وجود تضارب آرا در متن جامعه خصوصاً در محیطهای دانشجویی یکی از نشانههای پویایی و بالندگی هر جامعهای است. جامعههایی که اندیشیدن در آنها در محدوده یک یا دو پارادایم قرار دارد نشان از رکود اندیشه میدهد.
چنین جامعههایی گرفتار ستمکاری در اندیشه شده و آنچه در میان آنها به عنوان اندیشیدن نامبرده میشود در واقع تقلید یا ترجمه دیگران است. اما در جامعههای زنده و پویا تضارب اندیشه در تمامی ابعاد فکری و عقیدتی و ایدئولوژیکی و سیاسی و غیرهاش موج میزند.
و سیاسی و غیرهاش موج میزند.
در جامعه کردستان ایران هم تضارب آرا در حد پایین خود قرار دارد. مقابله و مباحثههای هم که دیده میشود نه تضارب آرا بل تقابل سلیقههاست. آرای موجود در این جامعه تنها در دو طیف قرار دارند، اول طیف سنتی و دومی طیف روشنفکری است. طیف دوم تاکنون از خود تولیدی ارائه نکرده است بلکه هر آنچه مینویسد و میگوید انتقال اندیشیدن دیگرانی است که از کانال مترجمین یا روشنفکران فارس به وی رسیده است. طیف اول هم شامل روحانیون و ملیگراها و مذهبیونی است که بر فرهنگ و تاریخ و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی تکیه کرده و سالهاست در وضعیت ثابتی در جا میزنند، با عنوان و طرح اسطورهها و قهرمانیها و ارزشهای اخلاقی و تاریخی و فرهنگی خود را در چهارچوبی محدود و بسته گرفتار کردهاند و اگر گاهی موضوع تازهای را مطرح میکنند نه ابداع است و نه تولید بلکه تقلید اندیشمندان عرب است. ملیگراها و ناسیونالیستها هم هیچگونه فعالیتی در حوزه اندیشه و فکر ندارند و دهها سال است تولیدی از خود نشان ندادهاند. به کتابها و نوشتههای طیف سنتی نگاه کنید یا ترجمه کارهای دیگران است یا به شعرهای احساسی و فرهنگنویسی و خاطراتنگاری محدود شده است.
طیف دوم شامل تحصیل کنندههایی است که با توجه به جو جهانی روشنفکری موقعیت خود را تغییر میدهند و با تقلید از الگوهای ایدئولوژیهای غالب در بحثهای روشنفکری غرب، در بحثهای فکری و مبارزه با طیف اول داد سخن میدهند. این طیف قبل از سقوط اردوگاه سوسیالیسم با تقلید از الگوهای مارکسیست- لنینیستی برای کردها برنامهریزی میکردند، همه جا را آکنده از آرمانخواهی و نشانهها و علامات و اسامیو اصطلاحات روشنفکری چپ کرده بودند. پرولتاریا، بورژوازی، رهایی خلقها، جمهوری دمکراتیک، ستاره سرخ پنج پر، سبیل پرپشت استالینی، قیافه چگوارایی، پیراهن چینی، کتابهای ماتریالیستی و...و... در تمام محافل روشنفکری دهههای گذشته دیده میشد.
جوانان و دانشجویان صادقی که قلبشان برای ملتشان پرپر میزد، در بحثها و نشستها با حرارت شرکت میکردند، تا دیر وقت به مطالعه کتابهای مارکسیستی میپرداختند، مخالفتها و حتی دشمنیهایشان را با دین و خداپرستی آشکار کرده بودند، تازه به نقد ملیگرایی و ناسیونالیسم کردی نزدیک شده بودند که طوفان وقایع سوسیالیسم را در اروپای شرقی درهم کوبید و دیوار برلین را فرو ریخت. به دنبال آن طوفان اکثر روشنفکران و تحصیلکردهها خودرا در حوزه جدید روشنفکری قرار دادند و به تقلید از الگوهای لیبرال دمکراسی غربی پرداختند. به یکباره همه چیز عوض شد، عینک سیاه غرب جای عینک سرخ شرق را گرفت، آن لبهای پوشیده از سبیلهای استالینی به لبهای صاف و تیغ زده فوکویامایی و پیراهنهای تیرهرنگ چینی جای خود را به پیراهنهای آستین کوتاه رنگین دادند و اصطلاحات جدید مثل حقوق بشر و حقوق زنان و دمکراسی و بازار آزاد بر سر زبانها افتاد. تنها مخالفت و دشمنی با دین و دینداری حفظ و نقد ملیگرایی آشکارتر شد.
