اسلام برای تربیت انسان از وسایل متعددی بهره جسته، که از جملهی این ابزار، تربیت به وسیله الگوی عملی است که بسیار تأثیرگذار میباشد.
بر این اساس قرآن شخصیت پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- را به عنوان الگویی کامل و عملی برای اهل ایمان معرفی میکند، که تمام اصول، و مبادی و ارزشهای اسلام در شخصیت ایشان تجسم و تحقق یافته است. پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- بزرگترین الگو و نمونه در تاريخ طولاني بشريت است.
محمد قطب میگوید: بدون شک شخصیت پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم- نشانه و معجزه برای یک زمان، یک عصر، یک نسل، یک امت، یک مذهب و یک محیط نیست، بلکه شخصیت ایشان آيت و نشانهی عالم هستی برای تمامی مردم و همهی نسلهای آینده است.
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» [انبيا/۱۰۷] (و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم).
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» [سبا/ ۲۸] (و ما تو را جز [به سمت] بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم ليكن بيشتر مردم نمىدانند)
دوستداران واقعی پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- پیوسته در تلاشند تا میزان شباهت و تفاوت عملکرد خود را با نوع عملکرد پیامبر، مورد بازبینی و ارزیابی قرار دهند تا هرچه بیشتر خود را به ایشان نزدیکتر کنند. زیرا به تعبیر قرآن ملاک نزدیکی به پیامبران، در میزان همراهی و همخوانی شخص با راه و روش پیامبران نهفته است. «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» [ابراهيم/ 36] (پروردگارا آنها بسيارى از مردم را گمراه كردند پس هر كه از من پيروى كند بى گمان او از من است و هر كه مرا نافرمانى كند به يقين تو آمرزنده و مهربانى).
در واقع مهمترین دغدغهی فرد مسلمان و مومن در قبال پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم-، کوشش در راستای همراهی و همگام شدن با ایشان است.
قرآن میزان ادعای عشق و محبت به پیامبر- صلّی الله علیه وسلّم- را در همراهی و تبعیت از ایشان معرفی میکند و میفرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» [آلعمران/۳۱] (بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است).
ثمره این همراهی و پیروی ( محبوب خداوند شدن) است.
دکتر یوسف قرضاوی شخصیت پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- را اینگونه معرفی میکند: پیامبر شخصیتی است، که به واسطهی قرآن پرورش یافته و مردم را از طریق قرآن پرورش میداد. (فإنه أُدِّبَ بالقرآن، و أدَّبّ الخلق به) و در این راستا پیوسته از خداوند میخواست که ایشان را به محاسن و مکارم اخلاقی آراسته گرداند. (اللهم كما أحسنت خَلقی فحسِّن خُلقی).
بر این اساس نگارنده در پی پرداختن به نمونههایی از تربيت الهی، در خصوص پیامبر رحمت - صلّی الله علیه وسلّم- میباشد. امید است که مورد استفاده خوانندگان قرار بگیرد.
نمونههایی از توجيهات تربیتی قرآن خطاب به پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- :
١- خداوند به پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- یادآور میشود که پایداری و استقامت ایشان بر راه حق، فضل و توفيقي از جانب خداست و اگر حمایت خدا نبود چه بسا ایشان هم به راه انحراف کشیده میشد: «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ» [نساء/۱۱۳] (و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود طايفهاى از ايشان آهنگ آن داشتند كه تو را از راه به در كنند و[لى] جز خودشان [كسى] را گمراه نمىسازند و هيچگونه زيانى به تو نمىرسانند. ودر بیانی دیگر میفرماید: «وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا» [اسراء/۷۴] (و اگر تو را استوار نمىداشتيم قطعا نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى.)
همچنین به او یادآوری میشود که تا چهاندازه در زمينه برخورداری از نعمت هدایت محتاج خداست: «وَلَئِنْ شِئْنَا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَكَ بِهِ عَلَيْنَا وَكِيلً إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كَانَ عَلَيْكَ كَبِيرًا» [اسراء/۸۶و۸۷] (و اگر بخواهيم قطعا آنچه را به تو وحى كردهايم مىبريم آنگاه براى [حفظ] آن در برابر ما براى خود مدافعى نمىيابى مگر رحمتى از جانب پروردگارت [به تو برسد] زيرا فضل او بر تو همواره بسيار است) و شخصیت ایشان را قبل از داشتن نعمت هدایت یادآور میشود : «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» [شوری/۵۲] (و همين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم تو نمىدانستى كتاب چيست و نه ايمان [كدام است] ولى آن را نورى گردانيديم كه هر كه از بندگان خود را بخواهيم به وسيله آن راه مىنماييم و به راستى كه تو به خوبى به راه راست هدايت مىكنى).
