نویسنده: محمّد ملاّزاده
سکولاریسم و اسلام
دین اسلام آخرین و کاملترین ادیان وحیانی و توحیدی است. این دین به عنوان یک ایدئولوژی جامع تمامی ابعاد زندگی را در برمیگیرد. اسلام در یک مثلث جلوه میکند که اضلاع آن عقیده و شعیره و شریعت هستند و انسان در مرکز آن قرار گرفته است. ضلع عقیده به مثابه قاعده مثلث مطرح است و جوهر آن هم توحید است، به همین جهت در اسلام بیش از هر چیز بدان توجه شده است.
شریعت اسلام به مثابه یک قانون فراگیر برای تمامی رابطههای بشری ضابطه و قانون تدوین مینماید:
فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنْ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً (مائده: 48).
«پس میان آنها حکم کن به آنچه خداوند فرو فرستاده و از هوا و هوس آنها پیروی مکن، نکند تو را از حقی که به سوی شما آمده است بازدارند برای هر کدام از شما قانون و برنامهای قرار دادهایم».
إِنَّهُمْ لَنْ یُغْنُوا عَنکَ مِنْ اللَّهِ شَیْئاً وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (جاثیه: 19).
«سپس شما را بر شریعتی از امر (خود) قرار دادیم از آن پیروی کن و از هوا و هوس کسانی که نمیدانند پیروی مکن».
عبادت در اسلام کاملترین نوع رابطهی انسان با مبدأ هستی را بوجود میآورد و شامل تمامی اعمال و رفتارهای انسانی میشود، این است که در اسلام، هدف از خلقت و آفرینش انسان انجام عبادت عنوان شده است:
وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات: 56).
«ما جن و انس را جز برای عبادت خود نیافریدهایم».
اخلاق در اسلام باعث میشود که انسان بهترین نوع تعامل و رابطه با اطرافیان خود تنظیم نماید، از اینرو است که رسول خدا هدف از بعثت خود را تکمیل آن قلمداد میکند.
«إِنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلاقِ».
«من جز برای تکمیل و اتمام مکارم اخلاقی مبعوث نشدهام».
با این وصف طبیعی است که اسلام و سکولاریسم به عنوان دو ایدئولوژی فراگیر و شامل در برابر همدیگر قرار گیرند و ناقد و نافی اصول یکدیگر باشند.
در اسلام اصول و ضوابطی وجود دارد که به هیچ وجه با سکولاریسم همخوانی ندارند چنانکه در سکولاریسم اصولی وجود دارد که با اسلام همخوانی ندارند.
اصول تنافی اسلام و سکولاریسم
1. تفاوت در اندیشه
در اندیشه و ایدئولوژی اسلامی خداوند متعال «خالق»، «آمر»، «مدبر» و «هادی» توصیف شده است. خداوند متعال میفرماید:
أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ (اعراف: 54).
«آگاه باش که آفریدگاری و (فرمانروایی امر و قدرت) فقط برای خدا است چه مبارک است خداوند پروردگار جهانیان».
إِنَّ رَبَّکُمْ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِکُمْ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَکَّرُونَ (یونس: 3). «همانا پروردگار شما خدایی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفریده، سپس بر عرش خود استوا (تکیه یا استیلا) پیدا کرده امور را اداره و تدبیر میکند هیچ شفیعی مگر بعد از اذن و اجازهی او وجود ندارد. اوست پروردگار شما، پس او را عبادت کنید. آیا تذکر و یادآوری پیدا میکنید؟».
قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا یَا مُوسَى؟ قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه: 49- 50).
«گفت: کیست پروردگار شما ای موسی، گفت: پروردگار ما آن کسی است که همه چیز را آفریده سپس (به سوی هدف مورد نظر) هدایت کرده است».
از این آیات و آیات کثیره دیگر استفاده میشود که «در ایدئولوژی اسلامی علاوه بر آفرینش، اداره، تدبیر، هدایت و حاکمیت بر ذره ذرهی اجزای هستی در حیطهی قدرت، و خداوندی خداوند متعال است»[22].
اما در ایده و اندیشهی سکولاریستی یا اصلاً ایمان به وجود خدا وجود ندارد چنانکه شاخهی ماتریالیستی آن مدعی است، یا در صورت ایمان به وجود او [تحت تأثیر فلسفهی یونانی] خداوند تنها خالق و آفریدگار است و کاری به هدایت و تدبیر و اراده هستی ندارد و این مسؤولیت عظیم را حوالهی ماده و خود انسان کرده است و نظام حاکم بر هستی ناشی از خاصیت دینامیکی، و زادهی فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی ماده و عناصر است و برترین موجود این عالم که انسان است با استفاده از نیروی عقل و در راستای منافع خود از آن بهرهبرداری مینماید.
