مشرکان معاصر پیامبر جهت تخریب چهرهی آن حضرت از هیچ وسیلهای دریغ نمیکردند و هر وصله و اتّهامی که باعث کسرشأن آن حضرت و رسالتش میشد، به وی نسبت میداند.
گاهی او را شعبدهباز و ساحر معرفی میکردند تا بدینگونه از قداست سخنانش کاسته و مردم را از عاقبت و سرانجام بد پیروی از او برحذر دارند. گاهی نیز آن حضرت را شاعر میخواندند تا بدینگونه پیام او را زاییده احساسات و ذوق و شوری شاعرانه معرفی نمایند که فاقد هرگونه شعور و منطق میباشد! و البته بیشتر اوقات نیزمحمّد امین را مجنون و دیوانه میپنداشتند تا شاید از این طریق بتوانند از گسترده تأثیرات فراوان سخنانش کاسته و پیام محمّد را عاری از هرگونه اندیشه و خِرَد معرفی نمایند و شخصیت بینظیرو در اُوجش را تخریب کرده و به پایین بکشند.
البته گاهی نیز محمّد را متهم میکرند که پیام جدیدش را که عبارت است از اسطورههای گذشتگان! از استادانی غریبه و عجم فرا گرفته است تا بدینگونه او را مهمانی ناخوانده و درد ناآشنا معرفی نمایند و...
به طور کلی بدخواهان و مشرکان و یهودیان آن دوره از متهم نمودن پیامبربه هرآنچه ازدرون پلید و تهی از انصافشان تراوش مینمود مضایقه نمیکردند. مخالفان محمّد آنقدر در تخریب چهره محمّد جدی و چابک بودند که عدهای را مأمور کرده بودند تا ورودیها و مسافران به شهرشان را کنترل کرده و زیر نظربگیرند تا با ادبیات و نگرش ویژهشان محمّد را به آنان معرفی نمایند و از ملاقات احتمالی آن غریبهها با محمّد و یا طرفدارانش جلوگیری نمایند و همچنین بعثهها و کاروانهای تجاری قریش را که به دیار و سامانهای دیگر سفر میکردند، مأمور مینمودند تا در طول سفرشان از محمّد و رسالتش به بدی یاد کرده و جهان خارج را از شرارههای مضر و خطرناک دین و پیامبرجدید برحذر دارند.
داستان سیاهنماییهای ابوجهل و ابولهب علیه محمّد در داخل شهر مکه و همچنین اعترافات ناخواستهی بازرگان بلندآوازهی جهان عرب، ابوسفیان در حضور پادشاه بزرگ روم، هرقل در خارج از شبهجزیره بسیار مشهور و قابل توجه است. آنچه در این میان قابل تامل است اینکه مشرکان و بدخواهان محمّد در چند زمینه و محور از زندگی آن حضرت لب به تهمت و تخریب و بدگویی از او نمیزدند و راز تأثیر سخنان ایشان را در این موارد میتوان جستجو نمود. از میان آن مواردی که مشرکان هرگز نتوانستند محمّد را در آن به مسلخ اتهام بکشند و بلکه سکوتی مغلوبانه و تاییدآمیز بر اردوگاه سراپا دروغ و تزویرشان حاکم بود، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۱) خانواده
مورخان اتهامات وبدگوییهای مشرکان نسبت به خانواده پیامبر و اعضای آن را مخابره ننمودهاند هرگز شخصی از مخالفان آن حضرت نتوانست شخصیت خدیجه را که منحصربه فرد بود زیر سؤال آورد، و یا درباره دختران آن حضرت سیاهنمایی نماید. تازه کسی نمیتوانست از شخصیت مثبت زید بن حارثه و علی بن ابی طالب نیز که در خانه و آغوش محمّد بزرگ شده بودند به بدی یاد کند؛ زیرا گزینش خدیجه به عنوان همسر، توسط محمّد(ص)خالی از هرگونه ایراد و اتهام بود خدیجه آنقدر در جامعه تأثیرگذار بود که همهی مردم به او اعتماد داشتند، دور و نزدیک دربارهی سخاوت و رشادت او داستانها و خاطرهها داشتند.
