بخش چهارم: احوال شخصی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
مطلب اول: عبادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
در این بخش از «سیره اخلاقی پیامبر صلّی الله علیه وسلّم » به گوشههایی از سیره ایشان در عبادت و حالات معنوی میپردازیم، باشد که الهام بخش رفتار و الگوی بندگی ما گردد.
یکی از اصول اخلاقی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم مقام بندگی و شکرگزاری شان در برابر پروردگار بود، ایشان این اصل را محور همۀ امور و سنگ زیرین رشد و تعالی و کمال میدانستند، عبادتشان تنها به خاطر کسب بهشت و خوف از دوزخ نبود، بلکه ذات پاک الله را سزاوار آن میدانست و به عنوان شکر در برابر نعمتهایش، او را عبادت مینمود، عبادتی پاک، خالص، و تنها برای اوتعالی.
نماز: پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از جمله عبادات به نماز علاقه زیاد داشت و نماز را بسیار دوست میداشت و برای وقت آن انتظار میکشید و شوقش برای عبادت افزون میشد و چشم به راه رسیدن وقت آن بود. و میفرمود: «جُعِلَ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلَاةِ وَالصَّوْمِ». روشنایی چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آنقدر برای نماز و عبادت میایستاد که پاهایش ورم میکرد. روزی ام المؤمنین عایشه(رض) به آن جناب عرض کرد: «مگر نه این است که الله متعال گناه گذشته و آیندۀ شما را بخشیده است، چرا خود را اینگونه زحمت میدهی؟» آنجناب در پاسخ فرمود: «أفَلَا اَکُونُ عَبْداً شَکُوراً؛ آیا بندۀ سپاسگزار خدا نباشم؟». [صحیح بخاری (2820)]
بارها پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، به بلال میفرمود: «يَا بِلَالُ أَقِمِ الصَّلَاةَ أَرِحْنَا بِهَا» [سنن ابو داود (4985)]. یعنی: ای بلال، نماز را برپا دار تا به نماز بایستیم؛ با اذان گفتنت به ما روح و راحت و نشاط ببخش.
روزه: پیامبر صلّی الله علیه وسلّم با روزه علاقه خاصی داشت لذا روز دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت و میفرمود: «اعمال هر شخصی روز دوشنبه و پنجشنبه عرضه میگردد پس من دوست دارم موقعی که اعمالم عرضه میشود روزه باشم». [سنن نسایی (2358)] همچنان روزهای 13-14-15 هرماه و روز عرفه و عاشورا را نیز روزه میگرفت، چنانکه ایشان در رمضان بیش از ماههای دیگر برای عبادت آماده میشد و با روحیهای از رمضان استقبال مینمود تا روانش بر انجام نیکی انس گیرد و با نشاطتر شود و فرصتها را به طور کامل غنیمت شمارد، و کل ماه رمضان را در آمادگی و بازگشت به سوی الله سپری کند. و برای آن که روانش برای روزه رمضان بهتر آماده گردد، در شعبان به گرفتن روزه نفل روی میآورد. ام المؤمنین عایشه(رض) این مطلب را چنین بازگو نموده است: قَالَتْ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ " يَصُومُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ يُفْطِرُ، وَيُفْطِرُ حَتَّى نَقُولَ: لاَ يَصُومُ، فَمَا رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ اسْتَكْمَلَ صِيَامَ شَهْرٍ إِلَّا رَمَضَانَ، وَمَا رَأَيْتُهُ أَكْثَرَ صِيَامًا مِنْهُ فِي شَعْبَانَ " [صحیح بخاری (1969)]
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم آنقدر روزه میگرفت که میگفتیم: او روزهاش را نمیشکند و بعضی اوقات چنان پیوسته روزه نمیگرفت که میگفتیم: ایشان دیگر روزه نمیگیرد و پیامبر صلّی الله علیه وسلّم را ندیدیم که روزه گرفتن ماهی جز رمضان را به پایان برد و کامل گرداند و ـ چنان که ـ او را ندیدیم هیچ ماهی را بیش از شعبان روزه بگیرد».
