مسئول بودن جنبش نسبت به افت افراد در فرایند دعوت اسلامی، مسلماً خود افراد را از مسئولیت معاف نمیدارد. چنانچه دیدگاهی که خاستگاه افت افراد را به جنبش مربوط میداند، غیر منصفانه نباشد، قطعاً دیدگاهی که بسیاری از خاستگاههای این پدیده را در خود افراد میداند، نیز منصفانه خواهد بود.
اینک پارهای ار این خواستگاهها را که به خود افراد اختصاص دارند، با هم میکاویم باشد که از آن عبرت گیریم و خود را بسنجیم و راههای نفوذ این موارد را ببندیم:
۱- ساختار نامتعادل: افرادی هستند که در شرایط خاصی جذب جنبش میشوند اما سپس روشن میشود که نمیتوانند خود را با سیاستهای کلی جنبش وفق دهند، و هماهنگ کنند و در شرایط مختلف گوش به فرمان تشکیلات بشوند.
برخی از این افراد نمیتوانند خود را با قیود و مقررات تشکیلاتی وفق دهند. از این رو هنگامی که زیر فشار مسئولیتها قرار میگیرند، با توجیهات گوناگون و از را ههای مختلف سعی میکنند از زیر بار تشکیلات شانه خالی کنند.
- کسان دیگری هم هستند که دوست ندارند در یک ساختار تشکیلاتی و تودهای ذوب شوند. و در این ضمن تلاشهای مذبوحانهای برای حفظ ویژگیهای شخصیتی خود میکنند. و چون با مقولاتی موجه میشوند که درصدد گداختن شخصیت آنها در یک بنیهی تودهای و مردمی هستند و میبینند که دیدگاههایشان مورد عدم پذیرش قرار میگیرند، درپس پرده ضخیمی از توجیهات و عذر تراشیها، شخصیت واقعی خود را پنهان نگه میدارند.
۲- هراس از نابودی جان و مال: تأثیر این عوامل و نیز تأثیر ترس ازمرگ و فقر بر روح و روان انسانها بینهایت عمیق و ژرف است. بدین جهت عموماً عامل نابودی و ایجاد ترس و دلهره میگردد.
اغلب، شیطان از همین روزن در مؤمنان و پاکدلان و افراد فعال و دعوتگر، رخنه میکند و باعث ترس و وحشت آنها میگردد. از طرفی دیگر آمال و آرزوهای بزرگی، پیش رویشان ترسیم مینماید. اما: (وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلا غُرُورًا) النساء/۱۲۰
یعنی: «اهریمن بدیشان وعدهها میدهد. و بر آرزوها سرگرم میکند و به راستی که اهریمن جز وعدههای فریبکارانه، چیز دیگری بدیشان نمیدهد.»
و یا اینکه: (إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ) آل عمران/۱۷۵
«این تنها اهریمن است که شما را از دوستان خود میترساند پس از آنان مترسید. و از من بترسید اگر از مؤمنان راستین هستید.»
بدون تردید، آنانی که در اثر این عامل در فرایند دعوت اسلامی دچار افت میشوند، بینهایت فراوان هستند. اما کسانی که به این مقوله اعتراف میورزند، به ندرت یافت میشوند.
قرآن کریم در آیات فراوان چه به صورت اشاره و چه به صورت تصریح، از این درد بیدرمان سخن گفته است. دردی که به تنهایی میتواند ایمان را از دل پاک دینان بر کند و آنان را در پرتگاه نابودی قرار دهد. خداوند میفرماید:
(سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الأعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا یَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ لَکُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا إِنْ أَرَادَ بِکُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِکُمْ نَفْعًا بَلْ کَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا) الفتح/۱۱
«پس بازماندگان عربهای بادیه نشین (که در سفر حدیبیه، پیغمبر و اصحاب را هم راهی نکردند) خواهند گفت: اموال و خانواده ما را به خود سرگرم و مشغول داشت. (ای پیامبر) برای ما آمرزش بخواه. آنان با زبانشان چیزی را میگویند که در دلشان نمیباشد. بدانها بگو: چه کسی میتواند کمترین کمکی در برابر خدا به شما بکند، اگر بخواهد به شما زیانی یا سودی برساند. بلکه خدا آگاه از هر آن چیزی است که انجام میدهید.»
