انسان با غرایز و تمایلات نیرومند درونی و سرمایههای بیرونی و ابزاری که در اختیار دارد، با بهرهگیری نامناسب و سوء استفاده از آنها قادر است خود، انسانها و موجودات دیگر جهان را به فساد و تباهی بکشاند. در منابع اسلامی واژهی تقوا که به معنی حفظ و حراست است، فراوان آمده و خلاصهی آن صیانت انسان از فساد و گناه است.
خداوند متعال در آیات متعددی با بیانات گوناگون انسان را به تقوا فرامیخواند. گاهی با تشویق و وعدههای ثواب اخروی و پاداش نیک دنیوی و گاهی با تهدید و ترساندن از عذاب او را از مخالفت با خود برحذر میدارد و به اطاعت و تقوا دعوت میکند.
در لغتنامههای مختلف برای تقوا مفاهیم و معانی متعددی بیان شده است. که در اینجا فقط به تعریفی که راغب در مفردات از این واژه دارد اکتفا میکنیم.
«والتَّقْوَى جعل النّفس في وِقَايَةٍ مما يخاف، هذا تحقيقه، ثمّ يسمّى الخوف تارة تَقْوًى، والتَّقْوَى خوفاً حسب تسمية مقتضى الشيء بمقتضيه والمقتضي بمقتضاه، وصار التَّقْوَى في تعارف الشّرع حفظ النّفس عمّا يؤثم، وذلك بترك المحظور، ويتمّ ذلك بترك بعض المباحات»
نگهداری نفس از آنچه نسبت به آن خوف وجود دارد و حقیقت معنی تقوا این است؛ سپس (به قاعده استعمال مسبب در سبب و باالعکس) گاهی خوف به جای تقوا و گاهی تقوا به جای خوف استعمال میشود. تقوا در عرف شرع به معنی نگهداری از آن چه انسان را به گناه میکشاند، میباشد و نگهداری نفس به این است که محرمات را ترک کند و این تقوا هنگامی به حد کمال میرسد که بعضی از مباحات را نیز انجام ندهد.
عبدالله بن معتز شعر جالبی در رابطه با تقوا دارد.
«خلِّ الذنوب صغيرها و کبيرها فَهُوَ التُّقي
و اصنع كماش فوق ار ض الشوك يحذر ما يرى
لا تُحقِرنَّ صغيرهً ان الجِبال مِن الحِصي»
گناهان کوچک و بزرگ را ترک کن که تقوا همین است.
مانند کسی باش که در زمین پر خار با نهایت احتیاط گام برمیدارد (که خاری به پای او نرود).
گناهان صغیره را کوچک مشمار که کوهها از سنگ ریزهها تشکیل شده است.
حقیقت تقوا یک امر درونی و نفسانی است و به عبارت دیگر احساس مسؤلیت و تعهد کردن در برابر دستورات خداوند متعال است. تقوا ملکهای است در درون انسان که او را از ارتکاب گناه خفظ میکند و عاملی بازدارنده از انحرافات و نافرمانیها و این ملکه بر اثر ممارست در اطاعت و پرهیز از معصیت حاصل میشود.
کثرت آیات و احادیث و روایات در این زمینه حکایت از ارزش و اهمیت والای عنصر تقواست.
کمتر سورهای در قرآن یافت میشود که از تقوا یاد نکرده باشد و دربارهی جنبههای گوناگون آن سخن نگفته باشد. کلمهی «اتقوا» 78 بار به صورت امر با صیغهی جمع بکار رفته و به تمام انسانها فرمان پرهیزکاری میدهد. در بعضی از آیات، واژهی تقوا بارها استفاده شده، تقوایی که در تمام مکتبهای الهی به آن توصیه شده است.
(وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ أَنْ اتَّقُوا اللَّهَ)[نساء:131]، ما به آنان که پیش از شما بودند کتاب دادیم و هم به شما سفارش أکید کردیم که پرهیزکار و خدا ترس باشید
شکی نیست، از آنجا که خداوند آگاهتر به خیر و صلاح بندگان است. اگر در دنیا خصلتی (به غیر از تقوا) بهتر و جامعتر برای بنده بود سزاوار بود که آن را بیان میفرمود؛ اما وقتی میبینیم خداوند به کلمهی تقوا اکتفا فرموده است، معلوم میشود که تقوا جامعترین نصیحت و ارشاد است.
در منطق قرآن انسانها از هر ملیت و نژاد و منطقهی جغرافیایی که باشند نزد خداوند برابرند و تنها ملاک برتری و شرف تقوا است بنابراین هر آن کس که متقیتر باشد نزد خداوند ارج و مقام والاتری دارد.
رسول خدا-صلی الله علیه و سلم- میفرمایند: (مردم از زمان آدم تا امروز همانند دندانههای شانه با یکدیگر یکسانند. نه عرب را به عجم فضیلتی است و نه سرخ را بر سیاه، تنها پرهیزکاران ممتاز و برترند.)
خداوند در آیهی197 سورهی بقره میفرمایند: (وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى)، زاد و توشه تهیه کنید، همانا بهترین توشه تقواست.
از آنجا که انسان در این دنیا در مسافرتها آذوقه و توشه با خود برمیدارد تا در جایی که به آن نیاز دارد استفاده کند. پس مسافرت انسان به جهان آخرت که اجتناب ناپذیر است و زاد و توشه لازم دارد که آن زاد و توشه تقواست.
با این تفاصیل کسانی که به ارزش و اهمیت تقوا آگاه هستند، میپرسند: راه رسیدن به ملکهی تقوا کدام است؟ و چه عملی باید انجام داد تا به مقصود رسید؟ دستورها و برنامههای صحیح و جامع و کامل قرآن، این آمادگی را برای انسان فراهم میکند تا با عمل به آنها به سوی تقوا گام بردارد.
آیات قرآن با طرح وعدههای نیک، وعیدهای ترساننده، پند و موعظه، عاقبت بد ستکاران و غیره زمینهی تقوا را برای انسان فراهم میکند.
(اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَاباً مُتَشَابِهاً مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ)[زمر:23]، خداوند بهترین سخن را نازل کرد. کتابی که آیاتش همانند یکدیگر است و آیاتی مکرر دارد که از شنیدن آن آیات لرزه بر اندام کسانی که در برابر پروردگارشان خاضع هستند میافتد.
سیدنا علی-رضی الله عنه- در خطبهی193 نهج البلاغه در توصیف پرهیزکاران چنین میفرماید: «پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجستهاند: گفتارشان راست، روش آنها میانهروی و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. چشمان خویش را از آنچه خداوند به آنها حرام نمود پوشیدهاند و گوشهای خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساختهاند در بلا و آسایش حالشان یکسان است. (تحولات آنها را دگرگون نمیسازد) خالق و پروردگار در روح و جانشان بزرگ جلوه کرده (بدین جهت) غیر خداوند در نظرشان کوچک است.
قلبهایشان پر از اندوه و دیگران از شرشان در امان، بدنهایشان لاغر و نیازمندیهایشان اندک و ارواحشان عفیف و پاک است. برای مدت کوتاه در این جهان صبر و استقامت ورزیدهاند و راحتی بس طولانی به دست آوردهاند. و از نشانههای آنان این است در دین نیرومند و نرم خو و دور اندیشاند، با ایمان مملو از یقین، حریص در کسب دانش و دارای علم توأم با حلم و در شداید بردبار و طالب حلال و در راه هدایت بانشاط هستند.»
نظرات