آیا تا به حال فکر کرده ایم اگر کسی قصد داشته باشد روزه را از ما بگیرد ما چگونه با او برخورد خواهیم کرد؟ آیا حاضر خواهیم شد حتی یک روز از روزه خود را بخوریم؟ نماز چه؟ آیا حاضر هستیم نماز خود را ترک کنیم؟ شاید جواب خیلی واضح و شفاف باشد. ما حاضریم جان خود را بگذاریم؛ اما حاضر نیستیم نماز و روزه خود را ترک کنیم ولی موضوع به همین سادگی هم نیست چرا؟ چون ما حاضر شده ایم از کنار خیلی از واجبات خود که در قیاس با نماز و روزه از اهمیت بیشتری هم برخوردارند به راحتی بگذریم و آنها را دو دستی تقدیم دیگران کرده ایم؟ آیا تا بحال از خود سؤال کرده ایم ما به عنوان مؤمن تا چه اندازه پایبند و ملتزم به شعار لاإله إلا الله بوده ایم؟ آیا شده تا به حال از خود سؤال کنیم این کلمه طیبه از ما چه می خواهد؟ انتظارات ما از این کلمه که معلوم است می خواهیم با خواندن این کلمه به فردوس اعلاء برویم و با امنیت و آسودگی، دنیا و آخرت خود را تضمین کنیم؛ اما این انتظارات ماست آیا تا به حال به انتظاراتی که این کلمه از ما دارد فکر کرده ایم «قولوا لاإله الا الله تفلحوا» یعنی چه؟ آیا مگر ما نمی گوییم لاإله الا الله؟ آیا به فلاح رسیده ایم؟ مقصود از فلاح چیست؟ آیا شده به وضعیت خود و مسلمانان نگاه گذرایی داشته باشیم؟ وضعیت آنان چطور است؟ مسلمانانی که در عربستان، کویت، امارات، عراق و قطر قرار دارند یا مسلمانانی که در فلسطین، لبنان، سوریه، پاکستان و ایران قرار دارند به هر طرف که می خواهی نگاه کن چه می بینی؟ آیا وضعیت مسلمانان شباهتی با ملتی که بتواند ادعای فلاح بکند دارد؟ در چه عرصه ای از عرصه های زندگی می توانیم ادعای سیادت داشته باشیم؟ آیا تا به حال از خود پرسیده ایم مشکلات ما ناشی از چیست؟ شاید تمام این مشکلات و بدبختی ها بر می گردد به این که معدل هوشی ما از دیگران کمتر است و اینکه می بینیم دیگران در تمامی جوانب بر ما برتری دارند. حق دارند چون بهره هوشی بیشتری نسبت به ما دارند؟ یا نه شاید ثروت هایی دیگر خداوند در اختیار آنها گذاشته که ما در اختیار نداریم؛ اما هر نوع ثروتی که موجب سیادت امت ها می شود را وقتی نگاه می کنیم، دارا هستیم؟ از ثروتهای زیر زمینی و نیروی انسانی بالقوه با استعداد و … اما کجای کار عیب دارد؟ آیا تصور کرده ایم اگر فقط و فقط نفت و گاز ما در اختیار کشورهای غرب بود چه اتفاقی می افتاد؟ به قول مولانا اقبال رحمة الله علیه: پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟ داغـــم از رســـوایــی ایـــن کـــاروان در امــیــر او نــدیــدم نـــور جــــان تــن پـرسـت و جـاه مست و کـم نگه انــدرونــش بـی نـصـیــب از لا إلـه آه از قومی که چشم از خویش بست دل به غیر الله داد از خود گسست گـــر چـــه دارد لا إلـه انــــدر نــهــــاد از بــطــون او مــســلـمــانـی نـژاد به هر کدام از سؤالات فوق اگر جواب قانع کننده ای پیدا کنیم شاید مشکل ما حل شود. اما این فقط در رابطه با یک موضوع بود و آن هم کلمه طیبه لاإله إله الله در ادامه اگر توجه کنیم محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم می آید آیا واقعاً آثار و لوازم این شعار در زندگی ما، حکم فرماست؟ چه تصوری از سیادت در زمین داریم؟ آیا می شود اهل یک فرهنگ بود و به فرهنگ خود پشت کرده و انتظار سروری هم داشت؟ اگر به ساختار فرهنگ محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم توجه کنیم متوجه موضوعات عجیبی می شویم که آن را به باد فراموشی سپرده ایم. آیا تا به حال به این نکته توجه کرده ایم که رسول الله صلی الله علیه وسلم تا چه اندازه بر روی هویت و تمییز امت اسلام از سایر امت ها تأکید می کرد. آیا به واکنش رسول الله صلی الله علیه وسلم توجه کرده ایم که وقتی حضرت عمر فاروق رضی الله عنه نسخه ای از تورات را به دست می گیرد تا چه اندازه خشمگین می شوند آیا به احادیثی که بر «خالفوا الیهود» تأکید شده است فکر کرده اید؟ آیا دقت کرده ایم که تخوف رسول الله صلی الله علیه وسلم هم از همین مطلب بوده، که ما در سایر امت ها ذوب شویم و هویت خود را از دست بدهیم؟ “لو دَخَلوا جُحرَ ضبٍّ لَدَخلتُموهُ “” مگر می شود از محمد صلی الله علیه وسلم دم زد و هنگام ذکر اسم او صلوات فرستاد ولی به فرامین او توجه نکرد؟ گـر چه دانا حال دل با کـس نگفـت از تـو درد خویـش نتوانم نهفت ز آســتــان کــعبــه دور افـتـــاده ام تـا غـلامم در غـلامـی زاده ام چـون به نام مصطفـی خـوانم درود از خجـالت آب می گردد وجـود عشق می گوید که ای محکوم غیر سینـه تـو از بتــان متـانند دیـر تــا نــداری از مــحــمــد رنــگ و بـو از درود خـــود مــیــالا نـــام او این خلاصه ای از واجباتی است که ما آن را راحت از کف داده ایم و هرگز برای آن غم هم نمی خوریم اگر بخواهیم این فهرست را کامل کنیم شاید فرصت زیادی را بطلبد موضوعاتی مانند حب غیر الله، و دشمنان دین خدا را به عنوان دوست اتخاذ کردن، در دایره تقلید کورکورانه افتادن، عدم اعتماد به نفس به خود و به قول محمد قطب رحمه الله: برداشت غلط و عدم فهم صحیح از مفاهیم اساسی دینی مهمترین مشکلات ما را تشکیل می دهند که در غیر اینصورت و تا زمانی که تصورات ما از مفاهیم دینی سطحی و قشری است. وضع به همین منوال است که امروز مشاهده می کنیم در بعضی از موارد حاضریم جان خود را بر کف بگذاریم ولی اصول و اعتقادات خود را به راحتی زیر پا می گذاریم و به آن هیچ توجهی هم نداریم. امروزه برای به فرجام رسیدن و سعادت بشر نسخه های متعددی پیچیده می شود یکی علاج کار در توسعه سیاسی می بیند دیگری توسعه اقتصادی را بر توسعه سیاسی مقدم می داند دیگری معتقد به توسعه متوازن است اما … اما باید گفت تا وقتی پایبند به شعار «لاإله إلا الله و محمد رسول الله» نشویم نیاز داریم که بتوانند این برنامه ها و مدل ها را پیش ببرند و این برنامه ها را فقط مردانی می توانند پیش ببرند که محو واقعی این شعار باشند و این راهی است که یکبار آن را طی کرده ایم و نتیجه آن که سروری جهان است را نیز دیده ایم یقین داشته باشیم اگر بخواهیم دوباره به سیادت برسیم راهی به جز رسم اول نداریم. از قـیـــام بــی حضـور مـن مـپـرس از سـجــود بـی ســرور من مـپـرس حــق گــر چــه، بــاشد یـک نفس قسـمـت مــردان آزاد اسـت و بـس مـــردی آزاد چـــو آیـــد در سـجـود در طــوافـش گـــرم رو چـــرخ نبــود ما غـــلامــان از جــدالـش بـی خبر از جـــمــال لازوالـــش بـــی خـــبـر از غـــلامــی لـــذت ایــمــان مـجـو گـرچه بـاشد حــافظ قـــرآن مـجـــو مؤمن است و پیشۀ او آذری است دین و عرفانش سرا پا کافری است شیخ یوسف جمالی
نظرات