روزه یکی از برکات معنوی ادیان است که جان را صیقلی می‌دهد و روح را معنای تازه می‌بخشد، این کارگه فربه کننده جان و روح بهره‌های معنوی خویش را پیوسته به رخیص‌ترین رنج می‌بخشد و هر کس به فراخور خویش طبقی از این اطعام کریمانه بر می‌گیرد و کوزه جان را به آب غفران لبریز می‌سازد. 

 اما گویا در این سیر جانفزا تعب راه را بر شادی وصال غالب گردانیده و روزه‌های ما بەجای آنکه معنا بخش حیات ما گردند به وبال و بار تبدیل گشته‌اند که به‌‌ رها شدن از آن روان و به دیدارش نا‌خشنود. حیات معنوی ما چنان به سلطه زیست مادیمان در آمده که دست‌های ستبر صیام در رهانیدن بندگان را ناتوان ساخته و نای عبور برای حضور را ستانده است. 

 روزه اگر بخواهد در بارگه خویش طعام و شراب و لذت جان و روح را بسازد، نیازمند گذر از طعام و شراب مادی است البته نه تنها به واقع بلکه به خاطر و اندیشه نیز بایستی دروازه‌های روح باز شوند و جز اکل اطعام صیام فکر دیگری مستولی نشود. ماندن در زندگانی ادنای مادی قدم نهادن به دنیای لایه‌های دیگر زیست انسانی را مشکل می‌سازد. 

 در این گفتار به اختصار و شمارەوار مجموعه‌ای از بهره‌های معنوی روزه را با اتصال به تجربه معنوی مولانا جلال‌الدین بر می‌شماریم که از مدرسه صیام بر قالب ادب ریخته است، باشد که در مرحبای هلال قدومش جان پخته و پرداخته و در وداع فاطرش شهد ایمان بنوشیم و نقل شادی برگیریم و بر خوان نعمات الهی مهمان شویم تا عید فطرمان فربه جان برای ذبح عید قربان گردد. 

۱-فراغت جان انسانی برای توجه به خوراک و نوشاک معنوی که در میدان توجه به حیات دنیوی در غبار مشغول‌های خوردن و آشامیدن و لذت‌های جنسی آن‌ها را به فراموشی سپرده بود. این فراغت به هر صورت و به هرشکلی فراهم شود غنیمتی بزرگ و عطیه‌ای نازنین است و در سفره کریمانه رمضان به آسانی فراهم گشته است. 

 به روزه خوان کرم را تو منتظر می‌باش                  از آنک خوان کرم به ز شوربای کلم

۲- سلوک معنوی ما به یک حرکت و سبکبالی نیازمند است در سنگینی بارش مادی بر جسم و روح، توان حرکت پیوسته کمتر می‌شود و سنگینی‌ها بیشتر می‌شوند و برداشتن این حمل‌های ثقیل نیازمند سوار شدن بر براق روزه است تا معراج جان آسان‌تر انجام پذیرد. سبکی و عریانی شنا در دریای جان را چنان آسان می‌کند که لذت سباحه بر همه‌ی رنج‌های صیام می‌نشیند. و این معراج جان در این سرزمین بی‌‌‌نهایت می‌تواند بتازد. 

گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات                   دانک اسب تازی تو هست در میدان صیام

۳-هدایت الهی در یک دنیای معنوی که در آن جسم در رنج بوده تا جان شاد گردد فرود آمده، برای فهم این هدایت نمی‌توان با شکم‌های پر و گلوهای مرطوب و ذهن‌های مستور رفت. تا آن حالات شگرف صیام پدید نیاید جسم و روح نمی‌توند واقعیت‌های نزول را درک کند. اگر خواندن در حالت گرسنگی، تشنگی و... سخت است برای درک قرآن یک نیاز و اولویت است و بیشترین انعام نزول در این حالت که نزدیک به حالت رسول است متحقق می‌شود و این نزدیکی روحی و جسمی بسیاری از راز‌های قرآن را بر می‌گشاید که اندیشه‌های سیر و رفاه‌زده از دریافتش عاجزند. و سر نزول هدایت در رمضان را در جنگ و جدال یافتند نه در دریافت و توشەگیری. 

 گر تو خواهی نور قرآن در درون جان خویش                     هست سر نور پاک جمله قرآن صیام

۴- سکوت معنابخشی که روزه بر انسان ارزانی می‌دارد او را متوجه صدا‌ها و حرکت‌های دشمنانی می‌کند که می‌خواهند جان او را هجمه خویش سازند و معنویتش را به تاراج برند و به اندوخته‌هایش دستبرد زنند و به پخش ویروس‌های خویش بپردازند. کوچک شدن این راەهای نفوذ و راه را برایشان بستن، چنان امنیتی بعد از آن بر جای می‌نهد که لذتش را نتوان وصف نمود و یا از آن دیگران را آگاه نمود و این حیاتی است چشیدنی نه وصف شدنی. 

جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست                     قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

لشکر والعادیات دست به یغما نهاد                               ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

۵- تجربه‌های معنوی و شهودی بزرگ‌ترین پایه‌های یک زندگی معنوی هستند و بدون برخورداری از این خوان نمی‌توان حیات معنوی بسامانی را فراهم ساخت، مشارکت و بسط این تجربه‌های معنوی تنها از کانال روزه و ماه رمضان بسترش را می‌گستراند و انسان را با این صاحبان تجربه هم کاسه و هم سفره می‌سازد. بی‌شک بدون فزودن از خوان این بزرگان نمی‌توان به تنهای در این عصر معنویت‌کش، شاد زیست و گرسنه نماند. 

