١- حج یا جهانبینی توحید!
ساختمانی سنگی در وسط صحرایی خشک بخداوند منسوب شده؛ «بیت الله»، و فضای اطراف آن با عنوان «مسجد الحرام» شناخته شده؛ فضایی که در آن تنها ذکر و یاد خداوند عالم بدور از هر گونه شریک و وزیر و مشیری بر سر زبانهاست. همان توحید ابراهیمی خالص:
﴿وَإِذۡ بَوَّأۡنَا لِإِبۡرَٰهِيمَ مَكَانَ ٱلۡبَيۡتِ أَن لَّا تُشۡرِكۡ بِي شَيۡٔٗا وَطَهِّرۡ بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡقَآئِمِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ ٢٦﴾ [الحج: ٢٦].
«(ای پیغمبر! به خاطر بیاور) زمانی را که محلّ خانهی کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم و (پایههای قدیمی) آن را بدو نمودیم (و دستور دادیم به بازسازی آن بپردازد. هنگامی که خانهی کعبه آماده شد، به ابراهیم خطاب کردیم که این خانه را کانون توحید کن و) چیزی را انباز من منمای و خانهام را برای طوافکنندگان و قیامکنندگان و رکوع برندگان و سجده برندگان (از وجود بتان و مظاهر شرک و از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی دیگر) تمییز و پاکیزه گردان».
توحید در حقیقت ستون استواری است که بر مبنای آن خلافت انسان بر زمین معنا و مفهوم مییابد، شاخصه و افتخار مؤمنان که در پرتو آن جامعه رونق گرفته روابط بشر با همدیگر و با خدایشان شکل میگیرد، و توازنی در رفتارهای عبادی، اجتماعی، فرهنگی از یک سو، حرکت سیاسی، اقتصادی و بهداشتی فرد از سوی دیگر بوجود میآید. در زیر سایه توحید انسان جزئی از فطرت طبیعت گسترده و کون و مکان شده همه در مدار خالق یکتا بسوی سعادت و رستگاری به گردش درمیآیند.
توحید مهار امید و ترس و بیم افراد را بدست گرفته آنها را بسوی ساحل امنیت و آرامش سوق داده، قلبهایشان را آکنده یقین و سعادت میگرداند:
﴿حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيۡرَ مُشۡرِكِينَ بِهِۦۚ وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١﴾ [الحج: 31].
«حقّگرا و مخلص خدا باشید، و هیچ گونه شرکی برای خدا قرار ندهید. زیرا کسی که برای خدا انبازی قرار دهد، انگار (به خاطر سقوط از اوج ایمان به حضیض کفر) از آسمان فرو افتاده است (و به بدترین شکل جان داده است) و پرندگان (تکّههای بدن) او را میربایند، یا این که تندباد او را به مکان بسیار دوری (و درّهی ژرفی) پرتاب میکند (و وی را آن چنان بر زمین میکوبد که بدنش متلاشی و هر قطعهای از آن به نقطهای پرت میشود)».
سیمای سمبلیک عبادت حج تمام تصورات عبادی که بشر در زمانهای گمراهیش برای غیر خدا اختیار کرده، ویژه خدای یکتا قرار داده است.
از فطرت انسان است که تشنه زیارت اماکن مقدس معبودش باشد، و برای رسیدن بدانها سوار بر شوق و عشقش مشقتها و سختیها را تحمل کند. این تشنگی منحرف را عبادت حج اصلاح نموده ویژه خدای یگانه دانسته است.
انسان آرزو دارد گرد معبودش بچرخد، خداوند اینجا خانهای را بخود نسبت داده، تا سرشت انسانی با طواف بدور آن به آرزویش دست یابد.
هر عابدی میخواهد عشق صادقانه خود را با بوسه زدن به آستانه معبودش سیراب کند، و اینجا «حجر الأسود» نمادی است برای رسیدن به این خواسته.
هر آدمی تمنا دارد دست به دامن معبودش شده با گریه و زاری حس بندگیش را بروز دهد، و اینجا ملتزم چنین تمنایی را برآورده میکند.
شعور داخلی انسانی او را وا میدارد تا در راه معبودش سعی و تلاشها کند و خود را خسته و کوفته گرداند، در اینجا سعی بین صفا و مروه فضایی را برای این خواسته او مهیا میسازد.
هر مؤمنی آرزومند است تا در برابر عظمت و هیبت و مقام معبودش قربانی تقدیم دارد، و در «منی» چنین خواسته او فراهم شده است.
همه این نمادهای عبادی که ما در میان مشرکان شاهد آن هستیم که در برابر بتها یا قبرها و یا سایر خدایانشان بوسیله آن بندگی صادقانه خود را در مقابل معبودهایشان به نمایش گذاشته تشنگی شعور فطری را در خود سیراب میکنند، را عبادت حج از مسیر منحرفشان برگردانده تنها و تنها ویژه خدای یکتا که هیچ شریکی او را نیست معرفی کرده است.
