تربیت فرزندان یکی از مهمترین مسؤولیتها و دغدغههای والدین است، سلامت روان، روابط و درکل آیندهی کودک به این مسئله مربوط است. والدین باید با کسب آگاهی در اتّخاذ بهترین سبک فرزندپروری با توجّه به روحیات فرزندشان تلاش کنند و در ایجاد حسّ اعتماد به نفس، احساس ارزشمندی، شخصیت سالم و درنهایت تربیت آنان کوشا باشند.
در این نوشتار برآنیم تا برخی از مهمترین شاخصههای تربیتی فرزندان را از نگاه عالم برجسته و محقّق زمانشناس علامه دکتر یوسف قرضاوی پی بگیریم:
دوران کودکی انسان، طولانیترین دوره طفولیت و سختترین آنها به نسبت تمام حیوانات است، برخی از حیوانات و پرندگان به مجرّد تولدشان قادر حرکت و راه رفتن میباشند؛ امّا خداوند به ما یاد داده که انسان نیازمند مراقبت، پرورش، آموزش، تأدیب، تربیت وپیرایش است تا بتواند راه برود، سخن بگوید و جملات را صحیح ادا کند، بفهمد و قدرت تشخیص پیدا کند و مهارت بر این تواناییها مدت زمانی نه چندان کوتاه را صرف میکند بنابراین کودک لازم است که تحت پرورش و نظارت والدین باشد تا به تدریج او را تربیت کنند و آموزش دهند تا بر روی پای خود بایستد.
از همین جاست که مسؤولیت والدین در قبال فرزندی که به دنیا آوردهاند و سبب خروجش از دنیای ظلمانی به روشنایی وجود وحیات گشتهاند بیشتر بروز مییابد که هم مسؤولیت مادی و هم روحی و معنوی را نیز در برمیگیرد.
١- مکمل بودن وظایف پدر و مادر در تربیت نیکوی فرزندان:
والدین باید در جهت حسن تربیت و پرورش کامل فرزندان خود تفاهم و همکاری خوبی با هم داشته باشند از نظر روحی، نهال ایمان وعبودیت به الله را در وجود آنها بکارند، از نظر عقلی، دانش و فرهنگ غنی را به آنها بیاموزند، از نظر اخلاقی، ادب نیکو و فضایل را به آنها یاد بدهند از نظر جسمی، آنها را با نظافت و ورزش آشنا سازند و از نظر اجتماعی، خیرخواهی و نیکوکاری و خدمت به خلق و جامعه را به آنها تعلیم دهند و از نظر سیاسی، آنها را دوستارمردم و باورهای خود بپرورانند و از نظرهنری، احساس زیبایی و زیباشناسی نسبت به جهان پیرامون خود را در آنها تقویت نمایند و از نظرزبانی، محبّت و دلبستگی به زبان مادری را درون آنها پدید آورند تا به خوبی آن را بفهمد و با آن تکلم کند.
چنین تربیتی مهم و در عین حال سخت و دشوار است که پدر و مادر باهم در قبال آن مسؤولیت دارند، چنان که رسول اکرم(ص) میفرماید: «كُلُّكُمْ رَاعٍ، وَكُلُّكُمْ مسؤول عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالرَّجُلُ رَاعٍ فِي أَهْلِ بَیته، وَمسؤول عَنْ رَعِيَّتِهِ، وَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا وَمسؤولةٌ عَنْ رَعِيَّتِهَا» «هر يك از شما نگهبان است، و هرکدامتان در قبال زیر دستانش، مسؤول ميباشد. مرد نگهبان خانواده است و در مورد و ظایفش نسبت به خانواده و زير دستانش مسؤول مي باشد. زن در خانهیشوهر، نگهبان است و در مورد وظایفش مسؤول است.»
