تقسیم هند در گفتوگو با سعید كلاتی
آگاهی ما ایرانیها از شرق و همسایگان شرقی بسیار اندك است. این درحالی است كه تا پیش از ورود تجدد، عمده مراودات و ارتباطهای ما با سرزمینهای شرقی بود. در روزگار ما این شناخت اندك سبب شده كه ما ریشههای تاریخی و فرهنگی خود با همسایگان خاوری خود را فراموش كنیم و از استعدادها و ظرفیتهای فراوان مناسبات با آنها غافل شویم. هند و پاكستان، دو كشور بزرگ در شرق ایران هستند كه هر یك به علل متفاوتی برای ما ایرانیها اهمیت دارند. این دو كشور، تا قرنها جزو سرزمین واحدی محسوب میشدند تا اینكه در نیمه آگوست 1947، همزمان با استقلال هند از بریتانیا، از یكدیگر جدا شدند و دو دولت-ملت جداگانه را تشكیل دادند. اما ریشههای این جدایی چیست؟ چرا و به چه شكل هند و پاكستان از هم جدا شدند؟ بازیگران اصلی این بازی چه كسانی بودند و هر یك چگونه نقشآفرینی كردند؟ پیامدهای دور و نزدیك این جدایی چه بود؟ سعید كلاتی، پژوهشگر و مترجم، به تازگی كتاب «تقسیم هند: داستان استقلال هند و پیدایش پاكستان در 1947» نوشته بارنی وایت اسپانر را به فارسی ترجمه كرده و كتابسرای تندیس آن را منتشر كرده است. به این مناسبت با ایشان گفتوگویی صورت دادیم.
نخست برای مخاطبان كمتر آشنا به اختصار بفرمایید اصولا ماجرای تقسیم هند در سال 1947 چیست و پیدایش پاكستان چه ربطی به استقلال هند دارد؟
در سالهای آخر حكومت نماینده بریتانیا در هند، موسوم به راج، اختلافات در میان سیاستمدارها و روشنفكرهای هندی كه عمدتا عضو مهمترین حزب سیاسی فعال در هند موسوم به «حزب كنگره» بودند بالا گرفت و در جریان این اختلافات سیاسیون هندی دو دسته شدند؛ هندوها به سركردگی جواهر لعل نهرو و والابای پاتل و مسلمانها به رهبری محمدعلی جناح. جناح در ادامه از حزب كنگره خارج شد و حزب جدیدی به نام «مسلم لیگ» را تاسیس نمود تا همچنان تاثیر خود را بر آینده سیاسی هند نوین حفظ كند. با توجه به اینكه بیش از یكسوم جمعیت هند را مسلمانهایی كه در ایالتهای عمدتا مرزی این كشور پراكنده شده بودند تشكیل میدادند، جناح و همفكرانش نمیخواستند كه بعد از استقلال هند به حاشیه رانده شوند، لذا شرطشان برای حفظ یكپارچگی و تمامیت هند دریافت سهم قابلتوجهی در سپهر سیاسی هند نوین بود، اما هندوها به رهبری نهرو و پاتل مخالف این سهم خواهی بودند و درنهایت این دو گروه با هم به توافق نرسیدند و درنتیجه كشور هندوستان به سه قسمت پاكستان شرقی (كه بعدها خود مستقل شد و نام بنگلادش بر خود نهاد)، هند (نه هندوستان) و پاكستان غربی (پاكستان امروزی) تقسیم شد. دلیل این تقسیمبندی پراكندگی جمعیت مسلمان هند در مرزهای هندوستان و تراكم هندوها و سیكها بین این دو منطقه بود.
