حیدر غلامی
اشاره: نوشتهی ذیل حدود دو سال پیش و قبل از هولوکاست مردم فلسطین در باریکهی غزه که هم اکنون توسط رژیم صهیونیستی و با حمایت همهجانبهی آمریکا و حمایت ضمنی اتحادیهی اروپا و چراغ سبز برخی از حکام عرب و اسلامی و سازمان ملل در جریان است نوشته شده است. شرح این هولوکاست، حمایتها، چراغ سبزها، سکوت معنادار مدعیان حقوق بشر، مظلوم جلوه دادن ظالم و... که بیانگر عدم نهادینه شدن ارزش و کرامت انسان، عدالت و ظلمستیزی صرف نظر از توجه به رنگ، زبان، نژاد و دین میباشد؛ خارج از توان این مقدمه است.
دولت عثمانی بنا به وجود ضعفهای شدید داخلی و درگیریهای مستمر با دشمنان و رقبایش وعدم توجه به توسعهی علمی و فناوری به اندازهای ضعیف شده بود که در جنگ جهانی اول به سادگی تسلیم متفقین شد، صهیونیستها و دوستان غربی آنها بخصوص بریتانیا از این فرصت استفاده کرده و جهت تشکیل دولت غاصب اسرائیل در سرزمین فلسطین دست به کار شدند. از همان آغاز تا به امروز با انواع و اقسام توطئهها، دسیسهها و انجام اعمال غیر انسانی و ضد بشری تمام خاک فلسطین را اشغال کرده و مردم مظلوم آن را شکنجه، اسیر، آواره و قتل عام مینمایند. شرح این جنایتها، ضعف و زبونی مسلمانان، سکوت دولتمردان ممالک اسلامی و همکاری ضمنی -و حتی علنی- آنها با دولت غاصب اسرائیل و همدستان و همپیمانانش و سکوت معنادار سازمانهای بینالمللی بخصوص سازمان ملل در این رابطه در یک مقاله و حتی چند کتاب نیز مقدور نمیباشد ملت فلسطین از همان آغاز نقشه اشغال تاکنون، برای اخراج اشغالگران و آزادسازی وطن و احقاق حقوق انسانی خود قیام کردند و تاکنون در این مسیرمبارک هزاران شهید نیز تقدیم کردهاند، چند سالی است که از عملیاتهای شهادتطلبانه، به تنها اسلحهی مؤثر در شرایط اضطراری موجود، علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی(اسرائیل) استفاده میکنند. همین امر سبب شده که دستگاههای تبلیغی صهیونیستی و دوستانشان این ملت مقاوم و تسلیمناپذیر در برابر ظلم و اشغالگری را به عنوانتروریست و خشونتطلب به جهانیان معرفی کنند و جایزه صلح نوبل را به یکی از قصابان اصلی ملت فلسطین(نخستوزیر دولت نامشروع، غاصب و خونآشام اسرائیل) تقدیم کنند و... چون دکتر یوسف قرضاوی مجتهد برجستهی معاصر و یکی از رهبران فکری مسلمانان میانهرو، در فتوایی برای شرایط کنونی فلسطین، عملیات استشهادی را در داخل سرزمینهای اشغالی تجویز کرده است، عدهای وی را تئوریسین خشونتطلبی و افراطگرایی مینامند. همچنین به علت عدم صدور فتوای تکفیر عاملین و حامیان انفجارهای مساجد و بازارهای عراق و ...، ایشان را پایهگذار اساس و اصول فکری عاملان این عملیاتها میدانند. این عده یا از فتواهای صریح و شفاف نامبرده، دربارهی محکومیت و غیر اسلامی و ضد اسلامی بودن انفجارهای یازدهم سپتامبر، قطارهای مادرید، متروی لندن، بازارها و مساجد عراق و ...بی خبرند و آنها را نمیبینند و یا چشم خود را بر روی آنها میبندند... بنابر این جهت تنویر افکار عمومی در این زمینه، مناسب دیدم که فتوای کامل دکتر یوسف قرضاوی درباره عملیاتهای شهادتطلبانه و روش برخورد با مسلمانان افراطی و خشونتطلب را در معرض دید خوانندگان محترم قرار دهم تا مبنای قضاوت آنها، اصل فتوا باشد، نه قسمتهایی گزینشی از آن.
