حوادث و رویدادهای اخیر، تحت هیچ شرایطی قابل اغماض نیست. قتل عام انسانهای بیدفاع- دیندار یا بیدین- در بدترین شکل موجود، قلب انسانیت را پاره پاره کرده است؛ به طوری که به جرأت میتوان گفت، کسی که با دیدن صحنههای وحشتناک ترور، کشتار، آوارگی و دربدری فرزندان آدم، اشک تأثر نباراند، در ایمان و وجدان خود بازنگری کند.
بمبهای بشکهای و چند تُنی، به راحتی بر سر خانوادهها فرود میآیند و کودکان معصوم و نازنین را تکه تکه میکنند. برای مردم داغدیدهی غزه، مردم بیپناه سوریه، و اقلیت بخت برگشتهی ایزیدیان کردستان، مسلمانان فراموش شدهی آفریقای جنوبی، افغانی، مصری، لیبیایی، میانماری و مسلمین عراقی که عملیاتهای انتحاری، آغازگر روز نو با حوادث نو است، بمب و آتش و گلوله، لالایی شبانهی کودکانشان گشته و به جای دریافت بوسههای دلنواز مادرانه و پدرانه، با زوزههای گرگهای آهنین که تحفهی فرهنگ و تمدن وحشیانهی قرن به اصطلاح شکوفایی عقل و علم میباشند، روبرو میشوند.
شعارهای تذهیبی حقوق بشر و ترویج هدفمند و یکجانبهی دموکراسی شرطی، نتیجهای جز اسارت انسانهای تشنهی دموکراسی در چنگال دیکتارتورها و کودتاچیان در بر نداشته است. راست گفتهاند که: «زمان بهترین داور است». گذر زمان، پوچ و ساختگی بودن دموکراسی به تعریف غرب را به اثبات رساند و روشنفکران شرقی غرب زده، که زمانی بلندگوی ایسمهای غرب و حقوق بشر آن بودند، شرمنده نمود.
مسئلهی مهم در این میان، تمرکز خشونت و فساد در بخشی از زمین، و رفاه و آسایش در بخش دیگر است. وضعیت موجود، این سؤال را در ذهن ایجاد میکند که: آیا تقسیم دنیا به دو قطب: «دارالنعمت» و «دارالمحنت»، اتفاقی است، یا طبق برنامه و طرح ویژه میباشد؟ درحالی که اروپائیان، آمریکائیها و سایرین، در اوج آرامش و رفاه بسر میبرند، در آفریقا و آسیا، خون و دود و آتش، خوراک سفرههایشان شده و درست در مقابل دیدگان متحیّر والدین، فرزندانشان میسوزند و تکه تکه میشوند. هر روز فرزندان بیشتری یتیم میشوند و منازل، مدارس، بیمارستانها و معابد، با خاک یکسان میگردند. گردانندهی این بازی کیست؟ و هدف از این بازی چیست؟
وضعیت موجود را میتوان به بازی شطرنج تشبیه کرد. با این مثال، حقایق پشت پرده، روشنتر میشوند. در بازی شطرنج، حریفی که تسلط کافی بر تاکتیکها و حیلههای بازی دارد، حرکات فعلی و چند حرکت بعدی را تشخیص داده و از این طریق میتواند اقدامات بعدی حریف خود را تخمین زده و فکر و نیت او را بخواند. وی، برای از بین بردن برخی از مهرههای کلیدی حریف خود، چند عدد از مهرههای خود را نیز قربانی میکند و با طرح و برنامهی از پیش تعیین شده، به جلو حرکت کرده و در نهایت رقیب خود را کیش و مات میکند. سرزمینهای اسلامی، در حقیقت از دست این بازی پیچیده، در رنج و عذاب است. توالی و فرکانس جنگ و درگیریها در خاورمیانه، درست بر اساس نیاز و برنامههای طراحان، صورت میگیرد. گاهی آتش افروزی می-کنند و هرگاه به نیات خود رسیدند، به نام حقوق بشر و دفاع از کرامت انسانی، آن آتش را موقتاً خاموش می-نمایند.
