در وصف پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- سخن بسیار گفته شده است، من در این نوشتار کوتاه‌ نمی‌خواهم در وصف رسول الله‌، چیزی بگویم زیرا جایی که خداوند در قرآن پیامبرش را توصیف می‌کند، دیگر محلی برای وصف ناقص امثال بنده باقی نمی‌گذارد؛ به همین خاطر هیچ توصیفی بهتر از توصیف پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- از زبان خداوند نیست. خداوند در وصف پیامبرش می‌فرماید: انَّک لَعلَی خُلُقٍ عظیمٍ. ‌ای محمد تو قله‌ی کوه اخلاق را فتح نموده‌ای و در این رابطه کسی بر تو پیشی نگرفته است

شیخ سعدی در ستایش ایشان می‌گوید: 

ندانم کدامین سخن گویمت                    که والاتری از آنچه من گویمت

تو را عزّ لولاک تمکین بس است             ثنای تو طه و یاسین بس است

اقبال لاهوری نیز که یکی از مجذوبان عشق محمدی است، در وصف وی می‌گوید: 

می‌توانی منکر یزدان شدن                منکر از شأن نبی نتوان شدن

پایه و اساس دین بر دو چیز استوار است؛ «ولاء» و «براء» یعنی دوست داشتن خداوند و هرآنچه وی به دوست داشتن آن امر می‌کند و برائت جستن از شیطان و هر آنچه وی به دوست داشتن آن دستور می‌دهد. پیروی از پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- به ظاهر ادعای هر مسلمانی است و کمتر مسلمانی یافت می‌شود که در حالت عادی زندگی خویش به تبعیت از آن شخصیت وارسته افتخار نکند؛ اما برای اثبات پیروی واقعی از پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- ادعای زبانی کافی نیست؛ بلکه فرد مسلمان باید باور قلبی به نبوت پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- داشته باشد و عملاً در تمامی زوایای زندگی خویش این ادعا را به اثبات برساند. در این مقال برآنیم که گوشه‌هایی از عدم تبعیت واقعی از پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- را یادآور شویم. 

خداوند در قرآن کریم حب خویش را در گرو تبعیت از پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- قرار داده است و می‌فرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏» یعنی: بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند آمرزنده‌ی مهربان است. 

این آیه بیانگر آن است که دوست داشتن آفریدگار هستی و نیز برخورداری از محبت و دوستی الهی بدون اتباع رسول ممکن نیست. 

ابوهریره از پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- روایت نموده که فرمود: «فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ وَالِدِهِ وَوَلَدِهِ» (بخاری) یعنی: قسم به کسی که جانم در دستان اوست، ایمان هیچ یک از شما کامل نمی‌گردد، مگر اینکه مرا از پدر و فرزندش بیشتر دوست بدارد. «حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي حَيْوَةُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو عَقِيلٍ زُهْرَةُ بْنُ مَعْبَدٍ، أَنَّهُ سَمِعَ جَدَّهُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ هِشَامٍ، قَالَ: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ آخِذٌ بِيَدِ عُمَرَ بْنِ الخَطَّابِ، فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِلَّا مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لاَ، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ» فَقَالَ لَهُ عُمَرُ: فَإِنَّهُ الآنَ، وَاللَّهِ، لَأَنْتَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «الآنَ يَا عُمَرُ» (رواه البخاري) روزی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- دست عمر-رضي الله عنه- را گرفت. وی عرض کرد: ای رسول خدا، به غير ازخودم، شما را از هر چیز و هرکس بیشتر دوست دارم. پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- فرمود: ‌قسم به کسی که جانم در دستان اوست، ایمانت کامل نمی‌گردد، مگر اینکه مرا از خودت، بیشتر دوست بداری. عمر بن الخطاب -رضي الله عنه- گفت: سوگند به‌ خدا! اکنون تو را از خودم هم بیشتر دوست دارم. رسول‌الله-صلّي الله عليه وسلّم- ‌ فرمود: عمر! «حال ایمانت کامل شده است.» 

حدیث مذکور معیار بسیار دشواری برای سنجش میزان ایمان است و هر کس را نسزد که مصداق آن گردد؛ زیرا لازمه‌ی آن این است که محبت پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- را بر ما سوای الله ترجیح دهد. بر ماست که بر احوال خویش نظری افکنیم که آیا در تمامی موقعیت‌های زندگی خویش اینگونه بوده‌ایم یا اینکه اظهار محبتمان برای پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- ادعایی خشک و خالی بوده است؟ معمولاً انسان‌ها هنگامی که در موقعیت‌های ویژه قرار می‌گیرند به‌ویژه‌ هنگامی که احساساتشان تحریک می‌گردد، پرده از درون خویش بر می‌دارند و ما فی‌الضمیر خود را هویدا می‌سازند. این اوقات بهترین زمان برای سنجش و ارزیابی خودمان است. 