عملیات شهادتطلبانه والاترین انواع جهاد امروز عملیاتهای شهادتطلبانهای که گروههای مقاومت فلسطینی در برابر اشغالگران صهیونیستی انجام میدهند، به خاطر اسباب ذیل،ترور محسوب نمیشود؛ هر چند که بعضی از قربانیان آنها شهروندان مدنی میباشند:
1. جامعهی اسرائیل به لحاظ ساختار و بافت استعماری، استیطانی(از جایی دیگر آورده شده)نژادپرستی و اشغالگری، جامعهایست که تار و پود آن نظامی است و به تمام معنی جامعهای نظامی میباشد. هر فردی-زن یا مرد-که دوران کودکی را سپری کند، در ارتش اسرائیل به خدمت گرفته میشود. به عبارت دیگر هر فرد اسرائیلی یا به صورت بالفعل سرباز است و یا به صورت بالقوه، سرباز ذخیره میباشد؛ و ممکن است هر لحظه به خدمت فراخوانده شود. این، ادعایی صرف نیست که نیازمند دلیل و برهان باشد، بلکه حقیقتی واضح و آشکار است.کسانی که شهروند مدنی(غیرنظامی)نامیده میشوند در حقیقت به صورت بالفعل یا بالقوه، نظامی بوده و عضو ارتش اسرائیل میباشند؛ به خصوص ساکنان شهرکهای صهیونیستنشین که با زور و خشونت ساخته شدهاند و دژهایی جهت دشمنی و خصومت میباشند.
2. جامعه اسرائیل دارای خصوصیتی است که آن را از سایر جوامع انسانی جدا میکند. این جامعه به نسبت مردم فلسطین جامعهای مهاجم میباشد، که از خارج آن سرزمین (از روسیه، آمریکا، اروپا و ...) آمدهاند تا سرزمینی را که متعلق به آنها نیست اشغال کنند و ساکنان اصلیش را برانند. اسرائیلیها با خشونت وترورهای مسلحانه، فلسطینیها را از سرزمین و وطن خود اخراج و آواره کردهاند و با مصادره و تصاحب اموالشان، جایگزین آنها شدهاند. از حقوق مردم مورد تهاجم و اشغالگری واقع شده این است که با هر آنچه در اختیار دارد با متجاوزان و اشغالگران بجنگد و آنها را بیرون کند، و در این دفاع اگر زنان، مردان، افراد پیر و کودکان از متجاوزان هدف قرار گیرند، اشکالی ندارد زیرا، همچنانکه فقها آن را نامگذاری کردهاند، جهاد اضطرار است نه اختیار، جهاد دفع و بیرون راندن است، نه جهاد یورش و فرا خواندن. مقصود و هدف کشتن اطفال و بیگناهان نیست؛ و اگر هم کشته شوند به خاطر ضرورت جنگی-به صورت تبعی، نه عامدانه-میباشد. گذشت زمان صفت مهاجمین اشغالگر را از صهیونیستها نمیزداید، اگر سالها نیز بگذرد حقیقت تغییر نمیکند و حرام، حلال نخواهد شد؛ جرم و جنایت توجیه نمیشود و اشغالگری و تجاوز رنگ مشروعیت به خود نمیگیرد. افرادی نیز که شهروند مدنی نامیده میشوند، صفت حقیقی آنها (اشغالگری و ظلم) از آنها جدا نمیشود و... ألا لعنه اللهِ عَلَی الظالِمین لعنت خداوند بر ظالمین و ستمکاران باد.
3. شریعت اسلامی که تنها مرجع ما در زندگی میباشد، تمام غیرمسلمانان را به دو دسته مسالم(که با مسلمانان سر جنگ و ستیز ندارند)و محارب تقسیم میکند و دستهی سومی برای آنها مفروض نیست. به نسبت گروه مسالم که با نیکی، قسط و شیوهای پسندیده با آنها برخورد کنیم. و به نسبت گروه محارب آنچه از ما خواسته میشود، این است که با آنها بجنگیم و همانند خودشان با آنها مقابله و دشمنی کنیم. در این رابطه خداوند متعال میفرماید: " و در راه خدا بجنگید با کسانی که با شما میجنگند. و تجاوز و تعدی نکنید. زیرا خداوند تجاوزگران را دوست ندارد و هر جا آنان را دریافتید ایشان را بکشید وآنان را (از مکه)که شما را از آنجا بیرون بیرون کردهاند بیرون سازید. و فتنه (فشار بر مؤمنان برای دست کشیدن از عقیده) از کشتن بدتر است.
