اعتکاف به معنی ماندن در مسجد به نیت فرمانبرداری و اطاعت از خداوند متعال است. و به اتفاق اهل علم، سنت است. امام احمد آنگونه که ابو داود از او نقل نموده گفته است که: «هیچ کدام از علما را نمی‌شناسم که درباره اعتکاف غیر از سنت بودن آن چیزی بگویند.» و از امام مالک نقل شده است که: «در باره اعتکاف و آنچه درباره آن آمده و اینکه چرا مسلمانان آن را ترک کرده‌اند با وجود اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را ترک نمی‌کرده است، اندیشیدم و دیدم که آن‌ها برای ترک اعتکاف هیچ دلیلی جز مشقت انجام آن ندارند». و ایشان رحمه الله می‌گوید: «و کسی از سلف را نیافته‌ام که اعتکاف نماید مگر ابابکر بن عبدالرحمن». (المدونة الکبری) 

 و این سخن امام مالک دنباله دارد زیرا ایشان از بسیاری از سلف نقل نموده است که اعتکاف می‌نشسته‌اند. (یعنی ممکن است آن سخن در ابتدا بوده و پس از آن بسیاری را یافته‌اند که معتکف بوده‌اند، و سخن نهایی ایشان نیست). 

و زهری رحمه الله گفته است: «از مسلمانان در شگفتم که چگونه اعتکاف را ترک کرده‌اند در حالی که رسول الله بعد از آنکه به مدینه آمدند تا وفات آن را ترک نکرده‌اند». (ابن حجر در فتح الباری) 

 

سر اعتکاف در چیست؟ 

رموز و حکمتهایی که در عبادت‌ها وجود دارند بیشتر بر مدار قلب قرار دارند و مدار اعمال بیشتر قلب است، چنانکه رسول الله صلی الله علیه و سلم فرموده است: «ألا وإن فی الجسد مضغةً إذا صلحت صلح الجسد کله، وإذا فسدت فسد الجسد کله، ألا وهی القلب» (متفق علیه) 

آگاه باشید که در بدن لخته گوشتی است که اگر اصلاح شد تمام بدن اصلاح می‌شود و. اگر فاسد شد کل بدن فساد می‌یابد بدانید که آن قلب است. 

آنچه که بیشتر قلب را فاسد می‌کند مشغولیت به لهو و لعب است که او را از یاد خدا باز می‌دارد. مصروفیت به خوراک‌ها، نوشیدنی‌ها، شهوترانی، پرگویی، پرخوابی و هم نشینی بیش از حد با غافلان و... دل را پراکنده کرده و آن را از تمرکز در اطاعت خداوند باز می‌دارد. لذا خداوند عباداتی را مانند روزه تشریع نموده که دل را از غوغای این سرگرمی‌ها نجات می‌دهد. روزه انسان را در روز از خوراک و نوشیدنی و جماع منع نموده، که تاثیرش را در قلب گذاشته و آن را از افراط در این مسایل باز می‌دارد و سلوک آن را به سوی خدا توان می‌بخشد و از زنجیر هوسهایی که شخص را از آخرت بازداشته و مشغول دنیا می‌نماید آزاد می‌کند. 

این امتناع از دلخوشیهای نفس با روزه، یک امتناع متعادل است و مانند ادیان دیگر و یا مذاهب من درآوردی و باطل زمینی از غلو و افراط مبرّا است. که در برخی یک ماه کامل را شب و روز، روزه می‌گیرند و یا اینکه چند روز و یا چند ماه خود را از خورد و نوش و خواب محروم می‌کنند و یا خود را در زمین دفن می‌کنند و یا کارهای دیگری انجام می‌دهند که از اشکال ستم بر جسم انسانی و غلو در جلوگیری از رغبتهای آن است. 

در اسلام از این‌ها خبری نیست بلکه، یک روزه‌ی متعادل است که بدون افراط و زیاده رویی، جسم را تربیت نموده و دل را حمایت و تقویت می‌کند. 