صدقه: اگر در زندگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم دقت نماییم، بدرستی در خواهیم یافت که آنجناب صلّی الله علیه وسلّم زندگی خویش را بین زهد واقعی، و کمال احسان و نیکی عیار نموده بود، در حالیکه دو تا سه ماه میگذشت ولی آتشی در هیچ یک از خانههای پیامبراکرم صلّی الله علیه وسلّم روشن نمیشد، غذای شان خرما وآب میبود. با این حال، آنجناب صلّی الله علیه وسلّم بیشتر از هرکسی سخاوت و دل و دست باز داشتند. جود و کرمی داشتند که توانایی آن در احدی نبود، و همچو کسی که از فقر نمیهراسد، بخشش میکرد. ایشان صلّی الله علیه وسلّم میفرمود: «لَوْ كَانَ لِي مِثْلُ أُحُدٍ ذَهَبًا مَا يَسُرُّنِي أَنْ لاَ يَمُرَّ عَلَيَّ ثَلاَثٌ، وَعِنْدِي مِنْهُ شَيْءٌ إِلَّا شَيْءٌ أُرْصِدُهُ لِدَيْنٍ» یعنی «اگر من مثل کوه احد طلا میداشتم، خوش میبودم که سه شب برمن نگذرد و از آن چیزی نزدم باقی نمانده باشد، جز چیزی را که برای قرض نگهداری کنم». [صحیح بخاری (2389)]
ویا بیشتر ازهر زمانی در موسم حج بذل و عطا نمودند، ایشان صلّی الله علیه وسلّم صد شتر را، اعم از گوشت، پوست، و پوشش زیر پالان آنها را بر فقرا و مساکین تقسیم نمود. همچنان در چند موضعی دیگر این موسم بر مردم صدقه و خیرات داد. [صحیح مسلم (1317، 1679)]
و یا روزی مرد بادیه نشینی که تازه مسلمان شده بود نزد آنجناب صلّی الله علیه وسلّم آمد و درخواست مال نمود، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم رمۀ بزرگی از گوسفندان را که بین دوکوه قرار داشت به او عطا نمود، وقتی آن مرد نزد قومش رفت گفت: «يَا قَوْمِ أَسْلِمُوا، فَإِنَّ مُحَمَّدًا يُعْطِي عَطَاءً لَا يَخْشَى الْفَاقَةَ». [صحیح مسلم (2312)] «ای مردمم! مسلمان شوید زیرا محمد صلّی الله علیه وسلّم چنان بخشش و عطا مینماید که از فقر نمیهراسد».
اینگونه زهد و بیمیلی ایشان با دنیا ومتاع آن بخاطری بود که علاقه ومحبت شان با الله تعالی بیحد زیاد بود، چون خویش را به منظور رضا و خوشنودی اوتعالی فارغ نموده بود، از عیش و عشرت دنیا دست کشید، تا آنکه همه دنیا در نزد ایشان برابر با یک بال پشه هم، ارزش و اهمیتی نداشت.
حج: پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم در حج نیز مانند همیشه، بیش از دیگران الله متعال را یاد نموده و میپرستید، ارتباط ایشان با الله با وجود همه مشغولیتها و مسؤولیتهای که بر دوش داشتند، مانند همیشه قوی ومحکم بود. ایشان در این موسم بزرگ وگردهم آیی تاریخی حجاج بیت الله را رهبری نموده آنها را به امور دین شان آگاه میساخت، همچنان توجه خاص به همسران خویش داشت و در مورد آنان از صبر وتحمل کار گرفته با آنها احسان و رویۀ نیکو داشت. با وجود این همه مشغولیت و مسؤولیتها، در ارتباط ایشان با پروردگار سبحان هیچ گونه تفاوت یا تکاسل ویا تأخیری صورت نگرفته وایشان را از تواضع و شکستگی در مقابل پروردگار باز نمیداشت.
مداومت بر ذکر الله تعالی: رسول گرامی صلّی الله علیه وسلّم در سنگین کردن میزان اعمال نیک با گفتن ذکر الله تعالی کوشا بود و زبان مبارک شان همیشه با ذکر الله تعالی تر میبود، ام المؤمنین عایشه(رض) میگوید: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَذْكُرُ اللهَ تَعَالَى عَلَى كُلِّ أَحْيَانِهِ» [صحیح مسلم (373)]. «رسول الله صلّی الله علیه وسلّم در هر حال و اوقاتش الله را یاد مینمود».
و آن جناب صلّی الله علیه وسلّم به اصحاب توصیه مینمود تا زبانشان به یاد الله همیشه تر باشد، طوریکه فرمودند: «لا یَزالُ لِسَانُكَ رَطْباً مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ» [سنن ترمذی (3375)]. «همیشه به یاد الله تر زبان باش». زیرا یادکردن پروردگار، نشانه محبت قلبی فرد نسبت به محبوبش میباشد.
و فرمودند: «وَاللَّهِ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَأَتُوبُ إِلَيْهِ فِي اليَوْمِ أَكْثَرَ مِنْ سَبْعِينَ مَرَّةً» [صحیح بخاری (6307)]. «سوگند به الله که من در روز بیش از هفتاد بار از الله بخشش میخواهم و بسوی او توبه میکنم».
و در موضع دیگر فرمود: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي، وَإِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللهَ فِي الْيَوْمِ مِائَةَ مَرَّةٍ» [صحیح مسلم (2702)]. «همانا بر دلم از ذکر فتور و سستی پیدا میشود (در لحظههای گرفتاری) و من روزی صد بار استغفرالله میگویم».
مطلب دوم: سخن گفتن پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم اکثر اوقات ساکت بود و جز در مواقع ضرورت حرف نمیزد و میفرمود: «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْرًا أَوْ لِیصْمُتْ». [صحیح بخاری (۶۰۱۸) و صحیح مسلم (۴۷)]
«کسیکه به الله و روز آخرت ایمان دارد، پس سخن نیک بگوید یا ساکت باشد» ایشان صلّی الله علیه وسلّم هنگام تکلّم از اول تا به آخر به آرامی لب به سخن باز میکرد و کلام شان کوتاه وجامع وخالی از طول وتفصیل بیجا و وافی به تمام مقصود بود، هنگام سخن گفتن تبسم میکرد وکلامشان روشن بود بهطوری که هرشنونده آن را میفهمید.
