سکولار سازی جهان اسلام؛ موفقیت یا شکست و آینده سیاسی مسلمانان نوشته: ساری فارا* / ترجمه: احمد فرید فرزاد هروی در طول تاریخ بشر، جهان شاهد تمدن ها و فرهنگ های مختلفی بوده است که در برهه ی از زمان ظهور نموده، در گستره ی زمان رایج شده و اگر خوش اقبالی به سراغش آمده است، چند صباحی بر دیگر مکاتب چیره گردیده و فرهنگ های دیگری را تحت سلطهی خویش در آورده است و بالاخره افول نموده است. برخی از تمدنها تنها خاطرهای از آن در حافظه ی تاریخ باقی مانده، و تنها برخی از آثار و بقایای آن بر جا مانده است که به گونه ی تاریخی مورد مطالعه قرار می گیرد. تمدن های دیگری از این دست؛ توانسته است تاثیر بیشتری به خصوص در زمینه افکار و ایدیولوژی از خود بر جا بگذارد. اکثر تمدن های گذشته برای مدتی ادامه ی حیات دادند و از بین رفتند و عده ای اندک دیگر مدت بیشتری را به حیات خویش ادامه داده و کماکان روی نسل امروز بشر نیز تاثیر گذار مانده اند. نمیتوان از کنار تمدن یونان بدون یاد آوری از تأسیسات مدنی آن همچون: دولت، پلیس، دموکراسی و از فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو، بدون مکث گذشت. فلسفه ی یونان و مکتب فکری آن، عقل انسانی را تحت تأثیر خویش قرار داده و هنوز اثرات فکری آن باقیست. این پدیده نشان می دهد که ارزشمند ترین گوهری را که تمدن از خود به جا می گذارد، دانش است. رابطه و نفوذ این میراث علمی از طریق بقا و حضور تمدن اثرات خویش را در جهان معاصر ما، منعکس می سازد. اما تمدنی که از بدو ظهور بیشترین اثر را روی بشریت گذاشته و قوت تأثیرگزاری اش عصرها و نسل ها را درنوریده و مشعل هدایت و سیادت آن همچنان فروزنده و تابناک است، همانا تمدن اسلامی است که تا امروز نیز با حفظ پویایی، قابلیت پاسخگوی همه نیازهای مادی و معنوی زنده گی بشریت را دارا می باشد. فردریک نیچه در کتاب خود تحت عنوان نام «ضد مسیح»، نوشته است: «اسلام حداقل می پذیرد که مردانه بر خورد کند… فرهنگ شگفت انگیز مسلمانان اسپانیا، که اساساً به ما نزدیکتر بود و حس و حواس و سلیقهی ما با آن نسبت به روم و یونان انس بیشتر داشته است، این فرهنگ در اسپانیا پایمال شد… چرا؟ چون باید این تمدن به خاطر اصلیت نجیب و شریف آن قدردانی می شد. زیرا این تمدن به زنده گی «بله» گفت… تمدنی که ارزش هایی داشت که قرن ۱۹ ما تا هنوز از آن ارزش ها تهی و بی بهره است. (۱) توماس کارلایل می گوید: «مردم چوپان و فقیر را بنگرید که از زمان آفرینش جهان، بدون هدف در صحرا های خشک سرگردان بودند؛ اما پیامبر قهرمانی با پیامی متعالی بر آن ها آمد که می توانستند به او ایمان بیاورند: ببینید که همان اعراب بی هدف و گمنام به سرنوشت ساز ترین شخصیت های جهان مبدل شدند… ظرف یک قرن، پیام ایشان از سعودی تا گرانادا و دهلی نو را درنوردید». (۲) این موضوع واقعاً انسان عاقل را به تعجب وا می دارد، این اعراب چگونه توانستند به حاکمان مقتدر جهانی تبدیل شوند و علومی را احیا کنند که قرن ها در تاریخ نهفته بود؟ به عبارت دیگر، دلیل این دگرگونی بنیادی چیست؟ پاسخی را که مسلمانان به این پرسش می دهند، و مردم شناسان و جامعه شناسان دیگر آن را تأیید می کنند؛ این است که ایمان و باور راسخ مسلمانان به پروردگار شان محرک قویی بود که در کالبد بیابان زدهی اعراب روح دمید، این درست همان چیزی است که «کارلایل» در اظهاراتش به آن اشاره نموده است. شاهد دیگر بر این موضوع اظهارات «ادوارد گیبون» است. وی اذعان می کند که اسلام یک عقیده و باور راسخ است که (با تأثیر قوی اش) توانست قبایل متخاصم عرب را در اعتقاد و اطاعت متحد سازد. (۳) اسلام دین جهانی و توحیدی است. کلمه ی اسلام به معنی تسلیم شدن است و اصطلاحاً، اسلام از ریشه ی کلمه ی عربی «سلام» اشتقاق شده، که معنی صلح و امنیت را افاده می نماید، روی این حساب، اسلام یعنی تسلیم شدن در برابر الله متعال ذاتی که همه
نظرات