زندگی و زمانه محمد مصدق در گفتوگو با فرهاد دیبا
دنبال منافع مردم عادی بود
محسن آزموده
محمد مصدق (1345-1261) سیاستمدار سرشناس ایرانی، یكی از بحثبرانگیزترین و جنجالیترین چهرههای سیاسی تاریخ معاصر ایران است. در طول بیش از پنجاه سالی كه از زمان درگذشت رهبر نهضت ملی كردن صنعت نفت میگذرد، موافقان و مخالفان بحث و گفتوگوهای فراوانی درباره او و عملكردش طرح كردهاند و كارنامه سیاسی او را از جنبههای گوناگون مورد نقد و ارزیابی قرار دادهاند. مصدق در سالهای اخیر هم همسو با تغییر مناسبات سیاسی در جامعه ایران، در معرض داوریهای متفاوت قرار گرفته. منتقدان او را پوپولیستی عوامفریب و استبدادخواه، دلبسته قجرها و كینهدار نسبت به پهلویها، ناآگاه به سیاست و درگیر توهم توطئه معرفی میكنند كه آگاهانه و عامدانه یا نادانسته و ناخواسته، تصمیمهای غلطی در ریلگذاری اقتصاد سیاسی ایران گذاشت، موافقان او را قهرمانی ملی و مخالف سر سخت استبداد و استعمار میخوانند، سیاستمداری پاكدست و شریف كه تا پایان عمر با هیچكس بر سر آزادی و استقلال وطنش معامله نكرد و تا پای جان برای مردم كشورش مبارزه كرد.
فرهاد دیبا برادرزاده دكتر مصدق، دانشآموخته دانشگاه آكسفورد و مدیر كنونی بنیاد مصدق در ژنو، نویسنده یكی از نخستین سرگذشتهای سیاسی محمد مصدق است. او كتاب حاضر را قریب به 40 سال پیش نوشته است. كتاب او امسال با ترجمه شیرین كریمی، به همراه كتاب دیگری از شیرین كریمی با عنوان مصدق 1299: روایتی تاریخی از والیگری محمد مصدق در ایالت فارس به همت نشر نی منتشر شده است. به این مناسبت و به دلیل نزدیكی به 29 اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت به رهبری دكتر مصدق، با او گفتوگویی صورت دادیم، شیرین كریمی این گفتوگو را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه كرد. حاصل این گفتوگو به شرح زیر است:
ابتدا بفرمایید اساسا چرا و با چه انگیزهای دست به نگارش كتابی راجع به محمد مصدق زدید؟ آیا انگیزههای شخصی و خانوادگی در این زمینه دخیل بود یا علت یا علل دیگری داشت؟
من در شركت تجارتی پدرم كار میكردم، در اواسط دهه 1970 م. / 1350 ش. با دوستم حبیب لاجوردی به این نتیجه رسیدیم كه باید بیشتر تحصیل كنیم. بنابراین با هم به دانشگاه آكسفورد رفتیم، جایی كه بیست سال پیش از آن دانشجوی دوره لیسانس بودم، در آكسفورد در مقطع دكترا ثبتنام كردیم. در این دوره من زندگی سیاسی دكتر مصدق را به عنوان موضوع پایاننامه دكترای خود انتخاب كردم، در آن زمان در ایران این موضوع تابو بود. در مدارس پرداختن به زندگی و دوران فعالیت او ممنوع بود، محمدرضاشاه پهلوی این كار را قدغن كرده بود. بنابراین لازم دانستم زندگی محمد مصدق را در تاریخ ثبت كنم. یكی از وظایف وابسته مطبوعاتی سفارت ایران در لندن این بود كه بداند دانشجویان ایرانی در انگلستان درباره چه موضوعاتی پژوهش و مطالعه میكنند. وقتی از موضوع پایاننامه من مطلع شدند، گزارشی برای ساواك ارسال شد. در سفری كه به تهران داشتم، با من تماس گرفتند و از من خواستند توضیح بدهم چرا این موضوع را برای تحقیقم انتخاب كردهام. البته وقتی در ایران وضعیت انقلابی شروع شد دیگر كاری به این امور نداشتند و موانع دیگری برای كارم ایجاد نشد.
