در این روزها، بزرگمردی از تبار علم و ایمان و فارغ‌التحصیل دانشگاه تربیت رجال قرآن، دار فانی را وداع گفت.  
استاد محمّد احمد الرّاشد نامی آشنا برای آنانی که همّ و غم دعوت، خواب را از چشمانش ربوده و برای بازسازی بنای امّت اسلامی به دنبال کارآشنایی مجرّب می‌گشتند و برای ترمیم کالبد مجروحش به دنبال پزشکی حاذق بودند تا آنان را در این امر خطیر رهنمون باشد.

کمتر کسی همچون این معمار تربیت اسلامی و مهندس مبتکر خلّاق و تئوریسین دعوت اسلامی بر این کار احاطه داشت.  
احمد الرّاشد نزد دو عالم بزرگ و وارسته روزگار خود، محمد قزلجی و امجد زهاوی تلمّذ کرد که در دانش و تقوی زبانزد بودند.

ایشان با شوق فراوان، تاریخ امّت اسلامی و قسمت زیادی از تراث را مطالعه کرد و آن را فنداسیونی برای حال قرار داد و با آن نقشه راه آینده را ترسیم نمود.

ایشان بسیار دقیق درک کرده بود که یکی از بزرگترین ابزارهای دعوت، مطالعه و کسب دانش می‌باشد که در واقع قطار دعوت با این سوخت مسیر خود را ادامه می‌دهد و بی آن نمی‌توان این راه دشوار را طیّ کرد.

و کسی که بر تألیفات ایشان واقف باشد، می‌داند چقدر بر آثار علمای گذشته احاطه داشت و چگونه نوادر کلام آنان را شمعی فرا روی خود و ما قرار داد.

او در خاطراتش می‌فرماید: من بیش از ۲۰ بار کتاب "من وحی القلم" صادق الرافعی را مطالعه کردم.

استاد راشد عزیز!  
تو برای دعوت زیستی و به خاطر آن غربت و هجرت را به جان خریدی و غریبانه رحلت کردی.  

امیدواریم خداوند جزای خیرت دهد و در ترازوی اعمالت به عنوان باقیات صالحات بماند.

آنچه با کتاب «المنطلق» همّت‌هایمان را برانگیختی و آنچه با کتاب «العوائق» مشکلات و موانع را از مسیر دعوتگران زدودی و آنچه با کتاب «الرقائق» نفوسمان را تزکیه کردی و آنچه با کتاب «المسار» نقشه راه را برایمان ترسیم نمودی، تو با کتاب «صنعت زندگی» هنر زندگی کردن را به ما آموختی و غبار را از چشمان ما با «رسائل العین» زدودی و نقشه‌ی دعوت را با «منهجیت تربیت دعوتی» برایمان ترسیم کردی.

تو استاد ادبیات بودی و با سبک بی‌نظیر، کلمات زنده و عبارات شیوا می‌نگاشتی... گویی که به آسمان نگاه می‌کردی و می‌نوشتی!

چقدر در تربیت ما تلاش کردی و کلماتت همچنان در وجودمان اثر دارد...

برخی اوقات با خود می‌گفتیم: گویی خداوند به او نشان داده که ما در قلب‌هایمان به چه مفاهیم و آموزه‌های تربیتی نیاز داریم و او آنچه را که می‌خواستیم با مهارت کم‌نظیر بر قلمش جاری می‌کرد!

حیف است که یک دعوتگر نوشته‌های تو را نخوانده باشد و از نورانیت و هدایت کتاب‌های تربیتی‌ات محروم باشد...

چقدر تهذیب تو برای کتاب «مدارج السالکین» و «العقیده الطحاویة» زیباست! و چقدر نوشتارت در «موعظة داعیة» و «آفاق الجمال» لطیف است...

پروردگارا!  
ما شهادت می‌دهیم که این بنده‌ی تو (عبدالمنعم صالح العزی) پس از آنکه ما را وعظ کرد، آموزش داد، یادآوری کرد، تزکیه کرد و بسیاری از ما را تربیت کرد... و آثار خود را برای آیندگان به جا گذاشت، اینک به سوی تو بازگشته...

پس خداوندا، با فضل بی‌کران خود با او رفتار کن، و او را به کسانی که درباره‌شان برایمان سخن گفته و ما را به شوق دیدارشان مشتاق کرده بود، ملحق گردان، و ما را بر مسیر و گام‌هایش قرار بده تا روزی که تو را ملاقات کنیم و تو از ما راضی باشی. رحمت خدا بر تو باد، ای کسی که در لقب و عمل راشد بودی.