در درازنای تاریخ هستند و خواهند بود کسانی که نظریەی جدایی سیاست از اسلام را مطرح می‌کنند و خواهند کرد و می‌گویند دین یک امر آسمانی است و سیاست یک هدیه و تحفەی زمینی، دین امر قدسی است ولی سیاست با سودگروی، نیرنگ و دروغ سر و کار دارد. دین امری ‌فردی-شخصی است و سیاست مربوط به جامعه. کار خدا را باید بە خدا سپرد و کار قیصر را بە قیصر و گفتند با توجه به واقعیتهای جهانی و منطقه‌ای پذیرش قدرت سیاسی با ماهیت ایدئولوژیک در قرن 21 مخصوصاً بر اساس آموزه‌های دینی غیر قابل قبول است و این دیدگاه پیروانی دارد و به تبعیت از نظرات این متفکران وارد کردن دین در امور سیاسی را منکرند و به نام اصلاح‌طلبان لیبرال یا عقلانی نظریەی تفکیک مطلق عرصەی دین از مدیریت زندگی عمومی و حیطەی سیاسی مطرحند و می‌گویند نصوص (قرآن و سنت) نمی‌توانند مرجع الگوی رفتاری باشند، «عقل عملی» می‌تواند آن را اداره کند.

اما اگر مروری بر تاریخ اسلامی داشته باشیم و حیات طیبه بزرگان خویش را ورق زنیم رابطه سیاست و اسلام ملموستر خواهد شد. حکومت مدینه در عصر نبوت تمام عناصر و ساختارهایی که یک حکومت باید داشته باشد را دارا بود از جمله سرزمین، قدرت و نظام قانونی که عناصر سەگانە از مٶلفه‌های سیاست هستند. پس سنگ زیربنای اختلاط سیاست و دین را رسول الله -صلّی اللّە علیە وسلّم- در شهر مدینه بنا نهاد و نشان داد که در اسلام دین و دنیا دو ناحیه مجزای از یکدیگر نیستند و اسلام بدون سیاست نامی از فهم ندارد اگر به ترتیب زمان و افراد از عصر طلایی رسول الله -صلّی اللّە علیە وسلّم- فاصله بگیریم بیشتر به نیاز ارتباط بین دو مقوله سیاست و اسلام پی خواهیم برد. منزلت سیاست از دیدگاه عالمان اسلامی بیشتر با هم بودن سیاست و اسلام را اثبات خواهد کرد.کارهایی که خداوند بوسیله‌ی سلطان سر و سامان می‌دهد بەوسیله قرآن روبراه نمی‌نماید (حضرت عثمان). 

دنیا کشتزار آخرت است و بدون دنیا دین تحقق پیدا نمی‌کند و فرمانروایی و دینداری با هم ارتباط ناگسستنی دارد.(امام غزالی) اما سیاست در اسلام ابزاری نیست در ید قابیلی که با سه چهره مشخص مردم را به استبداد، استعمار و استثمار بکشاند و به قول شریعتی این سه چهرەی «ملأ» که مظهر سیاست و زور، «راهب» مظهر مذهب و زهد، «مترف» مظهر اقتصاد و زوراند. نقطه مقابل اجتماع یا ناس قرار بگیرد بلکه سیاست وسیله‌ای برای خدمت به ناس که در اسلام معنی عمیقی و تلقی ویژه‌ای دارد و برای سر و سامان بخشیدن به اجتماع استعمال خواهد شد و به قول شیخ قرضاوی عبارت است از: تدبیر و اداره‌ی امور عمومی مردم در راستای تحقیق مصالح و دفع مفاسد و اقامه موازین که همان قسط و عدل است در میان امت. یعنی اداره‌ی امور جامعه و تأمین آزادی‌های عمومی و تأمین معیشت مردم و احقاق حقوق ملتها و رفع ستم ملی از ملتها و تأمین عدالت اجتماعی و رفع ظلم طبقاتی اعم از مطیع و عاصی هم در تحقیق مصالح و هم در رفع مفاسد و رعایت قسط (لیقوم الناس بالقسط) با ذکر ناس شامل جامعەی انسانی خواهد شد در یک کلام یعنی اجرای عدالت اجتماعی مبنی بر شریعت.

از عصر طلایی نبوت و رحمت تا به امروز سراسر زندگی مسلمانان روشنفکر با جهان‌بینی اسلامی مالامال از سیاست و بینش اسلامی با قرائت جدید بوده که هر آنگاهی یک حرکت سیاسی اسلامی در مقابل استبداد و استعمارگران داخلی و خارجی قیام نمودەاند و با آنها به مقابله پرداخته‌اند.

نمونه‌های بارزی از این حرکتها:

1- حرکت اسلامی در هند توسط شیخ بن عبدالرحیم دهلوی معروف به شیخ ولی الله سال 1176 ه.ق که او را در ردیف امام محمد غزالی و ابن تیمیه دانسته‌اند. ایشان به امر مهم تجدید اسلامی پرداخت و بدان قیام کرد.

2-حرکت اسلامی در پاکستان در سال 1936م استاد ابوالاعلی مودودی در کشمکش برای دفاع از دین و احیای اثر آن در جانها دامن به کمر زد مجله ماهنامەی «ترجمان القرآن» را پدید آورد تا راه برای دعوت هموار و زمینه برای واجب عمل اسلامی آماده گردد مودودی در جهاد طولانی سختش که دعوت به اسلام داشت پافشاری کرد و دلها را بدانسو کشاند و جوانان را به تربیت و تعلیم کشاند که هدف آن اقامه‌ی نظام اسلامی کامل در روی زمین که بدون سیاست ممکن نیست .

