کرمانشاه - پایگاه اطلاعرسانی اصلاح
مهندس میر حسین موسوی کاندیدای ریاست جمهوری، سه شنبه هفته گذشته در مسافرت خود به کرمانشاه پس از حضور در دانشگاه آزاد و دانشگاه رازی کرمانشاه و دیدار با دانشجویان در ساعت 30/5 بعد از ظهر در مسجد جامع شهر کرمانشاه دیدار مردمی داشت. که با استقبال کم نظیر مردم مواجه گردید بطوری که صحن مسجد از جمعیت پر شده بود.
مهندس موسوی بعد از این دیدار در مسجد جامع اهل سنت شهرک دولت اباد کرمانشاه حضور یافت. حضور ایشان دقایقی قبل از نماز مغرب بود که در مسجد کلاس های قرآن کودکان و نوجوانان دایر بود. در مسجد بیش از7 گروه مختلف درجای جای مسجد مشغول آموزش قرآن توسط مربیان خود بودند که مهندس موسوی را به شدت تحت تأثیر قرار داد؛ بطوری که وی دقایقی در جمع کودکان نشست. وی پس از ایراد سخنرانی کوتاهی، نماز مغرب را با همراهان و مردم اهل سنت منطقه به جماعت برگزار نمود.
نظرات
عبدالکریم سروش: برای ریاستجمهوری مرد عمل میخواهیم <br /> <br /> عبدالکریم سروش یکی از مولدان روشنفکری دینی و چهرهی تأثیرگذار بر جامعهی سیاسی ایران -و بنا به قولی- پدرخواندهی جنبش اصلاحات، بعد از اعلام نتایج انتخابات نهمین دورهی ریاست جمهوری در سال1384 اعلام نمود که شیخ مهدی کروبی را به عنوان رئیسجمهور رسمی ایران میشناسد، امروز نیز بر همان سخن تأکید کرده و شیخ اصلاحات را مرد عمل برای ریاست جمهوری میداند، متن کامل اظهارات دکتر سروش که امروز دوشنبه در روزنامهی اعتماد ملی ارگان حزب اعتماد ملی منتشر شده است را با هم میخوانیم: <br /> <br /> من 4 سال پیش حرفی به شما زدم و حالا هم کموبیش بر همان نظرم. علیالخصوص که من در سخنان آقای موسوی، نکته تازهای نمیبینم.<br /> به صراحت برای شما بگویم اینکه کسی دوباره بیاید و در کسوت سیاسی ادعای رسالت روشنفکری داشته باشد نمیپسندم.باید کسی بیاید که مرد عمل باشد.<br /> من توقعم از ریاست جمهوری این است که فضا اندکی باز بشود که اهل اندیشه و اصلاح بتوانند در جامعه مدنی، کاری بکنند.<br /> <br /> آقای کروبی گفته است میخواهم در قانون اساسی تغییراتی بدهم.بنده به ایشان پیشنهاد میکنم که استقلال قوه قضائیه را مد نظر قرار دهند و از این طریق ما قانون اساسیای بنویسیم که متفاوت با قانون اساسی جهانیان باشد. اعتماد ملی، کیان پارسا: عبدالکریم سروش از مهدی کروبی حمایت کرد؛ نه همچون سال 1384 در پرده و تلمیح، که این بار به صراحت و تاکید؛ و نه همچون چهار سال پیش دیرهنگام و چند شب مانده به رایگیری، که اینبار زودهنگام و یک روز پس از ثبتنام مهدی کروبی در دهمین انتخابات ریاست جمهوری. عبدالکریم سروش در گفتوگویی با نوشابه امیری و در سایت خبری روز – بر همان سیاقی که چهار سال پیش از کاندیداتوری کروبی در برابر معین حمایت کرد- نظر صریح خود در باب انتخابات را اعلام کرده و ضمن حمایت از مهدی کروبی گفته است که «من چهار سال پیش حرفی زدم و حالا هم کموبیش بر همان نظرم.» عبدالکریم سروش بدینترتیب در ترجیح مهدی کروبی بر دیگر کاندیداها نیز چنین گفته است:« من در سخنان آقای موسوی، نکته تازهای نمیبینم.در عملکردش هم کار دلچسبی مشاهده نمیکنم.گمان میکنم با افکار پیشیناش وداع نکرده است و بهرغم اینکه گاهی در سخنرانیها، اشارات تازهای دارد، اما ریشهها، همان ریشههای پیشین است.» سروش در باب عدم حمایت برخی چهرههای اصلاحطلب همچون محمد خاتمی از کاندیداتوری کروبی نیز گفته است که « این همان چیزی است که موضع آقای خاتمی را برای من سوالانگیز کرده است.