دومین نشست از سلسله نشست‌های «هم‌اندیشی» با مبحث «اسلام و خشونت»، سه‌شنبه ۱۲ مردادماه در دفتر جماعت دعوت و اصلاح برگزار شد. 

در این نشست تعدادى از اعضای جماعت دعوت و اصلاح که علاقه‌مند و پیگیر مباحث فکری هستند، حضور یافته و به گفت‌وگو پرداختند. نشست هم‌اندیشی از ساعت ۹ صبح آغاز به کار کرد و در ساعت ۷عصر خاتمه یافت. 

بازکاوی و نسبت‌سنجی میان اسلام و خشونت، محور گفت‌‌وگوهای این جلسه تعیین شده بود. در این جلسه، برخی از حاضران تأکید داشتند که روایت خشونت‌آمیز از اسلام، بیشتر محصول واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی و وضعیت روانی این افراد است تا برآمده از نظریه‌پردازی و ابعاد معرفتی قابل توجه. بنا به گفته‌ی این دسته از حاضرین در جلسه، بیش از توجه به آنچه افراط‌گرایان از کتاب و سنت نبوی، دستاویز توجیهی خود قرار می‌دهند، باید به زمینه‌های رشد و رویش چنین روحیاتی عطف توجه کرد. اینکه چه می‌شود چنین روان‌های ستیزه‌جو، خشونت‌گرا و بی‌رحمی شکل می‌گیرند و آن‌وقت در مراجعه به متون دینی، بدون توجه به سیاق و سباق آیات و احادیث و زمینه‌ها و شرایط تاریخی آن، بر خون‌ریزی و خشونت‌گستری خود، سرپوشی دینی می‌گذارند.

در این جلسه، با توجه به رشد و رویش گروه‌ها و جریان‌های افراطی، خشونت‌گستر و پیکارجو که با نام اسلام و مسلمانی و تکیه بر پاره‌ای آیات و احادیث، عزم خود را بر تشویه چهره‌ی رحمانی اسلام جزم کرده‌اند، در باب خاستگاه‌های معرفتی و درون‌متنی چنین گروه‌هایی گفت‌وگو شد. 

به گفته‌ی یکی از کارشناسان حاضر در جلسه، خشونت و به شکل خاص‌تر، مجازات، صِرفاً بر اساس قاعده‌ی ضرورت روا می‌شود و هیچ‌گاه مقصود لذاته و مطلوب نظر شارع نبوده است. به گفته‌ی ایشان، اگر ذات مجازات و واکنش‌های خشن، مطلوبیت داشت، خداوند «توبه» را مانع مجازات اعلام نمی‌کرد. در پنج مورد مجازاتی که در قرآن ذکر شده است، توبه‌ی فرد مرتکب، موجب رفع مجازات از او می‌شود. راه‌کارهای خشونت‌آمیز، تنها بر مبنای قاعده‌ی «ضرورت» و صِرفاً‌ زمانی که راه‌حل دیگری پیدا نکرده‌ایم، روایی دارند و نباید از یک استثنا، قاعده ساخت. مسلمانان باید بکوشند با توجه به دیگر قواعد دینی، مدام در پی جایگزین‌کردن واکنش‌ها و اقدامات خشونت‌آمیز با راه‌‌حل‌های عاری از خشونت باشند.

به گفته‌ی یکی دیگر از صاحب‌نظران حاضر در جلسه، برای فهم مضامین و تعالیم دین، باید به کُدها و قواعد اساسی اسلام توجه داشت. وقتی در آغاز هر سوره‌ی قرآن به رحمانیّت خداوند اشاره می‌شود، به این معناست که در معنایابی دیگر آیات و مضامین، این کُد باید مدنظر قرار گیرد.

یکی دیگر از حاضرین جلسه اشاره کرد که نباید مغلوب و مقهور روح زمانه و موج‌های فکری شد و ضرورتاً هر آنچه به شکل موج اجتماعی در هر زمانه‌ای فراگیر می‌شود، حقانیت ندارد و نمی‌تواند به صِرف اینکه تبدیل به روحیه‌ی غالب افراد شده‌ است، ملاک و معیار ارزیابی آموزه‌های دینی و مبنای عادلانه یا ناعادلانه شمردن آیات و احادیث تلقی شود.

