یکی از ویژگیها و صفاتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده، میل به جاودانگی و خلود است. و بر این اساس در داستان ابلیس و آدم میخوانیم که ابلیس برای فریب آدم او را بر اساس همین انگیزه و میل درونش به خوردن درخت ممنوعه تشویق کرد.
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى» [طه/١٢٠]
(آنگاه شیطان [به دل] او وسوسه انداخت [و] گفت: (ای آدم، آیا تو را بر درخت جاودانگی و فرمانروایی [ماندگاری] راه نمایم که نفرساید [و از بین نرود]؟)
قرآن زندگی واقعی و جاوید را در سرای آخرت معرفی میکند. آنجا که سرتاسر آن نشاط و سرزندگی است، و مرگی وجود ندارد، سرای آخرت است.
«وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ» [العنكبوت/٦٤]
(و به راستی، اگر بدانند، سرای آن جهان همان زندگانی [راستین] است)
سرای که پر از خیر و خوبی و همیشه باقی است همان آخرت است «وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى» [اﻷعلى/17]
(حال آنکه آخرت بهتر و ماندگارتر است)
و پاداشی هم که خداوند برای بندگانش در آن سرا در نظر گرفته هم ارزشمند است و هم ماندگار.
«وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى» [طه/131]
(و روزی پروردگارت بهتر و پایندهتر است)
لذا انسان عاقل سعی و تلاش خود را برای زندگی میگذارد که ماندگار باشد.
ژان ژاگ روسو در یکی از پندهای حکیمانه خود به فرزندش امیل میگوید:
من که میدانم فناناپذیر هستم، چرا در این جهان برای خود بستگیهای ایجاد کنم؟ در این جهان که همه چیز تغییر میکند همه چیز میگذرد و خود من هم به زودی نابود میشوم، دلبستگی به چه دردم میخورد؟ پس اگر میخواهی خوشبخت و عاقل زندگی کنی قلب خود را فقط به زیباییهای فنا ناپذیر وابسته کن. (اصول تربیتی در داستانهای قرآن، حمید قاسمی، ص ۱۴۱)
چرا که انسان مومن باور دارد به اینکه سرای دنیا، محل گذراست، و او چند صباحی مسافر و غریب و رهگذر و میهمان و مستاجر آنجاست. لذا تمام سعی و تلاش خود را بر این میگذارد که برای سرای جاوید توشهای آماده کند.
بینشی که قرآن به ما از زندگی دنیا میدهد این است که دنیا سرای الم وامل است.
دنیا سرای الم است، از آن رو که آن را با بلا در پیچیدهاند. و سرای امل است از آن رو که خداوند دنیا را زینتکدهای ساخته و زمین، کانون حیات دنیا را با زینتها آراسته است. و آنچه لایق دلبستگی دانسته است را چیزی میداند که هم بقا داشته باشد و هم صلاح انسان را بار آورد و الباقیات الصالحات، و این است که قرآن در دنیا به عمل فرا میخواند، عمل صالحی که آثار آن پایدار و باقی است. و گوشزد میکند که چنین عملی سزاوار آن است که امل انسان واقع شود.
«الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» [الكهف/46]
(مال و فرزندان زیور زندگانی دنیا هستند، و نیکیهای پایای شایسته، نزد پروردگارت در پاداش بهتر و در امیدواری نیکوتر است)
(نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، خسرو باقری، ج ۱، ص ۱۱۲)
خداوند در روز قیامت انسانها رو متوجه دو نوع عملکردشان میکند.
«يُنَبَّأُ الْإِنْسَانُ يَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ» [القيامة/13]
(در آن روز انسان را از آنچه پیش فرستاده و بازپس داشته، آگاه کنند)
«عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ» [الانفطار/5]
([پس از وقوع این رخدادها] هر کس بداند چه [توشهای از اعمال خیر و شر] را پیش فرستاده و [چه چیزی را] واپس داشته است؟)
ودر جایی دیگر از این عملکرد انسان این چنین تعبیر میکند.
