سرگذشت سنّت در حساس‌ترین مراحل

 سنّت قدمتی قریب به قدمت قرآن دارد و در طول چهارده قرنی که از عمرش می‌گذرد، جولانگاه اندیشه‌ها و واکنش‌های مختلف از طرف مکاتب فکری مختلف بوده است و گاه دست متجاوز یغماگران اسلام، چنان بر پیکره‌ی مقدسش خورده است، که اگر اقدامات به موقع مدافعین و علمای راسخین جهت مقابله با آنان و ترمیم سنّت نمی‌بود، اکنون جز مجموعه‌ای مشکوک وغیر قابل اعتماد، چیز دیگری از آن در دست نداشتیم.

از میان ادوار مختلف تاریخی، بی‌تردید، سرنوشت سازترین دوره‌های سنّت، سه قرن اولیه‌ی اسلام می‌باشد. سنّت در این مدت چنان شکل گرفت که از آن به بعد هیچ غارتگری نمی‌توانست به آن نگاه چپ کند.

امیدواریم، خواننده‌ی عزیز با بحثی فشرده - و در عین حال جامع و کامل -که درباره‌ی سیر سنّت در دوره‌های مهم پنج گانه‌ی اسلام -عهد رسالت و عهد خلفای چهارگانه - ارائه می‌دهیم، تاثیر این دوره‌ها را در حفظ و صیانت سنّت، در یابد.

 

سنّت در زمان پیامبر

 دوران وحی، سرآغاز سنّت و فاش شدن تاثیرغیر قابل انکار آن در بسط تعالیم و احکام آسمانی است. در این زمان است که سنّت، جای از پیش تعیین شده‌ی خویش را در ردیف مدارک و حجج آسمانی می‌گیرد و اهمیت والای آن در اسلام برای مومنین آشکار می‌گردد.

از همان اول نزول وحی، سنّت به عنوان تفسیری برای آیات نازل شده، نقش می‌آفریند و به مومنین کمک می‌کند تا طریق امتثال اوامر الهی را در سازندگی‌های فردی و جمعی و عبادات و طاعات، بدانند.

با نگاهی به رویداد‌های روزهای اول بعثت، می‌توان آثاری بر جسته از سنّت و پیروی کنندگان اولیه از آن، پیدا کرد. شیوه‌ی ادای نماز، از قدیمترین سنّت‌های پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وسلّم) و تقلید خدیجه، ابوبکر، علی، زید بن حارثه و بلال از نماز پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) اولین نمونه‌ی متابعت از سنّت به شمار می‌رود.

بدین ترتیب، سنّت همزمان با بعثت رسول اکرم (صلّی الله علیه وسلّم) ، به منزله‌ی دومین مرجع دریافت احکام شرع، در سطح اسلام خودنمایی داشته است و با گسترش سریع اسلام و ازدیاد تعالیم و احکام دینی، تنها راه حصول معارف قرآنی به شمار می‌رفته است.

 

سیمای تعلیم در دوران وحی

در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) ، هر دو جانب علم (تعلیم و تعلم) به سنّت گره خورده بود و پس از قرآن مقدس‌ترین علم به حساب می‌آمد و مسلمین با اهتمام هر چه تمامتر به فراگیری آن اشتغال داشتند.

اسلام، در اندک مدت توانست چاشنی علم را به مذاق مسلمین برساند و آنان را در حرص و ولع فراگیری علوم قرآنی بیندازد. و در دوران نزول وحی با وجود مشکلات و مسائل بزرگ که متوجه‌ی اسلام و مسلمین بود، مومنین همان اشتیاق را در بدست آوردن معارف اسلامی داشتند که، بعدها پس از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) از خود نشان دادند.

مسجد، مرکز تعلیم بود و صحابه (رض) در آن تغذیه‌ی علمی می‌شدند. آنان که تا دیروز، چیزی به نام علم نمی‌شناختند و از فواید و تاثیرات مثبت آن در زندگی بی‌خبر بودند، آن روزها به برکت اسلام و شیوه‌های تبلیغاتی حکیمانه‌ی پیامبر ص، چنان شیفته‌ی علم شده بودند که، مسجد نبوی _ آن اولین پایگاه دینی، علمی، سیاسی و نظامی _ همواره آنها را در خود داشت و در آن مکان از رهنمودها و نصایح آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) بهره می‌بردند.