آری! سخن نمیگفت، مگر جایی که امید ثواب میداشت. هنگام سخن گفتن چنان حاضران را به خود جذب میکرد که گویا روی سر آنها پرنده نشسته است و چون ساکت میشد، آنان سخن میگفتند. کلمات گفتارش به یکدیگر پیوستگی داشت. کلماتش را به طوری شمرده بیان میکرد که شنونده آن را به خوبی به خاطر بسپارد. جوهره صدایش بلند و آهنگ صدایش از همه زیباتر بود. ایشان صلّی الله علیه وسلّم فصیحترین مردم در سخن گفتن بود و از همه مردم در سخن گفتن اختصار را رعایت میکرد و در عین حال تمام آنچه را که میخواست در ضمن جملاتی کوتاه ادا میفرمود. ام المؤمنین عایشه(رض) میگوید: «مَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَسْرُدُ سَرْدَكُمْ هَذَا، وَلَكِنَّهُ كَانَ يَتَكَلَّمُ بِكَلَامٍ يُبَيِّنُهُ، فَصْلٌ، يَحْفَظُهُ مَنْ جَلَسَ إِلَيْهِ». «رسول الله صلّی الله علیه وسلّم مانند شما پشت سر هم و بیوقفه سخن نمیگفت، بلکه بسیار روشن و شمرده صحبت میکرد؛ طوری که افرادی که آنجا نشسته بودند، سخنانش را حفظ میکردند». [سنن ترمذی (3639)]
ایشان صلّی الله علیه وسلّم ، انسانی باتحمل و بردبار بود و دوست داشت که مردم، سخنانش را بفهمند. از آنجا که به امتش بسیار علاقهمند بود، تفاوتهای مردم و میزان درک و شناخت آنان را در نظر میگرفت و همین مسأله، باعث میشد تا شخصیت بردبار و صبور باشد. عایشه(رض) میگوید: «كَانَ كَلَامُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَلَامًا فَصْلًا يَفْهَمُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ». «رسول الله صلّی الله علیه وسلّم شمرده سخن میگفت، طوری که هر شنوندهای، آن را میفهمید». [سنن ابوداود (4839)]
آنجناب صلّی الله علیه وسلّم از حوصله و وسعت صدر بیمثیل برخوردار بود و سخنانش را تکرار میکرد تا همه آن را دریابند. انس بن مالک(رض) میگوید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُعِيدُ الكَلِمَةَ ثَلَاثًا لِتُعْقَلَ عَنْهُ». «رسول الله صلّی الله علیه وسلّم یک کلمه را در صورت نیاز سه بار تکرار میکرد تا مردم بفهمند».
آنجناب صلّی الله علیه وسلّم با مردم با ملاطفت، برخورد میکرد و میکوشید تا از ترس و وحشت آنان بکاهد؛ چراکه بعضی از مردم از هیبتش احساس ترس میکردند. عبد الله ابن مسعود(رض) میگوید: «أَتَى النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلٌ، فَكَلَّمَهُ، فَجَعَلَ تُرْعَدُ فَرَائِصُهُ، فَقَالَ لَهُ: «هَوِّنْ عَلَيْكَ، فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ، إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ تَأْكُلُ الْقَدِيدَ». «مردی نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آمد و شروع به صحبت کردن با ایشان نمود. در حالی که بازوهایش میلرزید. پیامبر صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «بر خود آسان بگیر؛ زیرا من، پادشاهی نیستم؛ بلکه فرزند زنی هستم که گوشت خشک میخورد». [سنن ابن ماجه (3312)].
مطلب سوم: جلسات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم باخوشرویی و تبسم و برخورد نیکو و لطف با مردم برخورد میکرد و هرگاه با کسی دست میداد، هرگز دست خود را از دست او نمیکشید تا اینکه او دستش را از دست آنجناب صلّی الله علیه وسلّم بکشد. [سنن ترمذی (2490) ابن ماجه (3716) الآثار از ابو یوسف (920) الآداب از بیهقی (162)].
زیرا این برخورد عالی با شخص نو وارد و امثال آن، بشاشت و دوستی را افزایش میدهد، و وحشت و روگردانی را برطرف میسازد.
و میفرمود: «أَيُّمَا مُسْلِمَيْنِ الْتَقَيَا فَأَخَذَ أَحَدُهُمَا بِيَدِ صَاحِبِهِ فَتَصَافَحَا وَحَمِدَا اللَّهَ تَعَالَى جَمِيعاً تَفَرَّقَا وَلَيْسَ بَيْنَهُمَا خَطِيئَةٌ». [مسند احمد (18594) صحیح الجامع (2741)]. «چون دو مسلمان با یکدیگر ملاقات نموده و یکی از دست دیگر بگیرد و با هم مصافحه کنند سپس ثنای الله را بجا آورند، در حالی از هم جدا میشوند که گناهی میان شان باقی نمیماند». زیرا ایجاد دوستی و محبت و بشاشت در میان مسلمانان، دوستی و الفت و اشاعه ذکر الله، چیزهایی هستند که الله متعال به آنها خشنود میشود.