پیامبر و اعضای خانوادهاش در پذیرش پیام و پیامبر جدید هماهنگ و همراه بودند. آن حضرت هر پیام و سخنی را ابتدا با خانوادهاش در میان میگذاشت و سپس آن را بر جامعه و مردم عرضه میداشت. پیامبر پس از دریافت وحی نیز مراتب را قبل از همه با همسر و همراه همرازش – خدیجه – درمیان میگذارد و از اوبه عنوان همسر خود و مادر فرزندانش میخواهد که پیامبریش را باور نموده و در این راه همکارش باشد، علی و زید نیز که عضوی از خانواده آن حضرت به شمار میآمدند به عنوان نخستین پایههای دعوت محمّدی اعمال وظیفه مینمودند.
یکی از افسوسهای محمّد(ص) این بود که نتوانست عمویش ابولهب را با پیامش مأنوس نماید و همواره به این افتخار میکرد که دیگر عمویش ابوطالب – علی رغم ایمان نیاوردنش – از او و پیامش حمایت میکرد.
در شهر مکه و مدینه خانوادهی محمّد به عنوان موفقترین و خوشبختترین خانواده مطرح بود. هرگز اتفاق نیفتاد روزی کسی در مجلس سخرانی پیامبر به پاخیزد و از تضاد بین گفتههای آن حضرت و رفتار خانوادهاش شِکوه و گلایه داشته باشد!
محمّد و خانوداهاش آنقدر سالم و قابل اعتماد بودند که وقتی داستانی ساختگی و بیاساس برای یکی از همسران پاک آن پیامبر میبافند، میبینیم که مردم و جامعه، آن (افک عظیم) را بر نتابیده و قبل از اینکه خداوند آن را تکذیب نماید، بیاساس بودن آن را به همدیگر و شخص محمّد و همسرش نوید میدادند.
محمّد بسیار به خانواده و تربیت آن توجه نمود و ثابت کرد پیامبری که خانوادهای هماهنگ و متعهد پشت سر داشته باشد موفقیتهایش صد چندان پیامبرانی همچون نوح و لوط است که به تعبیر قرآن همسرانشان به آنان خیانت روا داشته بودند: «فخانتاهما»
محمّد با این گام عظیمش ثابت نمود که دعوتگری که نتواند خانوادهاش را تربیت نموده و با خود و پیامش مانوس و همراه نماید چگونه خواهد توانست مردم را به راه راست راهنمایی نماید؟!
محمّد به ما دعوتگران آموخت که باید در انتخاب همسر و مادر فرزندان دقت و سختگیری نمود چرا که خانواده و فرزندان آیینه تمامنمای آموزهها و گفتههای هر دعوتگری به شمار میآیند.
متاسفانه یکی از معضلهای اساسی برخی دعوتگران عبارت است از ناکامیشان در تربیت خانواده و فرزندانشان.
۲) اخلاق و رفتار پیامبر
دومین بخش از زندگانی پیامبر که از تیررس دستگاه شایعهپراکنی مشرکان و یهودیان به دور بود عبارت است از اخلاق و رفتار آن حضرت.
محمّد اخلاقش آنقدر عظیم بود که همه، او را ستایش میکردند، او با تحمل و بردباری بینظیرش همه، از جمله مخالفانش را مدیون و مغلوب خود کرده بود. او با صداقت و درستکاریاش در قلب همه، از دوست گرفته تا دشمن نفوذ کرده بود. محمّد آنقدر امانتدار بود که اعتماد مخالفانش را قبل از موافقان جلب نموده بود. کسی نبود که از محمّد دروغی شنیده باشد و یا خُلف وعدهای از او دیده باشد. محمّد هرگز بر سر کسی داد نزد و فخر نفروخت. او هرگز همسایهای را آزار نداد و به کسی آسیبی نرساند و …
اخلاق محمّد به گونهای بود که توانست در پرتو آن تمام رسالتش را بدون آنکه کسی تناقضی در آن مشاهده نماید، تبلیغ و تبیین کند.