نباید فراموش کرد که، چشم طمع به منابع و ذخایر خاورمیانه، به قرنها قبل بر میگردد و از قراین چنین بر میآید که این بازی به این زودی به پایان نخواهد رسید. شعار «خاورمیانهی جدید» یا «نقشهی نو»، با ضرافت و دقت خاصی مطرح میشود و ریز برنامههای آن قدم به قدم در حال اجرا است. استعمار اقتصادی، سیاسی و فکری، در کمال خونسردی و آرامش، مهرههای صفحهی بازی شطرنج در خاورمیانه را به حرکت در میآورد و به سادگی و راحتی، بر رفتار و تصمیمات مردم بیسرپرست این قاره، میداندوانی میکند. احساسات، گرایشات، ضعفها و قوتهای مردم این منطقهی مصیبت دیده را به خوبی میدانند، و بر اساس همینشناختی که نتیجهی سالها مطالعه و تحقیقات شرقشناسان غربی است، گامهای ننگین را با اطمینان بر میدارند. همانطوری که در بازی شطرنج، ممکن است این شطرنج باز ماهر، چند مهرهی ناچیز را برای در هم شکستن مهرهای اصلی به رقیب خود تقدیم کند، به همین منوال، با اعطای برخی امتیازات محدود به برخی از گروهها و حاکمان سرزمینهای اسلامی و آسیایی، آنها را در خوشی موقتی فرو میبرند تا از سوی دیگر به اهداف کلان و بلند مدت دست یابند. این بازی، دو منفعت بزرگ برای طراحان به بار خواهد نشاند: ۱. به امتیازات عظیم مادی مانند نفت و ذخایر ارضی ارزان قیمت دست خواهند یافت و با فروش اسلحه به مهرههای بیخاصیت این سرزمین ها، از دست سلاحهای قدیمی خلاص شده و جدیدترین انواع آن را در انبارها و برای آیندهای دیگر ذخیره مینمایند. ۲. باورهای دینی قدرتمند مانند اسلام را دستخوش تغییر و تحول نموده و با خدشه دار کردن چهرهی دین، انزجار و تنفر عمومی را نسبت به ادیان توحیدی به ویژه اسلام، ایجاد خواهند کرد. همانطوری که آثار دین زدایی در میان مردمان این مرز و بوم هر روز بیشتر میشود. در نتیجهی این مبادلات و معاملات خبیث، تک قطبی بودن قدرت در جهان، کماکان باقی میماند.
علاوه بر تلاش مکرر طراحان فتنه و غارتگری برای چپاول دارایی و ارزشهای جهان سوم، عوامل داخلی نیز وجود دارند که به یغماگری و ایجاد فساد در ممالک آسیایی و آفریقایی سرعت میبخشد:
الف) حاکمیت: با دقت در سیستم و شیوهی حاکمیت حاکم بر ممالک آسیایی و آفریقایی، به ویژه کشورهای با اکثریت مسلمان، به وجود فاصلههای فاحش بین ارادهی ملی و رویکرد سیستمهای حکومتی، پی خواهیم برد. قدرتهای حاکم بر سرنوشت ممالک اسلامی، خشک، غیر منعطف و خود محور بوده و واگذاری قدرت به غیر خود را خودکشی قلمداد میکنند. از آنجایی که انتخابات در این ممالک، کم رنگ و یا تحت کنترل عدهی خاصی است، لذا انتقال قدرت به ندرت صورت میگیرد و رقابتهای سیاسی عملا ناکارآمد و عقیم میماند. دلیل اصلی این رویکرد، نگرش نادرست به جایگاه و وظایف حاکمان در کشور است. به این معنی که بیشترین توجه این نوع رهبران، بر حفظ اقتدار است که در نتیجه، سرمایهیهای ملی در دستان عدهای خاص متمرکز گردیده و رشد و نمو اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه به کندی صورت میگیرد. در چنین فضایی بسته و راکد، اعتماد ملی خدشه دار گشته و مشارکت مردمی در توسعهی ملی تضعیف میگردد. حاکمیت چند ده سالهی دول عربی و امثال آنها بر سرنوشت مردم، این واقعیت را به خوبی نشان میدهد. ترس از دست به دست شدن قدرت، که از تفکر دیکتاتوری و سلطنت طلبی نشأت میگیرد، فرهنگ سرکوب و مخالفزدایی را در پی داشته که در نهایت تجدد و تعالی الگوهای سیاسی نوین را فیلتر میکند. در برخی از این کشورها، برای زمین گیرکردن هر نوع اندیشهی آزادیخواه و دموکرات، از الگوی ماکیاولی بهره جسته و گرسنگی و فقر مادی و فکری را به هر طریق ممکن، در جامعه تزریق میکنند. زندگی در مملکتی با انواع خفقانهای سیاسی و فرهنگی و فکری، زمینهی نارضایتی عمومی را ایجاد میکند. از آنجایی که مجال اعتراض نیز از سوی قوای سرکوبگر وابسته به حاکمیت به مردم و روشنفکران و سیاستمداران داده نمیشود، لذا، کینه و نفرت نسبت به حاکمیت، همچون آتش زیر خاکستر باقی مانده تا در زمان مناسب، خودنمایی کرده و به اخگری خانمانسوز تبدیل شود. در این حالت، کافی است که غرب، یکی از مهرههای شطرنج خود را جابجا و یا وارد میدان کند. آن موقع است که حکومتها به وجود فاصلههای بین خود و مردم پی خواهند برد. انقلاب تونس، یک مثال رسا است. اعتراض یک دستفروش، به آغازی برای یک انقلاب تبدیل شد و همانطوریکه مشاهده کردیم، به سرعت، تمام کشور را در برگرفت.