در تمام دوران وحی، سلسله‌ی تعلیم، بدون اینکه وقفه‌ای در سیر اعجاب انگیز آن ایجاد شود، جاری بود و به دو صورت انجام می‌گرفت:

1- تعلم صحابه (رض) از رسول اکرم (صلّی الله علیه وسلّم).

2- تعلم صحابه (رض) از یکدیگر.

اولین معلم و اولین شاگردان

در مسیر القای تعلیمات الهی به انسانها، حضرت محمد (صلّی الله علیه وسلّم) آخرین معلم انسانهاست و به این اعتبار، امت او آخرین امت بر روی زمین می‌باشد. اما در مکتب اسلام، آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم)، اولین معلم بشریت آخر زمان و اصحاب او، اولین شاگردان اسلام هستند.

جلسات درس پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) که معمولاً در مسجد برگزار می‌شد، بی‌پیرایه‌ترین و در عین حال، جدیترین کلاسهای درس بود. صحابه (رض) به جدیت تمام در امر فراگیری تعلیمات اسلامی، یا به قول دیگر سنن اسلامی، اهتمام می‌ورزیدند و برای شنیدن ارشادات آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) حلقه وار دور او می‌نشستند و به دقت تمام به سخنان دلپذیر وی گوش فرا می‌دادند، آنها را با دل و جان حفظ می‌کردند و عملاً در سطح زندگی خویش بکار می‌بستند.

صحابه (رض) به اقوال و افعال پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) به طور مساوی، توجه نشان می‌دادند و در ادا و تقلید افعال پیامبر(صلّی الله وبارک علیه)، چنان محتاط و دقیق بودند که در بازگو کردن و نقل سخنان وی.

 

اصحاب صفه[8]

در میان صحابه (رض) کسانی بودند که به آنها اصحاب صفه می‌گفتند و متشکل از افراد مسافر، غریب و ناداری بودند که از دور و اطراف شبه جزیره‌ی عرب و سرزمین‌های ورای آن، به مدینه آمده بودند و از پرتو عنایات رسالت کسب فیض می‌کردند. این گروه در شدت فقر به سر می‌بردند و چون که جایی مسکونی در شهر مدینه نداشتند، بر ایشان در جوار مسجد نبوی، سر پناهی ساخته بودند تا در آن به سر برند. و چون حرفه و پیشه‌ای در شهر نداشتند، تمام اوقات خود را صرف یادگیری قرآن و احادیث می‌کردند.

علیرغم سختی‌های معیشت و محرومیت از امکانات و آسایش، این گروه در طلب علم و شنیدن و حفظ احادیث رسول اکرم ص، نشاط و ولع وصف ناپذیری از خود نشان می‌دادند. و چون در تمام ساعات روز در مسجد به سر می‌بردند، تمام جلسات درس پیامبر(صلّی الله وبارک علیه) را در می‌یافتند و بدین طریق در حفظ و یادداشت احادیث، از بسیاری صحابه‌ی دیگر گوی سبقت برده بودند. اصحاب را می‌توان از ممتازترین شاگردان مکتب اسلام به حساب آورد.

ابوهریره (رض)، یکی از کسانی است که در صفه به سر برده بود و چون چهار سال تمام، بی‌وقفه در حلقات درس، حضور یافته بود، بیشترین احادیث را از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) روایت کرده و از این نظر، رتبه اول را از صحابه (رض) داراست [9]. او، در توجیه کثرت روایاتش، چنین می‌گوید:

همه می‌گویند که تو بسیار روایت می‌کنی! واقعیت این است که، برادران مهاجر من تجارت پیشه بودند و سر و کارشان معمولاً در بازار بود، و برادران انصار من کشاورز بودند و مشغول کشاورزی. اما من مسکینی از مساکین (صفه) بودم و به هر چه که در نزد پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) از خوراکی‌ها بدست می‌آمد، قناعت داشتم. گاهی پیش می‌آمد که، مهاجرین و انصار هیچ کدام حضور نداشتند و تنها من بودم و از آن حضرت چیزهایی یاد می‌کردم که آنها نمی‌دانستند[10].

جان کلام اینکه، اصحاب صفه با حفظ سنّت‌های پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) و نقل آنها به ما، منت بزرگی بر ما نهاده‌اند و به یمن همت عالی آنهاست که پایه‌های سنّت پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) به حد مطلوب، سترگ و محکم شده است.