همانگونه که روزه دل را از فرو افتادن در دام شهوات از جمله افراط درخورد و نوش باز می‌دارد و حمایت می‌کند اعتکاف نیز چنین است و در خود راز عظیمی دارد که بنده را از همنشینی زیاده از حد حمایت می‌کند. و زمانی که مصاحبت و همنشینی از حد بگذرد مانند پرخوری می‌شود که با خود مریضی به همراه دارد، چنانکه شاعر می‌گوید: 

دشمنت از دوستانت بهره می‌برد لذا زیاد با کسی همنشینی نکن

بیشتر دردهایی که می‌بینی از خوردن و آشامیدن سرچشمه می‌گیرد. 

چه سود از پدر درس صوم و صلا              چو بودند یاران به دیگر صفات

رفیق بد و نامد روزگار                            ز بن برکند پند آموزگار 

ملک الشعرا بهار 

 

اعتکاف همچنین دل را از گناه پرگویی نیز حمایت می‌کند زیرا معمولا معتکف تنها نشسته و به نماز و تلاوت قرآن و ذکر و دعا مشغول می‌شود. 

اعتکاف از پرخوابی نیز باز می‌دارد زیرا بنده برای فراغت برای عبادت و تقرب به خداوند معتکف می‌شود نه برای اینکه در مسجد بخوابد. 

تردیدی نیست که موفقیت بنده در رهایی از همنشینی زیاد و سخن و خواب زیاد بر توجه فلب به سوی خداوند و حمایت دل از غیر آن تاثیر بسزا دارد. 

 

جمع بین روزه و اعتکاف: 

تردیدی نیست که گرد آوردن اسباب تربیت قلب، با دوری از آنچه باعث رویگردانی از اطاعت خدا می‌شود، موجب توجه و روی آوردن به خداوند می‌شود و برای همین سلف صالح همراهی روزه با اعتکاف را سنت دانسته‌اند و حتی امام ابن قیم رحمه الله می‌گوید: «از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل نشده است که ایشان بدون روزه معتکف شده باشند بلکه عایشه رضی الله عن‌ها گفته است که اعتکاف بدون روزه نمی‌شود». (ابو داود با سند جید) 

خداوند سبحانه و تعالی اعتکاف را بدون روزه ذکر نکرده‌اند و پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز آن را بدون روزه انجام نداده‌اند. 

نظر راجح بیشتر علمای سلف این است که «روزه شرط اعتکاف است و این را شیخ الاسلام ابوالعباس ابن تیمیة ترجیح داده‌اند. (زاد المعاد) 

مشروطیت اعتکاف با روزه از ابن عمر و ابن عباس رضی الله عنهما نقل شده و امام مالک و أوزاعی و أبوحنیفه نیز به آن رای داده‌اند در نقل آن از أحمد و شافعی اختلاف است. 

در سخن امام ابن قیم رحمه الله که» از پیامبر نقل نشده که بدون روزه معتکف باشد «بحث است زیرا از آنحضرت صلی الله علیه و سلم روایت شده که در شوال به اعتکاف نشست، (متفق علیه) و نه ثابت شده که در این ایام روزه بوده باشد و نه ثابت شده که روزه نبوده است. پس بهتر این است که بگوییم سنت است که با اعتکاف روزه نیز همراه باشد، اما شرط صحت آن نیست. 

 

همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم در اعتکافش: 

آنحضرت در جستجوی لیلة القدر دهه میانی رمضان را به اعتکاف نشست و برای او روشن شد که لیلة القدر در دهه آخر است و دیگر آن دهه را معتکف می‌شد. 