دول طراح غربی نیز، با آگاهی از این شرایط، در وابسته کردن حاکمان اهمال ننموده و با اعطای امتیازاتی خانوادگی، گروهی و فرقهای، خواستار تداوم وضعیت موجود بوده تا از جور حاکمان به نفع خود بهره ببرند. حمایت پنهان آمریکا و آشکار اسرائیل از کودتای نظامی مصر، گویای این واقعیت است.
ب) سطح آگاهی عموم: گرچه انتظار تجزیه و تحلیل مسائل از عموم جامعه میتواند نادرست باشد، اما شعور متعارف عمومی و سطح آگاهی مطلوب، بسیار ضروری و حیاتی است. اگر جوامع نخواهد از قید بندهای حاکمان سلطه طلب رها شوند، تا به درجهای از خودآگاهی و آزادی فکری دست یابند، امکان هدایت و مدیریت ارادهی آن جوامع به سوی منافع گروه خاص بسی آسان خواهد بود. طبیعی است که رسانهها و بلندگوهای تبلیغاتی در دست حاکمان، نقش اساسی را در تعیین جهت گیری فکری عمومی ایفا میکنند. اما با برخورداری از قدرت استدلال آزاد، میتوان از قضاوتهای ساختگی و نادرست رها شد. متاسفانه، انسجام فکری و درک اجتماعی عمومی در کشورهای آسیایی و آفریقایی، یا سرکوب گردیده و یا به تحریف کشانده شده است. به همین دلیل است که غربیها، به راحتی با نمودها و الگوهای دینی بازی میکنند و بدون هیچ مانعی، اخلاق و اصول انسانی و دینی را با اجیر کردن مزدورانی مانند داعش (دولت اسلامی عراق و شام)، و تزریق سموم ضد اخلاقی و ضد انسانی در شعائر دینی، به قسم شیطان، مبنی بر منحرف کردن بندگان، جامهی عمل میپوشانند. حتی تعیین نام «دولت اسلامی» بر روی این گروه تروریستی، آن هم بعد از سقوط دولت اسلامی و دموکراتیک مصر، بدون هدف نیست. قریب به اکثر رسانههای مغرض، جنگ کنونی را جدال بین «دولت اسلامی» - دولتی وحشی، خونخوار، دشمن ناموس و امنیت! - و «تمدن غربی» - جبههی طرفدار حقوق بشر و حامی مظلومان! معرفی کرده و میخواهند به افکار عمومی بنمایانند که اسلام دین ترور، خشونت و تخریب است و ما (غربیها) ناجی و تنها پناهگاه انسانیت هستیم! آیا بریدن سر انسان، همراه با ذکر و نام خداوند! و به نام دفاع از دین، تجاوز به مال و ناموس مردم به نام دعوت به دین، انزجار عمومی از دین را در پی نخواهد داشت و بر این ادعای غرب صحه نخواهد گذاشت؟ چه چیزی سبب گردیده تا دولتی خونخوار به نام اسلام! جایگزین دولتی انسان پرور، دلسوز و برگرفته ار تفکر وسطیت دینی در مصر قرار گیرد؟ هدف از این ماسک سازی چه چیزی جز مبارزه با حقیقت دین میتواند باشد؟
این اولین بار نیست که جنایتهایی در سطح جهان به ویژه در خاورمیانه به نام اسلام صورت میگیرد. متاسفانه حتی بسیاری از مسلمین نیز، بر باد تبلیغات سوار شده و ناآگاهانه، به ارتباط این جنایات با اصول اسلامی باور داشته و یا به عمد در صدد ارتباط آن با اسلام بر میآیند. اگر اعتقاد و باور دینی در میان امت اسلام ریشه دار، آگاهانه و برگرفته از باوری تحقیقی میبود، افکار عمومی، به راحتی سره را از ناسره تشخیص داده و مانع از رشد و ظهور چنین حرکاتی ضد دینی میشدند. اما، اختلافات مذهبی به حدی در دایرهی امت اوج گرفته است که اجرای مانورهای سیاسی، برای ایجاد تنش و سوء استفادههای متعدد به راحتی قابل انجام است. به همین سبب، عجیب نخواهد بود که با وجود تضاد آشکار حرکات و رفتار داعش با اسلام و باورهای دینی، عدهای از مسلمین عراق و سایر کشورهای همجوار، با آغوش باز به استقبال آن رفته و با چشم پوشی از جنایات این گروه، دست یاری به سویش دراز کرده تا بر زخمهای تاریخی خود مرهمی هرچند سم آلود بمالند. میتوان گفت، غرب، با آگاهی از وجود کبر و کینههای مذهبی در میان فرزندان امت اسلامی، در این مرحله از بازی، نیازی به از دست دادن مهرههای خود نمیبیند. بلکه با مهرهی دشمن، به جنگ دشمن میرود و با بازوی فرزندان اسلام، تن نیرومند اسلام را بر زمین میکوبد. پدر که بمیرد، داراییاش به راحتی قابل تقسیم است.