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» [سوره يس 12]
(بیگمان ما خودمان مردگان را زنده میکنیم و آنچه را که [در دنیا] از پیش فرستادهاند و [نیز] آثارشان را، مینویسیم و هر چیزی را در کتابی آشکار برشمردهایم)
این دو نوع عمل انسان عبارتند:
ا- بِمَا قَدَّمَ، به معنای آنچه از اعمال که از پیش فرستاده است. و به معنای آنچه را که در دنیا از آن استفاده کرده است و فقط در دنیا از آن بهرهمند گردیده است. (فی ظلال القرآن، سید قطب، ترجمه خرمدل، ج ۶، ص ۷۵۸)
۲- أَخَّرَتْ یا وَأَخَّرَ
آثار اعمال خوب یا بدی را که انسان در زندگی دنیوی خود انجام داده است، آنچه را در دنیا از پس خود برجای نهاده است. و آثاری که داشته است. و یا به معنای آنچه را که برای آخرت اندوخته است و برای بعد از دنیا روانه کرده است. (فی ظلال القرآن، ج ۶، ص ۷۵۸)
یکی از عنایتها و الطاف الهی این است که به او فرصت بخشیده است تا بر طول عمر خود بیفزاید و با انجام بعضی از کارهای خیر زمان آن را گسترش دهد. و آثار و برکات آن را ماندگار سازد. و در حالی که مرده است باز به زندگی شرافتمندانه خود ادامه دهد اگرچه اثری از اعضا و جسمی او باقی نمانده باشد به وسیله عمل خیلی خود زنده بماند. (اولویتهای دینی در پرتو قرآن و سنت، یوسف قرضاوی، ترجمه، ابوبکر حسن زاده، ص ۱۳۴)
آنچه محل توجه نگارنده است، توجه ویژه به آنچه که از اعمال میماند است. و شایسته است انسان مومن در گذر زمان و عمری که بدو داده شده رد پایی در شنزار زمانه و عمر خود بجای بگزاد. و سعی و تلاش خود را معطوف به عملی بدارد که بعد از خود برجای بماند. و به تعبیر هنری اسپیرا پویشگر پیشرو زمانی که دریافت زمان زیادی از عمرش باقی نمانده است به پیتر سنگر میگوید: وقتی بروم، میخواهم به پشت سرم نگاه کنم و بگویم: دنیا را تبدیل به مکان بهتری برای بقیه آدمها کردم. اما این حس وظیفه نیست، بلکه چیزی است که دوست دارم انجامش دهم، وقتی به بهترین شکل انجامش میدهم بهترین احساس را دارم. (دیگر دوستی موثر، پیتر سینگر، ترجمه آرمین نیاکان، نشر نی، ص ۱۴۲) و گذران عمر و وقت بی ثمر سبب نشود روز قیامت حسرت انجام ندادن، کار مثبت و مفید و عمل صالحی که بایست انجام می داد اما نداده رو نخورد.
«وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ» [سوره فاطر 37]
(و آنان در جهنم فریاد سر میدهند [و میگویند:] (پروردگارا، ما را [از این آتش] بیرون آر تا کاری شایسته، غیر از آنچه میکردیم، انجام دهیم.) [در پاسخ به آنان گفته میشود:] (آیا ما به شما چنان عمر طولانی ندادیم که هر کس عبرتپذیر باشد، در آن عبرتپذیر و [به راستی] هشداردهندهای به سوی شما آمد؟ پس [طعم عذاب جهنم را] بچشید. آنگاه [بدانید که] برای ستمکاران هیچ یاوری نیست.)
حسرتهایی از این قبیل که کاری نکرده که او را به خدا نزدیک کند، و اینکه از جمله انسانهای مسئولیتپذیر نبوده، و از اینکه در راستای خدمت به دیگران اقدام مثبتی انجام نداده است.
«أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ * أَوْ تَقُولَ لَوْ أَنَّ اللَّهَ هَدَانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ * أَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَى الْعَذَابَ لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» [الزمر/56 - 58]
(تا مبادا کسی بگوی: (ای حسرت بر من بهر کوتاهیای که در حق خدا کردهام و به راستی من از ریشخندکنندگان [دین خدا] بودم)
نویسنده کتاب انسان در جستجوی معنا میگوید: به نظرم هیچ قاعده و شعاری بهتر از این جمله (چنان زندگی کن که گویی بار دومی است که به دنیا آمدهای و اینک در حال انجام خطاهایی هستی که در زندگی نخست مرتکب شده بودی) احساس مسئولیت و حس وظیفهشناسی رو در انسان بیدار نمیکند. (انسان در جستجوی معنی، ویکتور فرانکل، ترجمه،صالحیان، میلانی، ص ۱۶۸)
در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه وسلم به این نوع عمل تشویق شده و میفرماید:
«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة» [رواه أحمد ومسلم والترمذي]
ترجمه: هرکس روش و سنتی نیکویی را پایهگذاری کند پاداش آن و پاداش هر کسی که به آن عمل کند برای اوست بدون اینکه از اجرای آنها کاسته شود. و هر کس کی روش بد و ناشایستی را پایهگذاری کند، گناه آن و گناه تمام کسانی که به واسطه او به این راه کشانده شدهاند بر عهده اوست بدون اینکه از گناهی آنها کاسته شود.