علاوه بر این که صحابه، مستقیماً از رسول خدا (صلّی الله علیه وسلّم) بهره می‌بردند، در پاره‌ای موارد که خود شخصاً در جلسات مربوطه حضور نداشتند، از صحابه‌ی دیگر که حاضر بودند، احکام و مسائل را دریافت می‌کردند. و آنها هم که مطلبی از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) می‌شنیدند، با اشتیاق تمام به دیگران می‌رساندند و اگر کسی را در حال گفتن چیزی و یا انجام کاری، بر خلاف آنچه که از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) شنیده یا دیده بودند، می‌یافتند، فوراً برای تفهیم او بر می‌خاستند و حقیقت موضوع را به وی یادآور می‌شدند. آنهایی هم که در امر پایبندی به سنّت، شدت بیشتری به خرج می‌دادند، چنین کسانی را توبیخ می‌نمودند و گاه در بارگاه رسالت مآب از او شکایت می‌کردند[11].

 

راه‌‌های حفظ سنّت در عهد رسالت *

 صحابه‌ی بزرگوار، برای دستیابی به سنّت و نگهداری آن، معمولاً به یکی از چهار شیوه‌ی زیر عمل می‌کردند:

1- بکارگیری حافظه

2- مذاکره با همدیگر

3- عمل کردن بر سنّت

4- کتابت

 

 1- بکارگیری حافظه

شرایط و محیط زندگی عرب، آنان را چنان بار آورده بود که در امر یادگیری و دانش، بیشترین اعتماد را بر حافظه‌ی خویش داشتند. شاید هیچ ملتی را نتوان یافت که در قوت و تیزی حافظه به پای اعراب زمان جاهلیت و دورانی نسبتاً دراز پس از اسلام، برسد. حافظه‌ی عرب در آن روزگار، دفتر و مخزن هزاران نکات و وقایع بود. ممارست تدریجی در پرورش حافظه، باعث شده بود که در حفظ شنیده ها، قدرت فوق العاده‌ای پیدا نمایند. به طوری که هزاران شعر و قصیده‌ی دراز، بر صفحه ذهنشان برای همیشه نقش بسته بود، و دست کم هر کس سلسله‌ی نسب خانوادگی خویش را به تفصیل می‌دانست، و گاهی در این مورد چنان پیش می‌رفتند که، شجره نامه‌ی شتران و اسبان خویش را به صورت زنجیره طویلی به یاد داشتند. بچه‌های آنان سلسله‌ی نسب قبایل مختلف را به خوبی می‌دانستند.

فی الجمله، عرب در حفظ شنیده‌ها و خوانده‌ها (اگر می‌توانست آنها را بخواند!) نظیر نداشت و به جای نوشتن مطالب، آنها را بیشتر در کنج حافظه می‌نهاد. ما با شنیدن وقایع مربوط به این مورد، ممکن است آنها را افسانه بپنداریم.

پیامبر اسلام، در میان چنین قومی مبعوث گشت و از این نیروی فوق العاده‌ی آنان، حداکثر استفاده را در حفظ و بقای احادیث برد. و آنان هم پس از ایمان آوردن، همت خویش را بیشتر از همه به حفظ احادیث معطوف داشته بودند، چنان که گروهی از آنان تمام کارها را به خاطر شنیدن و حفظ احادیث، رها ساخته و در مسجد به سر می‌بردند.

رسول اکرم، آنان را به حفظ احادیث خویش تشویق می‌کرد و می‌فرمود: نضر الله عبداً سمع مقالتي فوعاها ثم أداها كما سمع. سر سبز و خرم نگه دارد خداوند کسی را که، گفته‌هایم را می‌شنود و حفظ می‌کند، سپس آنها را همان طور که شنیده است به دیگران می‌رساند.

این حدیث سرشار از بشارت و مژده و احادیث مشابه‌ی آن، صحابه را در مسیر حفظ احادیث، توان و علاقه‌ی بیشتری می‌بخشد و چنان شد که به راحتی، احادیث در اذهان آنها جای می‌گرفت و به دیگران می‌رسید.

در مورد حافظه عجیب صحابه (رض) کتابها پر از مطالب خواندنی و اعجاب انگیز است. و به راستی این یکی از موثرترین راههای حفظ سنّت توسط صحابه بوده است.

