ولی یوسفی _ کرمانشاه
وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم.[1]
الهی، یکتای بیهمتایی و قیوم و توانایی. برهمه چیز آگاهی و در همه حال بینایی، از عیب مصفایی، از شکر مبرایی، اصل هر دوایی، جان داروی دلهایی، مسندنشین استغنایی، به تو زیبد ملک خدایی. الهی؛ در جلال رحمانی و درجمال سبحانی، نه محتاج مکانی و نه آرزومند زمانی، نه کس به تو ماند و نه تو به کس مانی، پیداست که در میان جانی، بلکه جان زنده به چیزی است که تو آنی.[2]
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که گم شد آن که دراین ره به رهبری نرسید
شبان وادی ایمن گهی رسد به مراد
که چندسال به جان، خدمت شعیب کند.
درطول تاریخ، انسانهای بزرگ، بخش اعظم شخصیت و موفقیت خودرا نتیجه بهرهگیری از دعوتگران و مبلغان مخلص و آگاه و باایمان خویش میدانند. راستی، چه کسی است که پارهای از مراسم سخنرانی و مجالس وعظ و تبلیغ را ندیده باشد که افراد حاضر در آن اثنای سخنرانی و یا در حین وعظ و تبلیغ صحنه را ترک میکنند و یا با بیمیلی و احساس خستگی و ملامت به آن گوش فرا میدهند؟! و برعکس بعضی از مراسم و مجالس دیگر هستند که افراد شرکت کننده در آن بسیار تحت تاثیر قرار میگیرند، بگونهای که هم آنان بهرهمند ومسرور میگردند و هم واعظ و گوینده دلگرم میشود و به وجد و ذوق درمیآید. علت این دو امر مشخص است؛ زیرا اولاً سخنوری غیر از زبانبازی است، بلکه فنی است که سخنگو یا داعی با آن شنونده رابه سخن خود جلب و به منظور خویش ترغیب میکند، کلامش معقول و مقتضای حال است، خرد را خشنود میکند و دلها را میرباید، عواطف را برمیانگیزد و اندیشهها را به پویه و جولان درمیآورد. دوم اینکه سخنور باید دورو و ریاکار نباشد. بلکه صادق و مورداعتماد و اطمینان باشد، گفتارش پسندیده، اندیشهاش سلیم، استدلالش قانع کننده و دلش پرشور و نفسش گرم باشد، بداند چه می گوید، به چه ترتیب آغاز میکند و با چه لحن و زبانی را بازمیگوید. آری، اینجاست که علم بلاغه و روانشناسی به کمک سخنور میآید که کمتر دعوتگری به آن توجه دارد. آری، سخنور یا دعوتگر باید با موقعیت و فضای هر مجلسی و اوضاع و احوال افراد آشنا باشد، عفت کلام توأم با حسن تعبیر و روشنی بیان داشته باشد، همراه با سند و مدارک و از روی دلیل وبرهان سخن بگوید، به موضوع مورد بحث معتقد و کاملاً مسلط باشد. با این وصف، شخص دعوتگر هنگامی در امر دعوتش موفق است که طرف دعوت خویش رابه خوبی بشناسد و وضعیت روحی، روانی، فکری، اجتماعی او را درک کند، دریابد چگونه او را دعوت کند، به چه چیزی اولویت دهد و آن را در میان بگذارد. به اصطلاح بایستی از فرهنگ اولویت بندی امور آگاهی داشته باشد وآنها را در عرصه دعوت و دعوتگری کاملاً رعایت کند. باید این هنر را داشته باشد که در درجه اول چه چیز و در درجه دوم چه چیزی را قرار دهد و