سبحان الله از این همه لطف و مهربانی، راستی از خود پرسیدهاید چرا خداوند اینگونه با ما رفتار میکند چه نیازی به ما دارد که میدهد و میبخشد فرمان توبه صادر میکند و بدی را به نیکی مبدل میگرداند. چون فلسفه آفرینش به رضایت او برمیگردد او مالک و ما مملوکم و جایز نیست مالک از مملوک ناراضی باشد آیا در منزل دوست مهربانی که نسبت به تو بسیار با گذشت و مهربان باشد بی ادبی را جایز میدانی؟
اکنون به اعمال واژهی توبه سفر میکنیم و به این فهم دست مییابیم که خداوند به استغفار ما نیازمند نیست بلکه میخواهد با کرم و بخشش ذات و صفاتش را بشناسیم آری از هم اکنون لازم میدانیم رضایت حق را طلب نمائیم تا نتیجهی زحمات خویش را در مزرعهی آخرت برداشت نمائیم (ان شاءالله) با توبه کردن، اگر در گذشته در نمازهایمان سهل انگاری کردهایم اکنون سنتهایش را هم بجا میآوریم که خداوند متعال نمازهای نخوانده را به خوانده مینویسد و گناه ۵۰ ساله بدی را به ۵۰۰ ساله نیکی برمیگرداند.
در آیهی بعدی خداوند میفرماید (وسارعوا الی مغفرة من ربکم و جنه عرضها ...)
و بشتابید به سوی مغفرت حق و بهشتی که پهنایش به اندازه فاصلهی آسمانها و زمین است.
الله الله از این همه بخشش تا به اینجا مبحث را از زوایای قرآنی بررسی کردیم و اکنون از دیدگاه رسول الله (ص) آن را مرور میکنیم.
ارشاد نبوی است که (یا ایها الناس توبوا الی الله واستغفروا فی الیوم مائه مره) ای مردم توبه کرده و استغفار نمائید که من هر روز به سوی خدا باز گشته و صد بار استغفار مینمایم آری پیامبر عظیم الشان توبه کردن را جزء برنامهی هر روز زندگیشان قرار داده بود حال اینکه ما سالهای سال را با بیخبری تلف کرده و خود را نیازمند توبه نمیدانیم! پیامبر (ص) گاهی در طول روز ذکر مبارک استغفر الله ربی و اتوب الیه را ۷۰ بار همراه یارانش تکرار میفرمودند.
همانا توبه همراه و لازمهی ایمان است و در حدیثی دیگر میفرمایند: خداوند والا مرتبه هر شب در اخیر آن از عرش خدایی بسوی آسمانِ زمین میآیند تا بندگانش را فراخواند که آیا کسی هست که مرا فرا خواند تا جواب گویش باشم؟ آیا توبه کنندهای هست تا قبول نمایم؟ و آیا درخواست کنندهای هست تا عطا کنم در آن ساعات و در آن لحظات ناب ما کجائیم؟ یا در بستر خواب یا مشغول سرگرمیهایی چون فوتبال جام جهانی یا فیلمهایی که از شبکههای مختلف ماهواره یا اینترنت پخش میشوند، آه خدای من نمیدانم آخر من که از غیر از تو را ندارم و کدام پناهگاه مآوای من است! چرا انسان گناه کردن در انظار دیگران را توبه میداند اما در خفاء خدا و مأمورانش را فراموش میکند؟
هستی بخش مهربان هر شبانهروز منتظر بازگشت بندگانش میباشد و تمام ساعات را به آن اختصاص داده است پیامبر خدا (ص) در این باره میفرمایند: «ان الله یبسط یده بالیل لیتوب النهار و یبسط یده بالنهار لیتوب مسیء الیل» اگر در شب رو به من آمدی قبولت دارم و اگر در روز هم آمدی باز هم میپذیرم من ۲۴ ساعته را برای قبولی از تو آماده کردهام توبه کردن ساعات مشخصی ندارد هر لحظه خواستی و اراده کردی برگرد و هر آنچه دل تنگت میخواهد بگویی الله جل جلاله همیشه دروازههای توبه را گشوده است و شاعر از قول الله اینگونه میگوید:
دلت را خانهی من کن مصفا کردنش با من به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من
اگر گم كردهاي اي دل كليد استجابت را بيا يك لحظه با ما باش پيدا كردنش با من
بیاور ذرهای اخلاص که هستم من خریدارش بيفشان قطرهي اشکی که دريا كردنش با من
اگر درها برويت بسته شد دل بر مكن در اين خانه دق الباب كن وا كردنش با من
به من گو حاجت خود را اجابت ميكنم آنی طلب كن آنچه ميخواهي مهيا كردنش با من
چو خوردي روزي امروز ما را شكر نعمت كن غم فردا مخور تأمين فردا كردنش با من
به قرآن آيهی رحمت فراوان است اي انسان بخوان اين آيه را تفسير و معنا كردنش با من
اگر کردی گنه بسیار مشو مأیوس از رحمت تو نام توبه را بنويس امضا كردنش با من
براستی چرا گناهانمان را ناچیز میپنداریم نصیحت بزرگان در این باره اینگونه بیان گردیده است دل خوش کردن به کوچک شمردن گناه، خود گناه بزرگتری است. غصه خوردن به این خاطر که در فلان وقت فرصت انجام خطایی را نداشتهایم نزد پروردگار از اصل گناه بدتر است مثلاً جوانی که میخواهد دختری را که از خیابان رد میشود نگاه کند همین لحظه در بین آن دو ماشین عبور میکند بعد از عبور ماشین هم دختر نیز رفته است جوان با حسرت میگوید آه دیدی دخترک از دستم پرید و ... این حسرت خوردن برای او گناه محسوب میشود.