دوستی را میشناسم که قبل از ازدواج در کارهای خیر پیش قدم بود. اما او با یک زن بد ازدواج نمود. این زن مدام مسئلهی مرگ و فقر را به رخ او میکشید. و او را از آن میترساند. چون صاحب فرزند شد، این زن پیوسته حقوق مادی کودک را به او گوشزد مینمود و از او میخواست به خاطر نوزادش تلاش خود را چند برابر کند. چون فرزندانش افزایش یافتند و ضمناً عملکرد همسرش به همان شکل ادامه داشت،
سرانجام در آزمون الهی رفوزه گردید و ناکام شد. و تبدیل به بردهی حلقه بگوش زن و پول گردید. او تاکنون جرمی را مرتکب شده احساس نکرده است و چشمانش پرتگاهی را که در آن فرو افتاده، ندیدهاند. او آنچه را که به دیگران تذکر میداد، فراموش نموده است یعنی:
خدایا! بردهی دینار و درهم و جامه، بر چهرهی خود فرو افتد و واژگون شود و هرگاه خاری بر پای او خلد بیرون نشود.
و خدایا! برده و بندهی همسر، برب چهرهی خود فرو افتد.
از حسن بن علی روایت شده که گفته: «و الله، هیچ احدی از هوسها و خواستههای نامشروع همسر خود اطاعت نمیکند، مگر اینکه خداوند او را در آتش جهنم فرو میاندازد.»
یک پدیده هولناک در اشکال مختلف، یک ریز تکرار میشود. در واقع عامل بخل، شاخص افت بیشتر مردم است. در حافظهی بنده نامهای مجموعهای از کسانی هست که مدام از آنها گله میشده، حتی از پرداخت شهریهی اندک خود، فروگذار میکنند.
۳- افراطی و نامتعادل بودن: افراط و تفریط از جمله عواملی است که منجر به افت پارهای از افراد، در روند دعوت اسلامی میشود.
عموماً کسانی از مردم، بر خود اموری فراتر از توان خود تحمیل میکنند. در هیچ چیز میانه روی را نمیپذیرند. و مدام بر زیاده روی و افراط، تأکید میکنند. از این رو پس از چندی دچار سرخوردگی روحی و روانی میگردند. چنین افرادی، به کسانی میمانند که میخواهند بیابانهای دور و دراز را با سرعت طی کنند. ولی قبل از آنکه به منزل مقصود برسند، مرکبشان هلاک میگردد. رسول خدا (ص) چه راست فرموده است:
(إنّ المنبت لا أرضاً قطع و لا ظهراً أبقی)
«کسی که مرکبش را هلاک نموده، نه مسافتی پیموده و نه مرکبی سالم باقی گذاشته است.»
و میفرماید: (هلک المتنطعون): آنهایی که در امور بینهایت تعمق میکنند، نابود و هلاک شدند. پیغمبر خدا (ص) این سخن را سه بار تکرار نمودند.
و میفرماید: (ایّاکم والغلوّ فی الدّین. فانّما هلک من کان قبلکم بالغلو فی الدّین.)
«از افراط در دین، به شدت بپرهیزید. چه آنهایی که پیش از شما بودند، در اثر افراط کاری در دین، هلاک و تباه شدند.
مسلماً روح انسان، بینهایت آسیب پذیر و حساس است. از این روگاه، میتواند بر عزایم عمل کند. ولی عموماً از تحمل چنین امری ناتوان است. گذشته از این، اگر عمل بر عزایم به صورت تدریجی صورت گیرد، شاید پس از مدتی، قابل تحمل باشد. ولی اگر به صورت جهشی و تک مرحلهای صورت پذیرد، از تحمل انسان خارج میگردد. عموماً توانایی مردم، بر تحمل عزایم، متفاوت و گوناگون است. از این رو آنچه را یک فرد تحمل مینماید، بسا فرد دیگری نتواند تحمل کند. در حقیقت فلسفهی وجودی عزیمتها و رخصتها در شریعت که یکی از شاخصهای بارز تکامل و روششناسی در اسلام میباشد، همین مقوله است. رسول خدا (ص) در گفتار گهر بار خود به همین نکته اشاره مینماید:
(... إنّ الله یحبّ أن تقبل رخصه، کما یحبّ العبد مغفرة ربّه.)