یا از ادای چه مطالبی باید خودداری کند. مسلماً چنین امری زمانی میسر است که دعوتگر محیطی راکه درآن زندگی میکند و یا به آن وارد می شود و برای دعوت برمیگزیند، به درستی بشناسد وآن را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد، اوضاع و احوال را درنظر بگیرد و میزان درک مطالب و مفاهیم را به دقت بسنجد. همچنین سنتهای مردم، مسلکهای مختلف و سطح فرهنگ آنان را درک کند و مشکلات و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی، اوضاع روانی و عاطفی مردم را بطور دقیق دریابد و آن را رعایت کند. نباید هنگام دعوت و تبلیغ وجود دعوتگر اندیشهای واپسگرا و ارتجاعی داشته باشد. طبق قاعدهی کلم الناس علی قدر عقولهم وظیفهی دعوت و تبلیغ خود را ادا کند. تردیدی نیست که دعوت بسوی خدای بزرگ هدف اصلی رسولان و پیامبران بوده است . چنین دعوتی نیز رأس کار خلفای رسول خدا وارثانش یعنی عالمان و دعوتگران و مردان صادق راه خدا بوده است. آری، دعوت و تبلیغ دینی، بعد از ایمان بخدای متعال، از بهترین اعمال است. دعوت یعنی فراخوانِ صادقانه و کامل بسوی اسلام و بدون هرگونه شائبه و نارسایی. چگونه فردهایی پسگرا و رخوت گرفته عقلهای جامد و قلبهای بیمار و یا قدرتمند و یا آنهایی که هوا و هوس منحرف و گمراهشان ساخته و یا حبّ دنیا غرقشان گردانیده، دعوت را می پذیرند؟ به همین علت است که این دعوت عظیم و همه جانبه، باید از طرف دعوتگران و مبلغان نیرومند و پرمایه انجام میگیرد که با عظمت و شمولیت آن تناسب داشته باشند و قادر باشند پرتو نور آن را در وجدانها، عقل ها و قلبهای مردم بتابانند. بگونهای که حرکت و زندگی آنها را روشن و تابناک کند. بی تردید، این داعیان و مبلغان موردنظر، همان نیروی محرک موتور و یا دستگاه مولّد برق هستند. برای عملی کردن دعوت و دین خدا و سعادت بندگان او، دعوتگران ستون فقرات عملی ساختن تربیت هستند، آنان به تربیت جان می بخشد و در رگهایش خون بندگی را به جریان میاندازند. در واقع ارزش کار دعوتگر در امر تبلیغ منحصر به فرد است . باید داعیان، مبلغان و مصلحان جامعه با زبان جامعه و مردم و قوم خود آشنا باشند . به گفتهی عالم متفکر و مجاهد، دکتر یوسف قرضاوی، دعوتگران می بایست با دانشهای اسلامی، تاریخی، ادبی، زبانی، انسانی، علمی و عینی کاملاً آشنا باشند وگرنه تمام پروژه های دعوت گرفتار ناامیدی، ایستایی، سستی و سقوط خواهد شد. اگر دعوتگران میدان دعوت و اصلاح، دانش کامپیوتر، ماهواره، اینترنت و ... را نداشته باشند. دعوتگران موفقی نخواهند بود. به گفتهی شهید سبحانی، گاهی اوقات اگر داعی از یک فیلم تلویزیون و یا مسائل روز بیخبر باشد، قطعاً از جامعه و مردمش عقب میماند و مانند آن کسی از اصحاب کهف خواهد بود که جهت خرید وارد شهر شد، نه مردم از زبان چیزی میفهمیدند ، نه او از مردم چیزی متوجه میشد.