منابع و اسناد، جزو اصلیترین و اولیترین مواد كار یك مورخ است. شما برای نگارش كتاب خود، به چه منابع و مداركی استناد كردید؟
در مورد منابع چندین ماه مشغول جستوجو در آرشیوهای وزارت خارجه بریتانیا بودم. همچنین به آرشیو ملی ایالاتمتحده رجوع كردم و مدت زمانی نیز در كتابخانههای ترومن و آیزنهاور اسناد و مدارك موجود را بررسی كردم. ارجاعات به این اسناد در جای جای كتاب من صورت گرفته است. به علاوه، من از خدماتی كه بهواسطه قانون دسترسی آزاد به اطلاعات در ایالاتمتحده بود، استفاده كردم كه كمتر از 9 سال قبل از آن تصویب شده بود و در نتیجه توانستم اسنادی را ببینم كه پیش از آن هیچ مورخی آنها را ندیده بود. علاوه بر اینها، من با تمام اشخاصی كه نقش مهمی در سرگذشت سیاسی دكتر مصدق داشتند گفتوگو كردم، از جمله آورل هریمن، كرِمیت روزولت، لُوی هندرسون و دیگران كه نامشان در كتاب آمده است.
كتاب شما رویكردی كاملا همدلانه و مثبت نسبت به دكتر مصدق دارد و كمتر در آن نقد یا انتقادی به او وارد آمده. چقدر فكر میكنید نسبت خانوادگی در این زمینه تاثیر داشته است؟
ارتباط خویشاوندی من با محمد مصدق به من بینشی نسبت به او داده است، در مورد ویژگیهای شخصیتی او در كتاب نوشتهام، اما او هرگز با من بحث سیاسی نمیكرد. بنابراین هر نوع داوری سیاسی در كتابم نوشته شده، برآمده از اسناد و حقایقی است كه به آن دست یافتم.
به نظر شما آیا انتقادی به عملكرد دكتر مصدق وارد است؟ و اگر هست، این نقد چیست؟
بله، مصدق نگاهی توام با حسننیت به ایالاتمتحده امریكا داشت، در دولت ترومن و با وجود سفیر گریدی در ایران، این تفسیر كه خط مشی سیاسی امریكا پیش آوردنِ دست یاری به سوی كشورهای بیطرف و دموكراتیك است، تفسیری توجیهناپذیر بود.
از زمان انتشار كتاب شما به زبان انگلیسی نزدیك به 40 سال میگذرد، در طول این چهار دهه اسناد و مدارك فراوانی از وقایع مربوط به نهضت ملی و كودتای 28 مرداد منتشر شده است. این اسناد و مدارك جدید، چه تاثیر یا اثری بر نگاه شما داشته است؟ به عبارت دیگر، آیا اگر امروز میخواستید كتابی درباره دكتر مصدق بنویسید، نتیجه همین میشد؟
مسلّم است كسی كه امروز بخواهد كتابی مانند این بنویسد از مزیت دسترسی به انبوه اطلاعات جدید، بهخصوص در مورد 28 مرداد، بهرهمند میگردد، كتابهای زیادی هم با بهرهمندی از اسناد منتشرشده نوشته شده است. اما پایانبندی همه یكی است، همه به تبانی امریكاییها با انگلیسیها و به كارگیری عواملشان در ایران برای سرنگونی یك دولت قانونی ختم میشوند. اتفاقی كه در این چهل سال روی داده است این است كه اسامی و جزییات بیشتری مشخص شده است، همچنین كتابهایی منتشر شده است كه، علیرغم تمام واقعیتها، دخالت خارجی را در كودتای 28 مرداد انكار میكنند و اتفاقی كه در این روز افتاد را به قیامی مردمی به نفع شاه تعبیر میكنند.
امروز بسیاری با نظر به پیامدهای ملی كردن صنعت نفت، اقدام مصدق و یارانش را اگر چه خیرخواهانه اما اشتباه ارزیابی میكنند. نظر شما در این مورد چیست؟
خواستن بهترینها برای كشور خود چگونه میتواند اشتباه باشد؟ ایران نه تنها از طریق نفت خود تحت كنترل بریتانیا بود، بلكه درآمد حاصل از نفت برای ایران نیز بسیار رقتانگیز بود. نفت منبع اصلی درآمد ایران بود و مصدق خواهان سهم عادلانه ایران از آن برای بهبود زندگی مردم بود.
بسیاری دیگر معتقدند كه مخالفت مصدق با سلطنت اشتباه بود و او در مورد نقش بریتانیاییها اغراق میكرد و در این زمینه آگاهانه یا ناخواسته، بازی حزب توده را خورد، نظر شما در این مورد چیست؟
مصدق در جبهههای بسیاری میجنگید، او هم مخالف رفتارِ شاه بود، هم مخالف حزب توده. سالها پیش از آنكه نخستوزیر شود حزب توده هم در روزنامهها و هم در مجلس به او حمله میكرد. اتحاد جماهیر شوروی به مصدق به چشم اشرافزادهای مخالف اندیشههای كمونیستی نگاه میكرد.