٢- به پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- میآموزد حالت نیازمندی خود را در جلب نفع و دفع ضرر نسبت به خداوند نشان دهد: «قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» [اعراف/۱۸۸] (بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مىدانستم قطعا خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم)
و میفرماید اگر خدا بخواهد ضرری بدو برساند، کسی نیست که بتواند ضرر را از او دفع کند و اگر خدا خواهان رساندن خیری به ایشان باشد، کسی توان رد كردن این خیر را ندارد: «وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» [یونس/۱۰۷] (و اگر خدا به تو زيانى برساند آن را برطرفكنندهاى جز او نيست و اگر براى تو خيرى بخواهد بخشش او را ردكنندهاى نيست آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىرساند و او آمرزنده مهربان است)
و به بیان دیگر میفرماید: «وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» [انعام/۱۷] (و اگر خدا به تو زيانى برساند كسى جز او برطرفكننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند پس او بر هر چيزى تواناست) و در جایی دیگر در بیان اینکه به غیر از خدا، توانایی دفع ضرر و رساندن خير را ندارد میفرماید: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَيْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ » [زمر/ 38] (و اگر از آنها بپرسى چه كسى آسمانها و زمين را خلق كرده قطعا خواهند گفت خدا بگو [هان] چه تصور مىكنيد اگر خدا بخواهد صدمهاى به من برساند آيا آنچه را به جاى خدا مىخوانيد مىتوانند صدمه او را برطرف كنند يا اگر او رحمتى براى من اراده كند آيا آنها مىتوانند رحمتش را بازدارند بگو خدا مرا بس است اهل توكل تنها بر او توكل مىكنند).
٣- به ایشان یادآوری مینماید که او نیز بندهای از بندگان خداست و چیزی در دست او نیست و مثل ساير بندگان خداست: «لَيْسَ لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ» [آلعمران/۱۲۸] (هيچ يك از اين كارها در اختيار تو نيست يا [خدا] بر آنان مىبخشايد يا عذابشان مىكند زيرا آنان ستمكارند).
٤- مستمر و مداوم به ایشان یادآور میشود که وظیفهی او فقط راهنمایی و هدایتگری است و با روش بشارت و انذار مردم را دعوت کند و در این مسیر اجازه ندارد کسی را برای پذیرش هدایت مجبور کند و با قوه قهریه مردم رو به سمت ایمان بکشاند. رسالت ایشان روشن نمودن پیام خدا است و حساب و کتاب انسانها به خدا برمیگردد: «وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ» [انعام/ ۶۶] (و قوم تو آن [=قرآن] را دروغ شمردند در حالى كه آن بر حق است بگو من بر شما نگهبان نيستم) و «قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ» [یونس/۱۰8] (بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس هر كه هدايت يابد به سود خويش هدايت مىيابد و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مىشود و من بر شما نگهبان نيستم)، «إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدَى فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ» [زمر/۴۱] (ما اين كتاب را براى [رهبرى] مردم به حق بر تو فروفرستاديم پس هر كس هدايت شود به سود خود اوست و هر كس بيراهه رود تنها به زيان خودش گمراه مىشود و تو بر آنها وكيل نيستى)، «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ » [شوری/ ۴۸] (پس اگر روى برتابند ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهايم بر عهده تو جز رسانيدن [پيام] نيست.)، «لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» [غاشیه/۲۲] (بر آنان تسلطى ندارى)، «وَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ» [رعد/۴۰] (و اگر پارهاى از آنچه را كه به آنان وعده مىدهيم به تو بنمايانيم يا تو را بميرانيم جز اين نيست كه بر تو رساندن [پيام] است و بر ما حساب [آنان])، «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ يَخَافُ وَعِيدِ» [ق/۴۵] (ما به آنچه مىگويند داناتريم و تو به زور وادارنده آنان نيستى پس به [وسيله] قرآن هر كه را از تهديد [من] مىترسد پند ده).