 

 2- مذاکره با همدیگر

مذاکره و خواندن و شنیدن مطالب در میان همدیگر، شیوه‌ی مهم دیگری بود که برای حفظ سنّت می‌توان تصور نمود. هر کدام از صحابه (رض) اگر حدیثی می‌دانست به دیگران می‌رساند.

در واقع این شیوه‌ی مفید از فرمایش‌های خود آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) سرچشمه می‌گرفت. زیرا از فرموده‌های نبی اکرم (صلّی الله علیه وسلّم) به اصحاب است که: تدارس العلم ساعة من الليل خير من إحيائها: تکرار و مذاکره‌ی علم با همدیگر در ساعتی از شب، بهتر از زنده نگهداشتن آن است.

و نیز از دستورات آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) به صحابه است این که: ليبلغ الشاهد الغائب: آنان که در جلسه‌ی من حضور دارد، باید گفته‌هایم را به غائبین برساند.

همچنین، این توصیه‌ی پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم): بلغوا عني ولو آية: اگر یک حدیث هم از من می‌شنوید، به دیگران برسانید. افزون بر این وصایا، آنان را از مخفی نگهداشتن علم بر حذر می‌داشت و با این جملات از عاقبت نکبت بار این کار می‌ترساند: من سئل علماً يعلمه فكتمه، أُلجم بلجام من نار: هر که درباره موضوعی که می‌داند سوال شود، اما از جواب دادن شانه خالی کند، افساری از آتش بر دهانش آویخته می‌گردد.

این فرموده‌های پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم)، صحابه (رض) را بر آن داشته بود تا برای خود جلسات مذاکره در مسجد و جاهای دیگر تشکیل دهند، و در آن به تکرار و تدارس احادیث پیامبر(صلّی الله وبارک علیه) بپردازند.

این کار، تاثیر مطلوبی در روند سنّت بخشید، به طوری که احادیثی که محدود به چند صحابه بود و فقط عده‌ی کمی آنها را می‌دانستند، به عده‌ی بسیاری رسید و دایره‌ی راویان به تدریج گشاده‌تر شد. و نیز با این کار اشتباهاتی که احتمالاً یک نفر در روایت حدیث مرتکب می‌شد، توسط دیگری که حدیث را به خوبی می‌دانست، رفع می‌شد و در نتیجه احادیث، آن طور که از رسول الله (صلّی الله علیه وسلّم) شنیده شده بودند، بدون کوچک‌ترین کم و بیشی به دیگران می‌رسید.

 

3- عمل کردن بر سنّت

عمل کردن بر حدیث پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) ، سومین طریقه حفاظت از سنّت بود. می‌دانیم که پیامبر، قسمت عمده‌ای از وظایفش را به تربیت عملی صحابه (رض) اختصاص داده بود و هرگز به موعظه و پند و اندرز زبانی اکتفا نداشت. صحابه‌ی کرام (رض) نیز فقط به حفظ و تکرار زبانی سنّت بسنده نمی‌کردند، بلکه در کنار آن، عملاً سنّت‌های پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) را در سطح زندگی خویش پیاده می‌کردند.

حفظ فرامین و قواعد و تکرار زبانی، با همه‌ی حسن و تاثیری که دارد، باز هم در معرض تجاوز و دستبرد متجاوزان قرار دارد، ولی آنگاه که بر آن فرامین و قوانین، عمل گردد، دژی محکم دور تا دور آن کشیده می‌شود و ضریب اطمینان نسبت به مصون ماندن آن افزایش می‌یابد. صحابه (رض) با عمل به سنّت، ریشه‌های آن را در بستر زندگیشان فرو کردند و بدین طریق سرنوشت خویش را در گرو آن نهادند.

عمل کردن بر سنّت، باعث شد که یک شکل خارجی و عینی مشخص برای آن بوجود آید و از حملات مسخ کننده‌ی دشمنان در امان بماند.

این شیوه‌ی صد در صد مطمئن، پس از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) نیز با صحابه (رض) همراه بود و چه بسا در جواب سائلین، عملاً اقدام می‌نمودند و بدین طریق، عین عمل پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) را در مسئله مورد نظر، به سائل می‌فهماندند؛ طریقه‌ای که هر شبهه و سوالی را از ذهن مخاطب بر می‌کند.