و مؤمنان در مسیر انجام این حرکتهای سمبلیک عبادی هرگز به شکل ظاهری آنها وابستگی پیدا نمیکنند و تنها خداوند متعال را مد نظر دارند. مفهومی که حضرت فاروق اعظم آن را با تصویری زیبا در مقابل حجر الأسود بیان داشتند: «إني أعلمُ أنك حجرٌ لا تضرّ ولا تنفع، ولولا أني رأيتُ رسول الله يقبِّلك ما قبَّلتك».
«من بخوبی میدانم که تو سنگی بیش نیستی و توان هیچ نفع و ضرری نداری، و اگر من با چشمان خود نمیدیدیم که رسول الله – صلی الله علیه وسلم – تو را بوسه زده، هرگز بر تو بوسه نمیزدم».
مؤمن در هنگام بوسه زدن بر حجر أسود، یا دست کشیدن بر رکن یمانی، و یا آویزان شدن بر ملتزم تنها خداوند را مد نظر دارد و هر گونه انحراف در تصور را شرک به پروردگار یکتا میداند. برای مستحکم کردن همین معانی بود که در سال نهم هجری پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – حضرت ابوبکر – رضی الله عنه – را به عنوان امیر حج به مکه فرستاد تا در بین مردمان جار زند: از این پس هیچ مشرکی حق ندارد به حج آید.[2]
فرموده حق است:
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ حُرُمَٰتِ ٱللَّهِ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّهُۥ عِندَ رَبِّهِۦۗ وَأُحِلَّتۡ لَكُمُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ إِلَّا مَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡۖ فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ وَٱجۡتَنِبُواْ قَوۡلَ ٱلزُّورِ ٣٠﴾ [الحج: 30].
«آن (چیزی که گذشت، برنامه و مناسک حجّ بود) و هر کس اوامر و نواهی خدا را (به ویژه در مراسم و امور مربوط به حجّ) بزرگ و محترم دارد، از نظر خدا چنین کاری (در دنیا و آخرت) برای او بهتر است. (خوردن گوشت) چهارپایان (همچون شتر و گاو و بز و گوسفند) برای شما حلال گشته است، مگر (گوشت) آن چهارپایانی که (در قرآن) برایتان بیان میشود (همچون مردار و غیره). و از (پرستش) پلیدها، یعنی بتها دوری کنید، و از گفتن افتراء (بر مردم و بر خدا (بپرهیزید».
برای پر رنگتر شدن معنای توحیدی عبادت حج در همه مسیر تصویر گویای ابراهیم بت شکن؛ رمز و امام توحید، بخوبی نمایان است. و قرآن إبراهیمیت را چنین تعریف نموده:
﴿وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ ٣٧﴾ [النجم: 37].
«ابراهیمی که (قهرمان توحید بوده و وظیفهی خود را) به بهترین وجه ادا کرده است».
﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ كَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِيفٗا وَلَمۡ يَكُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٢٠﴾ [النحل: 120].
«ابراهیم پیشوائی بود (جامع همهی فضائل اخلاقی) و مطیع (فرمان الهی) و حقّگرای (بیزار از باطل و کنارهگیر از بدیها) و او از زمرهی مشرکان نبوده است».
سپس آخرین رسول هدایت و رستگاری بسوی بشریت؛ حضرت محمد مصطفی – صلی الله علیه وسلم – را دستور میدهد تا ابراهیمی باشد:
﴿ثُمَّ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ أَنِ ٱتَّبِعۡ مِلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۖ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٢٣﴾ [النحل: 123].
«سپس (قرنها بعد از ابراهیم، تو را به پیغمبری برگزیدیم) و به تو وحی کردیم که از آئین ابراهیم پیروی کن که حقگرا (و دور از انحراف) بود و از زمرهی مشرکان نبود».
و بدو دستور داد تا برنامه ایمانی خود را چنین معرفی کند:
﴿قُلۡ إِنَّنِي هَدَىٰنِي رَبِّيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ دِينٗا قِيَمٗا مِّلَّةَ إِبۡرَٰهِيمَ حَنِيفٗاۚ وَمَا كَانَ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٦١﴾ [الأنعام: 161].
«بگو: بیگمان پروردگارم (با وحی آسمانی و نشان دادن آیات قرآنی و گستردهی جهانی) مرا به راه راست رهنمود کرده است. و آن دین راست و استوار و پابرجا، یعنی دین ابراهیم است. همان کسی که حقّگرا (و از آئینهای انحرافی محیط خود رویگردان) بود و از زمرهی مشرکان نبود».