و با آنان در کنار مسجدالحرام کارزار نکنید مگر آنگاه که ایشان در آنجا با شما بستیزند. پس اگر با شما جنگیدند ایشان را بکشید سزای اینگونه کافران چنین است. اگر دست کشیدند خداوندآمرزنده و مهربان است.(بقره /190-193) و همچنین میفرماید: "خداوند شما را باز نمیدارد از اینکه نیکی و بخشش بکنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و از شهر و دیارتان شما را بیرون نراندهاند. خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. بلکه خداوند شما را باز میدارد از دوستی ورزیدن با کسانی که به خاطر دین با شما جنگیدهاند و شما را از شهر و دیارتان بیرون راندهاند و برای اخراج شما پشتیبانی کردهاند و یاری دادهاند.کسانی که ایشان را به دوستی گیرند ظالم و ستمگرند."(ممتحنه/8-9 )
4. مسلمانانی که به دست دشمنان اسیرند و یا اقلیت ضعیفی هستند و سپاه دشمن در جنگ علیه مسلمانان از آنها به عنوان سپر بشری گروه اول که مسالم هستند، وظیفهی مسلمانان در برابر آنها خیرخواهی، نیکی و قسط است؛برخلاف گروه دوم که محارب یا حربی هستند. فقها گروه دوم را "حربیین" نامیدهاند، و در فقه، دارای احکام مخصوص به خود هستند. از ضوابط شرعی این است که خون و مال فرد محارب محفوظ نیست؛و به سبب دشمنی و محاربه اش علیه مسلمانان مصونیت ومحفوظ بودن جان و مالش زائل میگردد و از بین میرود. استفاده کرده و خود را به واسطهی آنها پناه میدهد و آنها را در صف مقدم قرار میدهد تا اولین کسانی باشند که سرنیزه و تیرهای مسلمانان به آنها اصابت کند، در چنین شرایطی که مسلمانان مجبور به دفاع هستند و چارهای جز آن ندارند و گرنه دشمن آنها را از بین برده و تارومار میکند. اکثر فقها اتفاق نظر دارند که چون هیچ راهی جهت حفظ جامعهی مسلمانان جز فدا شدن تعدادی از آنها وجود ندارد، قتل آن دسته از مسلمانان ِسپر قرار داده شده توسط دشمن، به ناچار مجاز است. این مسألهای فقهی است در باب فقه موازنات بین مصالح و مفاسد. هنگامیکه کشتن تعدادی از مسلمانان بیگناه و مُکره جهت حفظ جان امت اسلامی جایز میباشد، قتل تعدادی از غیرمسلمانان[بیگناه] جهت آزادسازی سرزمین مسلمانان از چنگال اشغالگران ظالم به طریق اولی رواست.
5. در جنگهای معاصر، دولتهای محارب[به خصوص اسرائیل]تمام جامعه-همهی طیفها و گروهها- را جهت پیروزی و غلبه بر دشمن خود، آماده و بسیج میکنند تا در جنگ شرکت کرده و با فراهم کردن امکانات لازم از وسایل و نیروهای مادی و انسانی، به استمرار و مداومت آن کمک کنند. و هر شهروندی در جامعه(هر چند که در میدان جنگ حضور نداشته و به ظاهر در منزل خود نشسته باشد) دارای نقشی است که آن را در امداد و کمک رسانی ایفا میکند. بدینترتیب تمام جبهههای داخلی-کارمندان، کارگران و...-پشت سر سپاه محارب ایستادهاند، هر چند که سلاح هم حمل نکنند. بنابراین آگاهان امور بر این باورند که: جامعهی اسرائیل همگی جزو ارتش این دولت میباشند.