همچنان مجالس رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم خالی از ذکر الله نمیبود، زیرا عبودیت و بندگی و مقام رسالت ایجاب میکند که هرگز از ذکر الله و یاد پروردگارش غافل نشود، چه ذکرِ زبانی، چه یاد قلبی و چه نحوه عمل که گویای توجّه به الله متعال است. حسن بن علی ب میگوید: «كَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَا يَجْلِسُ وَلَا يَقُومُ إِلَّا عَلَى ذِكْرِ اللهِ» [المعجم الکبیر از طبرانی (414) و شعب الایمان از بیهقی (1362)]. «پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم جز با یاد الله برنمی خاست و نمینشست». و میفرمود: «مَنْ قَعَدَ مَقْعَدًا لَمْ يَذْكُرِ اللَّهَ تَعَالَى فِيهِ كَانَتْ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ، وَمَنْ اضْطَجَعَ مَضْجَعًا، لَا يَذْكُرُ اللَّهَ تَعَالَى فِيهِ كَانَتْ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ تِرَةٌ» [سنن ابو دادود (4856)]. «آنکه در جایی بنشیند که در آن الله را یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است و کسی که در جایی بخوابد و الله را در آن یاد نکرده باشد، از جانب الله بر وی نقصی است».
این گونه حالات در نشست و برخاست و یاد پیوسته الله متعال، در همنشینان و معاشران نیز تأثیر میگذارد و آنان را هم به یاد الله میاندازد.
رسول الله صلّی الله علیه وسلّم در مجالس، جای خاصّی را برای خویش تعیین نمیکرد. در جلسات، وقتی وارد میشد، هر جا که جا بود مینشست هرچند در پایین مجلس هم بود، و به دیگران هم چنین توصیه میفرمود. [مصدر سابق]
جابر بن سمره(رض) میگوید: «كُنَّا إِذَا أَتَيْنَا النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَلَسَ أَحَدُنَا حَيْثُ يَنْتَهي» [سنن ابو داود(4825)]. «چون یکی از ما به خدمت پیامبر صلّی الله علیه وسلّم میآمدیم، هر کجا را خالی میدید، مینشست».
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم هرگز اجازه نمیداد که مجلس شان صدر و ذیل و بالا و پایین داشته باشد، ایشان از تواضع بینظیری برخوردار بود تا جایی که در میان اصحاب شناخته نمیشد ابوذر و ابوهریره ب نقل میکنند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْرَيْ أَصْحَابِهِ، فَيَجِيءُ الْغَرِيبُ فَلَا يَدْرِي أَيُّهُمْ هُوَ حَتَّى يَسْأَلَ، فَطَلَبْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ نَجْعَلَ لَهُ مَجْلِسًا يَعْرِفُهُ الْغَرِيبُ إِذَا أَتَاهُ..» [سنن ابو داود (4698)].
«ایشان صلّی الله علیه وسلّم میان اصحاب مینشست، و گاهی که فردی غریب و ناشناس میآمد و آنجناب را نمیشناخت، از جمع میپرسید که پیامبر صلّی الله علیه وسلّم کدام یک از شماست؟ این بود که از رسول الله صلّی الله علیه وسلّم درخواست کردیم اجازه فرماید جایگاهی برایش بسازیم که آنجا بنشیند تا افراد غریب، ایشان را بشناسند...».
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم دوست نداشت در مجلس ایشان کسی از جایش بلند شود و دیگری را بجای خود بنشاند، عبد الله ابن عمر ب در این مورد میگوید: «أَنَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَهَى أَنْ يُقَامَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ وَيَجْلِسَ فِيهِ آخَرُ، وَلَكِنْ تَفَسَّحُوا وَتَوَسَّعُوا» وَكَانَ ابْنُ عُمَرَ «يَكْرَهُ أَنْ يَقُومَ الرَّجُلُ مِنْ مَجْلِسِهِ ثُمَّ يَجْلِسَ مَكَانَهُ» [صحیح بخاری (6270)].
«همانا رسول الله صلّی الله علیه وسلّم منع نموده است که مردی از جایش برخیزانده شود و دیگری در آنجا بنشیند لیکن جای باز کنید و گشاده سازید ـ و ابن عمر خوش نداشت مرد از جای خود برخیزد سپس کسی دیگر به جایش بنشیند.
همچنان آنجناب صلّی الله علیه وسلّم بلند شدن برای پذیرایی را دوست نداشت، زیرا عادت عجمیها این بود که بردگان در برابر آقایان و رعیت در برابر پادشاه بایستند، و این زیاده روی و افراطی در تعظیم بود که نزدیک بود که به شرک برسد، لذا از آن بازمی داشت و میفرمود: «لا تَقُومُوا كَمَا يَقُومُ الأَعَاجِمُ يُعَظِّمُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا» [الآداب از بیهقی (245)]. «بلند نشوید آن چنانکه عجمیها بلند میشوند که همدیگر را احترام میدهند».
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم هیچگاه در راهها نمینشست و مجلسی در آن دایر نمیکرد و میفرمود: «إِيَّاكُمْ وَالْجُلُوسَ فِي الطُّرُقَاتِ» قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ مَا لَنَا بُدٌّ مِنْ مَجَالِسِنَا نَتَحَدَّثُ فِيهَا، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «فَإِذَا أَبَيْتُمْ إِلَّا الْمَجْلِسَ فَأَعْطُوا الطَّرِيقَ حَقَّهُ» قَالُوا: وَمَا حَقُّهُ؟ قَالَ: «غَضُّ الْبَصَرِ، وَكَفُّ الْأَذَى، وَرَدُّ السَّلَامِ وَالْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ» [صحیح بخاری (5857) و صحیح مسلم (2121)].