از أبی سعید الخدری رضی الله عنه روایت شده است:» کان رسول الله صلى الله علیه وسلم یجاور فی العشر التی فی وسط الشهر، فإذا کان من حین تمضی عشرون لیلة، ویستقبل إحدى وعشرین؛ یرجع إلى مسکنه، ورجع من کان یجاور معه، ثم إنه أقام فی شهر، جاور فیه تلک اللیلة التی کان یرجع فی‌ها، فخطب الناس، فأمرهم بما شاء الله، ثم قال: إنی کنت أجاور هذه العشر، ثم بدا لی أن أجاور هذه العشر الأواخر، فمن کان اعتکف معی فلیبت فی معتکفه، وقد رأیت هذه اللیلة فأنسیت‌ها، فالتمسو‌ها فی العشر الأواخر، فی کل و‌تر، وقد رأیتنی أسجد فی ماء وطین، قال أبو سعید رضی الله عنه: مُطِرْنا لیلة إحدى وعشرین، فوکف المسجد فی مصلـى رسول الله صلى الله علیه وسلم فنظرت إلیه، وقد انصرف من صلاة الصبح، ووجهه مبتل ماء وطینًا «(متفق علیه) 

پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم دهه میانی رمضان را به اعتکاف می‌نشست و وقتی که شب بیستم تمام می‌شد و بیست و یکم شروع می‌شد به خانه باز می‌گشت و کسانی که در کنارش معتکف بودند نیز باز می‌گشتند. سپس وی در رمضانی‌‌ همان شبی که به خانه برمی گشتند (بیست و یکم) بپا خاست و برای مردم سخن گفت و به آنچه خدا می‌خواست امر نمود، سپس گفت من این دهه را معتکف می‌نشستم سپس برایم روشن شد که دهه آخر را معتکف باشم پس هر کس با من در اعتکاف بوده به اعتکافش ادامه دهد و من این شب (لیلة القدر) را دیدم اما فراموش نمودم لذا شما آن را در شبهای فرد دهه آخر جستجو کنید. و من دیدم که در آب و گل سجده می‌کنم. ابوسعید رضی الله عنه می‌گوید شب بیست و یکم باران بارید و سقف مسجد در محل نماز رسول الله صلی الله علیه و سلم چکه می‌کرد، وقتی نماز صبح را تمام کرد به او نگریستم پیشانی ایشان از گل خیس بود. 

 و خبر پیامبر صلی الله علیه و سلم تحقق یافت و این از علامات نبوت ایشان است. 

 سپس آن حضرت همواره دهه آخر رمضان را معتکف می‌شدند. چنانکه در صحیحین از عایشه رضی الله عن‌ها آمده که ایشان تا زمان وفاتشان در دهه آخر رمضان اعتکاف می‌نشستند و پس از ایشان همسرانشان نیز همین دهه معتکف می‌شدند. (متفق علیه) و در سالی که وفات نمودند بیست روز در اعتکاف نشستند. (صحیح بخاری)، یعنی دهه میانی و دهه آخر را معتکف بودند. که به چند دلیل بود: 

نخست: آن سال جبرئیل دوبار قرآن را عرضه نمودند که لازم بود بیست روز معتکف بنشینند تا امکان عرضه دوباره قرآن فراهم شود. 

دوم: آن حضرت صلی الله علیه و سلم می‌خواستند در عمل صالح بیشتر بکوشند زیرا متوجه بودند که اجلشان نزدیک است. و آن را از این گفته خداوند دریافتند که: (إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْحُ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللهِ أَفْوَاجاً فَسَبّحْ بِحَمْدِ رَبِکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إنّهُ کَانَ تَوَّابَاً) [النصر: ۱- ۳]. که خداوند پیامبرش صلی الله علیه و سلم را به تسبیح و استغفار بیشتر در آخر عمرشان فراخوانده بودند و ایشان نیز چنین نمودند، و در سجده و رکوع این ورد را جهت عملی نمودن قرآن بیشتر می‌خواندند:» سبحانک اللهم، وبحمدک، اللهم اغفر لی «(متفق علیه) 

 

سوم: آن حضرت صلی الله علیه و سلم این کار را برای شکرگزاری از نعمتهای خداوند متعال انجام می‌دادند که به ایشان توفیق اعمال صالح از جمله جهاد، آموزش، روزه و نماز و... داده بود و بخاطر فضلی که به او بخاطر نزول قرآن بر او و بلند نمودن آوازه‌اش و.. داشتند که خداوند بر او منت نهاده بود. 