محمّد آنقدر در اخلاق و خوی پسندیده پیشاهنگ بود که به بانک و نگهدارندهای مطمئن و قابل اعتماد برای امانتیها و دارایهای مردمانی تبدیل شده بود که نسبت به همدیگر کوچکترین اعتماد متقابلی نداشتند و آن روز که محمّد از شهر مکه آواره مدینه شد، عموزادهاش، علی را – تنها – به منظور بازپس دادن امانتیها و داراییهای آن مردم نمک ناشناس! به جای خود نشانده بود.
تاریخ، این صحنه را به نیکی ثبت و ضبط نموده آنگاه که بزرگان قریش تنها به دلیل اختلاف نظر بر سر اینکه چه کسی «حجرالاسود» را در جای ویژهاش بگذارد، به جان یکدیگر افتاده بودند و جنگ خانمانسوزی در آستانه شکلگیری بود ولی محمّد امین و صادق با پشتوانه اعتباری که در بین آنان داشت و همچنین با درایت و حکمت منحصر به فردش، به آن غائله خاتمه داد آنهم بدون آن که حتی یک نفر با وساطت و پیشنهادش مخالفت کند!
محمّد امین با پشتوانه صداقت و درستکاری که در جامعه داشت، به بازگویی سفر شبانه و چند لحظهایش به بیتالمقدس و از آنجا به فراز آسمانها و ملاقات با پروردگار (اسراء و معراج) در میان مردم میپردازد و از آنجا که یاران آن حضرت و به ویژه ابوبکر تاکنون از پیامبرشان دروغی نشنیده بودند او را تصدیق نموده و آن مسافر صادق نیز، نشان و لقب صدیق را به ابوبکر میدهد.
و بالاخره محمّد با اخلاق متین و استوارش توانست بیشتر دشمنانش را به مخالف و اغلب مخالفانش را به دوست و سپس صحابه مبدل سازد: «ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم.»
محمّد (ص) به مسلمانان آموخت که مؤثرترین وسیله برای تأثیر در دل مردم عبارت است از اخلاق عظیم.
پیامبر به پیروانش آموخت که فلسفه رسالتش عبارت است از اتمام «مکارم اخلاق» و همواره باید به این بخش مؤثر توجه ویژه نمود.
محمّد به نمایندگان اسلام و مسلمانان در جهان آموخت که به جای حرفهای قلمبه و سلمبه با رفتار درست و مشروعشان مردم را با روح دین و پیام قرآن آشنا نمایند.
پیام محمّد به همه دلسوزان دین اسلام این است که باید در خلوت، جلوت و جامعه از اخلاق انسانی و اسلامی برخوردار بود.
بر دعوتگران است که برای اصلاح اخلاق امت و خودشان گام بردارند چرا که به قول شاعر نامی عرب شوقی «وَاذا اصیبَ القومُ فی اخلاقِهِم فَاَقِم علیهم ماتماً و تَعویلاَ = برملتی که مشکل اخلاقی داشته باشند باید فاتحه خواند.»
بر نمازگزاران و حاجیان ما لازم است به خروجیها و ثمرات اخلاقی عبادتهایشان در جامعه توجه نمایند در غیر این صورت مردم با احساس تناقض بین گفتار و کردار آنان از اسلام فاصله میگیرند.
۳) عبادت و حضور در مسجد
زمانی که آیهی «واعبد ربک حتی یاتیک الیقین»؛ ای محمّد تا زمانی که مرگت فرا میرسد پروردگارت را عبادت کن، بر قلب محمّد نازل شد افتخار عبادت و لقب «عبدالله» بودن را از خداوندش دریافت نمود.