2. تفاوت در نگرش
دومین تفاوت بنیادین اسلام با سکولاریسم در این است که سکولاریسم تنها به این جهان مادی مینگرد و میاندیشد و تنها برای این جهان نظام و قانون تنظیم میکند و هدف از هر تلاشی دسترسی به منافع این جهان است و جهان دیگر بطور کلی نادیده گرفته میشود یا رسماً انکار میشود و وجودش نفی میگردد یا عملاً توجهی به آن نمیشود. اما در اسلام به هر دو جهان مثل هم توجه میشود و برای هر دو جهان قانون و نظام تنظیم میگردد. در نصوص دینی (قرآن و سنت) به نسبتی که به این جهان و زندگی آن توجه شده به همان نسبت [بلکه بیشتر] به جهان آخرت و زندگی اخروی توجه شده است و این جهان مقدمه و مزرعهی آخرت تلقی گردیده است. این جهان دارالعمل است و آن جهان دارالجزاء. این جهان دار فانی است و آن یکی دار باقی.
دکتر محمد عماره میگوید: «امتیاز فلسفهی تشریع در اسلام، در این است که «منفعت» را به «اخلاق» ربط میدهد و «مصلحت» را به «مقاصد شریعت» و «سعادت دنیا» را به «نجات در آخرت» گره میزند. این فلسفه تشریعی راه را بر قانون وضعی سکولاریستی میبندد و مانع از امکان تعایش و همزیستی میان قانونی که ساختهی دست انسان و سلطهی تودهها است با شریعتی که از جانب خدا آمده است میشود»[23].
3. تفاوت در هدف
تفاوت بنیادین دیگر میان اسلام و سکولاریسم در هدف است. هدفی که سکولاریسم تعقیب میکند ارضای جسد و تأمین خواستههای تن است. تنها سعادت این جهان مد نظر سکولاریسم است و کاری به روح و تأمین سعادت روحی ندارد. حتی شاخهی ماتریالیستی آن منکر وجود روح است.
لیکن در اسلام به جسم و جان، تن و روح مثل هم توجه میشود، دین اسلام به تربیت هر دو اهتمام میورزد تا آنجا که تهذیب روح و تصفیه درون در اسلام به مراتب اهمیت بیشتری دارد تا توجه به بعد جسمی و مادی انسان. و در واقع به هر کدام از این دو به تناسب اهمیت و شایستگی توجه و اهتمام شده است.
دشمنی سکولاریسم با دین
شاخهی معتدل و مؤمن سکولاریسم مدعی است که هیچ دشمنی با دین ندارد. هر کس آزاد است دیندار باشد یا بیدینی را انتخاب کند. دین یک امر شخصی و خصوصی است و کسی حق ندارد مانع آن شود و ...
اما واقعیت جهان سکولاریستی و موضع سکولاریستها در قبال دین عکس این ادعا را ثابت میکند. چون در نظام سکولاریستی زمینهی دینداری [حتی در قالب شخصی آن] بسیار محدود و زمینهی بیدینی و مقابله با آن به کلی فراهم است و به قول استاد محمد قطب:
«اگر کسی تمامی ویروسها و میکربهای مضر جهان را در محیط پیرامونت، هوایی که تنفس میکنی، آبی که میآشامی، غذایی که میخوری، هستیای که لمس و حس میکنی، رها و پراکنده کند، سپس بگوید: اگر دوست داری سالم بمانی کسی مزاحم سلامتی شما نمیشود، هر طور میخواهی زندگی کن، کسی مانعت نمیشود، آیا این سخن او را مسخرهبازی و مغالطهکاری تلقی نمیکنی؟
گذشته از این، این انسان ویروسهای پراکنده شده در محیط اطراف تو را مضر قلمداد نمیکند بلکه آنها را مفید و مایهی سلامتی میداند ... و در مقابل تو را میکروبی میداند که جلو عملکرد آزاد او را سد کردهای و میترسد که موجودیت او را به خطر اندازی و اگر نتواند تو را از صحنه خارج کند همواره از شیطان میطلبد که تو از میان بروی»[24].