همچنین بفرمایید علت انتخاب این كتاب برای ترجمه چیست و موضوع استقلال و تقسیم هند و شكلگیری پاكستان برای مخاطبان ایرانی چه اهمیتی دارد؟
همانطور كه به درستی در مقدمه این مصاحبه فرمودید شناخت ما از همسایگان خود بسیار ناچیز است. شخصا همواره علاقهمند بودم بدانم كه چطور كشوری به وسعت و اصالت هند كه همواره یكی از چندین تمدن برتر و شناخته شده نوع بشر بوده گرفتار آفت تجزیه شده است، بهطوری كه بعد از گذشت بیش از هشتاد سال از تجزیه هند و جدایی پاكستان از این كشور هنوز هم شاهد اختلافات بین این دو كشوری، كه در ابتدا یك كشور بودند، هستیم و اینها هنوز نتوانستهاند اختلافات خود را كنار بگذارند. برای پاسخ به پرسشهایم در این خصوص سعی كردم منابعی كه به فارسی ترجمه شدهاند را بیابم، اما متاسفانه به جز چند جستار اینترنتی اعم از ویكیپدیا و دانشنامههای آنلاین دیگر به مطلب ارزشمند دیگری برنخوردم، لذا تصمیم گرفتم كه یكی از جامعترین و كاملترین كتبی كه تا به امروز درباره این ماجرا نوشته شده است را به فارسی ترجمه كنم تا دراختیار خوانندگان گرامی فارسیزبان قرار گیرد. آنچه اهمیت این كتاب را دوچندان میكند بریتانیایی بودن نویسنده كتاب است. بارنی وایت اسپانر، همانطور كه خود در پیشگفتار كتاب میگوید، از افسران ارشد ارتش بریتانیا در موصل عراق در جریان حمله غرب به رژیم صدام بود. او كه حضور طولانیمدت بریتانیا در عراق را بیمورد و عبث میدید، به این فكر میكرد كه كشورش در تاریخ چند بار دیگر مرتكب چنین اشتباهی شده بود و همین اندیشه جرقهای شد برای تحقیق و نگارش این كتاب. آقای وایت اسپانر به دور از هرگونه جانبداری و سوگیری مولف اثر خود را مكتوب كرده است و بارها و بارها تصمیمات و اقدامات سیاستمدارهای انگلیسی در قائله تقسیم هند را زیر سوال میبرد و بیرحمانه آنها را نقد میكند. لذا خواننده با خواندن این كتاب به تصویر روشن و به دور از هرگونه سوءگیری درباره ماجرای تقسیم هند دست مییابد.
اگر ممكن است برای مخاطبان بفرمایید كه چرا در میان آثاری كه در این زمینه نگاشته شده، این كتاب را انتخاب كردید و نویسنده آن كیست؟
امروز به مدد اینترنت و هوش مصنوعی به راحتی میتوان شاخصترین آثار درباره موضوعات مختلف را پیدا كرد. همانطور كه میدانید ساز و كار هوش مصنوعی اینگونه است كه براساس دیتابیسش اعم از نظرات خوانندگان و منتقدان حرفهای، نقدهای نوشته شده در سایتها و مجلات معتبر بینالمللی، امتیازات ثبت شده برای یك كتاب در سایتهای معتبر كتابخوانی مانند آمازون و گودریدز، تیراژ فروخته شده از یك اثر مكتوب و الكترونیكی در سراسر دنیا یا در یك منطقه جغرافیایی خاص، درجه علمی و دانشگاهی مولف یك كتاب، تعداد نقلقولهای ذكر شده از یك اثر در آثار و تحقیقات مرتبط دیگر با آن و مواردی از این دست قادر است بهترین اثر نگاشته شده درباره یك موضوع را به شما معرفی كند. همانطور كه در پاسخ به پرسش قبلی شما هم عرض كردم نویسنده كتاب ژنرال سِر بارناباس ویلیام بنجامین وایت اسپانر متولد 1957 افسر بازنشسته ارتش بریتانیا است كه یكی از فرماندهان عملیات نظامی بریتانیا در عراق بود. او علاوه بر فعالیتهای نظامی در زمینه فرهنگی و مشاوره به سیاستمدارهای انگلیسی و نگارش كتابها و تحقیقات بسیار نیز فعال بوده است.