6. احکام دو نوعند: احکام حالت آسایش و اختیار و احکام حالت ناامنی، فشار و اضطرار. آنچه که در حالت اختیار برای مسلمانان جایز نیست، در حالت اضطرار جایز میباشد. خداوند متعال در قرآن، در چهار آیه «گوشت مردار، خون، گوشت خوک و آنچه برای غیر خدا قربانی شود» را حرام کرده است، اما در ادامه میفرماید:"اما کسی که مجبور شود، در صورتی که نه طالب و راغب باشد و نه از حد ضرورت تجاوز کند، گناهی بر او نیست".بقره\173 بر این اساس، فقها قاعده و اصل"الضرورات تبیح المحظورات"را استخراج کردهاند. برادران ما در فلسطین هم اکنون در حالت اضطرار هستند و جهت مضطرب و آشفته حال کردن دشمنان و اشغالگران سرزمینشان و ایجاد رعب و وحشت در قلوب آنها، به عملیات شهادتطلبانه، نیاز شدید و مبرمی دارند، تا اشغالگران زندگی آسودهای نداشته باشند و ماندن برایشان مشکل باشد و مجبور باشند به جایی بازگردند که از آنجا آمدهاند. در غیر این صورت فلسطینیها چارهای ندارند جز تسلیم در برابر آنچه صهیونیستها بدانها تحمیل میکنند؛و تن دادن به ذلت و خواری و از دست دادن همه چیزشان. به مردم فلسطین یک درصد از تانکها، موشکها، هواپیماها و وسایل جنگی اسرائیل را بدهند تا به وسیلهی آن بجنگند، آن وقت عملیات شهادتطلبانه را رها میکنند. آنها اسلحهای ندارند تا به وسیله آن به دشمنان اشغالگر خود آسیب برسانند عرصه را بر آنها تنگ کنند و لذت امنیت و احساس آرامش را از آنها سلب نمایند. تنها اسلحهی آنها این بمبهای بشری هستند که پسر یا دختر جوانی، بمب به خود بسته و خود را بر دشمنانش منفجر میکند. و این همان سلاحی است که دشمن اشغالگرشان-هر چند آمریکا با میلیاردها دلار و قویترین اسلحهها، آنها را یاری میدهد-نمیتواند مالک آن شده و آن را به دست بیاورد. اسلحهای منحصر به فرد است که خداوند آن را، تنها در اختیار اهل ایمان قرار داده است؛ و این، گونهای از عدل الهی در زمین است که غیر از اهل بصیرت، کسی آن را درک نمیکند. اسلحهی افراد ضعیف و مغلوب در رویارویی و مقابله با زورگویان و ستمگران است.".
برخی شبهات پیرامون عملیات شهادتطلبانه مطرح شدهاند که به اختصار عبارتند از:
1. نوعی خودکشی است که از بزرگترین محرمات در دین اسلام میباشد.
2. بسیاری از شهروندان و غیرنظامیان از زنان و کودکان کشته میشوند که اسلام، کشتن آنها را تحریم کرده است. حتی برخی از مردان غیر محارب نیز کشته میشوند.
3. سبب انتقامجویی اسرائیل از فلسطینیها و در نتیجه آزار و ضررهای بیشتر آنها میشود. اگر عملیات شهادتطلبانه در اصل، مشروع باشد، به خاطر نتایج و آثار آن باید تحریم شود؛ زیرا در نظر گرفتن نتایج و ثمرات افعال و اعمال در شرع مطلوب و پسندیده میباشد.