من رفتن پارهای از دوستان پشت آقای موسوی را هم اصلا درک نمیکنم.یعنی از دید سیاسی که نگاه میکنم کاملا برایم مبهم است. به صراحت برای شما بگویم اینکه کسی دوباره بیاید و در کسوت سیاسی ادعای رسالت روشنفکری داشته باشد نمیپسندم.باید کسی بیاید که مرد عمل باشد.»<br /> <br /> عبدالکریم سروش اما در حالی از مهدی کروبی حمایت میکند که برخی از همراهان و شاگردان او تمایلی به کاندیداتوری مهدی کروبی ندارند.سروش اما به نظر میرسد که در سیاست همواره موضع مستقل خود را نگه داشته است.او پس از حمایت از کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال 1376، نگاه انتقادی خود نسبت به اصلاحات و اصلاحطلبان را بسیار زودتر از دیگر دوستان و شاگردان خود آشکار کرد و این نگاه را در نامههایی که به سیدمحمد خاتمی مینوشت و نکاتی که با او در میان میگذاشت نیز عیان ساخت.سروش اگرچه دوم خرداد را مولود روشنفکری دینی میدانست اما نتیجه کار از نگاه او نه آنچنان بود که منطبق بر پروژه روشنفکری دینی باشد و بدینترتیب اعتقادی نیز نداشت که ناکامی اصلاحات در رسیدن به برخی اهداف به مفهوم شکست روشنفکری دینی باشد.سروش در گفتوگویی با روزنامه شرق یکسال پس از پایان عصر اصلاحات نیز البته تاکید کرد که او پدرخوانده اصلاحطلبان نبوده است و چنان نیز نبوده که اصلاحطلبان عامل به الگوهای او بوده باشند.سروش در آن گفتوگو گفته بود که «بنده یکی از سرنشینان کشتی اصلاحطلبی بودم و نه ناخدای این کشتی و نه راننده و نه شاگرد راننده.»<br /> عبدالکریم سروش در انتخابات ریاست جمهوری 84 نیز خلاف بسیاری از نزدیکان خود، به تلمیح و اشاره از کاندیداتوری مهدی کروبی دفاع کرد و به حامیان مصطفی معین نیز توصیه کرد که به جای ریاست جمهوری در اندیشه جامعه مدنی باشند و ریاست جمهوری را به مهدی کروبی بسپارند که از جنس همین نظام است و میتواند با ورود به قدرت راهگشای بسیاری امور باشد و تاکید کرد که اصلاحات ضرورتا از بالا نیست که قابل پیگیری است و میتوان از پایین و در جامعه نیز به این امر اهتمام داشت.<br /> چهار سال پس از آن نیز با طرح کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی اگرچه سروش همچنان در سکوت بود اما این خبر در گوشها و حاشیه پیچید که محمد خاتمی از سروش خواسته است تا سخنی در حمایت از او و کاندیداتوریاش نگوید.خبری که ذهنها را سالها به عقب برد؛ آنگاهی که با پیروزی اصلاحطلبان در دوم خرداد 76، سروش برای سخنرانی در اردوی دفتر تحکیم راهی مشهد شده بود اما نماینده رئیسجمهور جدید با حضور در مشهد حامل این پیام برای او شد که در جمع دانشجویان سخن نگوید و از حاشیه به متن نیاید. عبدالکریم سروش اگرچه در هنگام حضور خود در ایران در زمستان گذشته بهرغم داغی فضای انتخابات سکوت کرد و در جمعها نیز سخنی در حمایت از کاندیدایی بر زبان نیاورد اما اکنون در آستانه انتخابات باری نظر صریح خود را اعلام کرده است و از همگان خواسته است که در انتخابات شرکت کنند و به مهدی کروبی رای دهند.<br /> <br /> در ادامه بخشی از گفتوگوی عبدالکریم سروش را میخوانید که راوی دیدگاه سیاسی و روشنفکری اوست، وقتی که یک روشنفکر از سیاست میگوید:<br /> حالا برسیم به انتخابات.به نظر شما باید چه کرد؟ <br /> ببینید من در ایران با دوستانی روبهرو بودم که معتقد بودند در انتخابات نباید شرکت کرد.من با دلایل آنها حقیقتا قانع نشدم.