حضور افغانها در روز سیزدهبهدر در پارک کوهستانی صفه اصفهان ممنوع است و با همکاری نیروهای این کمیته، پلیس امنیت و ادارهی اماکن از ورود آنها جلوگیری میشود. (سایت خبری شهرداری اصفهان نقل از مسئول كميتهی انتظامي ستاد تسهيلات سفر این شهر).
1. این خبر با مخالفت و انعکاس گسترده رسانههای مستقل و اپوزیسیون جمهوری اسلامی مواجه شده، اما هرچه جستجو نمودم تا لحظهی نگارش این تحلیل، نقد و اعتراضی نسبت به این تصمیم مسئولان در رسانههای رسمی و مدافع نظام نیافتم.
2. عموم شهروندان و گروههای مختلف مردمی نسبت به این تصمیم و رفتار غیرانسانی عکسالعمل منفی نشان دادهاند، حتی بازدیدکنندگان و خوانندگان سایتهای محافظهکار که معمولاً هوادار این جناح سیاسیاند هم اعتراض شدید خود را در بخش نظرات اعلام نمودهاند. این قضیه نشاندهندهی اختلاف دیدگاه بین عرصهی رسمی و سپهر عمومی است.
3. خوشبختانه شاهد وقوع بعضی تغییرات مثبت فرهنگی و فکری در سطح جامعه هستیم. ما ایرانیها برخلاف گذشته دیگر چندان برای همدیگر نوشابه باز نمیکنیم. استاد بهنود میگفت ما شدیداً ناسیونالیست هستیم و چنانچه کسی این حس را نوازش کند بهراحتی میتواند از آن بهرهبرداری کند. منظورش این بود که سردمداران بسیاری بر این موج سوار گشته و قرنها بر این سرزمین حکم راندهاند. حکومتهای صفوی، افشاریه و پهلوی نمونههای بارز آنها هستند. مسئولان ذیربط در اصفهان نیز لابد پنداشتهاند که این تصمیم خوشایند مردم اصفهان خواهد بود. وقتی کار فرهنگ را به غیر اهلش میسپارند همین است دیگر! توجه نکردهاند که فرهنگ و افکار مردم و این درحال تغییر و تعدیل است. دیگر شوهای تبلیغاتی سلطنتطلبان و پانایرانیستهای خارجنشین برای تحریک حس وطندوستی مردم به نیت سوء استفاده سیاسی از آن کارساز نیست یا تاکتیک تبلیغاتی رییسجمهور در تمجید غلوآمیز از شخصیت محبوب ایرانیان، «ابوالقاسم فردوسی» در تاجیکستان مورد استقبال مردم واقع نمیشود.
4. این تغییرات فرهنگی در بعضی مواقع بر رفتار مسئولان نیز تأثیرگذار شده است. نمونههای بسیاری را میتوان ذکر نمود. شبیه قضیهی اصفهان به یاد دارم که 7 سال پیش، پس از افتتاح مسجد بزرگ اهل سنت در شیراز، مسئولان از هیأت امنای مسجد خواستند که مانع ورود نمازگزاران افغانی شوند و ریشسفیدان ما هم مصرانه خواهان اجرای این دستور بودند. تعدادی از بزرگترهای افغانیها را به جلسهای دعوت کردند و از آنان خواستند که دیگر برای نماز جماعت، تراویح و جمعه به اینجا نیایند. ماه مبارک رمضان بود. بعد از نماز تراویح داشتیم از مسجد خارج میشدیم که دیدم تعدادی از برادران افغانی از دفتر هیأت امنا و امام جمعه خارج شدند. حس خبرنگاری قلقلکم داد و رفتم جریان جلسه را پرسیدم. با ناراحتی قضیه را گفتند. بیچارهها در اینطور مواقع چارهای جز سکوت ندارند، حتی از درخواست حمایت هم شرم و خوف داشتند. دانستیم اگر سکوت کنیم تصمیمشان را عملی خواهند کرد و این ننگ تا ابد بر پیشانیمان خواهد ماند. ماجرا را به مردم گفتیم. پیر و جوان به این تصمیم غیراسلامی و غیرانسانی اعتراض نمودند. از یاد نمیبرم شمسالدین افغانی را که مردانه ایستاد و با لهجهی دریاش گفت: «سرم بزنند مه میه(من میام) این خانهی من است». راست میگفت که مسجد به مردان شب، آباد است. شنیده بود ندای شاعر سالک را: «يا رجال الليل جدوا / رب صوت لايرد / ما يقــوم الليل إلا / من له عزم وجـد». قبل از شفق منتظر کلیددارمان حاجی ابراهیم میشد تا نمازگزاران سر برسند و سر به آستان جانان ساییده و فاتحهای نیز نثار روح بانی و واقف مسجد حسنین نمایند. نتیجه این شد که هیأت امنا و مسئولان کوتاه آمدند. دستشان هم درد نکند.