«خداوند دوست دارد رخصتهای او پذیرفته شوند، بدان سان که بندگان خدا، آمرزش پروردگارشان را دوست دارند.»
و میفرماید: (إنّ الله تعالی یحبّ أن تؤتی رخصه کما یحبّ أن تؤتی عزائمه.)
«خداوند دوست میدارد به رخصتهایش عمل شود، بدان سان که دوست میدارد بر عزائمش نیز عمل شود.»
۴- تساهل و آسانگیری: درست همانگونه که تندروی و افراط باعث افت پارهای از افراد در روند دعوت میشود، تساهل و آسانگیری نیز به چنین نتیجهای منجر میگردد.
آنانی که در اطاعت از خداوند، و پایبندی به احکام و قوانین دین، سهل انگاری میکنند رفته رفته از سهل انگاریهای کوچک آغاز، و به سهلانگاریهای بزرگ منتهی میشود. در حقیقت ابتدا نسبت به یک قضیه، سهلانگاری نشان میدهند و سرانجام نسبت به کل قضایا سهلانگار و بیعلاقه میگردند. در نهایت به جایی میرسند که شیطان بر خودشان و اعمالشان، مسلط و چیره خواهد شد. و به راستی شاعر چه نیکو گفته است:
لا تحقرنّ صغیرة إنّ الجبال من الحصی
یعنی: هرگز عمل کوچک را خوار و بیارزش مشمار، چون کوهها از سنگریزهها تشکیل شدهاند.
شریعت و قانون خداوند، یک کل تجزیه ناپذیر است که باید بدون کم و کاست بدان عمل شود. کسی که به میل خود در دین چیزی میافزاید، درست مانند کسی است که از دین چیزی کم میکند. به حدود و مرزهای حلال و حرام، باید آنگونه که هست بدون تأویل و توجیه و بدون سهل انگاری پایبند و ملتزم بود.
کسی که از صفات خداوند، جز غفور و رحیم بودن او چیز دیگری میشناسد باید دادهها و اطلاعات خود را تصحیح نماید. و بداند که گذشته از این عقاب و کیفر خداوند نیز شدید و طاقت فرسا است. فردی که خود را همیشه به رخصتها و آسانیها عادت داده، هیچگاه نمیتواند عزیمتها را تحمل کند. فاجعه هم درست از همین نقطه سر بر میآورد. چه انسان در نخستین آزمون مربوط به عمل بر عزایم، دچار افت میشود.
بدین جهت، کسانی که در عرصهی فعالیتهای اسلامی قرار دارند، و در راه اسلام گام میزنند باید از عمل به رخصتها واز تساهل به شدت برحذر باشند. چون شیطان از طریق همین مقولات به جان انسانها نفوذ میکند. بدین جهت باید تا میتوانند بدون افراط و تفریط بر عزایم عمل کنند. و سنت رسول خدا (ص) را ملاک خود قرار دهند؛ یعنی درست همان چیزی را معیار خود قرار دهند، که جز افراد کج اندیش و گمراه کسی دیگر از آن تخطّی نمیکند. و رسول خدا (ص) چه راست فرموده است: «و هر کسی از سنت من روی برتابد، از امت من نیست.»
۵- غرور و شهوت پرستی: بیماری غرور و شهوت پرستی از جمله خاستگاههای عمده و شاخصهای اساسی افت در روند دعوت اسلامی است. بیماریای که همچون یک درد بیدرمان، به جان دعوتگران میافتد. و نتیجهی اعمالشان را نابود و محو میکند و سرانجامشان را توأم با بد بختی و شور حالی مینمید.
اگر اینان به نیاکان خود نظری میافکندند، و از پشتیبان خویش درس عبرت میگرفتند، قطعاً با چنین سرنوشتی دچار نمیشدند و به سان ابلیس در آزمون رفوزه نمیگشتند و زیان نمیدیدند.