دعوتگر توانا و نیرومند آن نیست که خود را به جای مدعو و مخاطب میبیند و تصمیم میگیرد و از دیدگاهها و تصمیماتش، با آن ها سخن میگوید ، بلکه دعوتگر و مبلغ کسی است که افراد را در جریان نیازها میگذارد و آنان را آزاد میکند و آموزش میدهد که خود ببینند و حرکت کنند. سپس در پرتگاهها و در کنار حادثه ها تذکر میدهد و یادآوری میکند. هر زمان دعوتگر آگاهی و مفاهیم خود را به صورت بسته بندی و صادراتی به افرادش برساند، در واقع آنان را مسخ میکند، شخصیتشان میشکند و آنان را بی دست و پا بار میآورد. چنین مخاطبانی در برابر حادثههای جدید، بیچاره و درمانده میمانند. دعوتگر میتواند به جای بالا رفتن از قله دعوتگری و حرف زدن از دیدگاهها ، راه رسیدن به قله را نشان دهد، تا همه از ابعاد گوناگون و از زاویههای مختلف و با دیدگاههای مختلف، به تماشا بپردازند و برداشتهای سرشار و عظیمی بدست آورند. چینیها ضربالمثل جالبی دارند میگوید به جای ماهی دادن به کسی باید تور ماهیگیری همراه آموزش و تفهیم به او داد. پس هدف تربیت در دعوتگری غلتاندن و به دوش کشیدن نیست، بلکه هدف راه افتادن و به پا ایستادن فرد است. باید فرد مدعو و مخاطب خود انتخاب و تصمیم بگیرد، نه آنکه داعی خود را به جای او قرار دهد.
داعیان و مبلغان توانا و نیرومند باید الگوی عملی و علمی برای دعوت شوندگان و مخاطبان باشند . عبدالله بن مبارک(رض) بارزترین علت ضعف تربیت نسل زمان خویش را وجود کاستی در بین دعوتگران میداند؛ زیرا پیش از همه آنان خدا باید به تربیت خویش اهتمام ورزند. دعوتگرانی که باید وجود خود را در راه نجات غرقشدگان دریایی انحطاط و انحراف وقف کنند، امّا بدلیل تضاد در گفتار و کردارشان ، تأثیر لازم را برجای نمیگذارند. ابنمبارک رعایت ادب کرده و خود را نیز در زمره اینگونه دعوتگران به حساب آورده است. در عبارت زیبایی میگوید: در گفته ها و خطابه های خویش تلاش میکنیم سنجیده سخن بگوییم. اما به اعمالمان که باید از پختگی و خلوص و دقت بیشتری برخوردار باشد توجهی نداریم. وی میافزاید که ما به هنگام نطق و خطابه به رعایت قواعد صرف و نحو و تجوید و غیره بسیار توجه میکنیم، امّا در مقابل، قواعدی را رعایت نمیکنیم که عدم توجه به آن موجب گرفتاری ما به معصیت میشود. امام عبدالقادر گیلانی تعبیر جالبی دارد میگوید: اساس آگاهی و تفقه در دین، فقه قلبی است نه فقه زبان. فقه قلب تو را به خداوند تعالی و عزّوجل نزدیک میکند، ولی فقه زبان به مردم و جامعه. فقه قلبی تو را به صدر مجلس و قرب حق میرساند، به تو صدارت و رفعت میبخشد و گامهایت را به خدا نزدیک میکند. پس نباید دعوتگران در فقه زبان غرق شوند و فقه قلبی و تربیت نفس را به فراموشی بسپارند.
الله اکبر و لله الحمد
منابع و مآخذ
--------------------
1 _ مسئولیت و سازندگی، مؤلف صفایی حائری علی، انتشارات لیله القدر، نشر سال 1382
2 _ قایقهای نجات در طوفان حوادث، فتحی یکن، مترجم قادر قادری، نشر احسان، سال 1379
3 _آسیب شناسی دعوت اسلامی، فتحی یکن، مترجم داود ناروئی، نشر احسان 1383
4 _آئین تربیتی تابعین، عبدالحمید بلالی، مترجم عبدالله عبداللهی، نشر احسان 1383
5_ دانستنیهای لازم برای مبلغ، م دکتر یوسف قرضاوی مترجم محمدصالح سعیدی، ناشر مترجم 1372
6 – آنچه معلمان و مربیان باید بدانند، رضا فرهادیان، دفتر تبلیغات اسلامی قم 1379
7 _ آسیب شناسی اجتماعی (انحرافات اجتماعی)، هدایت الله ستوده، آوای نو 1383
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - ابراهیم(ع)
[2] - مناجات خواجه عبدالله انصاری
نظرات