نمونهی دیگر اعتراض بعضی از مسئولان و شخصیتهای علمی و مذهبی حامی جناح راست، مانند رسول جعفریان و ناصر مکارم شیرازی نسبت به سخنان احمدینژاد در تاجیکستان است.
به احتمال زیاد در چند روز آینده مقامات رسمی نسبت به تصمیم مسئولان اصفهانی نیز اعتراض و آنان را وادار به عذرخواهی خواهند نمود. شاید هم زمانی که شما مشغول مطالعهی این نوشتار هستید، این کار را کرده باشند. دست آنان هم درد نکند، اگر چنین باشد!
5. آخرین حکایت این دفتر، مهمترین آن نیز است. دعوا نداریم که حرف آخر را اول بزنیم. وجدان عمومی جریحهدار شده و بهحق نگران بازتاب این تصمیم نابخردانه در خارج از مرزها بهخصوص در میان همزبابان و همکیشان افغانی است. جهانیان و افغانها بهخصوص در مورد ما چه فکر خواهند کرد و چه عکسالعملی نشان خواهند داد؟ آیا افغانها خشم خواهند گرفت؟ بعید میدانم این دفعه، چنین شود. اگر نبود عکسالعمل بجا و مثبت جوانان ایرانی (بهخصوص در فضای مجازی سایتها و وبلاگها و شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، تویتر و غیره)، یقیناً برداشت آنان چیزی دیگری میبود. همدردی ما خشم آنان را فروکاست. آگاهی و بیداری ملتها همیشه به داد خودشان و مملکت و حتی حکومتها رسیده است. حضور و شعور ما، چهرهای لایق از ما به جهان معرفی نموده است و اصغر آقای فرهادی گل سبدمان در این کارزار فرهنگی است. از خواجهی شیراز «مروت با دوستان و مدارا با دشمنان»، از خاتمی «گفتگوی تمدنها»، از دولتآبادی تنفر از «مرگ بر» و از مجیدی قصهی عشق جوان ایرانی به «باران» دختر افغانی آموخته است این نسل! ناامید نیستیم. از دوردست سوسوی نوری میبینم!