آیا ادعای آزادی دین و دینداری در جوامع سکولار، مسخرهبازی و کذب محض نیست؟
دکتر عبدالکریم سروش در مقام بیان موضع سکولاریسم در قبال دین سخن زیبایی دارد و میگوید:
«سکولاریسم در همهی ابعاد و شؤون زندگی پیاده میشود، از جمله در زندگی سیاسی، و در واقع سکولاریسم، با بیانی که کردیم جای مذهب را میگیرد. اینکه میگویند: سکولاریسم ضد مذهب نیست البته سخن درستی است، سکولاریسم ضد مذهب نیست ولی این سخن باید درست فهمیده شود، ضد مذهب نیست اما بدتر از ضد مذهب است! برای اینکه رقیب و جانشین مذهب است و جای او را درست پر میکند. در اینجا «ضد» به معنی دشمن نیست چون گفتیم سکولاریسم دشمن مذهب نیست و در پی برانداختن آن نیست اما ضدیت که همیشه براندازی نیست، اگر شما چیزی را آوردید که توانست جای چیز دیگری را به تمام و کمال پر کند آنگاه او را بیرون خواهد کرد، چه ضدیتی از این بالاتر!؟ وقتی این چیز جدید جایگزین آن چیز قبلی شد شما دیگر به آن احتیاجی احساس نمیکنید»[25].
از نقل اقوال صاحبنظران که بگذریم و نگاهی سریع به واقعیت عملکرد سکولاریستهای منطقهی خودمان بیفکنیم به این نتیجه میرسیم که سکولاریسم دشمن سرسخت ادیان [بویژه اسلام] است و آثار این دشمنی را در گفتار و نوشتار آنان به عیان میبینیم.
راهکارهای مقابله با سکولاریسم
اکنون که سکولاریسم و تهدیدهای ناشی از آن را تا حدی شناختیم، لازم است راهکارهای مقابله با چالشهای آن را تبیین کنیم. هرچند اذعان دارم که این مهم فراتر از توان فردی همچون من است. اما امیدوارم باب موضوع بر روی طالبان و علاقهمندان آن گشوده باشم و روشنفکران مسلمان و اهل نظر و علم، سوژه را دنبال کنند.
1. بازگشت به هویت
تلاش در راستای بازگشت به هویت اصیل دینی و ملی و جهاد در راه تربیت جوانان و نوجوانان بر حفاظت از آن، میتواند به عنوان یک عنصر بسیار قوی ملت ما را در مقابل چالشهای سکولاریسم واکسینه کند و از تب و تاب شیزوفیرنیای آن مصون بدارد. چرا که عامل اصلی گرایش جوانان ما به سوی سکولاریسم عدم شناخت هویت خودی است. مشهور است که میگویند: فرد شکستخورده و عقبمانده، گرفتار بیماری خودکمبینی میشود و این امر در مورد ما مصداق واقعی و عینی دارد. چون عقبمانده هستیم گوهر ارزشمند خود را در مقابل کالای ناچیز دیگران رها میکنیم و کور و کر به تقلید از دیگران میپردازیم. در حالی که بر ما لازم است روش سلف صالح خود را در پیش بگیریم یعنی ضمن حفاظت از هویت اصیل خویش از دستآوردهای مثبت دنیای سکولار غرب استفاده بورزیم. به عبارت دیگر میان سنتهای اصیل خودی و دستآوردهای مدرنیسم غرب تلفیق بوجود آوریم.
2. تقویت بیداری اسلامی
بیداری اسلامی به شدت مورد دشمنی استعمار و صهیونیسم واقع شده و میشود. آنها سعی میکنند به هر وسیلهی ممکنه آن را به نابودی بکشانند و در مقابله با آن جنگهای صلیبی را دوباره به راه اندازند. عملکرد دستگاههای «صهیو- صلیبی» مبین این واقعیت است.
بنابراین بر ما لازم است در راستای مقابله با سکولاریسم و نقشههای آن بیداری اسلامی را هرچه بیشتر توسعه داده و تقویت کنیم تا به میان تمامی اقشار اجتماع نفوذ کند و شامل تمامی فرایندهای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ... شود. این امر از دوستداران بیداری اسلامی میطلبد که دایرهی فعالیت خود را هرچه بیشتر توسعه دهند و به میان همهی اقشار راه یابند و در تمامی ارکان اجتماع نفوذ نمایند. والله المستعان.
3. تقویت بنیهی علمی و ساختار اقتصادی
امروزه جهل و فقر به عنوان دو بیماری کشنده و خطرناک دامنگیر جوامع اسلامی شدهاند و غرب ستمگر به عمد این دو مرض را ترویج میدهد.