محمّد در عبادت و حضور در مسجد از همه سبقت گرفته بود و آن حضرت همواره میفرمود: روشنی چشم من در نماز است.
در سیره ی حضرت محمّد (ص)میخوانیم که از مؤذن ویژهاش، بلال میخواهد با سر دادن اذان، او و یارانش را از مشغلههای دنیا راحت نماید (ارحنا بها یا بلال )
محمّد (ص) بیشتر اوقات در دل شب و تاریکی به پا میخواست و به تلاوت قرآن و عبادت میپرداخت و آنقدر روی پا میایستاد تا پاهایش ورم میکرد و تا اینکه یکی از همسرانش خطاب به او میگوید: ای رسول الله چرا اینقدر خودت را به زحمت و مشقت میاندازی، حال اینکه خداوند از گناهان گذشته و حال تو گذشت کرده است؟! ولی او در جواب میگوید: آیا من عبدی سپاسگزار برای پروردگارم نباشم؟!
محمّد (ص) تمام امور مسلمانان را در مسجد رتق و فتق مینمود و آن حضرت فاصلهای بین زندگی مردم و عبادت قائل نبود بلکه همواره این نکته را یادآور مینمود که ایمان و اسلام باید تمام زندگی را در بر بگیرد.
محمّد خانهها و حُجرههایش را نزدیک مسجد بنا نمود تا به مسلمانان بگوید جای بزرگان و انبیا نیز مسجد و عبادت در آن است.
یکی از دعاهای ماثور محمّد (ص) این بود که از خدایش میخواست: «لَا تَجْعَلْ مُصِيبَتَنَا فِي دِينِنَا» پروردگارا ما را از مصیبت دینی محفوظ بفرما!
در تاریخ نیامده که روزی شخصی از عبادت پیامبر و یا از حضور ایشان و یا خانوادهاش در مسجد گلایه داشته باشند؛ چرا که پیامبر همواره و بویژه در ایام و لیالی خاصی خانوادهاش را با خود به مسجد میبرد و با آنها به عبادت و تلاوت میپرداخت و یا در خانه به ذکر و فکر میپرداختند و این برای همه مردم مسلم و غیر قابل انکار بود.
محمّد گاهی در خانه و در حضور فرزندان خردسال و نوههایش به اقامه نماز – سنت – میپرداخت و میفرمود: – فرزندان عزیزم – مانند من نماز بگذارید.
پیام محمّد به همه این است که دعوتگران بیش از دیگران به عبادت و ارتباط صمیمی و گرم با خدا نیازمندند. محمّد به ما آموخت که او مدت ۲۳سال «عبدُالله» بود و این بزرگترین لقب و افتخار برای ایشان است. پس ای دعوتگران قبل از هرچیز باید «عبدالله» باشید.
محمّد(ص) به ما ثابت نمود که عبادات میتواند به عنوان بزرگترین مرکز تولید انرژی برای دعوتگران به شمار آید و بدون عبادت و ذکر خدا نمیتوان راه به جایی بُرد.
یکی از پیامهای راستین محمّد(ص) به دعوتگران راهش این است که باید مردم را نسبت به عبادت به عنوان وظیفه بندگان در مقابل خدا آشنا نمود و دیگر تعبیر آنان را با خدایشان آشنا نمود والبته باید خودشان در این باب نمونه و الگو باشند.
محمّد(ص) پدر و مادران مسلمان را موظّف نموده بهترین مربی عبادتی و بویژه نماز برای فرزندانشان باشند و در واقع مسئولیت انحراف فرزندان را برعهده والدین گذاشته است: «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَيُمَجِّسَانِهِ وَيُنَصِّرَانِهِ»
۴) مال و دارایی
از آنجاکه بخشی از آفرینش انسان گِل میباشد پس او ریشهای در خاک و دنیا دارد و گرایشهایی نیز نسبت به آن دارد و ناگزیر است به آن توجه نماید.