3-حرکت اسلامی در اندونزی حزب ماشومی یعنی مجلس شورای اسلامی قیام کرد. و در رأس آن محمد ناصر بود که مردم اندونزی را به حکومت اسلامی و دوری از سیاست سوگندخورده‌های دشمن و ارتباطات بیگانه دعوت می‌کرد.

4-حرکت اسلامی در ترکیه شیخ مجاهد، سعید نورسی اولین شعله و شراره را برای نبرد اسلامی در ترکیه در اوایل قرن بیستم میلادی روشن کرد و خود را درحالی که سن کمی از او گذشته بود در معرکه سیاست افکند به دستهایش دستبند زدند و پس از تبعید از تلبیس کوشید نخستین خشت بنای حرکت اسلامی در ترکیه بگذارد که در سال 1935م متهم شد که جمعیت سری تشکیل داده و از یادگارها و گفته‌های به یادماندنی بدیع الزمان که دال بر اختلاط دین با سیاست است که فرمودند سه رکن اساسی با آنها را خط نمایی 1-اسلامیت2-انسانیت3-حب خاک و وطن و سه دشمن منهدم کننده که لازم است از آنها دوری کنیم:

1- فقیری و کم درآمدی 2-نادانی و عدم تحصیل3-عداوت و دشمنی که به فضل خدا با وجود احزاب اسلامی در ترکیه کنونی و قرائت نوین و جدیدی از دین و داخل نمودن دین در امور سیاسی به تدریج شاهد سیاست اسلامی خواهیم بود.

5- حرکت اسلامی در مصر در آغاز قرن 20 مصر و بلکه جهان اسلام از کران تا کرانش با مجدد گرانقدرش به دعوت اسلامی و حرکت بسوی آن کوشید آن مجدد امام شهید حسن النبا بود که در سال 1928 م جمعیت اخوان المسلمین در شهر اسماعیلیه را پایەگذاری کرد که حرکت او زبانی و احساساتی نبود بلکه رهایی‌بخش و ریشەداری بود که همراه با عمل و اجرا توانست اعضا و هواداران بی‌شماری در سراسر دنیا حداقل در هفتاد و دو کشور جهان جذب این حرکت اسلامی نماید که در این اواخر شاهد بهار عربی در عده‌ای از کشورها با اکثریت آرا به نفع این حرکت اسلامی بودیم اگر سکولارها خود را به وعده‌های دموکراسی و دموکرات بودن افکار و اندیشه ملزم می‌کردند حداقل دو یا سه کشور سیاسی اسلامی داشتیم.

همچنین حرکتهای دیگری که در نقطەهایی از نقاط مختلف جهان توسط روشنفکران دینی مانند اقبال لاهوری که مؤسس بازسازی اندیشەی دینی- اسلامی بود و توانست قبل از اینکه غرب او را بفریبد او غرب را با اندیشەهای خود تسخیر کرد. سید جمال الدین اسدآبادی، شیخ محمد عبده و بقیه اندیشمندان و متفکران اسلامی تمام این حرکتها سیاسی اسلامی بودند. که با سیاست موافق با قرآن توانستند کشتی به خاک نشستەی ملت فرو رفته در خواب غفلت را بیدار نمایند و در مقابل اندیشەهای ضد دینی مقاومت کنند. دشمنان اسلام سعی در این دارند که مسلمانان را با سیاست بیگانه کنند و آنها را در انزوا قرار دهند. عبادتی بدون روح، حرکتی بدون جنبش و تزکیەای بدون آرایش جامعه اجرا کنند و فقط اذکار و اوراد تصوفی و عبادت رهبانیتی و اسلام خلاصه شده در محدود چهار دیوار معبدگاهها و سجدەگاهها که فاقد تحرک اجتماعی است، انجام دهند و تازه استعمار با کمال میل و رغبت و با کمال دلسوزی امکانات و مقدمات اولیه خداپرستی اما بدون ایجاد حکومت اسلامی مهیا و آماده می‌کند! عجبا از اینکه مسلمانان عالم اما بدون فهم صحیح از نصوص دینی همراه و همگام با دشمنان از منکران خلط اسلام و سیاست هستند و بدون توجه به 23 سال سیره رسول الله -صلّی اللّە علیە وسلّم- ساز مخالف می‌زنند دریغا که میان دانستن و فهمیدن فرقی قائل نیستند. ما عالمان بیشماری داریم که در علم و دانش زبانزد عام و خاصند کتابهای بیشماری تالیف کرده و شاید یکی از مجموعه کتابهایی باشد که اهتمام ویژه دارد اما افسوس مقصد و هدف شارع و روح و پیام خدایی در آن رنگی ندارد و آن به وادی فراموشی سپرده شده. بمانند کسی که تمام دیوان حافظ را حفظ کرده و کاملاً مسلط بر اشعار حافظ در هر موردی شعری می‌سراید اما هدف و مقصد حافظ از شعر سراییده شده را درک نمی‌کند و مطمئنا اگر حافظ بار دیگر به دنیا بیاید همسایگی او را نخواهد کرد و سرزنش خواهد شد. 

اسلام تنها دانش و دانستن نیست بلکه فهم و درک از آن مهمتر و از اوجب واجبات است که متاسفانه در مورد ارتباط اسلام و سیاست برخی متفکران و اندیشمندان اسلامی دچار یکی بودن دانستن و فهمیدند شدند. در نتیجه هیچ یک از حوزه‌های اسلامی را نمی‌توان یافت که خالی از سیاست باشد و اسلام بدون سیاست یعنی کاتولیکه کردن آن، دفن کردن آن، لاشەی بدون روح و اسلام بدون تحرکی که باید منتظر مارتین لوتری باشیم تا اسلام را زنده کند و رنسانس اسلامی بوجود آورد و مطمئنم مسلمانان از همچون اصطلاحی بیزارند!