ملیونها زن و مرد، پیر و جوان، با رنگها و فرهنگهای مختلف، همه با شکل و شمایلی موحد، به یگانه دین رستگاری در برابر یگانه پروردگار عالم ایستاده با یک زبان موحد شعار توحید: «لبیك اللهم لبیك....» را سر میدهند.
در حقیقت بشریت به اذان ابراهیم استجابت گفته است:
﴿وَأَذِّن فِي ٱلنَّاسِ بِٱلۡحَجِّ يَأۡتُوكَ رِجَالٗا وَعَلَىٰ كُلِّ ضَامِرٖ يَأۡتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٖ ٢٧﴾ [الحج: 27].
«(ای پیغمبر!) به مردم اعلام کن که (افراد مسلمان و مستطیع)، پیاده، یا سواره بر شتران باریک اندام (ورزیده و چابک و پرتحمّل، و مرکبها و وسائل خوب دیگری) که راههای فراخ و دور را طی کنند، به حجّ کعبه بیایند (و ندای تو را پاسخ گویند)».
یاد خداوند یکتا و بیان بزرگی و عظمت او، و گواهی دادن بر یگانگی و توحیدش زمزمه لبهای حاجی است در مسیر تمام مناسک حج و هر جا لختی آرام میگیرد؛
چون از نیایش طواف برمیآید و پشت مقام ابراهیم دو رکعت نماز وحدانیت با دو سوره ایمان و توحید؛ «الکافرون» و «اخلاص» بجای میآورد و بر «صفا» میایستد، روی بسوی قبله یکتا پرستی کرده با تکبیر بیان عظمت الهی و یکتایی پروردگار میگوید: «لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد وهو على كل شيء قدير، لا إله إلا الله وحده أنجز وعده ونصر عبده وهزم الأحزاب وحده».
و بهترین نیایش روز عرفه زمزمه کردن وحدانیت الهی است. از فرموده رسول خاتم – صلی الله علیه وسلم – است که: «بهترین دعا و نیایش، دعای روز عرفه است، و بهترین چیزی که من و پیامبران پیش از من گفتهاند: لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد وهو على كل شيء قدير.
و چون قربانیش را به زمین میزند با ندای بسم الله و الله اکبر چاقو را بر گردنش میکشد، و در تصور اوست که:
﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمۡ لِتُكَبِّرُواْ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَىٰكُمۡۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٣٧﴾ [الحج: 37].
«گوشتها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو میرسد (و رضا و خوشنودیش را کسب میکند). این گونه که (میبینید) خداوند حیوانات را مسخّر شما کرده است تا خدا را به خاطر این که هدایتتان نموده است (و به سوی انجام اعمال نیکو رهنمودتان کرده است) بزرگ دارید و (سپاسگزار الطاف او باشید. ای پیغمبر!) نیکوکاران را (به پاداش عظیم و لطف عمیم خدا) مژده بده».
2- مکتب همدلی:
مدرسه حج مؤمنان را بر روحیه تعاون و سخاوت و احساس به دیگران، و رسیدن به فقیران و مستمندان و ناداران حتی در مسیر عبادت که انسان بسوی خدایش در عروج است، آموزش میدهد:
﴿لِّيَشۡهَدُواْ مَنَٰفِعَ لَهُمۡ وَيَذۡكُرُواْ ٱسۡمَ ٱللَّهِ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡلُومَٰتٍ عَلَىٰ مَا رَزَقَهُم مِّنۢ بَهِيمَةِ ٱلۡأَنۡعَٰمِۖ فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡبَآئِسَ ٱلۡفَقِيرَ ٢٨﴾ [الحج: 28].
«تا منافع خویش را با چشم خود ببینند (و به سود مادی و معنویشان برسند و ناظر فوائد فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اخلاقی حجّ باشند)، و در ایّام معیّنی که (روز عید قربان و دو و یا سه روز بعد از آن است، به هنگام ذبح قربانی) نام خدا را بر چهارپایانی (همچون بز و گوسفند و شتر و گاو) ببرند که خدا نصیب ایشان کرده است. پس (از ذبح حیوانات، ای حجّاج) خودتان از (گوشت) آنها بخورید و بینوایان مستمند را نیز بخورانید».
﴿... فَإِذَا وَجَبَتۡ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنۡهَا وَأَطۡعِمُواْ ٱلۡقَانِعَ وَٱلۡمُعۡتَرَّۚ كَذَٰلِكَ سَخَّرۡنَٰهَا لَكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَشۡكُرُونَ ٣٦﴾ [الحج: 36].