بر سر خوان‌های روحانی که پاکان شسته‌اند                    مر تو را همکاسه گرداند بدان پاکان صیام

۶- همه‌ی ما از دست توانمند نفس و تمایلات مادیش به تنگ آمده‌ایم و عملاً شکست خویش را در مقابل توانمندی‌های شگرفش اعلام داشته‌ایم، روح شکست خورده در مقابل تمایلات از یک طرف خود را ناتوان و دست بسته می‌بیند و از طرف دیگر حسرت حیات معنوی و شادی نوش‌های خوراک جان او را می‌رنجاند. روزه یک عامل نیروزا و توانبخش به معنویت در برابر جسمانیت ماست تا در این جنگ خونین به توازن قوا دست یابیم و صلحی برقرار شود تا در سایه نیروهای انسانی بتوانند در آرامش به فعالیت‌های واقعی خویش در تزکیه نفس نائل شوند. 

گر چه نفست رستمی باشد مسلط بر دلت                        لرز بر وی افکند چون بر گل لرزان صیام

 *******

شیر چون باشی که تو از روبهی لرزان شوی                           چیره گرداند تو را بر بیشه شیران صیام

۷- حیات معنوی ما نیازمند آبی است که بدان طراوت یابد و رشد خویش را فراهم سازد، یافتن این منابع شرب در میان منابع معنویت افزا، تلاش سترگ می‌خواهد و رنج فراوان و در دنیای ما بعلت خشکی جهان معنوی و بیابانی شدن روح‌های مردمان، هر سرابی تشنگان را به خود می‌کشاند چه برسد به آب زلال و خدایی. روزه در صورتی که به عمق جان برسد چشمه‌های جوشان آب معنوی را بر می‌گشاید و امید و سرزندگی را به جان خسته بر می‌گرداند، البته هرچه خشکی‌ها فزون‌تر شود بایستی متحمل جان جستجو کردن بیشتر و برداشتن خاکهای فراوان گشت. و همین امر روزه‌ای روز آمد و صیامی صافی می‌خواهد. 

ماهی بیچاره را آب آن چنان تازه نکرد                                آنچ کرد اندر دل و جان‌های مشتاقان صیام

۸- در دنیای معنوی خوراک جان نور است، نوری که به جان روشنی می‌بخشد و تاریکی‌های جان را می‌زداید وحشت را برطرف و دیده‌ها بر نادیده‌ها توانا می‌شوند. هرچه این تابش نورانی بیشتر باشد وسعت جهان معنوی بیشتر وبیشتر می‌گردد و روزه روزنه‌ای است که در برابر دیدگان گشوده می‌شود و عجایب شگرفی را بر جان نمایان می‌سازد. این نور از هیچ طریقی جز راه صیام بدست نمی‌آید و جز برای صائمان چراغش روشن نمی‌شود. 

هیچ طاعت در جهان آن روشنی ندهد تو را                           چونک بهر دیده دل کوری ابدان صیام

۹- همانطوری که جهان مادی ما نیاز به توسعه و پیشرفت دارد جهان معنوی ما نیز طالب آن توسعه و پیشرفت است، جان‌های عقب مانده در جهان مادی توسعه یافته هم باشند رنج‌های عقب ماندگی روحشان شادی‌ها را از آن‌ها می‌گیرد و توسعه را برایشان تلخ و ناگوار می‌سازد و ما به آن اندازه که بایستی در توسعه زیست مادی خویش تلاش ورزیم به‌‌ همان اندازه هم بایستی برای توسعه زیست معنوی خویش تلاش نمائیم و روزه یکی از ابعاد فراهم سازی این توسعه است. 

قطره‌ای تو سوی بحری کی توانی آمدن                              سوی بحرت آورد چون سیل و چون باران صیام

۱۰ – زدودن اندوه و غم‌ها بر زیست معنوی ما بارش مبارکی است که شادی و خوشی را به ارمغان می‌آورد، اندوه و غم انباشتن بر جان معنویت را بی‌جان می‌کند وشادی رهاورد نوش خوراک معنوی است و روزه این شادی را به وفور در طبق ناز خویش می‌نهد، شادی رهایی از تلخی‌ها و خراش‌های روح و التیام جان. چنان خنده بارانی است که نمی‌توان در زیر آن زیست و رقص و سرخوشی را بر جان ندید. 

در صیام ار پا نهی شادی کنان نه با گشاد                         چون حرام است و نشاید پیش غمناکان صیام

 و سخن بایست کم نمود و برای وصال به این مهمانی بزرگ خویشتن را مهیا کرد، آیا رمضان امسال می‌تواند روح معنویت و امید، مهرورزی و شفقت بر خلق را در روح‌های خشکیده و خشونت‌زده‌مان بدمد و از رنج‌های عظیم و عمیقمان بکاهد، من به این رمضان و به این صیام دلبسته‌ام که شکر ریزد و خنده باراند، از ظاهرپسندان، استدعا دارم فتیله فتاوای سخت و تاریخی خویش را کمی پایین بکشند تا نور چراغ صیام به سادگی و صفای سهل و روانش تاریکی‌های حیاتمان را برکند و ترس و وحشت جایش را به عروس ایمان دهد. 

از درد به صاف آییم وز صاف به قاف آییم                        کز قاف صیام‌ ای جان عصفور شود عنقا