وظیفه و مسؤولیت مادر در اوایل کودکی فرزندان، از نقش پدر مهمتر و پررنگتر است زیرا که بیشتر از پدر با کودک سرو کار دارد و مستقیماً با کودک سروکار دارد فلذا حکما، مربیان و ادباء و شعراء برنقش پرورشی مادر تاکید ویژه ای ورزیدهاند و آن را بسان اولین مدرسهای دانستهاند که کودک نخستین دروسش را در آنجا یاد میگیرد در این باره شاعر نیل، حافظ ابراهیم گفته است:
الأُمُّ مَدرَسَةٌ إِذا أَعدَدتَها *** أَعدَدتَ شَعباً طَيِّبَ الأَعراقِ
«مادر مدرسهای است که اگر او را خوب آماده کنی، ملتی نیک نهاد را آماده ساختهای.»
هر چه کودک و رشد و نمو بیشتری میکند و بزرگتر میشود مسؤولیت پدر افزایش مییابد، و به نسبت مسؤولیت مادر، پر رنگتر و مهمتر میگردد، زیرا کودک بیش از گذشته به مراقبت و راهنمایی و هوشیاری و بیداری در برابر کردار و رفتارش نیاز پیدا میکند و بار این وظایف در درجهی اول بردوش پدر میباشد.
برخی پدران گمان میکنند وظیفهی آنها تنها تولد فرزند است پس از آن دیگر او را به باد فراموشی میسپارد و چیزی از احوال او نمیداند گاهی حتی اطلاعی از مدرسهی فرزندش ندارند و نمیدانند درکدام کلاس درس میخواند؟ آیا قبول شده است یا مردود؟ آیا منزوی و تنهاست یا دوستان و رفیقانی دارد؟ آیا دوستانش سالم و قابل اطمینانند یا اینکه بیماردل و عقدهای و منحرفند؟ اگر گاهی از طرف مدرسهی فرزندش به جلسهی اولیاء و مربیان دعوت شود به آنجا نمیرود، و اگراز طرف انجمن اولیاء و مربیان، نامههایی در رابطه با اخلاق و رفتار فرزندش به او ارسال گردد به آنها پاسخی نمیدهد، و چه بسا اصلاً آنها را نخواند، زیرا که برایش اهمیتی ندارد فرزندش در مسیر راست و صحیح حرکت میکند یا منحرف و گمراه گشته است، کوشا و ساعی است یا تنبل و بیعار.
برخی از پدران میپندارند وظیفه آنها در قبال فرزندش تنها در تهیهی امکانات مادی خلاصه میشود به همین خاطر برایش خوراک، پوشاک، خانه و ماشین خوب وعالی فراهم میسازد و به چنین خدماتی هم افتخار میکند، فرزندش هرچه پول بخواهد به او میدهد و هیچ کدام از خواستههایش را رد نمیکند و چیزی برای او کم نمیگذارد چه بسا که این کارها، فرزند را به ورطهی فساد و تباهی بکشاند همانطوری که ابوالعتاهیه گفته است:
«إن الشباب والفراغ والجده *** مفسدة للمرء أي مفسدة»
« جوانى و بیکارى و داشتن پول، مایهی هر فساد و تباهی است »
جای تعجب اینجاست پدری که فرزندش هرچه آرزو کرده برایش تهیه نموده، خیال میکند وظیفه اش را به تمام و کمال در قبال او انجام داده است در حالیکه خداوند خطاب به شوهران و پدران میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» (تحریم: 6).« اي مؤمنان! خود و خانواده خويش را از آتش دوزخي بر كنار داريد كه افروزينه آن انسانها و سنگها است.»
بدون تردید فرزندان جزء خانوادهای هستند که خداوند انسان را در مورد آنها بازخواست نموده و مورد سؤال قرار میدهد، خداوند از پدران میخواهدکه خود و خانواده را از آتش جهنم مصون نگه دارند و تنها به مراقبت و حفاظت آنها از گرسنگی و برهنگی و امور مادی دیگر از این قبیل، اکتفا نکنند.
اینجاست که مولایمان علیّ بن ابیطالب مراد از این حفاظت و مراقبت از آتش جهنم را چنین تفسیر میکنند: «علمّوهم الخیر» «امورخیر به آنها بیاموزید.»
