شبهه اول: جایگاه و منزلت زن در اسلام پایین است و حقش پایمال میشود!
هنگامی که اسلام ظهور کرد زنان وضعیت اجتماعی تأسفباری داشتند؛ زن نه از حقوق اجتماعیای برخوردار بود و نه به نظراتش اهمیتی داده میشد، اسلام او را از این وضعیت نجات داد و جایگاهش را اعتلا بخشید و او را از ستمهای زیادی که در حقش روا داشته میشد، نجات داد تا جایی که با تمام وجود احساس کرد که او هم همچون مرد، یک انسان است. اسلام حقوق مشروع زن را تضمین کرد و او را از اتهام فریفتن آدم در بهشت و اینکه منشأ بدی در جهان است، تبرئه کرد.
اسلام همان گونه که در قرآن کریم آمده است، نشان داد که این شیطان بود که آدم و حوا را فریفت: (فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ)[بقره:36]
همه زنان و مردان از یک جنس آفریده شدهاند (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ)[نساء:1] ای مردمان از پروردگارتان بپرهیزید، پروردگاری که شما را از یک انسان آفرید.
مرد و زن از نظر وجود انسانی کاملاً با هم برابرند و در این زمینه هیچ یک بر دیگری برتری ندارد، خداوند زن و مرد را به طور یکسان گرامی میدارد: (وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ...) ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم. [اسراء:70]
قرآن کریم وقتی از انسان یا بنی آدم سخن به میان میآورد، مقصود هم زن است و هم مرد، اما هر گاه میخواهد از هر کدام از آنها به تنهایی سخن بگوید اصطلاح «الرجال» و «النساء» را به کار برده است.
پیامبر اسلام-صلی الله علیه وسلم- روابط بین زن و مرد را اینگونه بیان میکند: «زنان قرین مردان هستند و از همان امتیازاتی برخوردارند که مردان از آن برخوردار هستند.»[سنن ترمذی]
آوردن کلمه «قرین» نشانهی برابری کامل آنهاست. زنان و مردان در نزد خداوند با هم برابرند فقط عمل صالح، آنها را از هم متمایز میکند. قرآن کریم در این باره میفرماید: (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)[نحل:97] هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد بدو زندگی پاکیزه و خوشایندی میبخشیم و پاداش آنها را بر طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد.
خداوند سبحان دعای زن و مرد را به یک اندازه اجابت میکند: (فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ...)[آلعمران:195] تعبیر قرآنی (بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ) پارهای از شما از پاره دیگر هستید. بر این دلالت دارد که هر کدام از آنها مکمل دیگری است و ادامه زندگی بدون مشارکت آن دو امکان پذیر نیست.
دین مبین اسلام آموختن علم و دانش را بر زنان و مردان به صورت مساوی واجب میداند. در همین رابطه پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد-صلی الله علیه وسلم- میفرماید: «طلب العلم فریضة علی کل مسلم ومسلمة»[سنن ابنماجه] دین اسلام همچنین فعالیت شغلی را برای زنان تضمین کرده است و هیچ نصی در نصوص اسلامی وجود ندارد که شغلی را بر زنان تحریم کند و زنان مسلمان در عرصههای گوناگون به کار و فعالیت مشغول بودهاند.
اسلام حق داشتن دستمزد مستقل را برای زنان به رسمیت شناخته است و ملاحظه میشود که اسلام میان دستمزد زنان و مردان هیچ تفاوتی (در شغل مساوی) قایل نیست.
آیا با وجود این نصوص و موضع کاملاً روشن و صریح اسلام دربارهی حقوق و وظایف زنان که از دو منبع اصلی آن یعنی قرآن و سنت برگرفته شده است، هیچ انسان با انصافی میتواند اسلام را به ستم بر زنان و پایمال کردن حقوق آنان متهم کند؟
واقعیت این است که برخی میان اسلام به عنوان یک دین و آموزههای بسیار آسان آن از یک سو و رفتار نابهنجار و ناقص برخی مسلمانان با زنان از سوی دیگر، تفاوتی قایل نشدهاند.