این‌ها بارز‌ترین دلایلی هستند که باعث شدند ایشان صلی الله علیه و سلم در آخرین رمضان حیاتشان بیست روز معتکف باشند. والله أعلم

آن حضرت از غروب آفتاب وارد اعتکاف می‌شدند مثلاً اگر می‌خواست دهه میانی را معتکف باشد از غروب آفتاب در شب یازدهم معتکف می‌شد و اگر می‌خواست دهه آخر را به اعتکاف بنشیند از غروب شب بیست و یکم وارد می‌شد. 

اما آنچه که در روایت صحیح آمده که ایشان صلی الله علیه و سلم از فجر به محل اعتکافشان داخل شدند بدین منظور است که بعد از نماز فجر به مکان مخصوصی از مسجد که برای اعتکاف اختصاص داده بودند وارد شدند. وآنگونه که در صحیح مسلم آمده ایشان صلی الله علیه و سلم در خیمه‌ای ترکی اعتکاف نمودند. 

و آن حضرت صلی الله علیه و سلم در مسجد معتکف بودند و سرش را از پنجره وارد حجره حضرت عایشه رضی الله عن‌ها می‌نمود و ایشان سر مبارک آن حضرت را شسته و شانه می‌زدند، در حالی که در دوره ماهیانه بودند. (متفق علیه) و آنگونه که در مسند أحمد آمده ایشان بر کناره در حجره عایشه تکیه داده و سرش را داخل می‌کرد و عایشه آن را شانه می‌زد. و این دلیلی است بر اینکه معتکف می‌تواند قسمتی از بدنش را از مسجد خارج کند مانند اینکه سر یا دست یا پای خود را از مسجد خارج کند. همچنین زن حائضه نیز اگر دست یا پای خود را وارد مسجد کرد اشکالی ندارد زیرا ورود به مسجد محسوب نمی‌شود. از دیگر مواردی که از این حدیث فهمیده می‌شود این است که برای معتکف اشکالی ندارد نظافت کند و عطر بزند و سرش را شسته و شانه بزند و این‌ها اخلالی در اعتکاف ایجاد نمی‌کند. 

 

 از آنچه که در اعتکاف برایشان رخ داده یکی این است که شیخین از عایشه رضی الله عن‌ها روایت نموده که فرموده است:» کان رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا أراد أن یعتکف صلى الفجر، ثم دخل معتکفه، وإنه أمر بخبائه فضرب؛ أراد الاعتکاف فی العشر الأواخر من رمضان، فأمرت زینب بخبائ‌ها فضرب، وأمر غیر‌ها من أزواج النبی صلى الله علیه وسلم بخبائه فضرب، فلما صلى رسول الله صلى الله علیه وسلم الفجر نظر فإذا الأخبیة، فقال: آلبِرَّ تُرِدْن؟، فأمر بخبائه فقوض، وترک الاعتکاف فی شهر رمضان، حتى اعتکف فی العشر الأول من شوال «(متفق علیه) 

آن حضرت صلی الله علیه و سلم هرگاه اراده اعتکاف در دهه آخر رمضان را می‌نمود نماز فجر را خوانده وارد محل اعتکاف می‌شد. دستور داده بود که خیمه‌ای برایش بزنند که نصب شد، می‌خواست که دهه آخر رمضان را به اعتکاف نشیند. زینب نیز خیمه‌ای خواست که نصب شد و برخی دیگر از زنان آن حضرت صلی الله علیه و سلم نیز خیمه‌ای خواستند که نصب شدند. وقتی که رسول الله صلی الله علیه و سلم نماز فجر را خواندند به این خیمه‌ها نگریستند و فرمودند:» آلبِرَّ تُرِدْن؟ «و دستور دادند تا خیمه‌اش را برچینند و اعتکاف را در رمضان ترک گفت و در دهه اول شوال به اعتکاف نشست. (متفق علیه) 