«... و هنگامی که (نقش زمین شدند و) بر پهلوهایشان افتادند، خودتان (اگر خواستید) از گوشت آنها بخورید و به مستمند (غیر گدا) و به فقیر (گدا پیشه) بخورانید. این گونه (که میبینید) شتران را رام و مطیع شما کردهایم تا این که (از الطاف کریمانه و انعام بزرگوارانهی آفریدگار خود) سپاسگزاری کنید».
3- انضباط:
مکتب حج مکتب انضباط و پایبندی و احترام به مرزهای آزادیها و مشاعر دیگران، و همچنین قداست و احترام حدود و قوانین الهی است:
﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٢٩﴾ [البقرة: 229].
«... و هرکس از حدود و مرزهای (اوامر و نواهی) الهی تجاوز کند (ستمگر بوده و) بیگمان این چنین کسانی ستمگرند (و به خود و به جامعهای که در آن زندگی میکنند ستم مینمایند)».
حج چون آموزگاری به مؤمن میآموزد که از تنبلی و لا أبالیگری و بیتوجهی بشدت بر حذر باشد و بداند که هر گونه کوتاهی بازخواستی در پی خواهد داشت:
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦﴾ [البقرة: 196].
«... (تقوا داشته باشید) و از خدا بترسید و بدانید که خدا دارای کیفر سختی است».
و نفرمودند: «بدانید که خداوند غفور و رحیم است»! تا مؤمن قداست و حرمت حج را دریافته به بهترین وجه مناسک آن را ادا نموده، بخود اجازه تجاوز حریم عبادت را ندهد.
4- مدرسه پاکی و تقوا:
پژواک تقوا و پرهیزکاری که همه نیکیها و خوبیها و سعادت و آرامش انسانی در آن نهفته است در تمام مناسک حج بگوش میرسد:
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ١٩٦﴾ [البقرة: 196].
«... و از خدا بترسید و بدانید که خدا دارای کیفر سختی است».
﴿وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيۡرَ ٱلزَّادِ ٱلتَّقۡوَىٰۖ وَٱتَّقُونِ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٩٧﴾ [البقرة: 197].
«... و توشه برگیرید (هم برای سفر حجّ و هم برای سرای دیگرتان و بدانید) که بهترین توشه پرهیزگاری است، و ای خردمندان! از (خشم و کیفر) من بپرهیزید».
﴿۞وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ فِيٓ أَيَّامٖ مَّعۡدُودَٰتٖۚ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوۡمَيۡنِ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلَآ إِثۡمَ عَلَيۡهِۖ لِمَنِ ٱتَّقَىٰۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّكُمۡ إِلَيۡهِ تُحۡشَرُونَ ٢٠٣﴾ [البقرة: 203].
«و در روزهای مشخّصی (که سه روز ایّام التشریق، یعنی یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه ذیالحجّه است و حاجیان در مِنا بسر میبرند) خدا را یاد کنید (و با اذکار و ادعیه به عبادت و پرستش او بپردازید). و اگر کسی (عبادت سه روزه را در دو روز اوّل ایّام التشریق انجام دهد و) شتاب نماید، گناهی بر او نیست (و مانعی نخواهد بود که روز سوم برای رمی جمرات نباشد)، و کسی که ماندگار شود و (از رخصت استفاده نکند، بهتر هم خواهد بود و) گناهی نخواهد داشت، (و این رخصت تعجیل یا تأخیر و نفی گناه از شتابنده و ماندگار، تنها) از آنِ کسی است که تقوا پیشه سازد (و از منهیّات و محرّمات خویشتن را به دور دارد). از (خشم و انتقام) خدا بپرهیزید و بدانید که در پیشگاه او جمع خواهید شد (و به اعمال و اقوالتان رسیدگی خواهد گردید و پاداش نیکان و پادافره بدان داده خواهد شد)».
﴿ذَٰلِكَۖ وَمَن يُعَظِّمۡ شَعَٰٓئِرَ ٱللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقۡوَى ٱلۡقُلُوبِ ٣٢﴾ [الحج: 32].
«(مطلب) چنین است (که گفته شد)، و هر کس مراسم و برنامههای الهی را بزرگ دارد (و از جمله مناسک حجّ را گرامیشمارد)، بیگمان بزرگداشت آنها نشانهی پرهیزگاری دلها (و خوف و هراس از خدا) است».
﴿لَن يَنَالَ ٱللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَآؤُهَا وَلَٰكِن يَنَالُهُ ٱلتَّقۡوَىٰ مِنكُمۡۚ﴾ [الحج: 37].
«گوشتها و خونهای قربانیها (که مظاهر و صور ظاهری هستند، به هیچ وجه مورد توجّه خدا نبوده و) هرگز به خدا نمیرسد (و موجب رضای او نمیگردد) و بلکه پرهیزگاری (و ورع و اخلاص) شما بدو میرسد (و رضا و خوشنودیش را کسب میکند)...».