فلذا پدری که فرزندانش را دوست دارد، و دلسوز آنهاست باید که آنان را از آتش دوزخ حفظ نماید، و منظور از این حفاظت، آن است که میان آنها و راههای رسیدن به آتش فاصله بیندازد و در مسیر گناهان و معصیتها و انجام امور حرام و یا ترک اوامر الهی ازآنها مراقبت نماید و از همان اوان خردسالی، آنها را به پایبندی به انجام تکالیف و وظایفشان در برابر خداوند متعال و پدر و مادرو خویشاوندان و در برابر همسایگان و تمام جامعه، و حتی در قبال حیوانات و محیط زیست و قبل از هرچیزی در برابر خودشان، عادت دهند، پیامبر(ص) میفرماید: (مُرُوا أَبْنَاءَكُمْ بِالصَّلَاةِ لِسَبْعِ سِنِينَ وَاضْرِبُوهُمْ عَلَيْهَا لِعَشْرِ، وَفَرِّقُوا بَيْنَهُمْ فِي الْمَضَاجِعِ) « در هفت سالگی، فرزندانتان را به نماز امر نمایید، و در ده سالگی آنان را بخاطر ترک نماز، کتک بزنید و رختخوابهایشان را از یکدیگر جدا کنید.»
زدن در این حدیث، مقصود و مراد اصلی نیست بلکه نوعی اخطار به فرزند است که بدان چه مامور شده است اهمیت دهد و حاکی ازجدیت و اهمیت پدر نسبت به این مسئله و علاقه و توجه شدید وی به انجام این دستور و عدم کاهلی و اهمال ورزی در آن میباشد، زیرا بعضی از پدران با سرزبانی و بدون جدیت به فرزند خود امر میکنند و کودک احساس نمیکندکه پدر در اطاعت از فرمانش، جدی و مشتاق است بنابراین دستور به زدن، صرفاً بدان خاطر است که فرزند پی ببرد که پدر در دستور خود جدیست و شوخی ندارد.
زدن مورد نظر در این حدیث آن است که کمی به درد آورد امّا نباید جایی را زخمی یا بدریخت گرداند و هرگز نبایدآزار و اذیت شدیدی را در پی نداشته باشد مضاف بر اینکه اسلام این راهکار را در موارد ضروری و به حسب نیاز مقرر نموده است و با افراد خیال پردازی که شعار لغو هرگونه تنبیه بدنی را در دنیای تربیت کودک در خانه یا در مدرسه سر میدهند همراه نمیشود لغو کلی تنبیه بدنی در تربیت، یک هدف ایده آل و آرمانیست امّا صلاحیت تعمیم به تمامی محیطها، و تمامی افراد و حالات را ندارد.
بهترین پدران و مربیان، کسانی هستند که نیازی به زدن پیدا نمیکنند همانگونه که در حدیث خطاب به شوهران آمده است: «لَنْ يَضْرِبَ خِيَارُكُمْ» « نیکان و بزرگان شما هیچگاه اقدام به تنبیه بدنی نمیکنند» و از رسول روایت شده که: (مَا ضَرَبَ بِيَدِهِ شَيْئًا قَطُّ) «هرگز با دست خود چیزی را نزده است.» نه کودکی را، نه زنی را، نه کنیزی را، نه بردهای را و نه حیوانی را، و این یک افق بسیار بلندی است که تمام مردم بدان مرتبه نمیرسند.
٢- هماهنگی پدر و مادر در تربیت فرزند:
از جمله مواردی بسیار مهم در تربیت پدر و مادر توافق و تفاهم آنها بر سر روش و برنامهی یکسان تربیتی برای فرزندان است، جایز نیست پدر شیوهی سختگیری و بی رحمی را در تربیت فرزندان در پیش گیرد و در همان حال مادر روش آسانگیری و ناز پروردگی را در حق آنها پیاده کند. بلکه هردو باید روشی میانه و متعادلی را که نه زیاد سختگیری در آن باشد و نه آسانگیری فراوان، اتخاذ کنند زیرا که سختگیری و خشونت بیش از حد، شخصیت فرزند را خُرد میکند و او را خوار و ذلیل میگرداند و احساس حقارت را در او پدید میآورد یا دست کم از او شخصیتی میسازد که کسی علاقمند به او نیست و در نتیجه چنین مشکلاتی، چه بسا کودک عقدهای شده و دچار برخی بیماریهای روحی و روانی گردد و رفتارهای نا صحیحی از خود بروز دهد و یا انگیزه و گرایش به انتقام از جامعه در او رشد یابد و میل به شرارت و بزهکاری در او شکل گیرد.