 

4- کتابت

نوشتن احادیث در مصاحف، طریقه دیگری برای حفظ سنّت در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) بود. در اوایل، رسول خدا (صلّی الله علیه وسلّم) بنا به مصالحی، صحابه (رض) را از نوشتن احادیث باز داشته بود[12]، اما بعدها، به محض فراهم آمدن موقعیت و هموار شدن زمینه، به آنها اجازه‌ی چنین کاری داد و بسیاری از صحابه (رض) احادیث پیامبر را در صحیفه‌هایی نوشتند.

ناگفته نماند که، کتابت حدیث در زمان پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) چندان عمومیت نداشت که به دنبال آن مجموعه‌ای صحیح و تمام عیار از احادیث پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) فراهم آید و این وضعیت در زمان صحابه (رض) نیز تا اندازه‌ای وجود داشت و با اینکه نوشتن احادیث در میان‌شان رواج یافته بود، اما باز هم بسیاری از آنان بنا به دلایلی خودشان را از این کار دور نگهداشته بودند.

کم توجهی عده‌ای از صحابه (رض) را به کتابت حدیث، می‌توان معلول یکی از علت‌های ذیل دانست:

الف- رسول خدا (صلّی الله علیه وسلّم) در سال‌های نخستین بعثت، به جز قرآن از نوشتن چیزی دیگر منع فرمود و با وجود اینکه بعدها این ممنوعیت را منسوخ فرمود، اما بسیاری از صحابه (رض) که از نسخ آن خبر نداشتند، تا لحظات آخر عمر خویش، به تحریر احادیث نظری محتاطانه داشتند.

ب- بسیاری از صحابه (رض) می‌ترسیدند از اینکه با نوشتن احادیث در مصاحف، از محنت پر ثمره‌ی حفظ و تکرار زبانی محروم بمانند و با اعتماد به نوشته ها، بی‌کار شوند.

ج- این حضرات از این نیز واهمه داشتند که، هر نااهل و جاهلی نوشته‌های حدیثی را بدست می‌گیرد و ادعای عالم بودن سر می‌دهد و با صرف نظر کردن از بیداری و احتیاط کامل در روایت حدیث، سبب گمراهی عوام می‌گردد.

د- خداوند به عرب‌ها حافظه‌ی فوق العاده و ملکه‌ی یادداشت قلبی حیرت انگیزی بخشیده بود و آنها بکار بردن آن را از کتابت مقدم می‌پنداشتند و به آن عادت داشتند، بلکه نزد آنها نوشتن مطلبی و محفوظ کردن آن، نشانه‌ی ضعف حافظه بود و این یک عیب بزرگ به شمار می‌رفت[13].

گفتیم که این نحوه بینش به کتابت حدیث، محدود به عده‌ای کم از صحابه بود و یا صرف نظر از این گروه می‌توان گفت نوشتن حدیث در دوران رسالت، یکی از چهار طریق رایج برای حفظ سنّت بوده است و خود پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) نه تنها اجازه، بلکه به آن چنین توصیه فرموده است: قيدو العلم بالكتال. علم را با نوشتن مهار کنید.

 

خلاصه‌ای از کار‌‌های پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) در نشر سنّت

عهد رسالت، مبرا از هر نوع دسیسه و اغتشاش بود و مطمئنترین و مناسبترین بستر جریان سنّت به شمار می‌رفت. لذا مسلمین با راحتی کامل، مسائل و احکام را فرا می‌گرفتند و فقط برای اینکه آنها را فراموش نکنند و نیز در آتیه ذخیره هر چند کاملتری از آن در دست داشته باشند، در حفظ و صیانت آن می‌کوشیدند. بنابراین با مشکلاتی که پس از پیامبر (صلّی الله علیه وسلّم) با آنها مواجه شدند، آشنا نبودند.

با این همه، رسول اکرم (صلّی الله علیه وسلّم) در تلقین سنن و توصیه‌ی حفظ و عمل بر آن، لحظه‌ای خاموشی نداشت و در طی دوران رسالت خویش، اقداماتی به عمل آورد و دستوراتی صادر کرد، که منجر به سازماندهی خاص سنّت گردید و بعدها پرتویی فرا راه مسلمین شد. این اقدامات بدین قرار می‌باشند:

1- بر صحابه وظیفه نهاد که سخنانش را به دیگران برسانند، اگر چه یک سخن باشد. بلغوا عني ولو آية[14]: سخنان مرا به دیگران برسانید، اگر چه یک جمله باشد. ارجعوا إلى أهليكم فعلموهم[15]: به اهل خویش باز گردید و (گفته‌هایم) را به آنان یاد بدهید.