برای قضاوت بیطرفانه دربارهی اسلام و مواضع این دین باید این دو مسأله را از یکدیگر باز شناسیم؛ زیرا وضعیت نامناسب زنان در برخی جوامع اسلامی ربطی به آموزههای اسلام ندارد، بلکه به سبب ناآگاهی یا نادیده انگاشتن تعالیم اسلام است.
شبهه دوم: از نظر اسلام زنان همیشه تابع مردانند!
اسلام حق زنان را در استقلال کامل اقتصادی از مردان به رسمیت میشناسد و این امر در نصوص دینی کاملاً تضمین شده است. تعالیم اسلامی به زنان اجازه میدهد در همه دارایی خود در خرید و فروش و بخشش و سرمایهگذاری و غیره بدون آنکه از مردی اجازه بگیرند، دخل و تصرف کنند، منوط بر آنکه به صورت فردی مانعی برای این امر وجود نداشته باشد.
در همین راستا نه شوهر و نه هیچ یک از بستگان زن نمیتوانند در اموال او بدون اجازه دخل و تصرف کنند.
هیچ مردی نمیتواند بدون موافقت دخترش او را به عقد مردی درآورد؛ زیرا ازدواج باید با موافقت دختر صورت گیرد. «دختری به نزد پیامبر اسلام آمد و شکایت کرد که پدرش میخواهد او را به زور به عقد برادرزادهی خود درآورد. پیامبر گرامی اسلام آن پدر را به نزد خود فرا خواند و دختر را در پذیرش یا رد آن مخیر ساخت. آن دختر با میل خود این ازدواج را پذیرفت و گفت: ای رسول خدا من کار پدرم را میپذیرم، اما خواستم به زنان بفهمانم که پدران حق تحمیل خواستهی خود را بر آنان ندارند.»[سنن ابو داود] یعنی اینکه پدران حق ندارند به زور دختران خود را به ازدواج فردی درآورند.
زن در خانواده و تربیت فرزندان با مرد شریک است و نمیتوان تصور کرد که خانوادهای بدون مشارکت سازنده دو طرف یعنی زن و مرد تشکیل شود و استمرار یابد؛ زیرا در صورت عدم مشارکت سازندهی دو طرف، معادلات خانواده بر هم میخورد و این امر تأثیر بسیار بدی بر فرزندان خواهد داشت. پیامبر -صلی الله علیه وسلم- این مسؤولیت را به صورت مشترک بر دوش زنان و مردان قرار داده و فرموده است: «کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته، فالامام راع و هو مسئول عن رعیته، و الرجل راع فی أهله و هو مسئول عن رعیته و المرأة راعیة فی بیت زوجها و هی مسئولة عن رعیتها».[امام بخاری، امام مسلم، امام ابوداود، امام ترمذی و ابن حنبل این حدیث را روایت کردهاند] مترجم: راعی در اینجا به معنای پاسدار، حامی، محافظ است و رعیت به معنای کسانی است که کس دیگری مسؤول حراست و حفاظت و حمایت از آنان است.
مسؤول دانستن زن دربارهی افراد و چیزهایی که در خانهی همسر است، اتهام پیروی و تبعیت مداوم زن از مرد را کاملاً نفی میکند؛ زیرا مسؤولیت بدون آزادی ممکن و آزادی هم با تبعیت و پیروی سازگار نیست.
مردها اجازه ندارند زنان را از دستیابی به حقوق مشروع خود در زندگی محروم سازند و حتی اجازه ندارند زنان را از رفتن به مساجد جهت انجام عبادت منع کنند. در همین باره به نقل از پیامبر گرامی اسلام آمده است: «لا تمنعوا إماء الله مساجد الله»[روایت از امام مسلم] اجازه ندارید زنان را ـ که بندگان خدا هستند ـ از رفتن به مساجد خداوند متعال بازدارید.
اگر برخی از مسلمانان از سنتهای گذشته و عرف غیر منطقی پیروی میکنند، نباید آن را به اسلام تعمیم داد؛ زیرا این امر نشانهی جهل و ناآگاهی از اسلام و احکام آن یا کجفهمی نسبت به آموزهها و تعالیم روشن آن است.