و بیان میدارد که هر کس خواهان هدایت باشد، خداوند او را راهنمایی میکند: «وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْيِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ» [روم/۵۳] (و تو كوران را از گمراهيشان به راه نمىآورى تو تنها كسانى را مىشنوانى كه به آيات ما ايمان مىآورند و خود تسليمند) و فراتر از این خداوند به پیامبر متذکر میشود شرط هدایت فرد منوط به خواست فرد میباشد نه به دوست داشتن ایشان: «إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» [قصص/56] (در حقيقت تو هر كه را دوست دارى نمىتوانى راهنمايى كنى ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مىكند و او به راهيافتگان داناتر است) علت عدم پذیرش دعوت از سوی بعضیها رو دنبالهرو از هوی و هوس بیان میکند: «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» [قصص/٥٠] (پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوسهاى خود را پيروى مىكنند و كيست گمراهتر از آنكه بىراهنمايى خدا از هوسش پيروى كند بىترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمىكند).
٥- و به کرات به پیامبر یادآوری میکند که صراحتاً بگوید، او مطلع بر امور غیبی نیست و امور غیبی فقط در نزد خداست و کسی از آن اطلاعی ندارد: «وَلَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلَا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْرًا اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ» [هود/۳۱] (و به شما نمىگويم كه گنجينههاى خدا پيش من است و غيب نمىدانم و نمىگويم كه من فرشتهام و در باره كسانى كه ديدگان شما به خوارى در آنان مىنگرد نمىگويم خدا هرگز خيرشان نمىدهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاهتر است [اگر جز اين بگويم] من در آن صورت از ستمكاران خواهم بود) «قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» [انعام/۵۰] (بگو به شما نمىگويم گنجينههاى خدا نزد من است و غيب نيز نمىدانم و به شما نمىگويم كه من فرشتهام جز آنچه را كه به سوى من وحى مىشود پيروى نمىكنم بگو آيا نابينا و بينا يكسان است آيا تفكر نمىكنيد)، و میفرماید اگر از امور غيب اطلاع داشت منافع زیادی رو برای خود طلب میکرد: «وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» [اعراف/۱۸۸] (و اگر غيب مىدانستم قطعا خير بيشترى مىاندوختم و هرگز به من آسيبى نمىرسيد من جز بيمدهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مىآورند نيستم).
٦- خداوند در راستای از بین برد غلو و افراط در شخصیت پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- به او امر میکند که با پندارهای غلوآمیز مردم درباره او مبارزه کند: «قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ» [انعام/۵۰] (بگو به شما نمىگويم گنجينههاى خدا نزد من است و غيب نيز نمىدانم و به شما نمىگويم كه من فرشتهام جز آنچه را كه به سوى من وحى مىشود پيروى نمىكنم بگو آيا نابينا و بينا يكسان است آيا تفكر نمىكنيد.)
شخصیتپرستی، اطاعت محض و بلا شرط نسبت به دیگری است. وچه بسا بعضی از دینداران نسبت به بزرگان دینی خود، فرمانبرداری کامل و بی چون و چرا در پیش گیرند. لذا خداوند در قرآن، از شخصیتپرستی بعضی از دینداران امتهای گذشته سخن گفته و آن را نکوهش کرده است: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ» [توبه/۳۱] (اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيت گرفتند با آنكه مامور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست منزه است او از آنچه [با وى] شريك مىگردانند) و به او یادآور میشود که ابلاغ کند که او مثل دیگران بشری بیش نیست و تنها تفاوت او با مردم در دريافت وحی میباشد. و به تعبیری دیگر، قرآن دینداران سایر ادیان ابراهیمی را به محور مشترک توحيد و دوری از عبادت و بندگی یکدیگر فراخوانده است: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» [آل عمران/۶۴] (بگو اى اهل كتاب بياييد بر سر سخنى كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزى را شريك او نگردانيم و بعضى از ما بعضى ديگر را به جاى خدا به خدايى نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند بگوييد شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما]).