كتاب به نحو جزیینگرانه و دقیق به زمینههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تقسیم هند در سال 1947 میپردازد و همزمان در كنار توضیح نقش دولتها و تحولات بینالمللی، از نقشآفرینی شخصیتهایی چون گاندی و جواهر لعل نهرو و محمدعلی جناح و احزاب و گروههایی چون كنگره و مسلم لیگ سخن میگوید. شیوه و روش نویسنده در تحلیل موضوع چیست؟
آقای وایت-اسپانر مصاحبههای متعددی با سایتهای علمی و تحقیقی مختلف درباره برخی آثارش مثل «داستان یك شهر: برلین»، یا درباره دوران خدمت نظامیاش به عنوان فرمانده نظامیان بریتانیایی در مناطق بالكان، افغانستان و عراق دارد، اما متاسفانه من هیچ مصاحبه مكتوبی از ایشان درخصوص نحوه نگارش این كتاب پیدا نكردم، بنابراین صرفا میتوانم با تكیه و استناد به برداشتهایم از سطور این كتاب و اشاره غیرمستقیم نویسنده به روش نگارش این اثر مهم به این پرسش شما پاسخ بدهم. همانطور كه در بخش مربوط به منابع و كتابشناسی این كتاب دیده میشود و ما عینا آنها را در انتهای نسخه فارسی منتقل كردهایم، میبینیم كه نویسنده در بخش جمعآوری داده
(data collecting) از منابع بسیار زیادی (تنها ذكر عنوان و اسم این منابع بیش از بیست صفحه از نسخه فارسی را در برگرفته است) بهره برده است. علاوه بر این او سراغ بسیاری از شاهدان عینی این فجایع رفته و از آنها كه در آن زمان كودك بودند و حالا فرد كهنسالی شدهاند مصاحبه گرفته است. او همچنین از كتاب خاطرات و روزنوشتهای سیاستمدارهای بریتانیایی كه تمامی وقایع آن دوران را به صورت روز به روز و با ذكر جزییات فراوان ثبت كردهاند غافل نشده است. در بخش تحلیل دادهها (Analysis) نویسنده از هرگونه سوگیری و سمت و سو دادن به نگاه خواننده خود اجتناب كرده است و سعی كرده با ترسیم تابلویی كاملا گویا از آنچه اتفاق افتاده به خواننده اجازه دهد كه خود درباره آنچه رخ داده و با تكیه بر قوه عقل خود قضاوت كند. مثلا اگر جایی به شرح مبسوط كشتار و جنایتهای هندوها علیه مسلمانها پرداخته، كمی بعد بلایی كه مسلمانها بر سر هندوها و سیكها آوردهاند را با دقت فراوان گزارش كرده است. این سبك از تاریخنگاری كه به ژورنالیسم تاریخی معروف است به خواننده كمك میكند تا بدون واسطه آنچه رخ داده است را تحلیل كند.
میدانیم كه ماجرای استقلال هند در نتیجه كشمكشها و درگیریهای فراوانی رخ داد كه از سالها پیش بین راج بریتانیا (حكومت بریتانیا بر شبهقاره هند) با مردم و گروههای اجتماعی و سیاسی هندی در جریان بود. چه شد كه بعد از جنگ جهانی دوم، بریتانیا بالاخره راضی شد كه از هند عقبنشینی كند؟ آیا علت مبارزات مردمی و گروههای سیاسی بود یا نقش عوامل بینالمللی مثل تضعیف جایگاه بریتانیا بعد از جنگ نقش موثرتری داشت؟