دوستی را به یاد دارم که پس از یک گردهمایی با یک هیئت رئیسه رسمی، نامش در گزارشی که برای مطبوعات ارسال شده بود، در آخر ذکر گردیده بود این دوست با لحنی تند و سرزنشگر به من گفت:
- بهتر نبود ترتیب نامها به شکل دیگری میشد؟
گفتم: عزیز من، به خدا پناه ببر و از او پروا کن. مگر به یاد نداری که رسول خدا (ص) چه فرموده است؟
(انّ أخوف ما أخاف علی امّتی الإشراک بالله. أما إنّی لست أقول: یعبدون شمساً و لا قمراً و لا وثناً. و لکن أعمالاً لغیر الله و شهوة خفیّة.)
ترجمه: «بدترین چیزی که بر اتم از آن بیم دارم، شرک ورزیدن نسبت به خداوند است. هان! من نمیگویم که آنها خورشید یا ماه و یا بتی را خواهند پرستید. بلکه اعمال خود را به خاطر خوشنودی غیر خداوند انجام میدهند و گرفتار شهوات نهفته و پنهان میگردند.»
بسیارند کسانی که در کمین ما نشستهاند و منتظر لغزشها و نقصهای ما هستند تا آنها فاش نموده، بر دهان مردم بگذارند. یکی از همین قبیل آدمها با فرد فوق الذکر در جائی برخورد کنند. این فرد در حالی که در سکویی دیگر قرار داشته بود اندکی جلو میرود تا با دوست ما دست بدهد و سپس اندکی منتظر میماند تا دوست ما هم مقداری جلو برود. اما دوست ما انگار پاهایش در زمین میخکوب شده بودند. او نه تنها برخورد او را، به شکل بهتر پاسخ نمیدهد بلکه حتی از یک قدم هم به طرف او نمیرود. تا بدین وسیله اسباب تهمت، و ریشههای حرف مردم را از بین ببرد. وقتی من این فرموده خداوند را در مورد ذات کبریایی خودش میشنوم، واقعاً تکان میخورم:
(أنا عند حسن ظنّ عبدی بیو أنا معه إذا ذکرنی فإن ذکرنی فی نفسه ذکرته فی نفسی و إن ذکرنی فی ملإ، ذکرته فی ملإ خیر منه. و إن تقرّب الیّ شبراً تقرّبت إلیه ذراعاً. و إن تقرّب إلیّ ذراعاً تقرّبت إلیه باعاً. و إن أتانی أتیته هرولة.)
ترجمه: «من به میزانی که بندهام نسبت به من حسن ظن داشته باشد هستم. اگر مرا یاد کند، من ب او هستم اگر مرا در دل خود یاد کند، من نیز او را در دل خود یاد میکنم و اگر در میان یک جمع از من یاد کند، من نیز از او میان جمعی که از جمع او بهتر است، (یعنی ملأ اعلی) یاد خواهم نمود. و اگر او بهاندازهی یک وجب به من تقرب جوید من بهاندازهی یک ذراع به او نزدیک خواهم شد. و اگر بهاندازهی یک ذراع به من تقرب جوید، من بهاندازهی یک باز به او نزدیک خواهم شد و اگر او به سوی من به آرامی حرکت کند، من به سوی او به سرهت خواهم آمد.»
سپس آن شخص در مورد دوست ما چیزهایی به من گفت، که از ذکر آنها احساس شرمندگی میکنم. او حتی به من فرصت نداد به او پاسخ بدهم. و یا اینکه به نحوی از او دلجویی کنم.
به یاد دارم یکی از آنهایی که مدام حول محور خود میچرخند و هیچگاه از آن فراتر نمیروند یک مرتبه برای حضور در یک محفل خصوصی در خانهی یکی از دوستان همراه با تأخیر حضور به هم رساند. در این لحظه صدر مجلس پر شده بود. فرد مذکور داخل شد و سلام گفت و سپس عوض اینکه در محلی که جای خالی بود بنشیند به سمت صدر مجلس آمد. کسی که در آنجا نشسته بود، به نظر او از نظر موقعیت اجتماعی در جایگاه پایین تری قرار داشت. بدین جهت در حالی که به شدت خشمگین و آتشی شده بود جا را برای او خالی کرد. به مناسبت دیگری فرد مزبور وارد سالن شد و چون دید جای مناسبی برایش خالی نیست بر حضار سلام گفت و سپس لحظهای در صدر مجلس توقف نمود. او در واقع میخواست یکی از جای خود بلند شود، و برای او جا خالی کند. این شخص در همین وضعیت بود، تا اینکه در آزمون الهی رفوزه گردید و افت کرد.