«از نشستن در راهها خودداری کنید، اصحاب گفتند: چارهای نداریم، اینها جای نشستن ماست، آنجا با هم صحبت میکنیم، پیامبر صلّی الله علیه وسلّم فرمود: هر زمان آنجا مینشینید حق راه را ادا کنید، گفتند: حق راه چیست؟ فرمود: نگاه نکردن به زن نامحرم، آزار واذیت نکردن مردم، جواب سلام دادن و امر به معروف ونهی از منکر است».
مجلس رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم نیز به ذکر الله تعالی پایان مییافت، از ابو برزه(رض) روایت شده که گفت: رسول الله صلّی الله علیه وسلّم در آخر عمر و در پایان جلسه خویش چون میخواست که از مجلسی برخیزد، میگفت: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وبَحَمْدِكَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أنْتَ أَسْتَغْفِرُكَ وأتُوبُ إِلَيْكَ» [سنن ابو داود (4859)].
مطلب چهارم: ساده زیستی و قناعت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
ساده زیستی، قناعت، زهد و بیرغبتی به دنیا، یکی از اصول حاکم بر زندگی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بوده است. با آنکه میتوانست با استفاده از نعمتهای پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازد، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی نداشت، دیگران را بر خود مقدم میدانست و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء میکرد.
زندگانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به شکلی بود که در سطح پایینتر از طبقه متوسط جامعه آن روز قرار داشت، آنجناب صلّی الله علیه وسلّم برای همسانی با طبقه کم درآمد و فقیر، از استفاده کردن بسیاری از ملذات دنیا پرهیز میکرد.
عمر فاروق(رض) حکایت میکند: روزی بر پیامبر صلّی الله علیه وسلّم وارد شدم، ایشان صلّی الله علیه وسلّم بر روى حصیرى نشسته بود که هیچ چیز دیگرى بر آن گسترده نشده بود، و بالشى که برگ آن از پوست و محتوایش از الیاف درخت خرما بود در زیر سر داشت، و پاهایش را برروى برگهاى درخت سلم که با آب نرم شده بودند قرارداده بود. و بر بالاى سرش چند پوست دباغى نشده آویزان بود (چیزى دیگرى در منزلش وجود نداشت) وقتى که آثار گرههاى حصیر را بر پهلوى پیامبر صلّی الله علیه وسلّم دیدم، به گریه افتادم، پیامبر صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «چرا گریه مىکنى؟» گفتم: اى رسول الله! کسراى ایران و قیصر روم در نعمت و رفاه بسرمىبرند و شما هم که رسول الله هستید در این وضع قرار دارید، فرمود: مگر راضى نیستى که دنیا براى ایشان و آخرت براى ما باشد؟». [صحیح بخاری (4913) وصحیح مسلم (1479)]
«از ام المؤمنین عایشه(رض) روایت است که به عروه(رض) گفت: ای خواهرزادهام! گاهی، سه هلال ماه نو را در مدت دو ماه (شصت روز) مشاهده میکردیم ولی در خانههای رسول الله صلّی الله علیه وسلّم آتشی (برای پخت وپز) افروخته نمیشد. عروه پرسید: خاله جان! در آنصورت، شما چگونه زنده میماندید؟ فرمود: فقط بر دو چیز سیاه یعنی خرما و آب، قناعت میکردیم. البته رسول الله صلّی الله علیه وسلّم همسایگانی از انصار داشت که دارای شتر و گوسفند بودند و آنان برای آنجناب صلّی الله علیه وسلّم شیر میفرستادند و رسول الله صلّی الله علیه وسلّم از آن شیرها به ما میداد که بنوشیم». [صحیح بخاری (2567) و صحیح مسلم (2972)]
آری! پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در عین ساده زیستی، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف نمودن در راههای مشروع و مناسب، لازم میشمرد و میفرمود: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحِ لِلْمَرْءِ الصَّالِحِ» [الادب المفرد از بخاری (299)]. «چه نیکوست مال حلال و شایسته برای مرد متدین و شایسته». همچنین پیامبر صلّی الله علیه وسلّم میفرمود: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْمَالُ» [مسند الشهاب القضاعی (1317)]. «مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا».
قتاده (رح) میگوید: «كُنَّا نَأْتِي أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَخَبَّازُهُ قَائِمٌ، قَالَ: كُلُوا، «فَمَا أَعْلَمُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَأَى رَغِيفًا مُرَقَّقًا حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ، وَلاَ رَأَى شَاةً سَمِيطًا بِعَيْنِهِ قَطُّ». «نزد انس بن مالک(رض) میآمدیم در حالیکه خباز وی ایستاده بود، گفت: بخورید، نمیدانم روزی پیامبر صلّی الله علیه وسلّم نان گرم و نرمی را دیده باشد تا آنکه به الله پیوست، و هرگز گوسفندی بریان با چشمان خویش مشاهده ننمود».