در حالی که اسلام به ما سفارش میدهد که نه تنها با فرزندانمان بلکه با تمامی مردم رفتاری نیکو داشته باشیم و در برخورد با دیگران با نرمی و ملایمت رفتار نماییم نه خشونت و درشتی، و این نکته را مد نظر داشته باشیم که نرم خویی و ملاطفت در هیچ چیزی وارد نشده مگر اینکه آن را آراسته و زینت بخشیده و برعکس، تندی و خشونت در هر کاری آن را زشت و معیوب ساخته است، خداوند مدارا و نرمی را در هرکاری و نسبت به هرکسی حتی در برخورد با مخالفین و دشمنان دوست دارد، پس رفتار ما با فرزندانمان چگونه باید باشددر حالیکه مؤمنان واقعی از خداوند میخواهند آنها را مایه روشنی چشمشان قراردهد؟!! «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ» (فرقان: ٧٤).« پروردگارا ! همسران و فرزنداني به ما عطاء فرما ( كه به سبب انجام طاعات و عبادات و ديگر كارهاي پسنديده، مايه سرور ما و ) باعث روشني چشمانمان گردند.»
براساس همین روش نیکوست که پیامبر(ص) بر یکی از رهبران قبایل عرب که یکی از فرزندانش را نبوسید و نوازش نکرد، خرده گرفت و آن را ناپسند شمرد حتی یکی از این افراد در حضور رسول خدا گفته بود من ده فرزند دارم و هیچکدام را هرگز نبوسیده ام، پیامبر(ص) به او نگریست و فرمود: « مَنْ لَا يَرْحَمُ، لَا يُرْحَمُ» «كسى كه رحم نكند، مورد رحمت قرار نخواهد گرفت.»
از عایشه روایت شده: یک مرد عرب روستایی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: شما کودکان را میبوسید، ولی ما چنین نمیکنیم، پیامبر(ص) فرمود: «أو أَمْلِكُ لَکَ أَنْ نَزَعَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مِنْ قَلْبِكَ»؛ وقتی خدا از دلت مهربانی را بیرون کشیده است، آیا من میتوانم برایت کاری بکنم؟
٣- حق بازی کودکان:
از دیگر حقوق کودک، بازی کردن است باید به کودک فرصت داده شود تا بازی کند، و سرگرم شود، تا میل و اشتیاق و انرژیش فروکش کند و این جزء فطرت خدادی هر کودکی است زیرا او نیرو و انرژی بسیاری دارد و باید با بازی و حرکات بدنی این توان بدنی را صرف کند، عضلاتش قوی گردد و جسمش پروش یابد و با تحرک بدنی، با نشاط و سرحال گردد و روح و روانش شاد شود و با همسن و سالانش در بازیهایشان شرکت کند، و بلکه حتی بر پدران و مادران لازم است راهی برای شرکت در بازکودکشان بیابند و با او هم بازی شوند هرچند برایشان سخت و دشوار باشد مثلاً با وی فوتبال بازی کنند یا مسابقه دو بگذارند یا بگذارند تا برکول آنها سوار شود و اسب یا شترکودکشان گردند.
یکی از حکیمان قدیم گفته است: هفت سال با فرزندت بازی کن و هفت سال دیگر او را ادب بیاموز و هفت سال بعدی دوست او باش پس از آن او را آزاد بگذار و اختیار را بدست خودش بده.
در عصر ما اسباببازیهای فکری زیادی ساخته شده که برای باز و بسته کردن قطعاتشان عقل و فکر لازم است خوب است آنها را برای کودکانمان تهیه کنیم.
