دعوت‌گران از سرزمینشان هجرت می‌کنند تا سرزمین دیگری را با نور الهی آباد کنند و مشوق آنان این آیه از قرآن کریم است که می‌فرماید:  «أَوَمَن کَانَ مَیْتًا فَأَحْیَیْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ...». [اأنعام: ۱۲۲]. 

آیا کسی که (به سبب کفر و ضلال همچون) مرده‌ای بوده است و ما او را (با اعطاء ایمان در پرتو قرآن) زنده کرده‌ایم و نوری (از مناره‌ی ایمان) فرا راه او داشته‌ایم که در پرتو آن، میان مردمان راه می‌رود (و چشم او را روشنائی، گوش او را شنوائی، زبان او را توان گفتار، و دست و پای او را قدرت انجام کار می‌بخشد) مانند کسی است که به مَثَل‌گوئی در تاریکی‌ها فرو رفته است. 

 اما ستم‌گران به این خاطر از سرزمینشان خارج می‌شوند تا سرزمین‌ دیگری را غصب کنند و نیروی محرکه‌ی آنان شیطان و هوا و هوس است؛‌‌ همان گونه که خداوند حالتشان را به توصیف کرده است: 

 «إِنَّ هَذَا أَخِى لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِى نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِیهَا وَعَزَّنِى فِى الْخِطَابِ * قَالَ لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ...». [ص: ۲۳-۲۴]. 

 (یکی از دو نفر گفت:) این برادر من است و او نود و نه میش دارد، و من تنها یک میش دارم، و (وی به من) می‌گوید: آن را به من واگذار (چرا که این یکی هم از من باشد بهتر است، و هیچی از یکی خوب‌تر است!) و او بر من در سخن چیره شده است (چون از لحاظ فصاحت و بلاغت از من گویا‌تر و رسا‌تر است و مرا مغلوب و منکوب قدرت منطق خود کرده است، و نیز با اصرار زیادی که در این باره می‌ورزد خسته و درمانده‌ام نموده است). (داود) گفت: مسلّماً او با درخواست یگانه میش تو برای افزودن آن به میشهای خود، به تو ستم روا می‌دارد. 

دعوت‌گران به هر جایی که می‌روند از خدا پروا دارند و به اخلاق والای انسانی پایبند هستند؛ آنان به این حدیث رسول گرامی اسلام عمل می‌کنند که فرموده است: «اتق الله حیثما کنت، وأتبع السیئة الحسنة تمحها، وخالق الناس بخلق حسن». هر جا که باشی از خدا بترس و به دنبال گناه کار نیکی انجام ده تا آن را از بین ببرد و با مردم با اخلاق نیکو رفتار کن. [با اسناد صحیح یا حسن]. اما ستم‌گران تنها به ارزش‌های جامعه‌ی خود پایبند هستند و وقتی وارد جامعه‌ی دیگری شوند آن را به فساد می‌کشند و همانند موش خانگی که با کشیدن فتیله‌ی روغنی خانه‌های مردم را به آتش می‌کشید این موش تنها به قصد فساد از سوراخش خارج می‌شد. هجرت دعوت‌گران برای آن است که بندگان خدا را به عبادت پروردگارشان عادت دهند، به بندگان خدا خدمت کنند و دنیایشان را آباد و آخرتشان را اصلاح کنند. اما هجرت ستم‌گران به خاطر خوار کردن بندگان خدا و خراب کردن اخلاق و نابودی دنیای آنان و به فساد کشیدن آخرتشان است. 

هجرت دعوت‌گران مایه‌ی رحمت برای جهانیان است: 

 «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ». [انبیاء: ۱۰۷]. اما هجرت ستم‌گران لعن و نفرین برای تمام مردمان روی زمین را در پی دارد: 

 «وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ..». [لبقرة: ۲۰۵]. 

و هنگامی که پشت می‌کند و می‌رود (و یا به ریاست و حکومتی می‌رسد)، در زمین به تلاش می‌افتد تا در آن فساد و تباهی ورزد و زرع و نسل (انسان‌ها و حیوانات) را نابود کند. 

هجرت دعوت‌گران برای زنده کردن دل‌های مرده است: 

 «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ..» [انفال: ۲۴]. 

ای مؤمنان! فرمان خدا را بپذیرید، و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد. 

هجرت طغیان‌گران برای کشتن آزادگان و هتک حرمت‌ها و غصب سرزمین‌هاست. هجرت دعوت‌گران برای رهبری عقل و قلب مردم به سوی رشد و هدایت است اما هجرت طغیان‌گران برای به زنجیر کشیدن مردم و شکنجه‌ی آنان با آهن و آتش و شمشیر و بردن به سمت گمراهی و فساد و ظلم و برده‌داری است. 