•اگر مسلمانی از طریق غیر مشروع به جمع‌آوری ثروت روی می‌آورد یا هنگام معامله با دیگران به غلّ و غش می‌پردازد، گرانفروشی و یا کم‌فروشی می‌کند، منفعت مادی خویش را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی در مراسم عروسی‌اش اتباع پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- را از یاد می‌برد و با آوردن توجیهاتی از این قرار که در طول عمر بیش از یک بار ازدواج نمی‌کنم، مجالس لهو و لعب برپا می‌کند و زمینه‌ی گناهان دیگران را هم فراهم می‌آورد، هوا و هوس خویش را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی در مراسم عزاداری به مدهای من درآوردی و امور غیرشرعی از جمله سیاه‌پوشی و... که مورد پسند رسول خدا نیستند، روی می‌آورد، آداب و رسوم غلط جاهلی را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست؛ زیرا پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- فرمود: «وَ من سنَ فی الاسلامِ سنةً سیئةً کانَ علیهِ وزرُ‌ها و وزرُ من عملَ بها من بعدِه من غیرِ أن ینقصَ من أوزارِهم شیءٌ». (رواهُ مسلم) یعنی:» اگر کسی سنت بدی را پایه‌گذاری کند برای او گناه آن عمل و عمل‌کنندگان به آن عمل تا روز قیامت است. 

•اگر مسلمانی نسبت به دیگر مسلمانان گمان بد دارد، روان خود را به دست وساوس شیطانی سپرده و وسوسه‌های شیطانی را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی خود غیبت می‌کند و خود را مصداق این آیه‌ی قرآن می‌کند که: «أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ»، یا در جلسه‌ای حضور دارد که در آن به غیبت دیگران مشغولند، ولی وی با این توجیه که مرا به دیگران چه! و نیازی نیست خود را در مقابل دیگران قرار دهم، نه بدان‌ها تذکر می‌دهد و نه جلسه را ترک می‌کند، افکار عمومی را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی به راحتی انواع تهمت را به برادران و خواهران مسلمانش می‌زند و آنان را به چیزی متهم می‌نماید که در وی نیست، گناهی بر‌تر از غیبت را مرتکب شده است و وساوس شیطانی را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی که منتسب به قبیله و یا عشیره‌ای و یا پیرو یک جریان فکری خاصی است یا عضو جماعتی و یا پیرو مذهبی است و برخی از برنامه‌ی و یا دیدگاه‌های سران قبیله و یا رهبران آن جریان با قرآن و سنت همخوانی ندارد، ولی با وجود آن بر این دیدگاه‌ها اصرار می‌ورزد، تعصبات جاهلی را بر دوستی و پیروی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- برتری داده و لذا دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست. 

•اگر مسلمانی به بهانه‌ی دفاع از حقوق ملی، مرزهای دین را در هم می‌شکند و ارزش‌های دینی پیامبر اسلام را لگد مال می‌کند تا شاید افکار عمومی جامعه را به نفع خود متمایل گرداند، دوستدار پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- نیست؛ زیرا دین ذاتاً نسبت به حقوق ملی انسان‌ها بی‌تفاوت نبوده و سیره‌ی پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- مشحون از علاقه و محبت وی به خاک و میهن و زادگاه بوده است؛ اما پیامبر -صلّي الله عليه وسلّم- هنگامی که مجبور شد از دین و میهنش یکی را به نفع دیگری‌‌ رها کند دست از خاک و میهن بر می‌دارد و به منظور حفظ دینش مکه را به قصد مدینه ترک می‌کند

بزرگمردان تاریخ کُرد معجونی زیبا از عشق و علاقه به ملیت و دیانت ساخته‌اند و رفع ستم دینی و ملی دغدغه‌ی اصلی آنان بوده است. بزرگانی چون: شیخ عبیدالله نهری، قاضی محمد، شیخ سعید نوورسی، شیخ سعید پیران و دعوتگرانی بزرگ چون ماموستا ناصر سبحانی و کاک احمد مفتی‌زاده که در شعری نیز به بیان این معجون بی‌نظیر می‌پردازد و می‌گوید: 

رۆڵه‌ی سوڵتان سه‌لاحه‌ددین نه‌خۆی گۆڵی که‌سان 

روکنی ئیمان خۆشه‌ویستی نیشتمانه بێگومان

«ای فرزند سلطان صلاح‌الدین ایوبی! فریب دیگران را نخوری، بدون شک محبّتِ میهن، رکن ایمان است.»

و در جایی دیگر می‌گوید: 

کورده! دین و نیشتمانه مایه‌ی به‌رزی ژینی تۆ 

 دوژمنی هه‌ردو کیانه دوژمنی بێ‌دینی تۆ

«ای کورد، دین و میهن مایه‌ی علوّ حیات تو اند، دشمن بی‌دینت، دشمن هر دوی آن دو است. »