بازیهای الکترونیکی نیز روی کامپیوترها وجود دارد که لازم است پداران و مادران، از بین آنها بازیهایی که مناسب توان و سن و سال کودکانشان است و موافق و سازگار با ارزشهای دینی و اخلاقی اسلامی ماست برایشان انتخاب کنند، و ما هم باید پیشرفت کنیم وخودمان سازنده ومخترع این نوع بازیها شویم.
پیامبر(ص) خود با کودکان بازی و سرگرمی میکرد و به نوههایش فرصت میداد حتی در حالت نماز وبه هنگام سجده، بر دوش او سوار شوند، چنان که یک بار حسن یاحسین به هنگام سجدهی رسول اکرم (ص) بر دوش او سوار شدند وایشان به قدری سجده را طول دادند که اصحاب به دل شوره افتادند وتصور کردند برای رسول خدا اتفاقی افتاده است، وقتی پیامبر سر از سجده برداشت و نماز را تمام کرد، اصحاب علت طولانی شدن سجده را پرسیدند، رسول خدا فرمود: «ابنی ارتحلنی فکرهت ان اعجله» « فرزندم بر دوشم سوار شد خوش نداشتم براو عجله کنم ».
رسول خدا نخواست لذّت سواری را از آن کودک بگیرد، و او را از پشت خود به خشونت پایین بیاورد، بلکه او را به حال خود گذاشت تا سواری کند تا زمانی که سیر شود و خسته گردد وخودش از آن دست بکشد.
رسول خدا همچنین با پسر خردسال ابوطلحه بازی کرد و به او گفت: (يَا أَبَا عُمَيْرٍ، مَا فَعَلَ النُّغَيْرُ؟!) « ای ابا عمیر، نغیر چکار میکند؟» نغیر پرندهای کوچک بود که این پسر بچه با آن بازی میکرد ».
گفتیم افراط در سختگیری و خشونت در تربیت کودکان مقبول و صحیح نیست، از آن طرف نیز، ناز پرورده و ننر بارآوردن کودک نیز مطلوب نمیباشد و شایسته نیست که کودک کاملا به حال خود رها شود تا هرکاری دوست دارد انجام دهد با این بهانهها که او بچه است یا پسر اول است یا تنها پسر است یا خروس جنگی است یا تنها فرزند است یا بچهی آخر است (بچهی آخر نقل و نبات است)، بلکه بایستی کودکِ خطاکار به ویژه وقتی خطاهایش را تکرار میکند سرزنش شود و در صورت انحراف از اصول اخلاقی تادیب گردد امّا این کار باید با روشی نیکو وپسندیده وبه نرمی صورت گیرد امّا این نرمی و ملاطفت نیز نباید منجر به تکرار چند بارهی خطا از سوی کودک شود و نباید ما خطا را با خطا معالجه کنیم یا حتی خطا را با خطایی بزرگتر!
٤- رعایت مساوات میان فرزندان و عدم تبعیض در بین آنها:
پدر باید در بخشش و هدیه دادن میان فرزندان خود، به مساوات رفتار کند و به کار نیکوی آنها به یک چشم بنگرد و نباید میان آنها بدون مجوزی شرعی و دلیلی منطقی با دادن کادو و یا هدیه یکی را بر بقیه ترجیح دهد زیرا این کار موجب خش بقیه شده و آتش کینه و دشمنی را میان آنها برمیافروزد، مادر نیز در این کار همانند پدر است، پیامبر(ص) میفرماید: «اعْدِلُوا بَيْنَ أَبْنَائِكُمْ، اعْدِلُوا بَيْنَ أَبْنَائِكُمْ، اعْدِلُوا بَيْنَ أَبْنَائِكُمْ » «میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید، میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید»
جریان و سبب صدور این حدیث رسول خدا این است که زن بشیر بن سعد انصاری، از شوهرش در خواست میکند که به پسرش نعمان بن بشیر هدیهی مالی خصوصی بدهد و آن را ثبت کند بنابراین از او خواست که رسول خدا را در این باره شاهد بگیرد، بشیر به نزد رسول خدا آمد و گفت: ای رسول خدا، دختر فلانی، همسرم است از من خواسته که به پسرش، غلامم را ببخشم رسول خدا فرمود: «أَلَهُ إِخْوَةٌ» «آیا او برادرانی دارد؟» گفت: بله، رسول خدا فرمود: «فَكُلَّهُمْ أَعْطَيْتَ مِثْلَ مَا أَعْطَيْتَهُ؟» «آيا به تمام فرزندانت چنين بخششى كرده اى ؟» گفت: نه، رسول خدا فرمود: (فَلَيْسَ يَصْلُحُ هَذَا وَإِنِّي لَا أَشْهَدُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ) «این کار صحیح نیست و من جز به حق شهادت نمیدهم» و در روایتی دیگری فرمود: «وَلَا تُشْهِدْنِي عَلَى جَوْرٍ» « مرا بر جور و ظلم گواه مگیر»، و در روایتی دیگری فرمود: (اتَّقُوا اللَّهَ، وَاعْدِلُوا فِي أَوْلَادِكُمْ) «تقوای اللّه را پیش گیرید و در بین فرزندانتان به عدالت رفتار کنید.»