این حدیث به هر دو بخش از اعمال ماندگار انسان اشاره کرده است، اعمال مثبت و اعمال و رفتار منفی، و دو در پرونده انسان باقی خواهند ماند تا روز حساب و کتاب فرا برسد. و در مورد اعمال ناشایستی که انسان از خود بجای میگذارد و کسانی که تابع او در این اعمال بودن رو ترسیم میکند و میفرماید:
«لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ» [النحل/25]
([چنین گناهی کردهاند] تا در قیامت [بار] گناهانشان را، سراسر، بردارند، و [نیز] بخشی از [بار] گناه کسانی را که بدون دانش [و آگاهی]، آنان را گمراه میکنند. هان! بد چیزی است باری که بر میدارند.)
در راستای انجام عمل خوب و مثبت این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که خداوند از ما بهترین و نیکوترین عمل رو میخواهد.
«وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» [هود/7]
(و اوست [آن خدایی] که آسمانها و زمین را در شش روز (دوره) آفرید، در حالی که عرش او بر آب بود، تا شما را بیازماید که کدامین کس از شما نیکوکارتر است. و اگر بگویی: (شما پس از مرگ قطعاً برانگیخته میشوید. همانا آنان که کفر ورزیدهاند، خواهند گفت: این جز سحری آشکار نیست)
«إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» [الكهف/7]
(به راستی که ما آنچه را بر زمین است، زیور [و زینتی] برای آن قرار دادهایم تا آنها را بیازماییم که کدام یک از آنان نیکوکارترند)
«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ» [الملك/2]
(کسی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید [و معلوم بدارد] کدام یک از شما نیکوکارتر میشود و او شکستناپذیر آمرزنده است)
این آیات این حقیقت را اعلام میدارند. گویی از دیدگاه اسلام مسابقهی بین انسانها، بر سر انجام دادن کار خوب و بد نیست، بلکه بر روی انجام دادن کار خوب و خوبتر است. و این که لازم است مشغولیت ذهنی انسان مؤمن همیشه روی آوردن و دستیابی به بهترینها و بالاترینها باشد. (اولویت های دینی در پرتو قرآن و سنت، یوسف قرضاوی، ترجمه،ابوبکر حسن زاده، ص ۶۴)
بر اساس این نگاه و دیدگاه سوالی که مطرح میشود اینکه کدامین عمل بهتر است؟
از دیدگاه نگارنده بهترین عمل، تلاش و کوششی که در راستای هدایت انسان و تربیت آن، بهترین ونیکوترین عمل میباشد. مخصوصا در عصر حاضر که انسان امروز از جهتهای مختلفی در فقر بسر میبرد، فقر فکری، فقر فرهنگی، اخلاقی، از یک طرف و احساس پوچی و بیمعنای که برای او ایجاد شده از طرف دیگر که از آن به تعبیر خلاء وجودی یاد میکنند، تجربه لحظاتی از زندگی که در آن احساس بیمعنی و بیارزش میکنند. که اغلب این حالت به شکل ملالت و بیحوصلگی پیوسته خودنمایی میکند، شوپنهاور میگوید: بشر محکوم ابدی کشمکش میان دو قطب متضاد پریشانی و اضطراب از یک سو و اندوه و ملال از سوی دیگر است. ودر حقیقت امروزه ملالت و بیحوصلگی بیشتر از اضطراب و پریشانی مردم را راهی مطب روان پزشکان میکند، (انسان در جستجوی معنی، ص ۱۶۴) لذا بهترین عمل برای انسان مومن بعد از مرگ او که ماندگارتر و ارزشمندتر باشد بهتر از تربیت نیروی انسانی نیست. استدلال نگارنده به شرح ذیل است.
۱- خداوند وظیفه و رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم را در تربیت و تزکیه امت معرفی کرده آنجا که میفرماید:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ» [الجمعة/2]
(کسی است که بین درس ناخواندگان [و آموزش ندیدگان] پیامبریاز [میان] خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و آنان کتاب و حکمت آموزش دهد. همانا آنان پیش از این در گمراهی آشکار بودند)
این آیه سه مقصد را دنبال میکند:
نخست: تلاوت آیات خدا.