میدانم که چه میگویند و از چه زاویهای به مسائل نگاه میکنند.زاویه دید آنها این است که انتخابات به هر حال بساطی است که حکومت بر پا میکند و بازی کردن در این بساط، نهایتا سودش به نظام میرسد.<br /> مشروعیت میبخشد.<br /> بله؛ منتها وقتی از آنها میپرسیدم پس باید چکار کرد، جوابی نداشتند؛ یعنی راه دیگری نمیماند، لابد باید انقلاب کرد، کارهای براندازی کرد...در اینجا من به آنها قصه چاهکنی را گفتم که چاهی کنده بود و نمیدانست خاک آن را کجا بریزد. «دخو» به او گفت یک چاه دیگر بکن، این خاکها را در آن بریز. بقیه داستان معلوم است.این آدم تا آخر عمرش چاه میکند.خاک اولی را میریخت در دومی، دومی را در سومی...گفتم ما یک انقلاب کردیم، یک عالم خاک از چاه جامعه آوردیم بیرون.حالا ماندهایم که این خاکها را کجا بریزیم.شما میگویید یک چاه دیگر بکنید؛ ولی باز همان سوال مطرح میشود.خاک چاه دوم را کجا بریزیم؟ما نمیتوانیم عمری را به چاهکنی سپری کنیم.<br /> البته میگویند این چاهکنیها ممکن است برای مردمان آب نشود، اما برای برخی نان میشود.<br /> ولی صورت بدتری هم دارد و ممکن است برای هیچکس نه آب بشود نه نان و همه در آن چاه نفله بشوند.ما دیگر نمیتوانیم چاهکنی را ادامه بدهیم.واقعش این است که ما باید وارد همین بازی بشویم و این بازی را آن قدر تقویت کنیم که به جایی برسد که نتایج واقعی داشته باشد.ممکن است ابتدا نتایجی بدهد نیمه مطلوب، اما به تدریج انشاءالله مطلوب خواهد شد یعنی به مطلوبیت نسبی میرسد، مطلوبیت ایدهآل که هیچ وقت وجود ندارد.دموکراسی ایدهآل در هیچ جا وجود ندارد.در این جهان دنبال چیزهای خالص خالص نباید گشت؛به همین دلیل در ایران که بودم و همینطور در خارج ایران، متوجه شدم نداهای تحریم، بسیار آهسته و یا به کل خاموش شده.حتی بسیاری از دوستان که تحریمیان بلند بانگ بودند، میگفتند ما رای نمیدهیم اما دیگران را به رای ندادن دعوت نمیکنیم.به هر حال این یک قدم به پیش است؛ علیایحال افراد آزادند که به هر کسی میپسندند رای بدهند.من اما معتقدم که بازی انتخابات، بازی دموکراسی است و دموکراسی هم، همیشه از نقطه ضعیفی آغاز و به تدریج تقویت میشود.انتظار دموکراسی کامل را هم در ابتدای مسیر نباید داشت؛ به همین سبب من فعالیت کسانی را که الان در این حوزه فعالیت میکنند، گرامی میدارم و گمان میکنم کار نیکویی میکنند؛ چه کاندیداها و چه کسانی که برای کاندیداها فعالیت میکنند و میخواهند در نهایت کسی را بر کرسی بنشانند.البته حرف من این نیست که آمدن هر کسی با آمدن کس دیگری مساوی است.نه؛ اینها نابرابرند.من از ته دل آرزومندم که آقای احمدینژاد بر سر کار نیاید.یک سالونیم پیش من در دانشگاه جرج واشنگتن، در سمیناری در پاسخ به سوالی گفتم که آقای احمدینژاد دیگر نمیتواند و نباید رئیسجمهور بشود.خیلیهای دیگر هم به این نتیجه رسیدهاند و امیدوارم که در عمل هم چنین چیزی تحقق پیدا کند[...].<br /> و برای اینکه چنین شود، بگویید از میان کاندیداها نظرتان بر کیست؟ <br /> من 4 سال پیش حرفی به شما زدم و حالا هم کموبیش بر همان نظرم.<br /> یعنی آقای کروبی؟ <br /> بله؛ علیالخصوص که من در سخنان آقای موسوی، نکته تازهای نمیبینم.در عملکردش هم کار دلچسبی مشاهده نمیکنم.گمان میکنم با افکار پیشیناش وداع نکرده است و بهرغم اینکه گاهی در سخنرانیها، اشارات تازهای دارد، اما ریشهها، همان ریشههای پیشین است [...].»<br /> پس چرا آقای خاتمی از ایشان حمایت کردند؟ <br /> این همان چیزی است که موضع آقای خاتمی را برای من سوالانگیز کرده است.من رفتن پارهای از دوستان پشت آقای موسوی را هم اصلا درک نمیکنم.یعنی از دید سیاسی که نگاه میکنم کاملا برایم مبهم است. به صراحت برای شما بگویم اینکه کسی دوباره بیاید و در کسوت سیاسی ادعای رسالت روشنفکری داشته باشد نمیپسندم.باید کسی بیاید که مرد عمل باشد.<br /> ولی اشکال اینجاست که در پاسخ به این سوال بعضی میگویند کروبی هم بیاید فرقی نمیکند.<br /> بستگی دارد که توقع شما از ریاست جمهوری در ایران چه باشد.من توقعم از ریاست جمهوری این است که فضا اندکی باز بشود که اهل اندیشه و اصلاح بتوانند در جامعه مدنی، کاری بکنند.مطبوعات قدری آزادتر باشند؛مردم کمی آزادتر باشند و سایه ترس، از روی سر مردم کنار برود.قوه قضائیه قدری پاکیزهتر بشود.مثلا من در شعارهای آقای موسوی کمترین چیزی ندیدم که نسبت به قوه قضائیه حساسیتی نشان بدهند؛ در حالیکه قلب تپنده دموکراسی و عدالت ـ حالا نام دموکراسی را هم نبریم، بگوییم عدالت ـ در قوه قضائیه است. اگر چنین شجاعتی و چنین ارادهای در قوه قضائیه وجود نداشته باشد بقیه دستگاهها نمیتوانند کاری بکنند.<br /> ولی انتصاب رئیس قوه قضائیه در اختیار رئیسجمهور نیست.<br /> ولی رئیسجمهور باید شجاعت داشته باشد که این را بگوید.من از همینجا به آقای کروبی ـ حتی به آقای موسوی، فرقی نمیکند ـ میگویم که اگر روی کار آمدند این پیشنهاد را تحت توجه قرار دهند: ما سه قوه در قانون اساسی داریم.قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه.قوه مجریه، انتخابی است.مردم رئیسجمهور را انتخاب میکنند. نمایندگان مجلس را هم مردم انتخاب میکنند.ولی قوه قضائیه انتصابی است؛ پیشنهاد من این است که قوه قضائیه را هم انتخابی کنند.من فکر میکنم در این صورت از بسیاری جهات مشکلات قوه قضائیه ما رفع خواهد شد. قوه قضائیه به معنای واقعی کلمه باید از قدرتهای دیگر مستقل باشد.اگر ولی فقیه رئیسجمهور را نصب کند، اگر مجلس، رئیسجمهور را انتخاب بکند.چندان مشکلی نیست؛ اما قوه قضائیه اگر استقلال نداشته باشد، حقیقتا عدالت نخواهیم داشت و همه چیز بر فنا خواهد رفت.آقای کروبی گفته است میخواهم در قانون اساسی تغییراتی بدهم.بنده به ایشان پیشنهاد میکنم که این تغییر را مدنظر قرار دهند.آقای موسوی گفته که میخواهد اصلاحاتی انجام دهد.من به ایشان پیشنهاد میکنم که این اصلاح را عملی بکند.به همه روشنفکران پیشنهاد میکنم.من امیدوارم که از این طریق ما قانون اساسیای بنویسیم که متفاوت با قانون اساسی جهانیان باشد و به یک معنا، عدالت را به جهانیان بشناسانیم.من مطمئنم که از طریق اصلاح قوه قضائیه میتوانیم به یک دموکراسی یا مردمسالاری راستین برسیم.من برای همه کسانی که سرکار میآیند، خواه احمدینژاد، خواه کروبی، واقعا آرزوی عدالتپروری میکنم.به آقای احمدینژاد هم توصیه میکنم وعده عدالتی را که در ابتدای ریاست جمهوری خود داده بود عملی کند و از دیگران هم بپرسد و بیاموزد که عدالت در جهان جدید چگونه است.این روایت را از پیامبر در نظر داشته باشد که یک روز حکومت بر مسلمانان معادل 60 سال عبادت است؛ منتها به شرط اینکه حکومت، حکومتی عادلانه باشد.بهقول حافظ: شاه را به بود از طاعت صد ساله و زهد/ قدر یک ساعت عمری که درو داد کند.<br /> <br />
آقای کروبی هنگامی که رییس مجلس بود گامی بای اینکار برنداشت بخاطر ولی فقیه دل نمایدگان را آزرد واین مرد عمل در بره حساس انتخابات قبلی خوابید و ووو