محدود شدن میدان اندیشه و فکر جامعه کردهای ایران به این دو طیف، در هر دو دوران شرقی و غربیاش، باعث رکود و ایستایی این جامعه شده است. این رکود لطمات جبرانناپذیری را برای کردها به دنبال خواهد داشت چراکه در مرحله گذار تاریخی قرار دارد.
جامعه کردی همراه با سایر جوامع شرقی در حال گذار از یک مرحله تاریخی است. با توجه به انقلاب ارتباطات و تکنولوژیهای اینترنتی و ماهوارهای این گذار دارای ویژگیهای خاص خود است. یکی از بارزترین این ویژگیها عدم تطابق مرحله آتی با هویت کردهاست، یعنی مرحله بعدی این گذار در راستای هویت کردها قرار ندارد. به معنای دیگر در اثر ارتباط نزدیک جوانان با شاخصههای جذاب غربی از طریق تکنولوژی ارتباطات یا مهاجرت به غرب از یکطرف و عدم فعالیت لوژیک جریانات روشنفکری کردی و دافعه شدید جریانات سنتی ملی و مذهبی از طرف دیگر، مرحله بعدی حیات این جامعه در تداوم تاریخ و فرهنگ و دین کردها نخواهد بود. این امر در ابتدا به بحران هویت و سپس به تغییر هویت میانجامد که نه تنها برای کردها بلکه برای هر ملتی عواقب خطرناکی را به دنبال خواهد داشت. متأسفانه نخبههای دو طیف سنتی و روشنفکری نسبت به این مرحله تاریخی بیتفاوت و حتی ناآگاه هستند و اهمیت آنرا درک نکردهاند، هر کدام به پدیدههای میانمایه خود دل بستهاند، آن به اسطورههایش و این به بازخوانی و تقلید دیدگاه میانمایههای غربی سرگرمند. نمیدانند اگر اوضاع به همین منوال پیش برود نه از تاک نشانی میماند نه از تاک نشان. هر دوی این طیفها یا به یکدیگر مشغولند یا به خود و اگر گاهی نیم نگاهی به جامعه میاندازند نه از روی دلسوزی و تحلیل بلکه در راستای مبارزه و حذف و شکست یکدیگر است.
در چنین شرایطی فعالیت پدیدهای به نام روشنفکری دینی از اهمیت خاصی برخوردار میشود. روشنفکری دینی به وسیله روشنفکرانی متولد میشود که نسبت به هویت ملت خود نگرانند. ضمن داشتن خصوصیات روشنفکری، مستقل میاندیشند و ریشه در جامعه و هویت کردها دارند، در مقابل دیگران معجب و انگشت به دهان نیستند و به متدهای غربی نه به عنوان الگوهای مطلق بلکه به عنوان تجربههای انسانی مینگرند، در حوزه اندیشه و فکر مقلد و مصرفی نیستند بلکه خلاق و تولیدگرند و ترجمهاندیش نیستند. دین را یکی از پایههای هویت کردها میدانند و مخدوش شدن آنرا مخدوش شدن هویت کردها میدانند، همراه با این تفکر از نقد بیرحمانه دینداری فقاهتی و دینمداران سنتی غافل نیستند. آنها راه سومی پیش پای تکامل جامعه میگشایند.