٧- خداوند از پیامبر خود میخواهد که به مردم برساند همهی انسانها در برابر قانون الهی و پیامدهای اخروی آن یکسان هستند، و ایشان مثل دیگر مردم، مکلف به اجرای اوامر و نواهی خداوند میباشد، و در صورت نافرمانی از دستورات خدا به عقوبت الهی دچار خواهد شد: «قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» [زمر/ ۱۳] (بگو من اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى هولناك مىترسم) و خداوند در بیانی دیگر به نمونهایی از برخوردش با پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- در صورت بروز نافرمانی اشاره میکند و میفرماید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ» [حاقه/ ٤٤] (و اگر [او] پارهاى گفتهها بر ما بسته بود.)
این بیانات الهی بیانگر این است که خداوند با هیچ کس رودربایستی ندارد. جایی که خداوند با پیامبرش این گونه سخن میگوید و برخورد میکند، پیروان راستین ایشان باید حساب کار خود را بکنند.
۸-به پیامبر میآموزد در مسیر دعوت، مورد تکذیب و تمسخر قرار خواهد گرفت و این خاص ایشان نیست بلکه پیامبران قبل از او نیز مورد تمسخر و تکذیب قرار گرفتن و در مقابل آن صبر پیشه کردند تا اینکه نصرت الهی فرار رسید: «وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ» [انعام/۳۴] (و پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ولى بر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند شكيبايى كردند تا يارى ما به آنان رسيد و براى كلمات خدا هيچ تغييردهندهاى نيست و مسلما اخبار پيامبران به تو رسيده است.)
«وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ» [حج /۴۲ تا ۴۴] (و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط و [همچنين] اهل مدين و موسى تكذيب شد پس كافران را مهلت دادم سپس [گريبان] آنها را گرفتم بنگر عذاب من چگونه بود.)
«وَإِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» [فاطر/۴] (و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از تو [هم] فرستادگانى تكذيب شدند و [همه] كارها به سوى خدا بازگردانيده مىشود)، «وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» [حجر/۱۱] (و هيچ پيامبرى برايشان نيامد جز آنكه او را به مسخره مىگرفتند)، «مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ» [فصلت / ۴۳] (به تو جز آنچه به پيامبران پيش از تو گفته شده است گفته نمىشود به راستى كه پروردگار تو داراى آمرزش و دارنده كيفرى پر درد است.
و یادآور میشود پیامبران گذشته هم با این سختیها روبرو بودند و این سنت همیشگی خداست: «وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ» [هود/۱۲۰] (و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مىكنيم چيزى است كه دلت را بدان استوار مىگردانيم و در اينها حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذكرى است.
٩- به پیامبر تذکر می دهد در مکانهایی که به آیات خدا کفر میورزند و به باد سخره میگیرند حضور پیدا نکند: «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا» [نساء/۱۴۰] (و البته [خدا] در كتاب [قرآن] بر شما نازل كرده كه هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مىگيرد با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن درآيند چرا كه در اين صورت شما هم مثل آنان خواهيد بود خداوند منافقان و كافران را همگى در دوزخ گرد خواهد آورد)، «وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» [نعام/ ۶۸] (و چون ببينى كسانى [به قصد تخطئه] در آيات ما فرو مىروند از ايشان روى برتاب تا در سخنى غير از آن درآيند و اگر شيطان تو را [در اين باره] به فراموشى انداخت پس از توجه [ديگر] با قوم ستمكار منشين).
و در مقابل، توصيه به همراهی با اهل تقوا و صلاح میکند: «وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» [کهف/ ۲۸] (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديدهات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساختهايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زياده روى است اطاعت مكن)، «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» [توبه/ ۱۱۹] (اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد).
١٠- به او یاد آور می شود برای پیروزی و موفقیت در مسیر دعوت بعد از تأیید و همراهی خدا، نیازمند جمع اهل ایمان میباشد که ایشان را در مسیر دعوت یاری کنند: «وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ» [انفال/ ۶۲ تا ۶۴] (و اگر بخواهند تو را بفريبند [يارى] خدا براى تو بس است همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد).
١١- و به پیامبر هشدار میدهد که اگر درشتخوی باشد و با تندی برخورد کند، در دعوتش موفقیتی کسب نمیکند، چرا که درشتخویی سبب دوری مردم از او خواهد شد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» [آلعمران/۱۵۹] (پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مى دارد).
