پیامبر اسلام(ص) گفته است:
«الدعاء هو العبادة / دعا، همان عبادت است.»(سنن أبوداود و ترمذی)
«الدعاء مخ العبادة / دعا، جان عبادت است»(سنن ترمذی)
«ليس شيء أكرم على الله تعالى من الدعاء/ هیچچیز به اندازهی دعا، نزد خداوند ارزنده نیست.»(بخاری در الادب المفرد و سنن ترمذی)
به گمان من روح دینداری در کیفیت دعا کردن ما نهفته است و آن کسی که دعا کردن میداند، حقیقت دین را دریافته است.
گوهر و مغزای دین مگر جز پیوندی ژرف و اتصالی از مرکز جان با خداوند است؟
هِبِل میگفت: «وقتی انسانی دعا میکند خدا در او تنفس میکند.»
مأموریت اصلی دین مگر جز تسهیل گفتوگو با خداوند و راز گفتن و نیاز آوردن است؟
از این مهمتر و حیاتیتر که از سراچهی دل، روزنههایی به سمت عالَم بالا گشوده شود؟ از این پُربهاتر که انسانِ نشیمنگرفته در خاک، در گوش آسمان، زمزمه کند؟ به انس و مصاحبت با افلاک و افلاکیان توفیق یابد؟ تسوینگلی گفته است: «نیایش چیزی غیر از بالا بردن ذهن و ضمیر به سوی خدا نیست.»
راستی چه چیز مهمتر از این که در مدرسهی دین، هنر دعا کردن بیاموزیم؟
چرا دعا چنین حیاتی است که در گفتار پیامبر(ص) جانمایه، روح و مغز عبادت نامیده شده است و بلکه تصریح شده که عبادت، چیزی جز دعا کردن نیست؟ عبادتی که به تعبیر قرآن، مقصود از آفرینش آدمی بوده است(ذاریات/ آیه ٥٦)
اگر دعا در کیفیت اصیل خود انجام گیرد، به ورزهای روحی و تعالیبخش مبدل میشود که مُدام جان فرد را میتراشد و صیقل میدهد. سطح معنوی ما را ارتقا میدهد و ما را اخلاقیتر هم میکند.
همهی نگرانی من این است که کوششهای دیندارانه، حرکتهای تبلیغی و جریانهای دینی، از این مهم غفلت کنند و آنچه اصل کار است را امری فرعی و جانبی و وانهاده به فرد بینگارند. گمان ببرند تأکید بر دعا و حضور قلب، آموزهای صوفیانه است که نمیتواند چندان محل توجه یک جریان اسلامی فراگیر، قرار بگیرد و کار ما، دفاع از هویت مسلمانان در برابرم هجمههای بیداد است، مأموریت ما تبیین اعتقادات دینی و مبارزه به شبهات القایی است.
اما من گمان میکنم، مهمترین رسالت و مأموریت دغدغهمندان این عرصه، باید معطوف به این مهم باشد که هنر دعا کردن را به دینداران بیاموزند و در بهبود و ارتقای کیفیت باطنی و حضور قلب در آن، تأکید و کوشش بلیغ کنند.
دعا کردن چه ساز و کاری دارد که میتواند به رُشد معنوی و اخلاقی و حتی بهبود وضع روانی ما بینجامد و از نگاه پیامبر(ص) جان و روح عبادت قلمداد شود؟
اگر به این توصیهی «جان بانیان» عمل کنیم که «چون نیایش میکنی، بگذار بیشتر، قلب تو بدون کلمات باشد تا کلمات بدون قلب»، یعنی با حضور قلب و توأم با التفات به معانی و مقاصد، دعا کنیم، هم وضعیت روانی و هم وضع اخلاقی و مآلاً کیفیت معنوی زندگیمان، رُشد خواهد کرد.
هنر دعا کردن این است که تمرین کنیم، دعاهایمان آکنده از کارکردها و کیفیات نهگانهی دعا باشد. این کیفیات نُهگانه را استاد مصطفی ملکیان به خوبی از هم بازشناساندهاند و من اینجا به زبان و دریافت خودم و اشارهوار به آنها میپردازم:
اول اینکه در دعا، «تأمل» میکنیم و تأمل یعنی بررسی عملکرد گذشتهی زندگی خودم و این تأمل ما را از غفلت و فراموشی مصون میدارد.
