادی که انجام می‌دهیم مورد قبول باری تعالی قرار بگیرد و دعا می‌کنیم «رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» 

 

مراجع: 

۱- قطب، سیّد، «فی ظلال القرآن»، بیروت: دار الشروق.

۲- بازرگان، عبدالعلی، «متدولوژی تدبّر در قرآن»

۳- شرباصی، احمد، «اخلاق قرآنی» 

۴- صدّیقی، سعدالدّین، «مقاله رمضان ماه قرآن» 

۵- شریعتی، علی، «حج»