ام المؤمنین عایشه(رض) همسر رسول الله صلّی الله علیه وسلّم میگوید: «مَا شَبِعَ آلُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مُنْذُ قَدِمَ المَدِينَةَ، مِنْ طَعَامِ البُرِّ ثَلاَثَ لَيَالٍ تِبَاعًا، حَتَّى قُبِضَ». «اهل بیت محمد صلّی الله علیه وسلّم از زمانی که ایشان به مدینه آمد تا هنگام وفات، سه شب پی در پی از نان گندم، سیر نخوردند».
بنابراین میتوان گفت، قناعت و ساده زیستی از ویژگیهای بارز زندگانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بود.
مطلب پنجم: خوردن و آشامیدن و غذای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم نعمتهای الهی را تکریم مینمود و به همه خوردنیها و آشامیدنیها و میوهها و غذاها حرمت میگذاشت و از هیچ نوع غذا بدگویی و ناسپاسی نمیکرد، بلکه نعمتهای الهی را هر چند که کم و ناچیز بود بزرگ میداشت.
ابوهریره(رض) میگوید: «مَا عَابَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ طَعَامًا قَطُّ، إِنِ اشْتَهَاهُ أَكَلَهُ وَإِلَّا تَرَكَهُ» [صحیح بخاری (3563) و صحیح مسلم (2064)]. «هرگز پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از غذایی مذمت و بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش میآمد میخورد وگر نه، آنرا ترک میکرد».
نکتۀ مهمی که باید بدانیم این است که وقتی سخن از گرسنگی کشیدنهای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و سیر نخوردنها و اکتفا به آب و خرما کردن ایشان میگویم به این معنی نیست آن جناب صلّی الله علیه وسلّم نداشت و نمییافت که بخورد! چرا که او گاهی به یک نفر صد شتر جایزه داد بلکه اموال زیادی از زیر دست ایشان صلّی الله علیه وسلّم میگذشت و کاروانها نزدشان میآمدند، ولی اگر میخواست شاهانه زندگی میکرد، زیرا الله متعال آنجناب صلّی الله علیه وسلّم را مخیر ساخت بین اینکه شاهانه زندگی کند یا بنده متواضع.
در روایت است که ملکی نزد رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم آمد و گفت: «إِنَّ رَبَّكَ يَقْرَأُ عَلَيْكَ السَّلامَ، وَيَقُولُ لَكَ: إِنْ شِئْتَ نَبِيًّا عَبْدًا، وَإِنْ شِئْتَ نَبِيًّا مَلِكًا» [مسند ابو یعلی الموصلی (4920) و سلسله احادیث صحیحه البانی(2484)]. «پروردگارت به تو سلام میگوید و میفرماید: اگر خواهی میتوانی پیامبر و بنده باشی و اگر خواهی میتوانی پیامبر و پادشاه باشی». اما باز هم آن جناب صلّی الله علیه وسلّم بندگی و تواضع در پیشگاه الله متعال را ترجیح داد.
با وجود این کمبود غذا و خوراکی، باز هم ادب اسلامی و اخلاق سترگش، باعث میشود تا از نعمتهای الهی سپاسگزاری نماید و از کسانی که غذا و خوراکی را فراهم ساختهاند، تشکر کند. اگر در درست کردن، اشتباهی صورت میگرفت، آنان را سرزنش نمیکرد؛ چراکه آنان، تلاششان را کرده بودند. به همین خاطر پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از غذا عیب نمیگرفت، آشپز را سرزنش نمیکرد، آنچه را که وجود داشت، رد نمینمود و چیزی را که وجود نداشت، طلب نمیکرد.
هر کس آن جناب صلّی الله علیه وسلّم را به طعام دعوت میکرد اجابت مینمود و فرقی میان برده و آزاد و فقیر و غنی نمیگذاشت. حتی اگر به پیاوه و اشکنهای هم دعوتش میکردند ردّ نمیکرد. هدیۀ هرکس را میپذیرفت، اگر چه یک جرعه شیر باشد میگرفت و آن را مینوشید ولی صدقه را نمیپذیرفت، و میفرمود: «لَوْ دُعِيتُ إِلَى ذِرَاعٍ أَوْ كُرَاعٍ، لأَجَبْتُ، وَلَوْ أُهْدِيَ إِلَيَّ ذِرَاعٌ أَوْ كُرَاعٌ لَقَبِلْتُ» [صحیح بخارى (2568)]. «اگر مرا برای صرف ساعد یا پاچه (گوسفندی) دعوت کنند، خواهم پذیرفت. همچنین، اگر به من، ساعد یا پاچهای هدیه داده شود، خواهم پذیرفت».