یکی دیگر از نکاتی که عدم پیروی دائمی زن از مرد را نشان میدهد، عدم تغییر نام خانوادگی زن پس از ازدواج است. این تغییر نام البته در جوامع غیر اسلامی از جمله جوامع غربی اجرا میشود.
شبهه سوم: اسلام با بخشیدن نیمی از ارث پدری به زنان به آنان ظلم میکند!
در این موضوع کوچک هم اسلام بد فهمیده شده است؛ زیرا نظام ارث در اسلام بسیار جامع و علمی است، ازاینرو باید همهی ابعاد آن مد نظر قرار گیرد. زن در چهار حالت نصف مرد ارث میبرد و این در حالی است که در ده حالت به گونهای دیگر ارث میبرد:
1ـ در بعضی جاها با مرد برابر است
2ـ در برخی جاها بیش از مرد ارث میبرد.
3ـ گاهی هم در جاهایی ارث میبرد که مرد از آن بینصیب است.
نظام ارث کاملاً به نظام خانواده مرتبط است. مرد مسؤول پرداخت نفقه به زن و فرزند خود است، در حالی که زن متأهل این مسؤولیت را بر عهده ندارد، به علاوه مشکلات مرد بیش از مشکلات زن است.
بسیاری از قبطیان مصری وقتی که به عدالتِ نظام ارثی در اسلام پی بردند برای حل مناقشات و اختلافات بین وارثان به دارالفتوای مصر روی آوردند.
شبهه چهارم: چرا اسلام شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد میداند؟!
این مورد فقط در صورت شهادت به کار میرود. موارد دیگری وجود دارد که شهادت زن با مرد برابر است و شهادت یک زن به تنهایی در مشکلات مخصوص به زنان کفایت میکند و شهادت مرد در آن جایز نیست.
این حکم خاص که در یک مورد به کار میرود، نشاندهندهی پایین بودن ارزش زن در برابر مرد نیست، بلکه هدف اصلی تنها تثبیت شهادت است؛ زیرا اسلام در برخی از جرمها شهادت چهار مرد را شرط گذاشته است. به طبع شهادت دو زن برای تثبیت آن شهادت استفاده میشود و نشاندهندهی پایین بودن ارزش هر کدام نیست. خداوند متعال در این باره میفرماید: (وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ...)[نساء:15] و کسانی که از زنان شما مرتکب زنا میشوند چهار نفر از خودتان به عنوان شاهد بر آن گواهی طلبید.
و نیز میفرماید: (وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً...)[نور:4] کسانی که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند، سپس چهار گواه نمیآورند، بدیشان هشتاد تازیانه بزنید.
بسیاری این باور را قبول دارند که علم ثابت کرده است زن در روزهای معینی از ماه از نظر روحی و ذهنی از وضعیت طبیعی برخوردار نیست.
شبهه پنجم: اسلام به زن اجازه نمیدهد که مناصب عالی دولتی را برعهده بگیرد!
اسلام زن را از پذیرفتن مناصب مهم دولتی در صورتی که قابلیت آن را داشته باشد، منع نمیکند و در هیچ یک از آیههای قرآن کریم این امر تحریم نشده است بلکه حتی به ملکهی سبأ که بالاترین منصب در دولت را بر عهده داشت، اشاره میکند.
اینکه از حضرت رسول -صلی الله علیه وسلم- روایت شده است: «قومی که یک زن ولی امر آنها باشد هرگز رستگار نمیشود»[بخاری، ترمذی، نسائی و ابنحنبل آن را روایت کرده است] مناسبت خاصی داشته است. هنگامی که به رسول-صلی الله علیه وسلم- اطلاع دادند که «دختر کسری» بر ایرانیان حکومت میکند، این حدیث را بیان فرمودهاند و واضح و مبرهن است که برای تقویت روحیهی معنوی مسلمانان بیان شده و ملتی خاص مورد نظر بوده است.