و معنی سخنشان که» آلبِرّ تردن «؟ این است که آیا این کار را به نیت کار خیر انجام می‌دهید یا قصد دیگری مانند احساس غیرت و یا همجواری با رسول الله صلی الله علیه و سلم را دارید؟ 

احتمال بیشتر این است که اعتکاف آن حضرت صلی الله علیه و سلم در شوال از روز دوم عید شروع شده و این بیشتر به ذهن می‌آید اما اگر از روز اول عید شروع شده باشد آن وقت می‌رساند که روزه در اعتکاف شرط نیست زیرا در روز عید نمی‌توان روزه گرفت. والله اعلم. 

 

از دیگر اتفاقاتی که در اعتکاف آن حضرت صلی الله علیه و سلم رخ داده این است که صفیه همسر رسول خدا صلی الله علیه و سلم زمانی که ایشان در دهه آخر رمضان اعتکاف بودند به مسجد به دیدنشان آمدند ساعتی با ایشان گفتگو کردند و سپس برخاستند که بروند و رسول خدا صلی الله علیه و سلم نیز ایشان را بدرقه نمودند وقتی که به در مسجد، باب أم سلمه رسیدند دو نفر از انصار رد شدند و بر پیامبر صلی الله علیه و سلم سلام نمودند، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:» کمی صبر کنید او صفیه بنت حُیی است «. آن دو گفتند سبحان الله یا رسول الله! و این سخن برایشان گران آمد پس رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند:» إن الشیطان یبلغ من الإنسان مبلغ الدم «. وبه لفظی دیگر:» یجری من الإنسان مجرى الدم. وإنی خشیت أن یقذف فی قلوبکما شیئًا «. ودر لفظی دیگر:» شرًا «. (متفق علیه) 

همانا شیطان در انسان چون خون در رگ‌ها جریان می‌یابد و من نگران بودم در دل شما شکی و تردیدی و یا به لفظ دیگر شرّی بیافکند. 

پیامبر صلی الله علیه و سلم نسبت به حفاظت از ایمان آن دو انصاری حریص بودند تا مبادا شیطان در دلشان وسوسه و یا شکی نسبت به رسول الله صلی الله علیه و سلم ایجاد کند که به کفرشان بیانجامد و یا فکر آن‌ها را مشغول دارد لذا مسئله را روشن نمود تا جایی برای شک و وسوسه باقی نماند و به آن‌ها گفت که این همسرم صفیه رضی الله عن‌ها است. 

این قصه که در زمان اعتکاف رخ داده، واقعا جای تامل دارد و دروس بسیاری در خود دارد که بخاطر اینکه از موضوع خود خارج نشویم بدان نمی‌پردازیم. 

 

ملاحظاتی درباره اعتکاف: 

یک: برخی محققین بر این رای قرار گرفته‌اند که اعتکاف فقط در سه مسجد: مسجد الحرام، مسجد النبی، و مسجد الأقصی امکان دارد. 

درست این است که اعتکاف در هر مسجدی که نمازهای پنجگانه اقامه می‌شوند جایز است، الله تعالی می‌گوید: (وَلاَ تُباشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فی الْمَسَاجِدْ) [البقرة: ۱۸۷] با همسرانتان هم بستر نشوید در حالی که شما معتکف مساجد هستید. و عام بودن لفظ مساجد بیانگر جواز اعتکاف در هر مسجدی است. و مستحب است که در مسجد جامع معتکف شد که برای نماز جمعه نیز احتیاجی به خروج نباشد. 