خداوند فرصت لغزش را در اختیارش قرار نداده اما او غمگین میشود مثال بندهی گنهکار بدین گونه است پادشاه مملکتی با مردمانش بسیار مهربان بود یکی از کنیزانش با اینکه از طرف پادشاه محبت بسیار دیده بود با دشمن پادشاه متحد شده و از دستورات او سرپیچی میکند دشمن پادشاه اعمال در نزد کنیز زیبا جلوه داده تا بیشتر و بیشتر از پادشاه دور شود بعد از مدتی او را آنگونه از مالکش ترسانده بود که فرار کرد و پیش دشمن رفت و به او پناهنده شد بعد از سپری شدن مدتی وعده و وعید او عبث و توخالی دید و به آرزوهایش نرسید دچار غم و آشفتگی بزرگی شد چون مالکش مهربان، راستگو و بخشنده بود. و این باعث میشد که غم و ناراحتیش بیشتر میشد در این گیر و دار نامهای از طرف پادشاه دریافت کرد نامه را گشود حاوی این مضامین بود (ان الله یبسط یده بالیل لیتوب مسییء النهار و یبسط یده بالنهار لیتوب مسییء الیل) کنیز به فکر فرو رفت آیا بعد از این همه بد کاری مرا میبخشد من نه تنها از او سرپیچی کردم بلکه با دشمنش نیز متحد شدم و ... و به او گفتم که من تو را قبول ندارم. اما حالا جز خستگی و پشیمانی توشهای ندارم و میدانم همراهی کردن با دشمن ذلیلی است سپس به طرف پادشاه برمیگردد اما راه برگشت را بلد نمیباشد در هر صورت خود را به نزدیک دربارش رسانده و گریه سر داده که آیا او مرا تحویل میگیرد آیا به من ترحم میکند اگر نگهبانانش مرا بگیرند به نزدش ببرند او با من چه میکند اما برخورد پادشاه آنگونه بود که وعده داده بود و همین است که حسن بصری (ره) صبحها بعد از نماز مردم را صدا میزد و میفرمود: ای بندهی سرپیچی کرده به سوی هدایت برگرد او شب و روز تو را صدا میزند و میفرماید آن که وجبی نزدیک شود به من یک دست و بازو نزدیک میشوم و آن که آرام آرام آید من با عجله به سویش میروم خداوند بزرگ به حضرت داوود فرموده اگر عاصیان بدانند تا چه اندازه خداوند عالم به بازگشت آنان خوشحال است از فرط شادی سرمست میشوند ای داوود این برخورد من با خطاکاران است پس با نیکوکاران چگونه باشد وقتی شیطان از کوره در رفت و از رحمت خدا مأیوس شد سوگند یاد کرد و گفت بعزتک و جلالک لاغوینهم ما دامت ارواحهم فی ابدانهم به عزت و جلالت سوگند آنان را گمراه میکنم تا زمانی که روح در بدن دارند و پروردگار اینگونه پاسخ داد به عزتی و جلالی لاغفرن لهم ما دامو یستغفروننی به عزت و جلالم که روح در بدن سوگند یاد میکنم بندگانم را میبخشم تا زمانی که استغفار کنند، پروردگارت با تو این گونه معامله میکند تو چرا نمیشتابی. این فرمودهی قدسی پروردگار را آویزهی گوش کنید زیرا دل را میلرزاند من و انسان و پریان در ماجرای عجیبی هستیم من آفرینندهام اما غیر مرا میپرستند روزی دهندهام سپاس دیگری میشود به آنان خبر ارزانی میکنم اما شر به پا میکنند بدون نیاز به آنان دوستشان دارم اما آنان با سرپیچی کردن مقابلم میایستند و اما مخلوقات مطیعم دوستان من و از اهلم میباشند ای آنکه میخواهی رو به من آیی به پاخیز و یادم کن بندگان عاصی را از رحم خود محروم نمیکنم با توبه کردن از خطای عزیزانم می-گذرم که اگر پناه بگیرند پناه دهندهام سختی و غم و مصیبت را به بندگانم میدهم تا پاک شوند خوبی را ضربدر ده و حتی بیشتر از آن میکنم اما بدی را فقط یکی به اندازهی خودش مینویسم و سرانجام پاک می-کنم به بزرگی قدرتم اگر توبه کنند آنان را می بخشم اگر از دور بیایند من نزدیک میشوم و آنکه به من پشت کند او را از نزدیک میخوانم و میگویم کجا میروی و غیر از من که را داری اکنون بیاییم و کاغذ و قلمی برداریم و برنامه زندگی خود را به دو قسمت تقسیم کنیم قسم اول نعمتهای پروردگارمان را بنویسیم که در حق ما روا داشته و به ما بخشیده است قسم دوم برنامهای برای محاسبهی اعمال خود داشته باشیم تا لغزشهای خود را در آن بنویسیم زیرا غیر از خدا کسی آن را نمیبیند از نعمتها این گونه بنویسیم بزرگترین نعمت اسلام و مسلمانی است که خداوند تو را بدان توفیق بخشیده و در مقابل بسیاری از آن محرومند تو قدرت بینایی (چشم داری اما خیلیها ندارند) فهم و شعور داری بعضیها ندارند پا و عمل راه رفتن که به تو ارزانی شده اما عدهای معیوبند و محروم از آن تو عقلی سالم داری و بعضی دیوانهاند و ....