عدهای دیگر از منتقدان مصدق او را پوپولیست خطاب میكنند و میگویند او با اقداماتی چون درخواست اختیارات فراقانونی و انحلال مجلس و رفتن میان مردم، در واقع سازوكارهای مشخص سیاسی را زیر پا گذاشت و در واقع خودش زمینهساز سقوط خودش شد. نظر شما در این مورد چیست؟
بله، اگر معنای اصلی كلمه «پوپولیست» را بپذیرید، میتوانید او را پوپولیست بنامید. یعنی فردی كه در پی نمایندگی منافع مردم عادی است. باید درنظر بگیریم كه در طول دوران تصدی وی هر مانعی بر سر راهش ایجاد میشد، او ناگزیر بود بر شاه كه در جناح مخالفش قرار داشت، بر طرفداران شاه، بر حزب توده، بر دسیسههای بریتانیا و بر رگبار توهینهایی كه از طریق جراید به سمت او میبارید و خود او به آنها آزادی بیان و قلم كامل داده بود، فائق آید. با همه اینها، مصدق یك مشروطهخواهِ حامی مجلس بود كه ایدههای دموكراسیخواهانهاش در دوران تحصیلش در سوییس شكل گرفت.
امروز در نتیجه تحولات سیاسی گفتمان سلطنتطلبی از نو طرفدارانی پیدا كرده است، بسیاری بار دیگر به همان شعار قدیمی سلطنتطلبها بازگشتهاند كه 28 مرداد را كودتا نمیخوانند و میگویند در واقع این مصدق بود كه كودتا كرد و كاری كه شاه كرد، قیامی ملی با حمایت مردمی بود. به نظر شما چرا این گفتارها بار دیگر اینچنین طرفدار پیدا كرده و پاسخ شما به این مدعیان چیست؟
شاه نمیتوانست فردی را تحمل كند كه بیشتر از خودش نزد مردم محبوبیت دارد. بنابراین این روایت ساخته شد كه مردم كودتای 28 مرداد را برای نشان دادن عشق خود به پادشاهشان انجام دادهاند. در مقابل این روایت باید واقعیتهای دیگر و متضاد را ببینید. در رُم، شاه به ملكه ثریا گفته بود میترسد كه اگر به ایران برگردد او را ترور كنند. او با هواپیمای دربستی كه از طرف سازمان سیا اجاره شده بود از رُم به بغداد پرواز كرد و هواپیمای بیچكرافت خود را، كه با آن از ایران فرار كرده بود، با خود آورد و به تهران بازگشت. وقتی هواپیمای حامل شاه در فرودگاه تهران به زمین نشست، برخلاف معمول كه مردم به استقبال شاه میرفتند، تنها فردی كه اجازه یافت به شاه نزدیك شود چاقوكش معروف، شعبان جعفری بود. در یك فیلم مستند خبری این صحنه به خوبی دیده میشود؛ شاه باعجله از پلكان هواپیما پایین میآید و روی صندلی عقب اتومبیلی مینشیند كه دمِ پلكان هواپیما توقف كرده است، شعبان جعفری به شیشههای بالاآمده و دودی اتومبیل ضربهای میزند ولی راننده سریع حركت میكند، پشت اتومبیل گرد و خاكی بلند میشود و شعبان جعفری در آن گرد و خاك دنبال اتومبیل میدود. دو روز بعد یك رژه پیروزی از سوی افرادی اجیرشده و پرچم به دست به نمایش درآمد. گذشته از اسناد گوناگونی كه تا امروز افشا شده است، باید این واقعیتهای تاریخی را دید و بعد استدلال كرد كه آیا 28 مرداد كودتا علیه یك دولت قانونی بود یا قیام مردمی برای طرفداری از شاه.
شما مدیر بنیاد مصدق در ژنو هستید. كار این بنیاد چیست؟ چه برنامههایی را دنبال میكنید و تاكنون در این بنیاد چه كارهایی در جهت شناساندن، نقد و ارزیابی كارنامه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی دكتر مصدق صورت گرفته است؟
بنیاد مصدق در سال 2000 میلادی در كاروژ ژنو آغاز به كار كرد. هدف ما در این بنیاد شناخت عمیق ایران و فرهنگ، تاریخ، ادیان و موقعیت جغرافیایی-سیاسی ایران است. در راستای همین هدف گردهماییهای مختلف برگزار میگردد و در این بنیاد یك كتابخانه ایرانشناسی تاسیس شده است كه كتابهای بسیاری را در اختیار عموم قرار میدهد. به تازگی قراردادی مشاركتی با دانشگاه ژنو امضا كردهایم كه طبق آن كرسی مطالعات ایرانیان در این دانشگاه آغاز به كار میكند. به علاوه، به هر كس كه بخواهد زبان فارسی آموزش میدهیم، نشستهایی با موضوعات مختلف در حوزه فرهنگ ایران برگزار میكنیم و با اهدای جایزه هر دو سال به نام مصدق برای بهترین آثار پژوهشی، چه در قالب كتاب، چه فیلم، چه هنر و غیره، مشوق انجام این نوع تحقیقات هستیم.