پیامبر(ص) در یکی از پیامهای جدید و جدی اش به مردم اعلام نمود که: «نِعْمَ الْمَالُ الصَّالِحُ لِلرَّجُلِ الصَّالِحِ= مال حلال و پاکیزه زیبنده انسان مسلمان و صالح میباشد» از این حدیث میتوان استنباط نمود که ثروتمند شدن از راه صحیح و مطابق استانداردهای شریعت، هُنر مردان خدایی و صالح میباشد.
آن حضرت همواره خدایش را سپاس میگفت بر اینکه نداری و فقیری او را به دارایی و غنا مبدل ساخته است: «وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى»
محمّد تجارت و بازرگانی میکرد و در این زمینه موفقیتهایش مورد تأیید بزرگ تاجرانی چون ابوطالب و خدیجه نیز بود و همین موفقیتهای بازرگانی او باعث شد که مِهرش به قلب خدیجه بنشیند و همسرش شود و اخلاق و بزرگواری محمّد در تجارت زبانزد خاص و عام شده بود.
محمّد(ص) زمانی که رو به خدا میایستاد و دعا میکرد صلاح و فلاح هر دو سرا را از خدای مالک میطلبید: «رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»
در قرآنی که برپیامبر(ص) نازل شده آمده است که پیامبرانی همچون یوسف، داوود، سلیمان از لحاظ مادی ثروتمند و دارا بوده اند پس برخورداربودن از امکانات و ثروت هیچ منافاتی با رسالت و نبوت ندارد! در سایه همین آیات بود که پیامبر ضمن توجه به آخرتش به آبادانی دنیا و محیط پیرامونش نیز میپرداخت و همواره از خدا میخواست که او را از دیگران از لحاظ مالی بی نیاز نماید:«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكُ الْهُدَى وَالتُّقَى وَالْعَفَافَ وَالْغِنَى»
یکی از مسئولیتهای خطیر و منحصر به فرد پیامبر(ص) عبارت بود از مدیریت و اخذ زکات و صدقه از مسلمانان دارا و ثروتمند تا از این طریق فقر و نداری را در جامعه ریشه کن نماید: (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا)
نکته اساسی در این نهفته است که هرگزاتهامی در بخش مالی و مدیریت بیت المال متوجه آن حضرت نشد!
محمّد هرگز از امتیارات مادی به نفع خود و خانوادهاش استفاده ننمود و هیچ گاه کسی از مشرکان و یهودیان نگفت که روزی از روزها محمّد بابت ردیف نمودن کاری از کسی رشوهای دریافت نموده است.
محمّد بیش از هرکس فرصت ثروتمند شدن داشت و از دور و نزدیک به او پیشنهادهای هنگفت مالی میشد ولی زندگی با فقرا و مانند آنان را بر کاخ نشینی اغنیا و سلاطین برتری میداد.
محمّد به رهروان دعوتگران و راهش توصیه مینماید که مانند او عزت دنیایی و دینیشان را در بی نیازی از مردم جستجو نمایند «ازْهَدْ فِي الدُّنْيَا يُحِبُّكَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ وَازْهَدْ فِيمَا فِي أَيْدِي النَّاسِ يُحِبُّكَ النَّاسُ» چرا که شعار همیشگی او این بود که «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ»
محمّد نه اینکه در این بخش از زندگیش مورد انتقاد و اتهام قرار نگرفت بلکه مورد اعتماد و اطمینان همه بود.
در پایان به ذکر این نکته بسنده مینمایم که دعوتگران مسلمان و مربیان تربیتی بسیار به این مصونیتهای چهارگانه محمّدی نیازمندند تا بدینگونه بتوانند افتخار دعوت الی الله را کسب نموده و تأثیرات شگرفی در جامعه داشته باشند.
منبع: سوز محراب با ویرایش اصلاحوب
نظرات