برآیند تمام مواردی كه برشمردید باعث شد كه درنهایت استقلال هند در سال1947 به ثمر بنشیند. البته نویسنده معتقد است كه این اتفاق باید دستكم چند دهه زودتر رخ میداد تا از بروز فجایع هولناكی كه شرحش در كتاب آمده است جلوگیری میشد. درواقع پروژه استقلال هند بعد از جنگ جهانی اول كلید خورد، یعنی زمانی كه بسیاری از هندیها برتری تمدنی بریتانیاییها را زیر سوال بردند. سالها به آنها گفته بودند كه باید به بریتانیا (و دیگر كشورهای اروپایی) به عنوان عالیترین شكل تمدن احترام بگذارند، اما حالا همین اروپاییهای به ظاهر متمدن به جان هم افتاده بودند و هر یك دیگری را به وحشیگری محكوم میكرد و چیزی نمانده بود كه بریتانیا در این نبرد شكست بخورد و نابود شود. علاوه بر این اعلامیه چهارده مادهای وودراو ویلسون و تلاش جامعه جهانی برای به رسمیت شناختن استقلال كشورها امیدها را برای به ثمر رسیدن استقلال در هند زنده كرد. از طرف دیگر بسیاری از هندیهای مسلمان از اینكه مجبور بودند برای دفاع از زعیم خود با سربازان خلیفه مسلمانان سُنی آن دوران، كه پادشاه عثمانی بود، بجنگند ناراحت بودند. درنهایت دولت بریتانیا به هندیها قول داد كه بعد از پایان جنگ به دغدغههای آنها رسیدگی میكند و هندیها نیز با امید رسیدن به استقلال جانانه برای زعیم خود جنگیدند. اما بلافاصله بعد از پایان جنگ بریتانیا با سركوب خونین شورش ایرلندیها به دیگر مستعمرات خود نشان داد كه خیال ندارد به وعدههای خود عمل كند و درنهایت به جای موافقت با استقلال هند به انجام اصلاحاتی جزیی در طرز اداره هند بسنده كرد (شرح دقیق این وقایع در بخش اول كتاب «تقسیم هند» آمده است). چندین دهه بعد حكومت راج در هند به نقطهای از ناكارآمدی و ضرردهی رسیده بود كه دیگر ماندن یا نماندن در هند مسالهاش نبود، بلكه چگونه خارج شدن از آن مساله بود و سیاستمدارهای بریتانیایی (البته به جز چرچیل كه تا روز آخر مخالف استقلال هند بود) مدام طرح و پیشنهاداتی برای خروج هر چه آبرومندانهتر تقدیم پادشاه و مجلس این كشور میكردند.
نویسنده در جاهای مختلف كتاب از موقعیتهایی صحبت میكند كه ماجرای استقلال در آن زمانها بهتر میتوانست به وقوع بپیوندد یعنی بدون آنكه كشت و كشتارهای وسیع یا مهاجرت میلیونها آدم با آن شرایط وخیم رخ دهد. نظر شما در این باره چیست؟
همیشه قدرت لذتبخش بوده و نمیتوان انتظار داشت حاكمانی كه زمانی مدعی بودند خورشید هرگز در قلمروشان غروب نمیكند دیدگاهی مانند یك پژوهشگر میداشتند، لذا آنها تا لحظه آخر دست از زیادهخواهی برنداشتند و با اصرار خود به حفظ شرایط موجود در كشور هند فجایعی گسترده را در این اقلیم رقم زدند، البته این كشتارها و فجایع خسارت چندانی به بریتانیاییها وارد نكرد و درنهایت آنها تنها مجبور شدند كاخها و عمارتهای بزرگ خود را در دهلی و دیگر شهرهای بزرگ این كشور ترك كرده و به مملكت خود بازگردند. این ملت هند بود كه با میلیونها كشته و آواره و خانه ازدست داده بهای سنگینی بابت زیادهخواهی سیاستمدارهای بریتانیاییها و حتی هندی پرداخت. طبق تحلیلها و فكتهایی كه نویسنده در بخشهای مختلف كتاب ارایه میدهد خواننده به این نتیجه میرسد كه دولت بریتانیا میتوانست با خروجی زمانبندیشده و منطقی (مانند آنچه در 1917 شروع شد اما با قتلعام معترضین به پایان رسید) شرایطی را به وجود میآورد كه حداقل كشور هند دچار تجزیه و چندپارگی نمیشد. به هر حال همواره وقتی كشوری دچار تحولی به این بزرگی میشود وقوع برخی خسارتها طبیعی و اجتنابناپذیر است، اما میشد اینها را به حداقل رساند.