در پایان میخواستم سوالی شخصیتر از خودتان بپرسم. شما امروز تقریبا هم سن و سال دكتر مصدق در سالهای پختگی او هستید و احتمالا از چشماندازی عمیقتر و جامعتر میتوانید او و زمانه او را مورد ارزیابی قرار دهید. اگر ممكن است احساس امروز خودتان نسبت به دكتر مصدق و زمانه او را بفرمایید و بگویید امروز نسبت به عموی مشهورتان چطور میاندیشید؟
امروز در دوران سالمندیام، احساس من آمیزهای از اندوه و افتخار است. اندوهگینم كه میبینم ایران به چیزی كه شایسته مردمانش است و مصدق برای این مردم میخواست، دست نیافته است و افتخار میكنم كه هنوز مصدق در جایگاه یك مرجع بینالمللی برای ایرانی دموكراتیك باقی مانده است.
نظرات
دلسوز
29 اسفند 1402 - 11:02درسهايي از تاريخ و روز ملي شدن صنعت نفت اما اين بحران در برابر بحران زيرساختي، كمبود آب يا بهتر بگوييم خشكسالي ناشي از تغييرات اقليمي است كه جان زمين كشور ما را در هم پيچيده و هر آن بر بروز فاجعه به ما هشدار ميدهد. ازسويي فرونشست زمين كه كشور ما مقام دوم جهاني را دارد و گسلهاي فعال و نيمه فعال و جمعيت ساكن روي اين گسلها در كنار ضعف مديريت آب و چرخيدن مدار مديريت آب بر همان روشهاي ماقبل مدرن و اصرار بر تداوم آن؛ جديترين بحران امروز كشور است كه اگر حل نشود ادامه زندگي را با دشواري روبهرو ميكند. آلودگي هوا نيز كه ابربحران كشور ماست كه نسبت به ديگر بحرانها در رقابت تنگاتنگ با آنها براي كسب رتبه نخست در بحرانهاي كشور قرار گرفته است؛ اما حل اين مساله هم، نه دست دشمن است نه دست دشمن دوستان، بلكه دست ما است كه حل نميشود و تبديل به بحراني فراگير براي همه شهرها شده است؛ راهحلهاي آن نيز از سوي تجارب جهاني قابل جستوجو است و امري نيست كه فقط ايران مبتلا به آن شده باشد. اما بيتوجهي به آن و ناديدهانگاري منافع ملي مبتني بر سلامت منجر به اين بحران بزرگ شده كه هر روز عميقتر ميگردد. بحران بعدي ما بحران مهاجرت است؛ فرهيختگان، جوانان، فرزندان و صاحبان حرف و مهارت عزم مهاجرت كرده يا ميكنند و هيچ تداركي براي آن وجود ندارد و روزي چشم باز ميكنيم كه با خلأ نيروي انساني ماهر و صاحبنظر روبهرو ميشويم و با حسرت مينگريم كه، هزينههاي هنگفت تربيت نيروي انساني را به باد دادهايم. اين بحرانها سرچشمه بيروني و دشمن نابهكار و... ندارد، اينها امري دروني است كه به دليل عدم توجه به نياز ملي و منافع ملي دستخوش خواستهاي گروهي و فردي شده و بر هم تلنبارگرديده است و براي حل اين بحران كه جمعيتي نزديك 10 ميليون را شامل ميشود تدارك رفتارهاي تنبيهي ديدهايم و به پليس و حراست دانشگاه و... توسل جستهايم درحالي كه مساله فرهنگي-اقتصادي است كه بايد حل شود نه ضابطه قانون و مجرميت.... بحران بعد كه نيازمند عزم ملي و گفتوگوي جمعي مردمان است بحران نبود گفتوگو و نداشتن ظرفيت شنيدن و عدم توان براي جستوجوي راهحل از سوي بخشي از جامعه است كه يقينا با درسي كه از 29 اسفند آموختيم ناكارآمدي اجتماعي در پذيرش تفاوتها و باور تفاوتها و تفاهم براي حل مسائل مشترك با پذيرش تفاوتها است. تفاوتهاي نسلي و تغييرات اجتماعي برگرفته از تحولات انقلاب ارتباطي امري نيست كه آن را ناديده بگيريم و