١٢- به او یادآور میشود اعلام کند اگر او بر راه انحراف و گمراهی گام نهد، ضررش به خودش بر میگردد و اگر بر راه هدايت باشد این به فضل خداست که او را به این مسیر راهنمایی کرده است: «قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ» [سبا/۵۰] (بگو اگر گمراه شوم فقط به زيان خود گمراه شدهام و اگر هدايت يابم [اين از بركت] چيزى است كه پروردگارم به سويم وحى مىكند كه اوست شنواى نزديك).
١٣- پیدرپی به ایشان گوشزد میکند که بخاطر افرادی که دست رد به سینه هدایت الهی میزنند خود را با غم و غصه به هلاکت نيندازد: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا» [کهف/ ۶] (شايد اگر به اين سخن ايمان نياورند تو جان خود را از اندوه در پيگيرى [كار]شان تباه كنى)، «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» [شعراء/ ۳] (شايد تو از اينكه [مشركان] ايمان نمىآورند جان خود را تباه سازى)، «أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ» [فاطر/ ۸] (آيا آن كس كه زشتى كردارش براى او آراسته شده و آن را زيبا مىبيند [مانند مؤمن نيكوكار است] خداست كه هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون] بر آنان جانت [از كف] برود قطعا خدا به آنچه مىكنند داناست).
١٤- و به ایشان امر میکند تا اعلان کند که ماموریت دارد، خدا را خالصانه بندگی کند و از اولین کسانی باشد که تسلیم فرمان خدا میباشد: «قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّينَ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ» [زمر/۱۱ و ۱۲] (بگو من مامورم كه خدا را در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيدهام بپرستم. و مامورم كه نخستين مسلمانان باشم)، و همچنین اعلام کند از اینکه غیر خدا را بخواند نهی شده است: «قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِنْ رَبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ» [غافر/۶۶] (بگو: «من بازداشته شدهام از اینکه کسانی را که شما به جای خدا میخوانید، پرستش کنم [آن هم] آنگاه که از جانب پروردگارم برای من نشانههای روشن آمد، و فرمان یافتهام که برای پروردگار جهانیان گردن نهم).
١٥- به پیامبر - صلّی الله علیه وسلّم- یادآور میشود تا تحت تأثیر افرادی که ایمان نمیآورند، قرار نگیرد، ومواظب باشد که بر اثر خشم و عصبانیت، صبر و شکیبایی را از او سلب نکنند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» [روم/۶۰] (پس صبر پیشه کن. بیگمان وعدهی خدا حقّ است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را به خواری [و پریشانی] وادارند).
١٦- مستمر ایشان را به صبر دعوت میکند: «تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» [هود/ ۴۹] (این [بخشی] از اخبار غیب است که آن را به تو وحی میکنیم، [در حالی که] پیش از این، نه تو آن را میدانستی و نه قوم تو، پس شکیبایی پیشه کن، [و بدان] که سرانجامِ [نیک] از آنِ تقوا پیشگان است)، «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَ»[طه/۱۳۰] (پس بر آنچه میگویند، شکیبا باش، و پیش از بر آمدن آفتاب و پیش از فرورفتنش، [همراه] با ستایش پروردگارت تسبیح گوی، و پاسی از شب و در کنارههای روز [نیز خداوند] را تسبیح گوی، باشد [چنانت بنوازد] که خشنود شوی)، «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» [روم/۶۰] (پس صبر پیشه کن. بیگمان وعدهی خدا حقّ است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را به خواری [و پریشانی] وادارند)، «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ» [غافر/ ۷۷] (پس [ای پیامبر] صبر پیشه کن. همانا وعدهی خدا حقّ است. آنگاه اگر بخشی از آنچه را که به آنان وعده میدهیم، به تو بنمایانیم و یا تو را [پیش از آن] بمیرانیم [در هر صورت] به سوی ما بازگردانده میشوند)، «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ» [احقاف/ ۳۵] (پس [ای پیامبر، در برابر اذیّت و آزار مشرکان] صبر پیشه کن، آنسان که پیامبرانِ اولوالعزم (صاحب اراده) صبر پیشه کردند و برای آنان [عذاب را] به شتاب مخواه. روزی که آنچه را به آنان وعده داده میشود، ببینند، گویی که آنان جز ساعتی از روز [در دنیا] درنگ نکردهاند. [این قرآن] پیامی [از جانب خدا است که پیامبر آن را رسانده] است. [با این وصف] آیا جز گروه فاسقان نابود میشوند؟)، «فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ» [ق/۳۹] (پس بر آنچه [مشرکان] میگویند، صبر پیشه کن و پیش از طلوع خورشید و پیش از غروبِ [آن] پروردگارت را با ستایشِ [او] تسبیح گوی)، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ» [قلم /۴۸] (در [انتظارِ] حکم پروردگارت صبر پیشه کن و چونان همدم ماهی(یونس، علیه السلام) نباش، آنگاه که با دلی پر از خشم [و اندوه پروردگارش را] فراخواند)، «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلً» [معارج/۵] (پس صبری نیکو، پیشه کن)، «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ » [مدثر/ ۷] (و برای [خشنودی] پروردگارت صبر پیشه کن)، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا» [انسان/ ۲۴] (پس در [انتظار] حکم پروردگارت صبر پیشه کن و از هیچ گناهکارِ ناسپاسی از آنان پیروی نکن)، «وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» [طور/۴۸] (و [در انتظار] فرمان پروردگارت صبر کن، همانا تو تحت نَظَر [و حراست] مایی و هنگامی که برمیخیزی پروردگارت را با ستایش او به پاکی یاد کن).