دکتر یوسف قرضاوی در پاسخ این شبهات میگوید:
1. "عملیات شهادتطلبانه، خودکشی نیست، زیرا هدف این دو، بسیار با هم متفاوت است.کسی که درون و روان فرد عامل عملیات شهادتطلبانه و فرد منتحر(کسی که خودکشی کرده)را واکاوی کند، بین آنها تفاوت واضح و آشکاری میبیند. فرد منتحر خود را به خاطر خودش میکشد، به خاطر شکست در معامله، دوستی، امتحان و...که در مواجهه و رویارویی با آن کم میآورد و فرار از زندگی را به وسیلهی مرگ اختیار میکند. اما شهادتطلب، به شخص خود نمینگرد، بلکه به خاطر قضیهی بزرگی که هر نوع فداکاری را در برابرش آسان میکند، خود را قربانی میکند. خود را به خدا میفروشد تا به وسیلهی آن بهشت را به دست بیاورد."بیگمان خداوند (کالای) جان و مال مؤمنان را به (بهای) بهشت خریداری میکند. آنان در راه خدا میجنگند و کشته میشوند. این وعدهای است به حق که خداوندآن را در تورات و انجیل و قرآن بیان کرده است. و چه کسی از خدا به عهد خود باوفاتر است؟ پس به معاملهای که کردهاید شاد باشید و این پیروزی بزرگ و رستگاری سترگی است." (توبه/111) منتحر در حال فرار و گریختن میمیرد اما شهادتطلب در حال پیشروی و تهاجم. منتحر هدفی غیر از گریختن از روبرو شدن و مواجهه ندارد، اما شهادتطلب دارای هدف واضحی است که همان کسب رضایت الهی است، همچنان که خداوند میفرماید: "و در میان مردم کسانی یافت میشوندکه جان خود را در برابر خوشنودی خداوند میفروشند. و خداوند نسبت به بندگان بسیار مهربان است." (بقره/207 )
2. (شبههی دوم که در ضمن فتوا توضیح داده شد)
3. شبههی سوم:
الف-اسرائیل همیشه آغازگر تجاوز و اذیت میباشد و فلسطینیها تلاش میکنند آن را دفع کرده و از خود دور کنند و این امری است بدیهی و کسی منکر آن نمیباشد. اسرائیل دولتی اشغالگر و تشکیل شده بر روی سرزمین دیگران است؛ و فلسطینیها از وطن و سرزمین خود در برابر دشمن متجاوز دفاع میکنند.
ب- این دشمنی از زمان تشکیل اسرائیل تا امروز وجود داشته و جزو سرشت این رژیم است. اساس این رژیم بر کشتار، خونریزی، هتک حرمت و مصادرهی اموال بنا شده است. اگر فلسطینیها اندک اسلحهی خود را بر زمین بگذارند، اسرائیلیها قتل و کشتار و تخریب را ادامه میدهند.
ج-نباید صدمات و ضررهای اسرائیل را به فلسطینیها بزرگ جلوه دهیم واز آثار عملیات شهادتطلبانه بر موجودیت صهیونیسم غافل شویم. اثراتی چون ایجاد وحشت، تهدید،ترس از آینده در دل آنها، احساس عدم امنیت و آرامش به گونهای که بسیاری از آنها به فکر فرار از اسرائیل افتادهاند و بالفعل بعضی نیز بازگشتهاند و اسرائیل راترک کردهاند. همچنین اثرات سیاسی، اقتصادی، گردشگری و...را نیز به دنبال دارد. و همین آثار سبب شده که آمریکا و اسرائیل به تکاپو بیفتند تا به هر قیمت و هر وسیلهی ممکن، عملیات شهادتطلبانه را متوقف کنند. و به همین سبب حکومت خودگردان را به بهانهی مبارزه باتروریسم به سرکوب مقاومت فرا میخوانند".
دکتر قرضاوی روش برخورد با مسلمانان تندرو و خشونتطلب را تکفیر آنها نمیداند بلکه مناسبترین روش را حوار و گفتگو و اقناع آنها مبنی بر غیر اسلامی بودن و ضد اسلامی بودن اعمالشان میداند، و در این زمینه میگوید: "بسیاری در مورد پدیدهی خشونت بحث و تحقیق کردهاند و هر کدام در تشخیص درد و در وصف یافتن داروی آن تلاش کردهاند. بنابر تحقیقات و مطالعات دقیق و جدی روشن میشود که خشونت پدیدهای جهانی است نه اسلامی. در آمریکا، اروپا (انگلیس، ایتالیا، اسپانیاو...)آسیا (هندوستان و ژاپن و...)و اسرائیل یافت میشود، و در سرزمینهای اسلامی نیز مشاهده میشود. آنچه که در اینجا برای ما(در درجهی اول) اهمیت قرار دارد، چارهجویی خشونت در سرزمینهای اسلامی میباشد؛ و این نیز با نظری عمیق به اسباب بروز این پدیده مقدور میباشد. ملتی که سرزمینشان اشغال شده است، از وطن خود اخراج شده و در گوشه و کنار جهان پراکنده شدهاند. دولت غاصبی بر آنها تحمیل شده و حتی هنگامیکه شرایط منطقهای و جهانی، اعتراف به آن را بر آنها تحمیل کرد و آن را به رسمیت شناختند، باز هم از تجاوز و اشغالگری نسبت به آنها دست برنداشت. دولت غاصبی که تمام امکانات(خوراکی، نوشیدنی، آب و...)و وسایل رفت و آمد آنها را در اختیار دارد و ملت فلسطین را از زمین و هوا با توپ و تانک و هواپیما آماج حملات خود قرار میدهد، و با چشمان خود میبینیم که صدها خانه با تمام وسایل زندگی موجود در آنها ویران میشوند و اهل آنها بیخانمان. و جهان در برابر این جنایت و فاجعه بیتفاوت است و شورای امنیت و سازمان ملل سکوت اختیار کردهاند. اعراب همچون اهل قبور، ساکت و بیصدا هستند و با آمریکا که در پشت پردهی تمام این حوادث پنهان شده است ، رابطهی مستحکمی دارند... و همچنین ظلم و جنایاتی که هر روز در افغانستان و عراق میشنویم و مشاهده میکنیم.