چنین افرادی که دچار غرور و خودخواهی میشوند و از شناختن خویش چشمانشان کور میشود، نیازمند آن هستند قبل از اینکه فرصت از دست برود از هستی چنان سیای بخورند تا در اثر آن بیدار شوند، و چشم باز کنند. سیلی که بدانان بفهماند که از یک نطفهی جهندهی بیارزش و لجن آفریده شدهاند. آخر چرا اینان دچار غرور و تکبّر میشوند؟
آنانی که در عرصه فعالیتهای اسلامی به کار دعوتگری مشغولند، باید نیک بدانند کسی که بر دیگران فخر میفروشد و مغرورانه تکبّر میکند، شایسته و برازنده دعوت اسلامی نیست. یک دعوتگر به شدت نیازمند آنست که با مردم نشست و برخاست داشته باشد و فروتنانه و متواضعانه به مردم خدمت کند و دست مهر و عطوفت بر سر آنان بکشد و خیر خواهیها و انتقاداتشان را، صمیمانه بپذیرد، به راستی رسول خدا (ص) به مثابهی نخستین دعوتگر چنین بود و نخستین دعوتگرانی از مکتب نبوت تربیت یافتند و جان گرفتند نیز بدین سان بودند.
عن عائشة رضی الله عنها، انّ رسول الله کان لا یأکل متّکئاً و یقول: آکل یأکل العبد و أجلس کما یجلس العبد.
ترجمه: «ازام المؤمنین عایشه روایت شده که رسول خدا (ص) هیچگاه تکیه داده، غذا نمیخورد و میفرمود: آنگونه که یک بنده غذا میخورد غذا میخورم و آنگونه که یک بنده مینشیند، مینشینم.»
پیعمبر خدا (ص) از اینکه با مساکین و بینوایان مجالست نماید، و یا اینکه به دنبال نیازهایشان برود، سرباز نمیزد و ننگ نمیکرد. حتیگاه یک زن در میانه راه جلوی آن حضرت را میگرفت و از او میخواست نیازش را برآورده سازد و رسول خدا (ص) نیز چنین میکرد. با خانوادهاش و با سایر مسلمانان در همهی شئون همکاری مینمود بدون اینکه بین خویش و آنان تفاوتی قائل شود.
اصحاب و یاران رسول خدا (ص) نیز بر همین شیوه عمل مینمودند. هیچگاه خودپسندی، خودخواهی و غرور به دلهایشان راه نیافت. از آن گذشته آنقدر برای خدا تواضع و فروتنی نمودند، تا سرانجام خداوند جایگاهشان را بلند نمود، و در دنیا و آخرت گرامیشان داشت.
بیماری غرور،گاه دامنگیر آنهایی میشود که در عرصههای سیاسی به فعالیت مشغولند وگاه گریبانگیر کسانی میشود که در زمینههای تربیتی، سرگرم فعالیت و انجام وظیفه هستند. اما هر چند فاجعه و پیامد قضیه در عرصههای تربیتی پوشیده و پنهان میماند، ولی در مقابل در عرصههای سیاسی، که با زرق و برق خود، زود همه چیز را لو میدهد و افراد را رسوا میکند، قضیه برعکس است.
متأسفانه جو فعالیتهای سیاسی، در جوامع خاور میانه فاسد و آلوده است. تعامل و داد و ستد در این عرصه، بر مبنای نیرنگ، خدعه، فریب و زرنگی قرار دارد. بدین جهت کسی که در این مقولات، مهارت و تردستی کسب میکند، به عنوان فردی هوشیار و موفق تلقی میگردد ولی کسی که همراه با صداقت و راستی و پایبندی و عهد به اصول اخلاقی و التزام به ارزشها و مبانی عقیدتی به سیاست میپردازد، فردی کودن و ورشکسته محسوب میشود.
مسلماً این جو فاسد و آلوده با چنین منطق غلط و نادرستی، بر کلیه کسانی که وارد عرصه رقابتهای سیاسی میشوند، تأثیر ناخوشایندی خواهد داشت. قطعاً چنین افرادی تعهد و حساسیت دینی خود را از دست خواهند داد. چون به سرعت با آن انس میگیرند و ناخودآگاه از آن متأثر میشوند و در نتیجه دچار افت میگردند.