لذا بر مسلمانان لازم است در جهت غلبه بر این دو مرض خطرناک هم بنیهی علمی خود را تقویت کنند تا حدی که به درجهی تولید علم برسند و هم ساختار اقتصادی خود را تغییر دهند تا از مصرف به تولید برسند. البته این امر کار و تلاش فراوان و همت مردان میخواهد لیکن محال نیست بلکه با سعی به هر چه خواهی توانی رسید.
4. استفاده از وسایل اطلاعرسانی مدرن
اگر جهان غرب توانسته است ما را در کنج خانههایمان آماج حملات خود قرار دهد و از طریق وسایل اطلاعرسانی مدرن فرهنگ خود را بر ما تحمیل کند و ما را مجذوب و شیفتهی تمدن و طرز زندگی خود نماید ما هم میتوانیم از این وسایل و سلاح در راستای ترویج اهداف دینی و ملی خود و رساندن آنها به گوش جهانیان بویژه غربیان استفاده کنیم و این کار ممکن و شدنی است.
5. تنظیم و برنامهریزی درازمدت
گویند: انگلیسیها در عملی کردن نقشههای خود اصلاً عجله ندارند بلکه بعد از برنامهریزی، آهسته و آرام، در عین حال قاطعانه و خستگیناپذیر، به سوی آن حرکت میکنند و این سیاست و استراتژی باعث شده به بیشتر اهداف خود دسترسی پیدا کنند.
اما متأسفانه عنصر نظم و برنامهریزی در فعالیتهای ما مسلمانان [حتی کشورها نیز] وجود ندارد. بینظمی و بی سر و سامانی باعث شده در رسیدن به بیشتر اهداف ناکام بمانیم و در عین حال ناکامی خود را زیر چتر ایمان به قضا و قدر بپوشانیم، در حالی که در تفسیر مفهوم قضا و قدر نیز به بیراهه منحرف شدهایم. طرحهای خود را نیمهکاره رها میکنیم، و اهداف مقدس خود را پیگیری نمیکنیم بلکه در وسط راه تعطیل میگردانیم و ...
و برای نجات از این بلیهی جانکاه نظم و انضباط دادن به خود و به کارها ضرورتی است حتمی.
والسلام
مراجع
1. قرآن کریم
2. مذاهب فکریة معاصرة، محمد قطب.
3. الإسلام والعلمانیة وجهاً لوجه، دکتر یوسف القرضاوی.
4. الموسوعة الإسلامیة العامة، مجموعه المؤلفین.
5. حرب المصطلحات بین الإسلام والغرب، دکتر محمد عماره.
6. الشریعة الإسلامیة والعلمانیة الغربیة، دکتر محمد عماره.
7. سنت و سکولاریسم؛ مجموعه مقالات عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری، محسن کدیور و مصطفی ملکیان.
8. مدارا و مدیریت، عبدالکریم سروش.
9. شبهات وأخطاء شائعة فی الفکر الإسلامی، انور الجندی.
10. جهان شمولی اسلام و جهانیسازی، مجموعه مقالات، جلد دوم.
ارجاعات:
[22] - الشریعة الإسلامیة والعلمانیة الغربیة.
[23] - الشریعة الإسلامیة والعلمانیة الغربیة، ص 36.
[24] - مذاهب فکری معاصره، ص 494.
[25] - سنت و سکولاریسم، صص 92-93.
نظرات
خو دا جه زای به خیرت دا ته وه
دو صد گفته چو نیم کردار نیست!<br /> ضمن تشکر از جناب ملازاده<br /> من فقط یه سوال داشتنم، لطفا بفرمایید دستاورد مثبت اسلام برای جوامع چه بوده است جز عقب ماندگی،تعصب،خشونت، سلب ازادیهای انسانی، فقدان تساهل و تسامح؟<br /> در ضمن فقط نگویید تقصیر از مسلمانان است و توجیه نفرمایید. تاریخ اسلام بعد از پیامبر مملو از خشونت،ترور،و جنگ بین صحابه پیامبر بر سر قدرت بوده است. جای تعجب نیست که امروز هم خشونت را فقط در جوامع اسلامی میبینیم. در حالیکه اگر بدون تعصب بنگریم و یا سری به جوامع سکولار بزنیم ،میبینیم که آنها هم دین و اخلاق دارند هم دنیا و رفاه. بهتر است به دنبال رنسانس اسلامی باشیم و گرنه 1 میلیون سال دیگر هم به آنها نمیرسیم.