حج سفری بسوی انسان سازی
حج در واقع سفری است بیآلایش در کمال سادگی و بدور از تمام خودخواهیها و منیتها، که در آن ضمیر و وجدان و احساسات انسان پالایش یافته، از تمامی زرق و برق و زینتهای دنیا حتی از لباس مأنوس تن دور شده، به یکباره با حس و نفس و ضمیر و سخن و رفتار و ذکر و فکر به سوی پروردگارش روی آورده، از اعماق خود یکریز ندا سر میدهد:
«لبیك اللهم لبیك، لبیك لا شریك لك لبیك، إن الحمد و النعمة لك والملك، لا شریك لك».
این سفر از «من» بسوی «ما» و از «خودبینی» بسوی «خداشناسی» باید بر زیربنای محکم نیتی پاک و صادقانه بدور از هر گونه ریا و خودنمایی، و با عزیمت راستین بر توبه و بازگشت بسوی پروردگار، و چشم زدن از شهوتها و لذتهای آنی، در فضایی از پاکی و تواضع و بیآلایشی جسم خاکی و طهارت و زیبایی سرشت صورت گیرد.
از رسول هدایت و رستگاری و آموزگار انسان سازی (صلی الله علیه وسلم) آمده است:
«إن الله أوحى إلي: يا أخا المنذرين، يا أخا المرسلين، أنذر قومك ألا یدخلوا بیتا من بيوتي إلا بقلوب سليمة، و ألسنة صادقة، و أيد نقية، و فروج طاهرة، وألا يدخلوا بيتا من بيوتي ما دام لأحد عندهم مظلمة، فإني ألعنه ما دام قائما بين يدي، حتى يرد تلك الظلامة إلى أهلها، فأكون سمعه الذي يسمع به، و بصره الذي يبصر به، ويكون من أوليائي وأصفيايي، ويكون جاري مع النبيين و الصديقين، والشهداء والصالحين»([3]).
«پروردگارم به من وحی نمود که: ای برادر بیمدهندگان، ای برادر فرستادگان، قوم و ملتت را بر حذر دار از اینکه در خانهای از خانههای من پا بگذارند مگر با دلهایی پاک، و زبانهایی راستگو، و دستانی پاکیزه، و شرمگاهانی طاهر و پاک. و تا حق کسی بر آنهاست به خانهای از خانههای من پا مگذارند. من هر ظالمی که وارد خانه من گردد تا زمانی که در برابر من ایستاده لعنت و نفرین میکنم، تا حق مردم را بدانها برگرداند. آنگاه؛ شنوایی او برای شنیدن، و بینائیش برای دیدن میگردم، و او از اولیاء و دوستان و از برگزیدگان من میگردد، و همراه پیامبران و صادقان و شهیدان و پاکان کنار من خواهد بود».
این پیام الهی است در حق هر خانهای از مسجدهای روی زمین، حال خود بنگر که درباره بیت الله الحرام و کعبه مشرفه حکایت چگونه باید باشد، آن مشرف خانهای که آفریدگار آسمانها و زمین دربارهاش چنین فرموده:
﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَيۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗىۖ وَعَهِدۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ أَن طَهِّرَا بَيۡتِيَ لِلطَّآئِفِينَ وَٱلۡعَٰكِفِينَ وَٱلرُّكَّعِ ٱلسُّجُودِ ١٢٥﴾ [البقرة: 125].
«آن گاه را که خانه (ی کعبه) را پناهگاه و مأوای امن و امان مردم کردیم (و بدیشان دستور دادیم که برای تجدید همین خاطرهی بازسازی خانه کعبه بر دست پیغمبران) از مقام ابراهیم نمازگاهی برای خود برگیرید (و در جائی که ابراهیم برای ساختن کعبه بالای سنگی میایستاد، بایستید و به نماز و نیایش بپردازید) و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم (و بر عهدهی ایشان گذاشتیم) که خانهی ما را برای طوافکنندگان و اعتکافکنندگان (و ماندگاران در آن) و رکوع و سجدهکنندگان (نمازگزار، از کثافات معنوی همانند شرک و بتپرستی، و پلشتیهای حسّی همانند یاوهگوئی و گناه و ستیزهجوئی) پاک و پاکیزه کنید».
﴿۞جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡكَعۡبَةَ ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِيَٰمٗا لِّلنَّاسِ وَٱلشَّهۡرَ ٱلۡحَرَامَ وَٱلۡهَدۡيَ وَٱلۡقَلَٰٓئِدَۚ ذَٰلِكَ لِتَعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ وَأَنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ٩٧﴾[المائدة:97].