2- از دیگر اسباب خشونت، ستمهایی است که حاکمان ممالک اسلامی انجام میدهند، ستمهایی با انحراف و دور شدن از روش و برنامهی الهی و تطبیق آن و حلال کردن ِحرام و حرام کردن ِحلال الهی انجام میدهند." تمام این موارد که اشاره شد از اسباب خشونت موجود میباشد، ولی ما آنها را-همچنانکه بعضی از محققان میپندارند-همه یا مهمترین اسباب خشونت نمیپنداریم.کسی که در واقعیت این جماعتهای اسلامی که به خشونت متوسل میشوند دقت کند، به وضوح میبیند: که در پشت این خشونتها اسباب فکری ای نهفته است که بزرگترین تأثیر را دارند.و این همان چیزی است که جوانان را همانند گذشتگانشان خوارج، به سوی خشونت سوق میدهد. خوارجی که اهل نماز، روزه، تلاوت قرآن و قیاماللیل بودند، اما با این وجود، ریختن خون مسلمانان دیگر(غیر از خود) را جایز میدانستند، آفت و درد آنها، در عقل و فهمشان بود، نه در دل و نیتشان. هم اکنون نیز این گروههای اسلامی که به خشونت متوسل میشوند، خلل فکری در دیدگاهشان نسبت به دین، مردم و زندگی وجود دارد. با زندان، تعذیب و مجازاتهای شدید نمیتوان با خلل فکری مقابله کرد؛ زیرا این اعمال سبب افزایش تشدّد و تعصب در افکار آنها میشود، مقابلهی امنیتی کافی نیست بلکه مواجهه و مقابلهی فکری با آنها توسط افراد معتمد دارای علم و دین که به درباری بودن و دست نشانده بودن حکومت، متهم نباشند، مقدور میباشد. حضرت علی-رض-هنگامیکه خوارج علیه وی قیام کردند، عبدالله بن عباس-رض-عالم و مفسر بزرگ قرآن را جهت گفتگو و مجادله با آنها فرستاد. نامبرده با حجت و دلایل قانع کننده و به صورت مستمر آنقدر با آنها بحث و تبادل نظر کرد، تا اینکه چند هزار نفر از آنها پشیمان شده و بازگشتند و عدهای از آنها همچنان مصّرانه بر باطل خود باقی ماندند. و این همان روشی است که ما در برابر این جماعتها اتخاذ میکنیم.برای گفتگو و بیان حجتها و دلایل با آنها، وقت صرف میکنیم و در برابر حجتها و دلایل آنهاصبر پیشه خواهیم کرد، تا اتمام حجت کرده و نزد خدا معذور باشیم. به امید فرا رسیدن روزی که تا تفکر و شخصیت کسی را به خوبی نشناسیم، دربارهاش قضاوت نکنیم، و اگر هم مجبور به قضاوت شدیم، بر مبنای شناخت دقیق و با رعایت انصاف و ادب قضاوت کنیم. این به معنای کتمان حق و تلاش جهت مسدود کردن باب مبارک نقد نیست، زیرا وجود نقد دقیق، عمیق و مؤدبانه-هر چند برای نقد شوندگان گران و مشکل باشد-سبب پویایی و رشد در تمامی زمینهها خواهد شد.
منابع:
الإسلام والعنف... دکتریوسف قرضاوی
نظرات