پدیده روشنفکری دینی در میان ملل هم جوار کردها، اعم از عربها و فارسها و ترکها به صورتی فعال و چشمگیر سالهاست وجود دارد، اما جامعه کردی از این پدیده خالی است. اینکه دو سه نفر مثل سنتیها نیاندیشیده و نوآوریهای در متون دینی ارائه کردهاند به معنای روشنفکر بودنشان نیست. خالی بودن جامعه کردها از جریان روشنفکری دینی نه تنها نقصی برای حال این جامعه است بلکه در آینده نیز خسارتهای جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت و باعث عقب ماندگی بیشتر این ملت نسبت به ملل هم جوار خود خواهد شد. سنتگرایان و روشنفکران فعلی اگر تنها به فکر منافع خیالی خود نباشند و حداقل دلسوزی برای جامعه کردها را داشته باشند از ظهور این پدیده باید استقبال بکنند. ممکن است دو طیف موجود با استفاده از قدرت و شانتاژ و حتی ترور شخصیت بتوانند سرعت ظهور پدیده روشنفکری دینی در کردستان ایران را کاهش دهند اما این ظهور اجتنابناپذیر است چراکه با توجه به اوضاع منطقه و کردهای زیر سلطه سایر کشورها فعال شدن پروسه روشنفکری دینی در میان کردهای ایران یک نیاز ملی است.
نظرات
از زحمات برادری چون آقای عباسی باید تشکر کرد <br /> اما آنچه جای تأسف دارد آن است که کسانی در کردستان ایران سالیان سال است که زیر چکمه قدرت های وقت له شده و به اسم اسلام خواهی و روشنفکری دینی چه سختیها و مرارتها که کشیده اند ولی هنوز هم پیروانشان آنان را روشنفکر نمی دانند و به جای آنکه این بزرگ مردان را به جامعه خود معرفی نمایند به دنبال کسانی می گردند که با خواندن چهار جزوه سروش و کدیور و امثالهم شروع به مقابله با اصول دین و شریعت کرده و در پیش چند تا دانشجوی تازه به مکتب رفته خود را روشنفکر دینی جا می زنند. روزی که کاک ناصر و کاک احمد و دیگران در زندان به جرم روشنفکر دینی شکنجه می شدند روشنفکران غیر کرد در لای بسترهای نرم و گرم حوزه ها و دانشگاهها دوران طلائی خود را می گذراندند و امروز با استفاده از تریبونهائی که در اختیار دارند در مقابل غیر خودشان که از هر نظر خلع سلاح شده اند شروع به رجز خوانی می کنند. امروز در هر نقطه ای از کردستان ایران و مناطق اهل سنت افراد بسیار توانائی وجود دارند که در سطوحی بسیار بالاتر از سروش و کدیور و نوری و غیرهم قرار دارند ولی به جرم کرد یا سنی بودنشان از ارائه هر نظر و نطقی در بیرون منع شده اند و اگر هم صحبتی بکنند به جرم وهابیت و سلفی گری راهی زندان می شوند. آری برادر اگر شما خودتان را دست کم گرفته اید دیگران را هم اینگونه فرض نکنید خود شما هیچ دستکمی از دیگران ندارید در شهر و دیار شما و در جاهای دیگر افرادی بوده و هستند که می توانند در مقابل نظریه پردازان بزرگ دنیا قد علم کنند ولی حیف و صد حیف که یارانی مثل من و شما را دارند . آنچه که شما به عنوان بستر تولد روشنفکری ذکر کرده اید ما همگی در آن زندگی می کنیم و با آن انس دیرینه ای داریم . نه برادر اولا خودتان را دست کم نگیرید. ثانیا در مقابل دیگرانی که نان به نرخ روز می خورند و نوشته های دیگران را بلغور می کنند خود را نبازید . آنچه که ما امروز از آن رنج می بریم عدم اعتماد به نفس و خود باختگی است. افراد متدین ما خود در در برابر به اصطلاح روشنفکران باخته اند و فکر می کنند روشنفکری علم بسیار سخت و پیشرفته ای است چگونه سروش داروساز خوانده و کدیور حوزه رفته روشنفکر می شوند ولی بزرگان ما نیاز به روشنگری و روشنفکری دارند .وقتی که جوان متدین ما از ابراز عقیده خود بخاطر برچسب نزدن واپسگرائی و سلفیت دوری می جوید و خود را به شکل به اصطلاح روشنفکران در می آورد انتظار دارید دانش آموز دوره راهنمای روشنفکر شما شود. وقتی که مذهبیون دیروز ما امروز دم از سکولاریته و جدائی دین از سیاست می زنند و خود را در زیر چتر روشنفکری قایم می کنند و برای خوش آمد دیگران اصولی را که سالیان سال به آنها معتقد بوده و با آنها عمل کرده است براحتی زیر پا می گذارد انتظار دارید روشنفکری رشد بکند. اساس روشنفکری خود باوری و اعتقاد راستین به باورهای خویش است نه خوشه چینی و گرته برداری از حرفهای دیگران. <br /> موفق باشید.