و هرگاه نزد قومی مهمان میبود و غذا میخورد در آخر برای صاحب خانه چنین دعا میکرد: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لَهُمْ فِيمَا رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ». [سنن ترمذی (3576) وسنن ابو داود (3729)] و یا میفرمود: «أَكَلَ طَعَامَكُمُ الْأَبْرَارُ وَصَلَّتْ عَلَيْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَأَفْطَرَ عِنْدَكُمُ الصَّائِمُونَ». [مشکاة المصابیح (4249)]
پیامبراکرم صلّی الله علیه وسلّم از غذاهای حلال همراه خانواده و خدمتکار میخورد. اگر مسلمانی هم به میهمانی دعوت شده بود همراه آنان نشسته بر زمین و بر روی هرچه که دیگران طعام میخوردند، غذا میخورد و از هر چه که خانواده میخوردند با آنان میخورد مگر آن که مهمان داشته باشد که ترجیح میداد با مهمانش غذا بخورد. انس(رض) میگوید: «مَا عَلِمْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَكَلَ عَلَى سُكْرُجَةٍ قَطُّ، وَلاَ خُبِزَ لَهُ مُرَقَّقٌ قَطُّ، وَلاَ أَكَلَ عَلَى خِوَانٍ قَطُّ». «سراغ ندارم که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در ظرفهای کوچک و تشریفاتی غذا بخورد یا نان نازک (لواش) برایش پخته شود و یا روی میز غذا میل کند». [صحیح بخاری (5386)]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آب را با سه نفس مینوشید، نه یکسره و پیوسته؛ و در هر بار بسم اللَّه و در پایانش الحمد لله میگفت. [معجم الاوسط از طبرانی (840)]
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم نه در غذای گرم میدمید تا سرد شود و نه هنگام نوشیدن آب نفس خود را بر آن میرساند. ابو سعید خُدرى(رض) میگوید: «پیامبر صلّی الله علیه وسلّم ، از این که از لبه شکسته کاسه آب، آشامیده و یا در نوشیدنى، دمیده شود، نهى فرمود».
ابن تیمیه درباره نحوه خوردن و لباس پوشیدن پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم میگوید:
«بهترین روش، روش پیامبر صلّی الله علیه وسلّم است. روش ایشان در نحوه خوردن، این بود که هر چه میسر میشد، اگر اشتها داشت، تناول میفرمود؛ غذای موجود را رد نمیکرد و برای غذایی که وجود نداشت، تکلف نمینمود؛ اگر گوشت و نان وجود داشت، میخورد و اگر فقط خرما و یا فقط نان وجود داشت، تناول میکرد. اینگونه نبود که اگر دو نوع غذا وجود داشت، بگوید: من دو نوع غذا نمیخورم. همچنین از خوردن غذا به خاطر لذت و شیرینیش امتناع نمیورزید.
در حدیث آمده است که رسول الله صلّی الله علیه وسلّم میفرمود: «ولی من، روزه میگیرم و روزهایی را افطار میکنم؛ شب زنده داری مینمایم و میخوابم. با زنان ازدواج میکنم و گوشت نیز میخورم. پس هر کس، از سنت من رویگردانی کند، از من نیست».
الله متعال به بندگانش دستور داده تا از روزی پاک او بخورند و شکرش را به جا آورند. پس هر کس، حلال خدا را بر خود حلال کند، متجاوز شمرده میشود.
همچنین کسی که سپاس نعمتهای الله را به جا نیاورد، در واقع کوتاهی کرده و حق الله را ضایع نموده است.
باید دانست که راه رسول الله صلّی الله علیه وسلّم بهترین و صحیحترین راههاست و کسانی که آن را ترک میکنند، از دو حال خالی نیستند:
گروهی هستند که از نعمتهای الهی در حد افراط استفاده میکنند، ولی از انجام واجبات رویگردانی مینمایند.
و یا گروهی هستند که نعمتهای حلال را بر خود حرام میسازند و رهبانیتی را بدعتگذاری میکنند که الله، آن را مشروع قرار نداده است؛ باید دانست که در اسلام رهبانیتی وجود ندارد.
وی میافزاید: هر چیز پاکی، حلال، و هر حلالی، پاک است. زیرا الله متعال اشیای پاک را برای ما حلال، و اشیای ناپاک را برای ما حرام نموده است. همچنین الله متعال، هر چیز مضر را برای ما حرام و هر چیز مفید را برای ما حلال قرار داده است». [مجموع الفتاوی 11/614].
مطلب ششم: حیای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
حیا فضلیتی است که عملا در گفتار و کردار شخص تبارز میکند، شخصی که از صفت حیا برخوردار باشد از ارتکاب حرام و زشتیهای عقلی و عرفی دوری میورزد و نرمش، مهربانى، سلامت، دورى از بدى، خوشرویى، گذشت و بخشندگى را محور زندگی اجتماعی خویش قرار میدهد؛ همه این صفات نیک در شخصیت پیامبر گرامی صلّی الله علیه وسلّم هویدا بود و یکی ویژگیهای اخلاقی ایشان بشمار میرفت. ابو سعید خدری(رض) میگوید: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَشَدَّ حَيَاءً مِنَ العَذْرَاءِ فِي خِدْرِهَا، فَإِذَا رَأَى شَيْئًا يَكْرَهُهُ عَرَفْنَاهُ فِي وَجْهِهِ» [صحیح بخاری(6102)]. «پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم از دخترانی که در پرده بسر میبَرَد، حیای بیشتری داشت، و اگر چیزی را میدید که دوستش نمیداشت، از چهره مبارکش آنرا میفهمیدیم».