ج) روشنفکران مقلّد: یکی دیگر از عواملی که صحنههای بازی شطرنج در این مناطق را برای شطرنج بازان حرفهای یهود و استعمار فکری غرب ممکن و آسان میسازد، به اصطلاح روشنفکرانی هستند که چندین سال است در سرنای ساخت غرب دمیده و تنها راه نجات از آفات جاری را پیروی کورکورانه از مدلهای حکومتی و اخلاقی غرب دانستهاند. این دسته از تحصیلکردگان مدرکزده، چشم بسته، الگوهایی را بر جوامع خود تحمیل میکنند که در خود دول غربی، به بن بست رسیده و غربیها خود به دنبال راه و مدل دیگری میگردند. موضوعی که افراد وارستهای مثل اقبال لاهوری، محمد عبدو، امام بنا و... سالها از این درد نالیده و مردم را از این مصیبت آگاه ساختهاند.
بعد از سرنگونی حکومت حسنی مبارک، و اعلام برگزاری انتخابات آزاد در مصر، شبکههای تبلیغاتی غرب و وابسته به آنها، اقدام به نوحه سرایی کرده و از وجود خطری به اسم دیکتاتوری اسلامی و ارتجاع دینی! به شدت اعلام خطر کرده و به قول خود، دموکراسی را در خطر دانستند. برای تایید ادعاهای خود از تجاربی سخن به میان آوردند که هیچ پایه و اساس منطقی و تاریخی نداشتند. انتخابات مردمی برگزار شد و با دموکراتیکترین شیوه، که مورد تایید اکثر محافل سیاسی بین المللی واقع شد، رئیس جمهور انتخاب گردید. اما شطرنج بازان غربی و یهودی، این انتخاب را بر نتافتند و با یک کودتای آشکار نظامی، زیباترین مدل دموکراسی را به گور فرستادند. این بار سکوتی معنادار و مرگ بار، رسانهها را فرا گرفت و عرق شرم و خجالت بر پیشانی روشنفکران بیفکر شرقی نمایان شد. دیگر از اظهار نظر این افراد خبری نشد. خیانت به دموکراسی در این کشور به قدری فجیع و آشکار بود که افراد سرشناسی مانند نوام چامسکی، نتوانستند آرام گیرند و با صدای رسا، مرگ دموکراسی را اعلام کردند.
سرعت پیروزی دولت اسلام گرای میانه رو در ترکیه، موجب ایجاد نگرانی و تشویش خاطر اربابان قدرتهای اقثصادی شد، که در نهایت تنها چاره را در تحریک نمودن احساسات دینی و ظاهرا روشنفکرانهی چهرهی سرشناسی مانند فتح الله گولن دانستند. آنها با تلاش برای ایجاد دولتی جانبی در کنار دولت منتخب مردمی، همه-ی توان خود را در گل آلود کردن فضای کشور بکار بستند، گرچه، ارتباط صادقانه و خادمانهی دولت با ملت، و هوشیاری سیاستمدرارن تُرک، مجال تداوم بازی را از سازمان قدرتمند اف بیآی گرفت، ولی نباید فراموش کرد که، خطر همواره در کمین است.