تصور كنيم كه با نديدن مساله حل ميشود يا با بيتوجهي مسالهاي وجود ندارد. اين تفاوتها وجود دارد و اين خواستها سبك ديگري از زندگي را تدارك ميبيند كه شايد پيش از اين ديده نشده بود، اما اين مهم مورد پذيرش بخشي از خانوادهها و قسمتي از جامعه است، پس مسالهاي هست. با پذيرش مساله؛ ميتوان سوالاتي طرح كرد و مورد بررسي قرار داد و نسبت به حل آن تلاش را آغاز كرد. آنچه طرح شد، تنها بخشي از بحرانهاي بزرگ يا به عبارتي ابربحران در كشور بود كه ميتوان آنها را با كمك و تلاش مشترك برمبناي حل مساله فارغ از تفاوتها حل كرد. شبيه آنچه مصدق و گروههاي فكري آن زمان براي رسيدن به ملي شدن صنعت نفت انجام دادند و اين مهم را به عنوان برگ زرين تاريخ اقتصادي و سياسي و فرهنگي ايران به نمايش گذاشتند. در نهايت بايد بر اين مهم دقت كنيم. كشور ما بحرانهاي متعددي را طي كرده و پيش رو دارد؛ اما بايد بپذيريم كه در منطقهاي زندگي ميكنيم كه كمآبي و بيآبي و تنش آبي براي ما و همسايگان امري جدي است، بايد بپذيريم كه حقآبه هيرمند و... هنوز تحقق پيدا نكرده؛ بايد بپذيريم سرچشمههاي بسياري از رودخانهها و حتي درياچهها نظير خزر دراختيار ما نيست، آنگونه كه شاهد كاهش وسعت خزر نيز هستيم، پس با اين نگاه براي حل مشكلات كشور گام برداريم و پيش از هر چيز آشتي ملي و تفاهم ملي را كليد بزنيم و اين مهيا نميشود مگر آنكه مديريت سياسي كشور به اين باور برسد كه گفتوگوي ملي و آشتي ملي تنها راهكار حل مسائل كشور است.
محسن آزموده
29 اسفند 1402 - 11:03كوتاه درباره كتاب مصدق 1299 محمد مصدق در 38 سالگي يعني از مهرماه 1299 تا اوايل فروردين 1300 والي ايالت فارس بود. عمده تحقيقات و پژوهشها و تكنگاريها درباره اين سياستمدار بحثبرانگيز به سالهاي جنبش ملي كردن صنعت نفت و دوران جنجالي نخست وزيري از ارديبهشت 1330 تا كودتاي 28 مرداد 1332 اختصاص يافته و كمتر درباره عملكرد سياسي او در دورههاي پيشين بحث شده است. شيرين كريمي، پژوهشگر و مترجم كتاب «مصدق 1299» را درباره اين برهه از حيات سياسي مصدق نوشته است، سي سال پيش از آنكه او شهرتي جهاني بيابد. او در اين كتاب با تكيه بر سندها، كتابها، مقالات، روزنامهها، فيلمها، عكسها و صداهاي موجود روايتي تاريخي از واليگري محمد مصدق در ايالت فارس ارايه كرده است. كتاب از دو فصل عمده تشكيل شده است: راههايي كه به شيراز ختم شد و شيراز. فصل اول 23 بخش دارد كه در آن جزييات شرايط اجتماعي و سياسي و فرهنگي ايران، ايالت فارس، شهر شيراز و واليان پيشين و متنفذان آن معرفي شده است. فصل دوم هم 32 فصل دارد كه در آنها ضمن ارايه اطلاعاتي جامع و خواندني درباره شيراز و شرايط سياسي و اجتماعي آن، مجموعه عملكرد مصدق در اين شهر با استفاده از منابع مذكور شرح داده ميشود. كتاب چنانكه نويسنده تاكيد كرده، به شيوه آثار دانشگاهي و تحقيقاتي نوشته نشده، اما هيچ كلمهاي در آن بر آمده از حدس و خيال نيست. خواننده با مطالعه اين كتاب تصويري جامع و در عين حال زنده از ايران و شيراز در سالهاي پاياني سده نوزدهم به دست ميآورد، سالهايي سرنوشتساز كه ايرانيان بعد از تجربه مشروطه، در حال پوست انداختن و ورود به گردونه تجدد بودند.