«خداوند، کعبه، (یعنی) بیتالحرام، و ماههای حرام، و قربانیهای بینشان و نشاندار را وسیلهای برای سامان بخشیدن (به کار دنیوی و اخروی) مردم قرار داده است. این بدان خاطر است که بدانید که خداوند مطّلع از هر آن چیزی است که در آسمانها و زمین است، و بدانید که خداوند همهچیز را میداند».
در حجی که در چنین فضایی از صداقت و اخلاص بر پا شود تار و پود شخصیت اجتماعی فرد برای برپایی جامعهای زنده و پر حرکت و نشاط بافته میشوند. حرکتی که با توبه و پاکی از گناهان و دوری از ظلم و تجاوز به دیگران و تصفیه حسابها با مردم آغاز میشود، به مسافری که به خدا چشم دوخته، سفر در راه عقیده و آرمان، و تحمل سختیها در راه ایمان، همراه با همزیستی با بشر به معنای گسترده و رنگارنگ آن در یک کنفرانس جهانی بدور از خودنمائیها میآموزد، و به او یاد میدهد چگونه دست خیر و نیکیاش را بسوی مردم دراز کند، و به او مفاهیم و معانی والای ایثار و از خودگذشتگی و بخشش و سخاوت ترزیق میکند.
از خانه احد تا آرامگاه احمد:
ای خوش آن منعم که چون درویش زیست
در چنین عصری خدا اندیش زیست
1- شناخت بنیاد و اساس و قیمت و بهای حج، از درک معنای «کمال» شروع میشود. چون بنده دریابد کمال؛ در بریدن از غیر خداست و نعمت حج جولانگاه رسیدن به این کمال، با قلبی آکنده محبت و با کمال میل از خانه و خانواده و دوستان و خویشان، و از زندگی آرام و بیدغدغه و از راحتی و خوشگذرانیها دست کشیده، دوری و غربت از شهر و دیار و آشنایان را اختیار کرده غرق در عبادتهایی میشود که چه بسا نفس و خواستهها و حتی عقل او در فضای آن حیران و سرگردان سیر میکنند.
2- مؤمنی که معنای کمال را در دل بریدن از خلق و پیوستن به خالق دانست، در او عشق و محبت و شوقی بیمانند با هر آنچه بخدایش نسبت داده شود، پیدا میگردد:
به آن مؤمن خدا کاری ندارد
که در تن جان بیداری ندارد
در فضای این بیداری چشمان دلش بسوی خانه خدا؛ آن خانهای که به نام خداوند اضافه شده، دوخته میشوند.
3- با شعله کشیدن آتش عشق در قلبش تصمیم میگیرد از خانه و کاشانه، سرزمین و دیاری که در آنجا ریشه دوانیده، و از تمامی لذتها و خوشیها دست کشیده بسوی سرزمین ملکوتی وحی بال کشد. و صد البته این چنین تصمیمی صادقانه باید با اخلاص و پاکی، بدور از هر گونه ریاء و شهرت و جاه و مقام باشد، چونکه تنها آن عبادتی به مقام الله راه مییابد که خالصانه تنها و تنها از برای رسیدن به رضایت او باشد.
4-این شیفته عشق الهی با تصفیه حساب با مردم و حلالی طلبیدن از آنها، و بازگرداندن حق به حقدار، قلبش را از جهان خاکی برکنده بسوی عالم افلاکی خیره میسازد. و بیاد میآورد سفر آخرت را!
چهره تار مرگی که هر لحظه ممکن است شترش را جلوی خانه او بخواباند همیشه در ذهنش زنده خواهد بود، تا اندیشه توشه برگرفتن و پاک زیستن را در او بیدار نگه دارد.
5-هنگام برگرفتن خورجین زاد سفر بسوی خانه خدا، بیاد توشه سفر طولانی و دشوار آخرت میافتد. آن سفری که توشهاش تنها تقوا و پرهیزکاریست!
6- و چون بر سواری و مرکب قدم مینهد به یاد تابوت مرگ تلخ میافتد. و به یاد نصیحت محبوب به ابوذر ایمان:
«يا أباذر! جدد السفينة، فإن البحر عميق، وأكثر الزاد فإن السفر طويل، و خفف الحمل فإن العقبة كؤود».
«ای ابوذر کشتیات را مرمت کن که دریا بس عمیق است. و تا میتوانی توشه راه برگیر که سفر طولانی است، و بارت را سبک گردان که تپهها و درههای راه دشوارند!».
7- در هنگام خریدن لباس احرام به یاد کفن سفیدش میافتد. کفنی که هیچ جیبی ندارد تا با خود مال و منالی برگیرد! به یاد آن روزی که عزیزانش با تمام بیرحمی آن لباسی که شخصیت دروغینی بر او پیچیده بود را از تنش کشیده، کفنی که معنای حقیقی او را همراه دارد بر تنش میکنند.