قرآن کریم از حیای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم اینچنین حکایت میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُيُوتَ ٱلنَّبِيِّ إِلَّآ أَن يُؤۡذَنَ لَكُمۡ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيۡرَ نَٰظِرِينَ إِنَىٰهُ وَلَٰكِنۡ إِذَا دُعِيتُمۡ فَٱدۡخُلُواْ فَإِذَا طَعِمۡتُمۡ فَٱنتَشِرُواْ وَلَا مُسۡتَٔۡنِسِينَ لِحَدِيثٍۚ إِنَّ ذَٰلِكُمۡ كَانَ يُؤۡذِي ٱلنَّبِيَّ فَيَسۡتَحۡيِۦ مِنكُمۡۖ وَٱللَّهُ لَا يَسۡتَحۡيِۦ مِنَ ٱلۡحَقِّۚ﴾ [الأحزاب: 53] «ای مؤمنان! وارد خانههای پیامبر نشوید مگر آنکه برای (صرف) طعام به شما اجازه داده شود، بیآن که منتظر آماده شدنش باشید، ولی هنگامی که دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا را خوردید پراکنده شوید و به گفتگو ننشینید، این کار پیامبر را رنج میدهد اما او شرم میکند ولی الله از بیان حق شرم نمیکند».
«نقل است که برخی از مردم هنگامی که برای صرف غذا به منزل پیامبر صلّی الله علیه وسلّم دعوت میشدند، منزل را بر پیامبر صلّی الله علیه وسلّم و خانواده ایشان تنگ نموده و سخنانی در میان میآوردند که رسول الله صلّی الله علیه وسلّم مطرح کردن آنها را دوست نداشت ولی آنجناب صلّی الله علیه وسلّم از روی حیا و کرم و بزرگواریای که داشتند، این سخن درازی آنان را تحمل کرده و بر این رنج و آزار شکیبایی میورزیدند پس الله ﻷ خواست تا به این روند آزاردهنده پایان دهد لذا به کسانی که به محضر پیامبر صلّی الله علیه وسلّم آمدند، ادب آموخت و این آیه ادبآموز آنان و آیندگانشان گردید». [تفسیر انوار القران شرح سوره الاحزاب/53]
ام المؤمنین عایشه(رض) از حیای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم میگوید: پیامبر صلّی الله علیه وسلّم در خانهاش به پهلو تکیه داده بود وساق پایش برهنه بود. ابوبکر(رض) اجازه ورود به خانه را خواست و وارد شد پیامبر صلّی الله علیه وسلّم همچنان تکیه داده بود، سپس عمر(رض) اجازه ورود خواست، پیامبر صلّی الله علیه وسلّم همچنان تکیه زده بود وبا آنها سخن میگفت: بعد از آن عثمان(رض) اجازه ورود خواست و چون وارد شد پیامبر صلّی الله علیه وسلّم راست نشست ولباسهایش را مرتب کرد وبا او سخن گفت. عایشه(رض) شاهد قضیه بود، گفت: ای رسول الله! ابوبکر(رض) وارد شد وشما تکان نخوردید وتوجه نکردید بعد عمر(رض) وارد شد شما باز هم تکان نخوردید وتوجه نکردید اما وقتی عثمان(رض) آمد شما نشستید ولباسهایتان را جمع وجور کردید! پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم فرمود: «آیا من از مردی حیا نکنم که فرشتگان از او حیا دارند». [صحیح مسلم (2401)]
نظر به ارزش و اهمیت حیا در دین اسلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در مورد آن تأکید به عمل آورده و امت را به آن توصیه میفرمود، از جمله احادیث وارد شده در این مورد:
آنجناب صلّی الله علیه وسلّم فرمودند: «وَالحَيَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإِيمَانِ» [صحیح بخاری (9)]. «و حیا و شرم بخشی از ایمان است».
و فرمود: «الْحَيَاءُ لَا يَأْتِي إِلَّا بِخَيْرٍ» [صحیح مسلم (37)]. «حیا چیزی جز خوبی، به ارمغان نمیآورد».
و فرمود: «الحَيَاءُ مِنَ الإِيمَانِ، وَالإِيمَانُ فِي الجَنَّةِ، وَالبَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ، وَالجَفَاءُ فِي النَّارِ». [سنن ترمذی (2009)]. «حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بد زبانى از بىمهرى و بد رفتارى است و بد رفتارى در جهنم است».
و فرمود: «إِنَّ لِكُلِّ دِينٍ خُلُقًا، وَإِنَّ خُلُقَ الْإِسْلَامِ الْحَيَاءُ» [سنن ابن ماجه (4182)]. «هر دینى اخلاقی دارد و اخلاق اسلام حیاست».
و فرمود: «الْحَيَاءُ وَالْإِيمَانُ قُرِنَا جَمِيعًا، فَإِذَا رُفِعَ أَحَدُهُمَا رُفِعَ الْآخَرُ» [مستدرک حاکم (58)]. «حیا و ایمان قرین یکدیگرند هرگاه یکى از آن دو از میان برداشته شد دیگری نیز برداشته میشود».
و در زشتی بیحیایی میفرمود: «إِنَّ مِمَّا أَدْرَكَ النَّاسُ مِنْ كَلاَمِ النُّبُوَّةِ الأُولَى: إِذَا لَمْ تَسْتَحْيِ فَاصْنَعْ مَا شِئْتَ» [صحیح بخاری (6120)]. «یکی از سخنانی که مردم از پیامبران گذشته دریافتهاند این است که: اگر حیا نداری، هرچه خواهی انجام بده».
نظرات