تبعاً غرور و تکبر کهگاه گریبانگیر مربیان و عابدان و زاهدان میشود، نتیجتاً از بحران سیاستمداران کم ضررتر نیست این بیماری مزمن، از عجب، خودخواهی، بزرگ منشی و خود بزرگ بینی آغاز میشود.
شخص چنین میپندارد که پرهیزگارت و بیآلایشتر و پرستشگرتر و خدا ترستر از همه است و سپس به نتایج زیان بار و عکس العملهای ناخوشایندی منتهی میگردد کهگاه شخص را به طور کلی از دایرهی ایمان خارج میسازد.
چه زیبا است کسانی که بر خود مغرورند و از خویشتن مینازند این گفتار رسول خدا (ص) را آیزهی گوش خود سازند:
(ثلاث مهلکات: شحّ مطاع و هوی متّبع و إعجاب المرء بنفسه.)
ترجمه: «سه چیز تباهی آفرین و هلاکت آور هستند: پیروی از بخل و خسّت. هوسبازی و اطاعت از امیال نفسانی و خودپسندی.»
در حدیثی دیگر، رسول خدا (ص) فرموده است:
(لو لم تذنبوا لخشیت علیکم ماسو أکبر من ذلک: ألعجب، ألعجب.)
ترجمه: «اگر مرتکب گناه نشوید، از هر چیزی بدتر از آن بر شما میترسم: خودپسندی، خودپسندی!»
۶- رشک بردن و کینه ورزیدن نسبت به دیگران: از جمله مشخصههای بارزی که منجر به افت افراد در روند دعوت میگردد، بیماری کشنده رشک بردن وکینه ورزیدن نسبت به دیگران است. رشک بردن به ویژه نسبت به پیشگامان وافراد شاخص وموفق ومرموق، که بهره وافری از شایستگی و کفایت کسب کردهاند. یعنی درست همان چیزی که خودشان فاقدشان هستند.
مسلماً، جنبشها درمیان صفوف خود، مردمان گوناگونی با سطح فکری، شخصیتی، روانی وعقلی متفاوتی، گرد میآورند. بدیهی است که زیرکی و تردستی و همچنین میزان تحصیلات و قدرت نگارش و سخنوری دارای سطوح متفاوت و گوناگونی است و درست همین چیز است که در بازدهی، تأثیر هماهنگی و مشارکت در فعالیتها و اصولاً در همهی مقولات اعضاء را متفاوت جلوه میدهد. ناگفته نماند که وجود چنین مقولاتی کاملاً طبیعی و به جا است و در فرآیند عمومی دعوت، هیچگونه اشکالی پدید نمیآورد.
منتها در اثر رشک و حمیتگاه افراد مقید و منضبط از پایبندی و تعهد به حدود و قیود خود، سرباز میزنند و به نحوی میخواهند از زیر بار مسئولیتها در بروند. و در این راه تلاشهای مذبوحانهای به خرج میدهند بدون اینکه سودی عایدشان شود.گاه برخی از این قبیل افراد دچار تشنجهای روحی و روانی میگردند. و در اثر آن به خارج از صفوف دعوت پرت میشوند وگاه به تلافی جویی از کسانی که عامل ناکامی و شکست خود تصور میکنند، تحریک میگردند. اینجا است که آن بلای بزرگ و خانمان سوز رخ میدهد. چون شخص از مرز همه چیز فراتر میرود و ارزشهای دینی و اخلاقی را کنار میزند، تا مگر با ضربه زدن به آن دوست و برادرش که اینک به مثابهی یک دشمن سرسخت جلوه میکند و تا از او انتقام نگیرد آرامش نمییابد، به هدف خود نائل گردد.
انگار تاریخ دارد در شکل بیماری کشنده رشک و حمیت از زمان قابیل وهابیل دو فرزند آدم دوباره تکرار میشود.
اینها مواردی است که ممکن است هر یک از افراد دعوتگر را در برگیرد و مانع طی طریق گردد، لذا هر یک از افراد جماعت باید با احساس مسئولیت و جدیت به ریشه کن کردن این نقاط ضعف در خود و سایر همراهان همت بگمارند، باشد که خداوند به همگان توفیق نصرت و پیروزی عطا کند.
نظرات