با پوشیدن احرام تمام وصفها و مقامها و منصبهای اداری و مالی و احترامهای اجتماعی و دولتی بزیر پا میافتند، تو میمانی و انسانیت. بازگشت به لحظه بیآلایش ولادت که از تاریکی رحم مادر بسوی نور زندگی آمدی، برای یادآوری لحظه تنهایی سفر آخرت که تنها بسوی تاریکی گور میروی...
8- و چون از دیار خود بسوی سرزمینی ناشناخته و مسیری ناپیدا تنها به امید رسیدن به خدا و رضایت و مقبولیت در درگاه او حرکت میکند، بیاد آهنگ سور میافتد که او را از قبر بیرون رانده بسوی پروردگارش سوق میدهد. این مهاجری که شوق خانه محبوب قلبش را پر کرده از افتادن در مسیر راه هیچ هراسی ندارد. آخر پروردگارش به او نوید رحمت بیپایان داده:
﴿وَمَن يَخۡرُجۡ مِنۢ بَيۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ يُدۡرِكۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ﴾ [النساء: 100].
«...و هر که از خانهی خود بیرون آید و به سوی (سرزمینهای اسلامیِ) خدا و رسول هجرت کند، و سپس مرگ او را دریابد، اجر او بر عهدهی خدا است، ...».
9- در مسیر بیابان خشک تا میقات امید خاطرش مشغول است به سفر خروج از دنیا بر مرکب موت تا رسیدن به میقات روز قیامت و آن سختیهایی که در مسیر راه است.
10- با پوشیدن احرام در میقات چون عاشق شیفته اشک ریزان و «لبیکگویان» بسوی پروردگارش بحرکت درمیآید. و از اینکه پرخاش خشم آلود بر او داد برآورد: «نه لبیک، و نه سعدیک»! موی بر تنش میخ شده.
پیک رب العالمین (صلی الله علیه وسلم) میفرمایند: «إذا خرج الرجل حاجا بنفقة طيبة ووضع رجله في الغرز فنادى: لبيك اللهم لبيك، ناداه مناد من السماء: لبيك وسعديك زادك حلال وراحلتك حلال، وحجك مأجور غير مأزور. واذا خرج الرجل بالنفقة الخبيثة فوضع رجله في الغرز فنادى: لبيك اللهم لبيك، ناداه مناَد من السماء: لا لبيك ولا سعديك، زادك حرام ونفقتك حرام، وحجك غير مبرور».
«آنگاه که مردی با مال حلال آهنگ حج کند و صدا برآورد: «لبیك اللهم لبیك» – بار الها ندای تو را استجابت کرده دعوتت را پذیرفتهام – فرشتهای از کرانههای آسمان از او استقبال کرده میگوید: خوش آمدی، توشه راهت حلال است و سواریت حلال، حجت پذیرفته شده و هیچ گناهی بر تو نیست. اما اگر کسی با مال خبیث آهنگ حج کرده، چون داد برآورد: «لبیك اللهم لبیك» – بار خدایا دعوتت را لبیک گفته آمدهام بسوی تو – فرشتهای از آسمان بر او داد میکشد: نه لبیک و نه سعدیک، توشهات نارواست و خرجت حرام، حجت نامبارک و مردود»!
11- با وارد شدن به مکه احساس دیگری بدو دست میدهد، هیبت و عظمت و بزرگی خانه خدا چهار دیواری قلبش را پر میکند، همه آن ساختمانهای پر زرق و برق اطراف حرم در دیدگانش حقیر و ناچیز میگردند، و دلش با کعبه مراد گره میخورد. لبها لبریز دعایند و چشمها چشمه جوشان اشک، گویا او نظارهگر صاحب خانه است و از خداوندی که بدو شرف زیارت خانهاش را نصیب کرده میخواهد تا از شرف دیدار جنابش در روز قیامت او را بیبهره نگرداند!
12- در یک آن از خود بیخود گشته، چون عاشقان بدور خانه ذی الجلال میچرخد، درونش پر است از احساس بهم سویی با فرشتگان مقرب الهی که دور عرش رحمان میچرخند. جسم او از احساس وامانده، این دلش است که بدور خانه محبوب میگردد. در طواف که شیوهای است از نماز دور خانه حق، جمعیت و انبوه ملیونها انسان با رنگها و زبانهای مختلف که هر یک در چهارسویش و زیر گوشش چیزی زمزمه میکند و اشکی میریزد را نمیبیند، و سخت به راز و نیاز با خدایش مشغول است.
13- تجدید میثاق با «حجر الأسود» یادآور بیعت نمادین با دست خدا بر زمین است. سنگی که روز قیامت برای تو یا علیه تو گواهی خواهد داد.