آنچه امروز در خاورمیانه شاهد آن هستیم، نتیجهی عملکرد نادرست سه عامل یاد شده، یعنی: حاکمیت مستبد، تحصیل کردگان مقلد و جهل عمومی است. خاورمیانهی امروز، بسان انبار باروتی است که برای انفجار، تنها یک جرقه کافی میباشد. عملیاتهای چرخش و گردشی گروههای تروریستی، که زشتترین جنایات را به نام دین، جهاد و دعوت، در جامعه مرتکب میشوند، و هدفی جز ایجاد انزجار از دین ندارند، جرقههایی هستند که به نظر من با هر آنچه تاکنون رخ داده، متفاوت است. این حرکات، پیش از آنکه صرفاً اعمالی گروهی و مسلحانه باشند، پروسهها و برنامههایی هستند که از پشت پرده تقویت میشوند. قدرت و بُرد این گروهها، نه در مسلح بودن آنهاست، بلکه در اجیر کردن اعتقادات مذهبی و احساسات ضد حاکمیتی میباشد. طراحان و شطرنج بازان استعمار نو، با وقوف بر نارضایتی عمومی، اختلافات مذهبی، قومی و قبیلهایی، و همزمان، با تسلط بر اعتقادات مذهبی، تشدید و تحریک آن، شمشیر دولبهای را ساختند، تا هم کمر دین را قطع کند و هم سر از تن شعور ملی جدا نماید.
برای ایجاد سدّ مستحکم در مقابل چنین سیل مخرب، به وجود حاکمیتی عادل و مردمی، روشنفکرانی آگاه، خود جوش و برخاسته از درد و آلام مردم، و شعور بالای جمعی همراه با شناخت و برخوردار از عقلانیت، نیاز است. تنها در صورت همراهی و همگامی دولت، ملت و نخبگان است که میتوان دژهای نفوذ ناپذیر در مقابل هر نوع تهدیدات سیاسی، دینی و جغرافیایی را ایجاد کرد. در این میان، نقش دولتها، با عنایت به در دست داشتن طیف وسیع قدرت، از سایر اقشار و احزاب برجستهتر است. در صورت عدم قبول واقعیت موجود، و فراموش کردن هدف و غایت بازی، ابتدا مهرههای کلیدی کشوری (دولت)، و سپس شاه (دین)، مات، محصور و مبهوت خواهند شد. در یک کلام، علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد.
نظرات
کمال
27 مرداد 1393 - 05:03خداوند بانیان داعش را از صحنه روزگار محو فرماید. ان شاء الله
بدوننام
28 مرداد 1393 - 11:03اين مصداق بارز فتنه ي دين عليه دين است.وتصديق كننده ي اين جمله كه تاريخ تكرار مي شود ودر حقيقت اين تكرار ماجراي مسجد ضرار است.اين ازنشانه هاي سقوط انسان به قهقراست همانطور كه خداوند مي فرمايند:ثم رددناه اسفل السافلين(سوره ي تين)..ديگر وقت آن رسيده كه ما مسلمانان سراز لاك تعصب و عصر حجري خود بيرون بياوريم وجواب اين همه تلنگري را كه امروز به ما زده مي شود را بدهيم.تاكي ميخواهيم ساكن وساكت بمانيم،تا كي بايد ترسمان اين جمله باشدكه مگر قصد تعرض به مارا دارند.اكنون زمان بيداري است تاكي ميخواهيم نبش قبر گذشتگان كنيم كه حق با چه كسي بود؟وناخواسته به اين آتشي كه در جامعه ي اسلامي افتاده دامن بزنيم.ترس من از روزي است كه همه پشيمان از خواب اصحاب كهفيمان پوتين هاي سربازان دشمن را واكس بزنيم وزيرلب بگوييم خودم كردم كه لعنت برخودم باد.برخيزيد و زنگار اين فتنه را كه متولد اي عصر نيست وبلكه فرزند قرنها قبل مي باشد را ازچهره يمان بزداييد كه زمان را براي ما توقفي نيست ونسيان نمان مارا به انتهاي پرتگاهي كه دربالاي آن ايستاده ايم و به آنان كه درآن سقوط كرده اند مي خنديم خواهد انداخت..
بدوننام
30 مرداد 1393 - 07:51ضرب المثلی در کردی هست به این مضمون که پ.سدگی درخت از کرم های داخل آن است. به مفهوم که اسلام فقط بوسیله ی مسلمین ضعیف خواهد شد. داعش کرمی و انگلی است که به درخت اسلام نفوذ کرده تا ریشه ی آن را خشک کند.