اما حدیث:» لا اعتکاف إلا فی المساجد الثلاثة «. به غیر از سه مسجد اعتکافی نیست. اگر آن را صحیح نیز بدانیم (که جمعی آن را روایت کرده و ذهبی آن را «صحیح غریب عال» خوانده است.) قابل تاویل است یعنی که کامل‌ترین اعتکاف ممکن در این سه مسجد است و علما چنین گفته‌اند. تاویل دیگری نیز به ذهن من می‌رسد و این است که اگر کسی نذر نموده در مسجدی معتکف شود که نیاز به سفر دارد به این سه مسجد نذر و مسافرت نماید. 

اگر کسی مثلا نذر نموده که در مسجد جُوَاثَی– که مسجدی است که بعد از مدینه منوره اولین نماز جمعه در آن اقامه شد و در سرزمین الأحساء امروزی هنوز مشهور است – اعتکاف بنشیند برای او جایز نیست برای اعتکاف در آن بار سفر ببندد و بدانجا برود بلکه به یکی از مساجد شهر خود و یا یکی از این سه مسجد رفته و معتکف شود. و اگر نذر کرده که در مسجدالحرام اعتکاف کند باید نذرش را ادا کرده و در مسجد الحرام معتکف شود. و اگر نذر نموده در مسجد النبی معتکف گردد می‌تواند در مسجد الحرام یا مسجد النبی اعتکاف نماید زیرا فضل مسجد الحرام از مسجد النبی بش‌تر است و اگر نذر کند که در مسجد الأقصی اعتکاف نماید می‌تواند در مسجد الحرام یا مسجد النبی معتکف شود زیرا از مسجد الأقصی فضیلتشان بالا‌تر است. 

خلاصه موضوع اینکه معنی گفته رسول الله صلی الله علیه و سلم که:» لا اعتکاف إلا فی المساجد الثلاثة «این است که نذر و مسافرت برای اعتکاف جز این سه مسجد روا نیست ولی اعتکاف تن‌ها، در هر مسجدی روا است و چهار امام اهل سنت بر صحت اعتکاف در هر مسجد جامعی نظر داده‌اند و هیچ کدام از امامان معروف بر عدم صحت اعتکاف در غیر از سه مسجد مذکور نظر نداده‌اند و این از حذیفه رضی الله عنه و یک یا دو نفر از سلف روایت شده است. 

دوم: برخی مردم اعتکاف را فرصتی برای نشستن با دوستان و رفیقان و گفتگو با آنان قرار داده‌اند و این درست نیست. 

در حقیقت اشکالی ندارد که جمعی با هم به اعتکاف بنشینند، همسران پیامبر با آن حضرت صلی الله علیه و سلم به اعتکاف نشستند و حتی یکی از آنان معتکف بود در حالی که در مدت ماهیانه بود و خون می‌دید و در مسجد نیز بود (بخاری از حدیث عایشه)، لذا ایرادی ندارد آدم با دوستان و رفقایش به اعتکاف بنشیند. اما اشکال در اینجا است که بخواهند اعتکاف را فرصتی برای شب نشینی و قیل و قال و شبیه آن قرار دهد. و برای همین امام ابن قیم پس از آنکه به نادانانی که محل اعتکاف خود را محلی برای تجمع و بحث و گفتگو و جلب دیدارکنندگان قرار داده بودند اشاره‌ای نمود، گفت:» این چیزی است و اعتکاف نبوی چیز دیگری است. «(زاد المعاد) 

سوم: برخی مردم کار و شغل ضروری و واجب خود را‌‌ رها می‌کنند تا به اعتکاف بنشینند و این کار درستی نیست، زیرا عادلانه نیست که شخص واجبی را برای سنتی ترک کند و برای چنین افرادی واجب است اعتکاف خود را شکسته و به کار و واجب خود بازگردند.