14- نیاز و محبت و شوق و پناه بردن از سزای روز جزا و امید به رحمت و بخشایش رب کریم در تضرع و زاری در «ملتزم» به اوج خود میرسد. زاری است و اصرار و سؤال و حاجت طلبی.
15- در سعی بین «صفا و مروه» خود را چون آن نیازمند حیرانی مییابد که پس از عرض نیاز خود به درگاه پادشاه عالمیان در حیات خلوت خانه او در انتظار جواب بدینسو و آنسوی گام میزند، شاید شاهنشاه جهان نظر رحمتی بر او اندازد.
«صفا و مروه» در نظر او چون دو کفه ترازو در وزن کردن نیکیها و زشتیهای او در نوسانند.
و او دوان دوان و عرق ریزان با کسب طاعات بیشتر تلاش دارد کفه سبک خوبیهایش را سنگینتر کند. پس از هفت سعی، توان و نیرویش را از دست داده، بر «مروة» ایستاده، شرمسار و امیدوار چشمهایش را به کعبه دوخته دست بسوی پروردگارش دراز کرده یاری میطلبد.
16- میدان عرفات تصویری است گویا از میدان عرصات! اقیانوس خلایق در هر سوی موج میزند، صداهای بلند و زبانهای گوناگون، شکل و شمایل و رنگهای مختلف، همه فرزندان آدمند، برادرانی که دور هم جمع کشته به امید بخشش خالق و نجات از سزا گریان و اشکریزان دست به زاری و تضرع بلند کردهاند. گویا عرصات قیامت است و خلایق بدور پیامبرانشان حلقه زدهاند و هر یک میگوید: نفسی.. نفسی.. بار الها من نجات یابم!..
17- مؤمنانی که در میدان عرفات به سختی خود را از زنگار و زشتی گناهان پاک کردهاند، خشمگین بسوی دشمن حملهور میشوند. در یک جنگی سمبلیک ابراهیموار با هفت سنگ ریزه نمادین به صورت شیطان نفرین شده میکوبند. این سلاح سرد چون تیر آهنین قبل از اینکه سینه شیطان را بدرد بر پیکر «نفس اماره» حاجی فرود میآید تا بار دیگر کمر طاعت در مقابل اهریمن خم نکند.
18- حال این انسان آراسته که در مسیر ابراهیمیت قرار گرفته، با قربانی کردن گوسفندی به پروردگارش میگوید حاضرم جان و مال و زندگیم را به فرمان تو و در راه تو قربان کنم.
19- مکه مکتب اول آلایش و ساختگی مدرسه محمد مصطفی – صلی الله علیه وسلم – است. سفره پهن و گسترده آیات و سورههای مکی؛ جولانگاه ایمان و صبر و شکیبایی و بردباری و خداپرستی در برابر فولاد ستم و خودپرستی.
مکتب دوم مدینه منوره است. آنجا که دین تکامل یافت. قلب هوای گام نهادن بر جای پای رسول هدایت و تربیت یافتگان مکتب رشادت او؛ مهاجران جان بر کف دارد. لبها صلوات و درود بر حضرت رسول – صلی الله علیه وسلم– را زمزمه میکنند و گامها دل عاشق را بسوی مدینه منوره میبرند:
تا نداری از محمد رنگ و بو
از درود خود میالا نام او!
اشک حسرت از دیدار و یاری خاتم پیامبران حضرت مصطفی – صلی الله علیه وسلم – بر گونهها جاری است. تا امید به دیدار بر حوض کوثر در دل سرک میکشد، بیم از رانده شدن جان را بلرزه درمیآورد. و آن جمله پیامبر در ذهن تجلی میکند که فرمودند:
«يرفع الله إلى أقواما فيقولون يا محمد! فأقول: يا رب أصحابي فيقول: إنك لا تدري ما أحدثوا بعدك فأقول بعداً وسحقا».
«مردمانی در روز قیامت بسویم میآیند و داد میزنند: یا محمد، من هم میگویم: بار الها، اینها از یاران من هستند. خداوند میفرمایند: شما اطلاع ندارید اینها پس از تو چه کردهاند؟! من از آنها روی گردانده میگویم: مرگ بر شما، از من دور شوید».
20- با اولین قدم در مسجد پیامبر؛ شاگردان و صحابه او را بیاد میآورد که چگونه پروانهوار بدور شمع وجودش جان دادند. گامهای شوق او را مقابل آرامگاه نور میرساند. گویا پیامبر در حجره مادر مؤمنان؛ عائشه – رضی الله عنها – نشسته به حاجیانی که از حج برگشتهاند تبریک میگوید. و از آنها بیعت میگیرد تا بر راه او ثابت قدم بمانند:
مقام خویش اگر خواهی در این دیر
بحق دل بند و راه مصطفی رو
نظرات