دوم: تزکیه و پاکسازی مردم.
سوم: آموزش کتاب و حکمت.
این وظایف سهگانه در واقع عناصر یک مسؤولیت به نام رسالت هستند.
نخست: عنصر تبلیغ که در آیه با عنوان «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» آمده است. تلاوت قرآن و رساندن پیامهای آسمانی به مردم.
دوم: عنصر تزکیه یا تربیت مردم و آراستن به اخلاق زیبای مورد نظر وحی و تربیت با معتقدات و ارزشها و آداب نیکو و حرکت تدریجی در این مسیر.
سوم: عنصر آموزش قرآن و حکمت که ظاهرا از دو مورد پیشین بالاتر و گستردهتر است و بر فراگیری و آموزش کتاب و حکمت استوار است. کتاب معنایش مشخص است اما در تفسیر حکمت گفتهاند منظور از آن سنت است؛ با توجه به این آیه که همسران پیامبر را خطاب قرار میدهد: «وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ وَالْحِكْمَةِ» [احزاب/٣٤]
(و آنچه از آیات خدا و حکمت [الهی] را که در خانههایتان خوانده میشود، یاد کنید)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد.
این تفسیر امام شافعی از حکمت است. دیگران هم تفاسیر عامتری دارند به طوری که سنت و فهم دین و علوم شرعی را شامل میشود. از امام مالک معنای حکمت را پرسیدند فرمود: شناخت دقیق دین و پیروی از آن. به هر حال مقاصد نبوی که در آیه ذکر شده است اساس مقاصد تربیتی، علمی و آموزشی قرار میگیرد.
به همین خاطر خدای متعال در ادامه میفرماید: «وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» یعنی مردم را از گمراهی فکری و رفتاری رهایی میبخشد (مقاله, مقاصد بعث محمدی، احمد ريسوني، سایت اصلاح وب)
حکمت در این آیه عبارت از مجموعه معارفی است که موجب روشنبینی میشود، اگر در علم سخن از دانستن است در حکمت سخن از یافتن است. فراگیری حکمت موجب رشد و کمال میشود. و انسان برخوردار از آن میتواند حق و باطل را از یکدیگر تمیز دهد. حکمت نوری است که هدف را به انسان نشان میدهد در حالی که علم فقط راه را نشان میدهد. (انتظار بشر از دین، عبدالله نصری، ص ۴۸)
۲- خداوند نیکوترین و ارجمندترین عمل، حرکت کسی است که دغدغه اصلی خود را فرا خواندن دیگران به سمت خدا میداند.
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ» [سوره فصلت 33]
(کیست نیک گفتارتر از [سخن آن] کسی که [مردم] را به خدا دعوت کرده و کار شایسته انجام داده و گفته است که: (من از مسلمانان هستم).)
٣- دلیل بعدی پیامبر صلی الله علیه و سلم هدایت یک فرد را ارزش آن از از بهترین امکانات دنیا برتر و بهتر دانسته است. ((فَوَ اللَّهِ لَأَنْ يُهْدَى بِكَ رَجُلٌ وَاحِدٌ خَيْرٌ لَكَ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ)) [رواه بخاری]
ترجمه: اگر خدا به وسیلهای تو تنها یک شخص را هدایت کند ثواب آن برای تو بهتر از خوبترین دلبخواه که عبارت از شتر قرمز میباشد.
«خير له مما طلعت عليه الشمس» یا بهتر است برای او از آنچه خورشید بر آن طلوع کرده است
[أخرجه الطبراني عن أبي رافع]
و همچنین در روایتی با این لفظ آمده
«خير لك من الدنيا وما فيها» بهتر است برای تو از دنیا و آنچه در آن وجود دارد.
[تخريج أحاديث الإحياء للعراقي]
٤- قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : لَيْسَ شَيْءٌ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ مِثْلِهِ إِلَّا الْإِنْسَانُ. متفق عليه
هیچ چیزی ارزش و نفعش بیشتر از ۱۰۰۰ برابر چیزی دیگری مانند خودش نیست مگر انسان.
منظور از عدد ۱۰۰۰ کثرت و فراوانی است و تعیین عدد مشخص و گر نه یک انسان خوب بر میلیونها انسان برتری دارد.
نظرات