نیمهی دوم ورقهات را اینگونه بنویس گناهانم در برابر پروردگارم فلان روز خطا ... فلان روز اشتباه فلان روز معصیت ... بیست سال است نماز صبح نخواندهام پانزده سال است حجاب ندارم پنج سال است به دنبال پسران و دختران غیر محارم هستم و تمامی خطاهای خود را بنویس بعد هر دو ستون را با هم مقایسه کن و خودت را محاسبه نما آنگونه که حضرت (ص) میفرمایند: حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا با حسابرسی اعمال خود به گریه میافتیم چون کمال بیانصافی خود را در قبال بخشایش پروردگار میبینیم باری با عدهای از دوستان این تجربه را امتحان کردیم (سخنران) دیدیم در میانشان عدهای سیل خروشان اشک را جاری ساخته اند چون در برابر نعمت معصیت را میدیدند در آخر مجلس پیشنهاد کردند هر کدام از شما بهترین نعمتی را که خداوند به شما ارزانی فرموده روی برگهاش جداگانه یادداشت نماید هرکسی چیزی نوشته بود یکی در مورد نعمت پدر و مادر و شخصی در مورد توفیق حفظ قرآن کریم و ... تا رسیدیم به نوشتهی جوانی که از همه کم سن و سالتر بود جملة او بدین قرار بود که بهترین نعمت پروردگارم پروردگاری اوست برمن، آیا در این موضوع به مفهوم آن پی بردید؟ جوان گفت بهترین نعمت پروردگارم سروری او بر من و عبدی من بر اوست الله اکبر پس ما چرا از این قافلهی عشق عقب بمانیم بیایید هم صدا و هم دل بگوییم استغفروا الله و ربی و اتوب الیه در حدیثی نقل است مردی از قوم بنی اسرائیل در کارنامهی خود بجز معصیت چیزی نیندوخته بود در آن دم که احساس کرد وقت رفتن است پسرانش را جمع کرد و گفت فرزندانم کسی همسان من سرپیچی پروردگارش را نکرده لیکن عزیزانم بعد از مرگم را بسوزانید و پودری که از بقایای جسدم میماند در بالای کوهی مقابل باد قرار دهید تا از بالای آن با تندی پرت شود و پخش گردد چون اگر خدا مرا بگیرد به سختی عذاب میدهد بعد از مرگش فرزندان وصیت پدر را عملی کردند و خداوندی که بر هر امری قادر است به پودر پخش شده اما کرد بلند شو و بایست در آن واحد همان گونه که در هنگام زنده شدن انسانها جسدهای پخش شده جمع شده و زنده میشوند این بندهی خدا زنده شد خالق فرمود چرا و به چه دلیل چنین وصیتی کردی گفت از تو به خاطر سرپیچی کردنهایم ترسیدم مهربان یکتا فرمود چون تنها از من میترسید و لاغیر پس از تو گذشتم آیا میدانید این بنده چه کار کرد که مورد بخشایش واقع شد او یک کم قبل از مرگش به طرف خدا رفت آیا باز هم به فکر توبه کردن نباشیم حضرت محمد (ص) می-فرمایند خداوند در آفریدن آسمانها و زمین دروازهای خلق فرموده آن را همیشه باز گذاشته است که پهنایش به اندازه مساحت هفتاد سال پیاده روی است و فرمود آیا میدانید آن چیست اصحاب فرمودند خدا و پیامبر آگاهترند حضرت فرمود آن دروازهی توبه است دوستان دروازهی توبه قبل از انجام گناهان خلق شده یعنی کراهت عمل زشت آنگونه است که اگر بنده گناه کرده ناامید نباشد چون دری به نام توبه به پهنای هفتاد سال پیاده روی باز است آیا نمیخواهید به آن وارد شوید آیا غیر خدای مهربان دیگری یافت میشود تا به سویش پناه گرفت اما آن دم که اجل فرا میرسد آن در نیز بسته میشود و لازم است تا قبل از بسته شدنش به آن وارد شویم آیا گناهان ما از بزرگی دروازهی توبه بیشتر است!
نظرات