١٧- به ایشان یادآور می شود که در مسیر دعوت اهل استقامت باشد: «فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ» [شوری/۱۵] (پس بهرِ این [پراکندگی و شکّ و تردید اهلِ کتاب، مردم را به دین خدا] دعوت کن و چنانکه فرمان یافتهای، استقامت بورز و از خواهشهای [نفسانیِ آنان] پیروی مکن و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده است، ایمان آوردهام و فرمان یافتهام که بینِ شما به داد رفتار کنم. خدا پروردگار ما و پروردگار شماست. [عاقبتِ] کردار ما از آنِ ماست و اعمال شما [نیز] از آنِ شماست. هیچ [خصومت و] ستیزهجویی بینِ ما و میان شما نیست [زیرا حقّ آشکار شده است]. خدا همهی ما را [روز قیامت برای داوری] گِرد میآورد. و بازگشت [تنها] به سوی اوست). «فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» [هود/ ۱۱۲] (پس چنانکه فرمان یافتهای، پایدار بمان، و هرکس [هم] که با تو [به خدا] برگشته [و روی آورده] است [باید که پایداری کند] و طغیان نکنید، [چرا] که او به آنچه انجام میدهید، بیناست).
١٨- به او یادآور میشود که جانب عفو و گذشت را رعایت کند. «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ» [اعراف/۱۹۹] (عفو [و گذشت] پیشه کن و به نیکی فرمانده و از جاهلان روی برگردان)، «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» [مائده/۱۳] (پس به سبب پیمانشکنیشان، لعنتشان کردیم، و دلهایشان را سخت گرداندیم [به گونهای که] کلمات [و سخنان خدا] را از جایگاهشان تحریف میکنند، و بخشی از آنچه را که به آن اندرز یافته بودند، به فراموشی سپردند، و همواره از خیانتی [تازه] از آنان آگاه میشوی [مانند بنی قریظه، که پیمان رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم را شکستند، و رفتن کعب بن اشرف به سوی مردم مکه و تحریک کردن آنان ضدِّ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و سلّم]، مگر شمارِ اندکی از آنان [که اینچنین نیستند، و به تو ایمان دارند]، پس از آنان درگذر، و روی برتاب، چرا که خدا نیکوکاران را دوست میدارد).
١٩- و به او یادآور می شود که اگر خدا خواهان عفو و گذشت از بندهایی نباشد. درخواست او تأثیری در این امر نخواهد داشت.«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» [توبه/٨٠] (چه براى آنان آمرزش بخواهى يا برايشان آمرزش نخواهى [يكسان است حتى] اگر هفتاد بار برايشان آمرزش طلب كنى هرگز خدا آنان را نخواهد آمرزيد چرا كه آنان به خدا و فرستادهاش كفر ورزيدند و خدا گروه فاسقان را هدايت نمىكند).
مراجع:
١-بازگشت به قرآن چرا و چگونه؟ -مجدی الهلالی- مجتبی دروزی
٢- روش تربیتی اسلام و کاربرد عملی آن –محمد قطب- محمود ابراهیمی
٣- نشان اهل خدا –صدیق قطبی
نظرات