دوم اینکه در دعا، «تمرکز» میکنیم و تمرکز یعنی یکدله شدن و متحد ساختن قوای روحی در رفع کاستیهای خود و این تمرکز ما را از پریشانحالی و تشویش، نجات میدهد. ریشهی بسیاری از گرفتاریهای روانی ما فقدان جمعیت خاطر و توجه است. دعا، توجه خالص است. سیمون وی گفته است:
«توجه؛ در عالیترین مراتب، همان دعاست؛ و مستلزم ایمان و عشق است. عملِ مطلقاً خالص دعاست.»(٤)
سوم اینکه در دعا، «مراقبه» میکنیم و مراقبه یعنی بازشناسی مستمرّ آنچه خود حقیقی ماست از آنچه ناخود است و تا به حال گمان بُردهایم جزئی از حقیقت ماست و این مُراقبه، به ما آرامش، حقیقت و شهامت میبخشد.
چهارم آنکه در دعا، «مشاهده» میکنیم و میکوشیم به هستی، فارغ از منافع و تعلقات شخصی، نگاهی از سر تدبر و درسآموزی داشته باشیم و نظاره و تماشای جهان، اگر فارغ از تعلقات و منافع شخصی باشد، به حس یگانگی با جهان و وحدت با هستی میانجامد. آفرینشی که همچون من، زمزمهگر، تسبیحگوی و آگاه است.
پنجم اینکه در دعا، «اعتراف و گزارش وضع موجود» میکنیم. به گناهان، خطاها و کاستیها. وضع نامطلوب خود را به پیشگاه خدا عرضه میکنیم و اعتراف کردن ما را فروتن، پذیرا و گشوده میکند.
ششم اینکه در دعا، «حمد، ثنا و ستایش» میکنیم، و حمد ثنا کردن یعنی ابتهاج و شادی خود را از زیباییها و کمالاتی که در هستی و خداوند سراغ داریم، ابراز کنیم. حمد و ثنا گفتن چون معطوف به کمالات و زیباییهاست، ما را زیباپسند و زیبابین میکند. هر چه بیشتر ستایندهی زیباییها و اوصاف خداوندی شویم، به آن اوصاف، آراستهتر میشویم. آنگلوس سیلزیوس گفته است:
«عالیترین نیایش آنگاه است که فرد، از صمیم قلب، به کسی که در برابرش زانو زده است پیوسته شبیهتر گردد.(۵)
هفتم اینکه در دعا، «شکر و سپاس» میکنیم و قدردانی و حقگزاری خود را دررابطه با مواهبی که خداوند به ما عطا کرده است، ابراز میکنیم و از این طریق، فضیلت قدردانی در ما تقویت میشود. قدردان میشویم و از شرارت منفینگری و زیادهخواهی میرهیم.
هشتم اینکه در دعا، «طلب حاجت» میکنیم و از خدا طلب یاری میکنیم تا خود را بهتر بشناسیم و به وضع مطلوبتری نایل شویم. این کار، هم ما را متوجه این حقیقت میکند که نباید تنها به کوششها و تواناییهای خود، دلخوش نکنیم و از سویی بر توان روحی و معنوی ما در ادامه دادن مسیر، میافزاید.
و نهم اینکه، در دعا، «طلب خیر برای دیگران» و شفاعت میکنیم و احساس نوعدوستی و دیگرگزینی خود را در قالب دعای نیک کردن، ابراز و تقویت میکنیم. دعای برای دیگران، درون ما را آکنده از عشق و نیکخواهی به همنوع میکند.
—---—
1-3. نیایش: پژوهشی در تاریخ و روانشناسی دین، فریدریش هایلر؛ ترجمهی شهابالدین عباسی، نشر نی، 1392.
4. سیمون وی، استیون پلنت، ترجمهی فروزان راسخی، نشر نگاه معاصر، 1382.
5. نیایش: پژوهشی در تاریخ و روانشناسی دین، فریدریش هایلر.
نظرات