زیبا‌ترین مثال برای هجرت دعوت‌گران هجرت پیامبر اسلام و یاران و پیروان او به مدینه سپس به شام و مصر و عراق و هند و پاکستان و کشورهای ماوراء النهر و کشورهای مراکش و اندلس و قسطنطنیه است؛ به برکت این هجرت بود که در زمان خلافت عمر بن خطاب آن مرد قبطی سوار بر الاغ از مصر به مدینه می‌آید و از حاکم وقت مصر و فرزندش نزد خلیفه‌ی مسلمین شکایت می‌کند. او مطمئن بود که در راه دزدیده‌ نمی‌شود یا در صحرا ترورش نمی‌کنند. خطر بازداشت در سینا یا آزار و اذیت از سوی نگهبانان خلیفه او را تهدید نمی‌کرد. یقین داشت که می‌تواند بدون کمترین ترس و بدون احتمال برخورد نامناسب نگهبانان دربار خود را خلیفه برساند و شکایتش را مطرح کند. اما هجرت آمریکاییان به خاطر تجاوز و ستم و کشتن بی‌گناهان بود؛ پدرانشان از اروپا به راه افتادند تا ۱۵۰ ملیون نفر از خمرهای سرخ را قتل عام کنند و ساکنان بومی آمریکا را از بین ببرند. اکنون آمریکا به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویی جهان ملک خصوصی اوست و با گستاخی در آن امر و نهی و یکه‌تازی می‌کند. بردگان او برای خشنودی ارباب خود از هم پیشی می‌گیرند تا نشان دهند کدام یک بهتر و زود‌تر از آقای خود فرمان می‌برند. ثروت‌های نفتی، معادن گران‌ب‌ها و استعدادهای بر‌تر را به یغما می‌برند و بر سرنوشت کشور‌ها تسلط یافته‌اند؛ گدازه‌های آتش بر مساجد و بر سر مردم بی‌گناه افغانستان و پاکستان و عراق می‌ریزند و گروه‌های درگیر را در یمن و سومالی بر ضد هم تقویت می‌کنند‌‌ همانگونه که در جنگ هشت ساله‌ی‌ ایران و عراق، [صدام] را تقویت کردند. 

اگر در هجرت سرور پیامبران به مدینه تأمل کنیم می‌بینیم که ایشان تمام مردم یثرب را مورد تقدیر قرار داد، میان اوس و خزر و مهاجرین و انصار پیوند برادری برقرار کرد؛ یا یهودیان بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و بنی‌قریظه پیمان صلح امضا کرد. وقتی که بنی‌قینقاع پیمانشان را شکستند، تنها با آنان وارد جنگ شد و به سایر یهودیان آسیبی نرساند. وقتی که یهود بنی‌نضیر با ایشان از در نیرنگ درآمدند و تصمیم گرفتند ایشان را ترور کنند، به آنان حمله کرد بدون اینکه به بنی‌قریظه گزندی برساند. آن‌گاه که بنی‌قریظه به مسلمانان خیانت کردند و بر ضد آنان با مشرکان هم‌پیمان شدند، در این‌جا نیز عدالت را حاکم کرد و از فضیلت سود جست. صهیونیزم اما غده‌ی ناپاکی است که غرب آن را بر پیکر عرب کاشته است؛ سرطان کشنده و وبای همه‌گیری است که بر ۹۶ درصد از اراضی فلسطین مسلط شده‌ است و ۶ میلیون فلسطینی را از خانه و کاشانه‌شان آواره کرده است. صهیونیست‌ها با حماقت و جدیت تمام تلاش می‌کنند قدس را به شهرک یهودی‌نشین تبدیل و مسجد الاقصی را ویران کنند، بدون اینکه به هیچ فریاد حقیقی یا خیالی گوش فرا دهند و آخرین اقدام آنان شهرک‌سازی و آواره کردن مردم از خانه‌هایشان در روشنی روز و تاریکی شب بود. این جنایات در یک تجاوز بی‌سابقه و حمایت آشکار سازمان‌های جهانی و سکوت مرگبار مجامع بین‌المللی و خیانت‌های گسترده‌ای صورت گرفت که طی آن سرزمین‌های‌ مسلمین به تجاوزگران فروخته شد و با دعوت‌گران مبارز به جنگ پرداختند. 

در مقابل این حجم از تجاوز باید یقین داشته باشیم که تمام تجاوزگران روزی به عذاب الهی گرفتار می‌شوند و سخت مجازات خواهند شد و این دعوت‌گران هستند که در کنف حمایت الهی جای دارند و خداوند متعال آن گونه که از نوح، لوط، موسی و محمد و مهاجران و همراهان آنان محافظت کرد، از دعوت‌گران نیز محافظت خواهد کرد: «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَى مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» [شعراء: ۲۲۷]. و کسانی که ستم می‌کنند خواهند دانست که بازگشتشان به کجا و سرنوشتشان چگونه است!

هیچ مسلمانی نباید از انتقام الهی ناامید شود؛ بدانید که قطعا خداوند روزی از تجاوزگران انتقام خواهد گرفت و دعوت‌گران را یاری خواهد داد. پس بیایید دعوت‌گران واقعی باشیم و منتظر وعده‌ی الهی درباره‌ی تجاوزگران بنشینیم: 

 «وَأُمْلِى لَهُمْ إِنَّ کَیْدِى مَتِینٌ». [اعراف: ۱۸۳]. 

و به آنان مهلت می‌دهم. بیگمان طرح و نقشه‌ی من سخت استوار است (و دائماً ایشان را می‌پاید و نابودشان می‌نماید).