از نظر تاریخی ثابت شده است که عمر بن خطاب-رضی الله عنه- ولایت حسبه (نظارت بر بازار تجاری مدینه) را به شفا دختر عبد الله المخزومیه سپرده است. گفتهاند که این وظیفه از وظایفی بوده است که نیاز به اقتدار و مهارت داشت.
اگر مشاهده میکنیم که در برخی از جوامع اسلامی با زنان به صورت دیگری رفتار میشود، این امر به عرف و سنتهای موجود در آن جوامع باز میگردد نه به تعالیم دین اسلام.
با تحولاتی که در کشورهای اسلامی به وجود آمده است شاهد هستیم که زنان به مقام نخستوزیری هم میرسند (کما اینکه ما در پاکستان، بنگلادش و ترکیه شاهد آن بودهایم).
شبهه ششم: حجابی که اسلام بر زن تحمیل میکند مانع آموزش و کار اوست!
اسلام زن و مرد را به یک اندازه گرامی میدارد و از نشانههای تکریم زن این است که اسلام دستور میدهد زن جسمش را بپوشاند تا مورد اذیت و آزار مردان بیماردل قرار نگیرد، با این وصف اسلام در امر حجاب، پوشش قسمتهایی را که نشانهی شخصیت اوست (همچون صورت) یا مانع حرکتش میشود (مانند دستان) مراعات میکند. اسلام زن مسلمان را از آراستگی مادامی که حدود ادب رعایت شود و موجب فتنه نگردد، منع نمیکند.
در مسیحیت نیز حجاب جزء فضایل محسوب میشود. انجیل از زن میخواهد که موهای خود را به هنگام نماز بپوشاند.[اصحاح یازدهم، بخشی از نامه پولس به اهالی کورنتوس] راهبههای مسیحی روسری بر سر میگذارند و خانمی که با پاپ واتیکان ملاقات میکند، خواه همسر رئیس جمهور باشد یا زنی مشهور، باید موهای خود را بپوشاند.
زنان مسلمانی که در عصر حاضر دستها و روی خود را میپوشانند بر اساس عادات و سنتهایی رایج جامعه خود رفتار میکنند؛ زیرا زن مسلمان باید در مراسم حج و طواف خانه خدا بدون نقاب باشد.
اینکه گفتهاند حجاب مانع آموزش و فعالیتهای اجتماعی زن میشود، ادعایی نادرست است و تجربه خطای آن را ثابت کرده است. بسیاری از زنان مسلمان با حفظ حجاب مدارج علمی را در سطوح بالا پیمودهاند. این زنان بدون اینکه پوشششان مانعی برای آنها باشد قابلیت خود را در زمینههای مختلف اجتماعی همچون تدریس، پزشکی، پرستاری و اداری... نشان دادهاند.
شبهه هفتم: پوشش اسلامی زن به او در عرصه تولید کمک نمیکند!
هیچ نصی در اسلام وجود ندارد که نوع پوشش اسلامی را معین کند، بلکه به زن سفارش شده است که در برابر مرد نامحرم بدن خود را نمایان نسازد تا در معرض طمع افراد واقع نشود. از این رو حجاب اسلامی دارای اشکال متنوعی است که به رسوم و سنت رایج در هر جامعه و طبیعت عملکرد زن در آن جامعه باز میگردد.
در جوامع اسلامی، همانطوری که شاهد آن هستیم، کسی مجبور به رعایت حجاب نیست بلکه با میل و رغبت خود آن را انتخاب میکند و رعایت حجاب را مانع فعالیت خود نمیداند، بنابراین باید پرسید چرا همانگونه که زنان هندی اجازه دارند پوشش محلی خود را حفظ کنند، زن مسلمان اجازه ندارد پوشش و حجابی را که به اختیار خود برگزیده است، رعایت کند؟ زنان مصری هم از هزاران سال پیش تاکنون با همان پوشش محلی خود در مزرعه و منزل کار و فعالیت میکنند و گاهی نیز تولید آنها بیشتر از مردان است و توانی فراتر از مردان در کار از خود نشان میدهد.
شبهه هشتم: اسلام از مرد میخواهد که با بیش از یک زن ازدواج کند و حتی اجازه ازدواج با چهار زن را به او میدهد.