یکی دیگر از حاضران اشاره داشت که لازم است دین را چونان یک فرآیند و نقشه‌ی راه ببینیم و در نظر بگیریم که پیامبر(ص) در 23 سال رسالت خویش، گام به گام از خشونت‌های موجود در زمانه‌ی خود کاست و دایره‌ی خشونت را تنگ‌تر کرد و لازم است این روند رو به کاهش را مبنا قرار دهیم. 

در ادامه‌ی گفت‌وگو، به بحث در باب گوهر و سرشت دین پرداخته شد و اینکه آیا تحقق رسالت دین و اهداف عالیه‌ی آن مستلزم توسل به زور و اقدامات خشونت‌آمیز است؟ آیا تحقق گوهر دین، ضرورتاً نیازمند دستیابی به قدرت سیاسی است؟

در ابتدای این بحث به دو طرز تلقی اشاره شد. طرز تلقی نخست که بر این باور است گوهر و کیان دین، ایمان و تعالی روحی انسان‌ها و بیدارشدگی جان‌هاست و اینکه در قرآن به کرّات ذکر شده است که رسالت پیامبران تنها و تنها «تذکیر و تذکّر» یعنی بیدار کردن و آگاهانیدن است و به نظر می‌رسد این مهم تنها با دعوت و تربیت و از از طریق اقناع فکری و تحول‌‌بخشی معنوی حاصل می‌آید.

در رویکرد دوم، گوهر و کیان دین تحقق حاکمیت الهی و خلافت خدا در روی زمین است که نیازمند توسل به زور، برپایی حکومت و به دستگیری قدرت و سلطه می‌باشد. 

در نگاه اول، چنین می‌نماید که رویکرد اول، کمتر استعداد خشونت‌ورزی دارد.

در نوبت بعد از ظهر، حاضرین درباب این دو طرز تلقی از اسلام به بحث و گفتگو پرداختند. به نظر برخی، می‌شود دیدگاه‌های معتدل‌تری را طرح کرد که آمیزه‌ای از هر دو تلقی است. در تلقی سوم، گر چه اصل کار، تبلیغ فکری و اقناع روانی و روحی است، اما مسلمانان نباید از مواهبی که قدرت در اختیار آنان می‌نهد چشم‌پوشی کنند. طبیعتاً مسلمانان مانند هر طیف دیگری حق دارند، در رقابت‌های سیاسی مشارکت فعال داشته‌ باشند و با سهیم شدن در مدیریت جامعه، به روند اصلاح و بهبود شتاب ببخشند. در نظر برخی از حاضرین، قدرت لزوماً امری منفی نیست و نباید مسلمانان را از سهیم شدن در قدرت سیاسی باز داشت. قدرت یک فرصت و امکان است که اگر به ضوابط اخلاقی مقید شود، می‌تواند ثمرات و پیامدهای نیکویی داشته باشد.

یکی از کارشناسان حاضر تأکید داشت که مقابله‌ با فساد و ازاله‌ی آن، بر اساس منطق قرآن که بارها تکرار شده است، باید به شیوه‌ی «دفع احسن» صورت گیرد. یعنی بهترین و نکوترین شیوه در مقابله با بدی‌ها اتخاذ شود و نه اینکه در برابر هر نابه‌سامانی، ابتدائاً به خشونت متوسل شویم. 

به گفته‌‌ی این کارشناس، مُراد از «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ»، آشکار کردن تعالیم دین و ارایه‌ی تصویر درست و حقیقی از پیام خداوند است و نه غلبه‌ بر دیگران و از میان بُردن دیگر آیین‌ها. مقصود این است که با ترویج هدایت و دین حق، پیام راستین خداوند را بر همگان آشکار کنیم و این کار با توسل به خشونت و زور، حاصل نمی‌شود: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ.»(فتح:۲٨)

نشست «هم‌اندیشی» اسلام و خشونت، گر چه نتوانست به همه‌ی ابعاد این قضیه بپردازد، اما به مهمترین چالش‌ها و پرسش‌های پیش‌رو پرداخت و نیز در باب آسیب‌هایی که روایت خشونت‌آمیز از اسلام می‌تواند به روح دین و زندگی مسلمانان وارد سازد، تأملات و گفت‌وگوهایی مفید و راه‌گشایی شکل گرفت.

 

گفتنی است در نشست اول از این سلسله‌نشست‌ها که دو ماه پیش صورت گرفت نیز، مبحث اسلام و خشونت، مورد بحث و بررسی قرار گرفته بود.