جدایی پاكستان از هند، عمدتا بر پایه اختلافات مذهبی به ویژه میان اكثریت هندوها با مسلمانان صورت گرفت. آیا این شیوه جدایی مطلوب بود و مهمتر اینكه آیا راهحل یا راهحلهای دیگری هم متصور بود؟
برخلاف آنچه در باور عامه وجود دارد تنها كسی كه در اشلهای بالایی سیاست هند خواستار حفظ تمامیت و یكپارچگی هند به هر قیمتی بود ماهاتما گاندی بود. او حتی در اوج دوران جنگ بین مسلمانها و هندوها به یك شهر هندونشین رفت تا حمایت خود را از مسلمانهای آن شهر نشان دهد و جلوی كشتار مسلمانها به دست سیكها و هندوها را بگیرد. اما دیگر رهبران هند، چه هندو و چه مسلمان به اندازه كافی به حفظ تمامیت هند اهمیت نمیدادند و سیاستهای دیگری برایشان در اولویت قرار داشت. ابتدا جناح و دیگر رهبران مسلمان هند پیشنهاد دادند كه كشور به صورت فدرالی اداره شود، به این ترتیب ایالتهایی كه اكثریت جمعیتشان مسلمان بود به دست مسلمانها میافتاد، اما نهرو و هندوهای دیگر با این ایده موافق نبودند و با الگوبرداری از سبك اداره هند در زمان انگلیسیها قصد داشتند كه یك حكومت مركزی قدرتمند تشكیل دهند و تا جایی كه ممكن بود اختیارات ایالتهای مختلف هند را از آنها سلب كنند. آنها حتی با خودمختاری و استقلال ایالتهای بزرگی كه حتی در زمان انگلیسیها توسط حاكمان محلی موسوم به مهاراجهها اداره میشدند، مانند حیدرآباد و كشمیر، موافقت نكردند و آنها را وادار كردند تا در ازای دریافت یك مقرری ماهیانه از دولت مركزی و برخی اختیارات محدود دیگر قدرت خود را به حكومت مركزی تفویض كنند. این اختلاف اصلی بین دو طرف بود كه درنهایت منجر به تقسیم و تجزیه هند گردید. شاید اگر رهبران هندی حاضر میشدند كه تحت رهبری معنوی گاندی اجماع كنند كشور هرگز به چنین روزی نمیافتاد.
پیامد كوتاهمدت جدایی و استقلال چه بود؟ در منابع مختلف میخوانیم كه صدها هزار نفر كشته شدند و میلیونها نفر آواره. آیا این آمار و ارقام درست است؟
شاید مهمترین پیامد تجزیه هند رو شدن دشمنیهایی بود كه سالها همچون آتشی زیر خاكستر باقی مانده بود. وقتی كه شما تاریخ و قومنگاری هند را مطالعه میكنید به نكته عجیبی برمیخورید كه در كمتر جامعه دیگری آن را به این شدت و حدت میبینید و آن پدیده تبعیض بین انسانها است. در جامعه هند مفهومی وجود دارد تحت عنوان «كاست.» منظور از كاست طبقات اجتماعی در هند میباشد كه از هزاران سال پیش وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. برای آشنایی بیشتر با این پدیده میتوانید به رمان «ببر سفید» نوشته آراویند آدیگا كه به فارسی هم ترجمه شده و فیلمی هم از روی آن ساخته شده مراجعه كنید. طبق قانون كاست، یك فرد با هر سطح از تحصیلات یا رشد اجتماعی در زندگی خود باز هم نمیتواند از كاست خود خارج شود. پایینترین كاست در هند «نجسها» هستند. انسانهایی كه كاستهای دیگر حتی دست زدن به آنها را حرام میدانند. حالا نكته جالب این است كه اكثر پیروان دین اسلام در هند متعلق به كاستهای پایین هستند كه آن نیز دلیل جالبی دارد. وقتی كه مغولهای مسلمان شده به هند حمله كردند و آنجا را فتح نمودند دین اسلام را به مردم آنجا عرضه كردند، اما هندوها مقاومت كردند و تنها افرادی كه به دین اسلام مشرف شدند كاستهای پایین جامعه بودند، چون اسلام به آنها وعده برابری و خروج از كاست پایین و زندگی فلاكتبارشان را میداد. بعد از فروپاشی امپراتوریهای مسلمان درهند، مسلمانها دوباره در شرایط بسیار بدی قرار گرفتند، لذا مطرح شدن قضیه تجزیه به آنها اجازه داد تا خشم فروخورده خود را بعد از سالها فریاد كنند و این یكی از دلایل شروع كشتارها و آوارگیهای بعد از آن بود.
بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه این شیوه جدایی كه بعدا به استقلال بنگلادش (پاكستان شرقی) در سال 1971 منجر شد، موجب اكثر اختلافات و جنگهای میان هند و پاكستان بود و صلح مسلحانه این دو كشور كه برای كل منطقه خطرناك است، نتیجه همین موضوع است. ارزیابی شما از این ادعا چیست؟
ابتدا رهبران هندو با تجزیه كشور موافقت كردند چون گمان میكردند كه پاكستان به دلیل نداشتن منابع و دور بودن از موقعیتهای ممتاز كشور و همچنین داشتن زمینهایی كه كمتر حاصلخیز بودند بعد از چند سالی زمینگیرمیشود و به دامن مادر خود بازمیگردد، در نگاه اول این تحلیل چندان دور از ذهن نمیرسید و درصورتیكه برخی اتفاقات رخ نمیداد ممكن بود این فرض پیراهن واقعیت به تن كند. اما به چند دلیل ازجمله حمایتهای غرب، بهخصوص ایالاتمتحده و بریتانیا، از پاكستان، به دلیل اینكه نهرو و دیگر رهبران هندو تفكرات چپی داشتند و میتوانستند به دامان بلشویسم و شوروی بیفتند، باعث شد كه این اتفاق هرگز رخ ندهد و این دو كشور، همانطور كه در كتاب نیز بهصورت گذرا به آن اشاره میشود، در هشتاد سال گذشته دستكم دو جنگ تمامعیار با هم داشتهاند و بعد از آن به فرمایش شما وارد فاز صلح مسلحانه و رقابت هستهای شدهاند، بهطوریكه امروز هر دو كشور صاحب بمب اتم هستند و این میتواند هم برای منطقه و هم جهان بسیار خطرناك باشد.
استقلال هند از استعمار بریتانیا، قاعدتا باید رخدادی خوشایند تلقی شود، اما با نظر به پیامدهای این ماجرا به ویژه در مناسبات میان هند و پاكستان، نمیتوان منكر تلخیهای فراوان شد. به نظر شما ما از این داستان غمبار چه درسی میتوانیم بگیریم؟
به نظر من نباید این دو موضوع را با هم خلط كرد. استقلال هند اتفاقی ناگزیر و البته میمون بود، اما اینكه به بیراهه رفت و چنین فجایعی را به بار آورد نباید باعث زیر سوال رفتن اصل ماجرا، كه استقلال هند بود، شود. به هر حال كسب استقلال یا وقوع انقلاب در هر كشوری بهمثابه جراحی است، بعد از هر جراحی شما تا ماهها گرفتار پیامدها و تبعات آن هستید، چون به هر حال جسم شما دچار جراحت شده، عضوی از آن برداشته یا به آن اضافه شده است، اما به هر حال همین پدیده در هشتاد درصد موارد منجر به درمان شما و از بین رفتن درد و مرض میشود. شاید یكی از دلایلی كه باعث شد من سراغ ترجمه چنین اثری بروم شنیده شدن برخی بحثهای تجزیهطلبی در گوشه و كنار كشور عزیزمان است، افرادی كه تصور میكنند با تجزیه ایران شرایط برای برخی قومیتها بهتر میشود، اما با مطالعه سرگذشت تمام كشورهایی كه دچار تجزیه شدند، اعم از هند، میبینیم كه هرگز اتفاق خوشایندی در انتظار آنها نیست و امروز بعد از بیش از هشت دهه پاكستان هنوز قادر به تامین امنیت خاك خود نیست و ما شاهد جولان گروهكهایی مانند طالبان، القاعده، داعش و... در آنجا هستیم و امریكاییها بهراحتی وارد آنجا میشوند و با نقض حاكمیت این كشور اهداف سیاسی و نظامی خود را دنبال میكنند.
نظرات