از امام احمد نقل شده است که: کم و زیاد بخشیدن میان فرزندان اگر به خاطر دلیلی باشد اشکالی ندارد و جایز است مثل اینکه یکی از فرزندان دارای بیماری مزمن جسمانی بوده و زمینگیر شده باشد امّا بقیه چنین نباشند، ابنقدامه در «المغنی» میگوید: اگر پدر به برخی از اولادش بیشتر از بقیه ببخشد به خاطر علتی که موجب آن بخشیدن است مثل: نیاز یا بیماری مزمن یا نابینایی یا عائله مندی یا اشتغال به علم آموزی یا آموختن فضائل دیگر یا اینکه بخشش خود را از یکی از فرزندانش، بازدارد به خاطر فاسق بودن یا مبتدع بودنش در دین یا اینکه بداند آن فرزند آن بخشش را در راه معصیت و نافرمانی خداوند خرج میکند، ، جواز بر این تبعیضها از امام احمد روایت شده است زیرا ایشان قائل بودند به اینکه جائز است که به خاطر نیاز یکی از فرزندان، چیزی وقف او گردد گرچه وی این کار را اگر صرفاً به خاطر ترجیح بدون دلیل باشد نمیپسندد، فلذا بخشیدن هم همانند وقف است.
٥- پایبندی به حدود و قوانین خداوند در مسئلهی ارث:
ارث نیز شامل دیگر اموری میگردد که باید میان فرزندان به عدالت رفتار نمود یعنی برای پدر جایز نیست که یکی از فرزندان خود را از ارث محروم سازد، یا اینکه دخترها را یا فرزندان یکی از همسرانش را که دوستش ندارد از ارث محروم نماید یا اینکه حق و ناحق به فرزندانش ببخشد.
همچنین جایز نیست که یکی از خویشاندان با یک حیلهی ساختگی خویشاوند مستحق دیگری را از ارث محروم گرداند زیرا که میراث نظامی است که اللّه تعالی آن را براساس علم و عدل و حکمت خود پایه ریزی و مقرر فرموده است، و حق هر صاحب حقی را مشخص نموده است و به مردم امر کرده در این باره به شریعت خداوندی پایبند و مقید باشند بنابراین هر کس که با این مرزبندیها و تقسیمات این نظام، مخالفت کند، پروردگار خویش را متهم(به عدم علم و حکمت و عدالت) ساخته است.
هر کس با شرع خدا در احکام مربوط به میراث مخالفت نماید، بیگمان از حقی گمراه و منحرف شده، که اللّه تعالی آن را بیان فرموده است، و از حدود الهی تجاوز نموده است پس باید منتظر این عذاب خداوند باشد: «نَارًا خَالِدًا فِيهَا وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِينٌ» (نساء: ١٤).« آتشی که جاودانه در آن ميماند و ( علاوه از آن ) او را عذابی خواركننده است.»
نظرات