نظرات
جلیل بهرامی نیا
15 فروردین 1391 - 04:41ضمن تشکر از جناب سلیمی پور،به راستی خبر دل آزاری بود!بوی تحقیر ونخوت فروشی آن،سبب گرفتگی جان و ملولی روان بود! روزگار سختی است ... و زندگی بدون کراوات سخت ترش کرده است! البته حقشان بود... مگر به آبهای ما تجاوز کرده و حریم دریایی ما را شکسته بودند که کت و شلوار نثارشان شود و رسماً بدرقه شوند! دریغا... آنجا که باید حشمت و صلابت نشان دهیم به نام حلم در دام مجامله می افتیم و آن جاکه باید مهر و گذشت بورزیم، تحقیرورزی می کنیم و بر افتادگان پای می زنیم! سوئدی های کافر،که از شیطان می آموزند و ملامتی بر آنان نیست،وقتی مشاهده کردند که برخی مهاجران آلبانیایی و صرب،وسایل بازی موقتا رهاشده در میان کوچه ها را می دزدند،مردم محله را جمع کردند و گفتند:مبادا تصور کنید این مهاجران دزدند؛خیر،در مملکت اینان مرسوم بوده که خانواده ها وقتی می خواسته اند اثاث خانه را از وسایل زیادی تصفیه کنند،زیادی ها را داخل کوچه می گذاشته اند تا نیازمندان آنها را بردارند؛اکنون آنان گمان کرده اند کشور ما نیز چنین است! از آن طرف به مهاجران نیز تذکر دادندهر وسیله ای را که می خواهند می توانند به مأموران بخش اجتماعی شهرداری سفارش دهند و لازم نیست روش دیگری پیش گیرند...! فاعتبروا یا اولی الابصار !
شكيب
19 فروردین 1391 - 06:46سلام . استاد بهرامی نیا یعنی درود بر شرف سوئدها کافر که از مسلمانان بهتر هستند و یعنی اینکه تعالیم کفر از اسلام بهتر است . یقینا منظور شما این نبوده است ولی خواهشن در نوشته هایتان بیشتر دقت کنید و ناآگاهانه به تعالیم اسلام حمله نکنید و کارهای خوب دیگران را بزرگ نکنید.
مهرزاد حاجیآبادی
15 فروردین 1391 - 06:45دوست عزیزم جناب سلیمیپور بابت نگارش این مقاله و احساس مسئولیت در قبال برادران همکیش و هممذهب افغانی احساس مسئولیت نمودهاید، کمال تشکر را دارم. هرچند متأسفانه در کشوری که شما ساکن هستید نیز نسبت به مهاجران تبعیض روا داشته میشود و یک شهروند مالزیایی با شما مهاجر، دارای حقوق یکسان نیستید. بههرحال ممنون از شما و از سایت وزین اصلاح که بدین مهم پرداختهاید. امیدوارم بقیهی دوستان اهل قلم نیز همت کنند و این مسأله را بیشتر واکاوی کنند.
دانا
15 فروردین 1391 - 10:26سرزمین افغان جزو قدیمی و پر افتخار از تاریخ ما ایرانیان است بزرگان بلخی ها و هروی ها و غزنوی ها و.......در تاریخ فقه و شعر و ادب و عرفان ما بسی بیشمارند بطوریکه قسمت بزرگی از تاریخ ما را می سازند اما کسانیکه ادعای پان ایرانیسم می نمایند درک صحیحی از تاریخ این مرز و بوم قدیمی و پر افتخار ندارند مشکل افغان فقر است که در اثر اشغال و جنگ دچار آن شد و گرنه در کار و مردانگی و پایمردی خیلی از ما سر ترند.کارهای سخت را در ایران این برادران ایمانی ما برای لقمه ای نان انجام می دهند .از خدای متعال خواستارم کشور افغان به رشد و تعالی خود برسد و مایه سرفرازی بیش از پیش ما گردد .ما ذلک علی الله بعزیز
kنايب قدرت
17 فروردین 1391 - 11:10بنده از اين طريق همدردي خود را اعلام مي كنم از سوي همه برادران و خواهران مسلمان و فهميده ايراني، از مردم نجيب افغانستان پوزش مي طلبم. اين رفتارهاي نادرست را به حساب ايرانيان نگذراند. در هر مملكتي عقب مانده ذهني وجود دارد. افغانستان، روزي ايران بود. ما از نظر دين، تاريخ ، زبان و ... قرابتي به درازاي سه هزار سال داريم. برادراني بوديم كه هنگام سرازير شدن ايرانيها از قفقاز به خاكهاي پهناور ايران، دست روزگار ما را از هم جدا كرد. من نه تنها افغانها، بلكه همه انسانها را دوست دارم زيرا همگي هديه خدايي هستند كه من عاشقش هستم.