2- نه بر چند صحابه که بر همه آنان ذمه‌ی تبلیغ احادیث را گذاشت تا هر کس حاضر بوده است به ص ائبین گفته‌های وی را برساند. ألا ليبلغ الشاهد الغائب...[16]: هان ای مردم! حاضرین به غائبین سخنانم را برسانند.

3- درباره‌ی نقل و روایت به آنها سفارش فرمود که سخنان وی را به واسطه‌ی اشخاصی به آیندگان تحویل دهند که دارای فهم زیاد باشند تا بدین وسیله مفهوم و حقیقت سخن باقی بماند: نضر الله امرءاً اسمع منا حديثاً فحفظه حتى يبلغه غیره، فرب حامل فقه إلى من هو أفقه منه ورب حامل فقه ليس بفقيه[17]: شاداب گرداند خداوند مردی را که حدیثی از ما می‌شنود و آن را حفظ می‌کند تا به دیگران برساند. چه بسیارند دانشمندانی که دانش را به دانشمندتر از خویش حمل می‌کنند و چه بسیارند حمل کنندگان دانش که دانشمند نیستند.

4- از دروغ پردازی به عمد و نسبت دادن آن به وی، به شدت منع فرمود: من كذب عليَّ متعمداً فليتبوأ مقعده من النار: هر که به عمد سخن دروغی را به من نسبت دهد، جایگاهش را در جهنم بسازد. یعنی آن کار را برای به جهنم رفتن خود می‌کند.

5- از این نیز شدیداً منع فرمود که، سخنانش پوشیده نگهداشته شوند. آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) کتمان علم را یک گناه بزرگ فرمود. من سئل عن علم ثم كتمه أُلجم يوم القيامة بلجام من نار[18]: هر که درباره‌ی علمی که می‌داند سوال شود و او جواب ندهد، در قیامت لگامی از آتش بر دهانش می‌زنند.

6- به بعضی از صحابه بنا به درخواست‌شان، اجازه‌ی نوشتن احادیث را صادر فرمود تا آنها را یاد کنند و بتوانند به آیندگان تحویل دهند. اكتبوا ولا حرج: بنویسید، هیچ مانعی برای شما وجود ندارد.

7- برای زنان، تعلیم مستقل جاری فرمود تا در میان آنان نیز سلسله‌ی نقل و روایت حدیث جاری گردد. (تاریخ گواه است که، ام المومنین حضرت عایشه(رض)، چقدر روایات به یاد داشته است و با چه محنت‌هایی این ذخیره‌ی علم را به آینده سپرد)[19].

 

پانوشت‌ها:

[8]- بر وزن جبه.

[9]- ابن جوزی تعداد مرویات ابوهریره س را 5374 حدیث نوشته است.

[10]- مجموعه‌ی فضایل اعمال، بخش حکایات صحابه.

[11]- قصه‌ی شکایت کردن حضرت عمر س از یک صحابی که قرآن را به روایتی غیر از روایتی که عمر از آن حضرت (صلّی الله علیه وسلّم) شنیده بود تلاوت می‌کرد، در این باب مشهور است.

*- در این قسمت، از کتاب حجیت حدیث، اثر مولانا محمد تقی عثمانی کمک گرفته ایم. (با تلخیص و اندکی تصرف).

[12]- درباره‌ی علل منع و سپس اجازه‌ی کتابت حدیث، مفصلاً در فصل دوم همین کتاب توضیح خواهیم داد.

[13]- محمد رفیع عثمانی، کتابت حدیث، ص: 38-37.

[14]- صحیح بخاری، به روایت عبدالله بن عمر.

[15]- سنن ترمذی، به روایت مالک بن حویرث.

[16]- صحیح بخاری، به روایت ابوبکره.

[17]- سنن ترمذی، به روایت ابوهریره.

[18]- سنن ترمذی، به روایت ابن مسعود.

[19]- خالد محمود، آثار الحدیث، ج1، ص: 324-323.