دیاکو
16 اردیبهشت 1395 - 08:29روشنفکری دینی نه تنها در جامعه کردی بلکه در متن تفکر سنتی اهل سنت تقریبا وجود ندارد.چون پایه اندیشه دینی اهل سنت ایده آلیسم در جوار مطلق گرایی است. نقد معنایی و فلسفی از دین در چهارچوب اهل سنت هیچ جایگاهی ندارد
بدوننام
25 دی 1394 - 07:56سلام وخستە نباشید استاد بزرگوار بەنظر بنده حق مطلب را ادا فرمودی واصابه داشته اید
بدوننام
25 دی 1394 - 07:59سلام وخستە نباشید استاد بزرگوار بەنظر بنده حق مطلب را ادا فرمودی واصابه داشته اید
سید
16 اردیبهشت 1395 - 07:52با درود خشنودم که جناب مهندس به اهمیت کار روشنفکری دینی واقف گشته اند و می طلبند این جریان در کردستان هم ببالد و گفتمانی نو در ساحت اندیشه کردستان به وجود آورد . و از این جهت از ایشان کمال تقدیر و تشکر را داریم.و امید است دلسوزان و دعوتگران بجای دشمنی و تخریب جریان روشنفکری دینی زمینه های رشد و متفاوت اندیشیدن این جریان را در کردستان فراهم سازند . آنچه دارای اهمیت پرداختن به عواملی است که از برآمدن یک جریان قوی و ناظر به کردستان در میان روشنفکری دینی جلوگیری می نماید و ما بایستی حسرت چنین جریانی را بکشیم .بنده واملی را تیتر وار عرض می نمایم که نیاز مداقه بیشتر دارند . 1- فقر رویکرد عقلانی و فلسفی در میان اهل سنت و مخصوصا مردم کرد ستان . 2- سلطه بلامنازع رویکرد فقهی و تقلیدی در ساحت اندیشه دینی در کردستان .که هر نگاه دیگری را تکفیر واز صحنه خارج می کند 3- هزینه های سنگین و فراوان جانی و مالی و شغلی روشنفکری دینی در کردستان وبرای همین حواله کردن گفتار و اندیشه ها به روشنفکران دیگر و خود را از قاعده بیرون نهادن . 4- جریان روشنفکری دینی در بستر زیست روشنفکری های دیگر می بالد که این جریان ها ی روشنفکری در کردستان حالتی خوشتر و بهتر از روشنفکری دینی ندارند . 5- مشکلات فراوان معیشتی و سیاسی و اجتماعی پرداختن به این امور را در حد کمالیات قرار داده است . 6-ضعف دینورزان کردستان در آشنایی با جهان نو وعلوم معاصر در همان حالی که نگاه های محدود و ساده به دین را یدک می کشند . 7- و...