اصل در اسلام این است که به تعدد دعوت نکند و در قرآن کریم فقط یک نص وجود دارد که به مرد اجازه اختیار چند همسر را میدهد که مربوط میشود به یتیمانی که در کفالت یک مرد باشند. قرآن این مرد را در صورت ازدواج با یتیمان تحت کفالت خود از ستم بر آنها بر حذر میدارد. برای آن مرد بهتر است که تا چهار زن اختیار کند مشروط به اینکه بین آنها عدالت را رعایت کند و اگر نتوانست باید به یک همسر اکتفا کند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: " (وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً...)[نساء:3] اگر ترسیدید که دربارهی یتیمان نتوانید دادگری کنید با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید اگر هم میترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید به یک زن اکتفا کنید.
قرآن کریم در آیهای دیگر هشدار میدهد که برقراری عدالت که در چند همسری شرط اصلی محسوب میشود غیر ممکن است: (وَلَن تَسْتَطِيعُوا أَن تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ...)[نساء:129] شما نمیتوانید میان زنان دادگری برقرار کنید هر چند همه کوشش و توان خود را به کار گیرید.
ازاینرو میبینیم که در اسلام ازدواج با یک همسر یک اصل است و چند همسری جزء استثناءات محسوب میشود که اسلام در موارد خاصی که شرایط معینی آن را ایجاب میکند، به آن سفارش میکند. به طور مثال گاهی اتفاق میافتد که شمار زیادی از مردان در جنگ کشته میشوند یا شمار دختران ازدواج نکرده در برخی از جوامع افزایش مییابد.
در مواردی شوهر به خاطر مسایل انسان دوستانه نسبت به همسرش وفادار میماند و به خاطر نازایی یا بیماری مزمن او را طلاق نمیدهد و از او مراقبت میکند ـ در صورتی که خودش راغب باشد ـ همسر دیگری را اختیار میکند.
غربیها نباید فکر کنند که عادات آنها برتر از دین آسمانی است که برای همه مردم نازل شده است و در تمامی جوامع و همهی زمانها و مکانها قابل اجرا است. در برخی از کشورهای آفریقایی و عربی پدیدهی چند همسری مشکل بغرنجی محسوب نمیشود، بلکه به صورت عادت درآمده است و همه آن را پذیرفتهاند، اما اینکه میگویند شوهر با ازدواج دوباره به زنش ظلم و حقوقش را پایمال میکند، چندان منطقی نیست؛ زیرا زن مسلمان در صورتی که مشاهده کرد شوهرش با زنی دیگر ازدواج کرد، میتواند طلاق بگیرد.
در پایان باید گفت با وجودی که چند همسری در غرب نفی شده است، اما یک مرد در غرب میتواند در کنار همسر خود با چند زن دیگر دوستی برقرار کند و حتی خارج از ازدواج شرعی با او رابطهی جنسی داشته باشد، در حالی که زنا در تمام ادیان آسمانی حرام است.
شبهه نهم: اسلام به مرد مسلمان اجازه میدهد که با زن غیر مسلمان ازدواج کند اما این حق را برای زن مسلمان قایل نیست.
اسلام دینی است که به همهی ادیان آسمانی ارج مینهد و ایمان به پیامبران الهی را بخش جداناشدنی عقیدهی اسلامی میداند. اینکه اجازه میدهد مرد مسلمان با زن یهودی یا مسیحی ازدواج کند به او دستور داده شده است که به عقیدهی همسرش احترام بگذارد و او را از انجام شعایر دینی و رفتن به معبد یا کلیسا منع نکند که این امر نشان میدهد، اسلام برای ادیان دیگر ارزش زیادی قایل است.
دلیل اینکه اسلام اجازه نمیدهد که مرد یهودی یا مسیحی با زن مسلمان ازدواج کند این است که در این ادیان مسئله احترام به عقیده همسر نادیده گرفته میشود و حتی ممکن است با او بدرفتاری کند یا او را انجام شعایر دینیاش باز دارد یا مانع پذیرش دین او از سوی فرزندانش شود.
نظرات