عالمان گمراه
«وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ ٱلَّذِيٓ ءَاتَيۡنَٰهُ ءَايَٰتِنَا فَٱنسَلَخَ مِنۡهَا فَأَتۡبَعَهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ فَكَانَ مِنَ ٱلۡغَاوِينَ. وَلَوۡ شِئۡنَا لَرَفَعۡنَٰهُ بِهَا وَلَٰكِنَّهُۥٓ أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُۚ فَمَثَلُهُۥ كَمَثَلِ ٱلۡكَلۡبِ إِن تَحۡمِلۡ عَلَيۡهِ يَلۡهَثۡ أَوۡ تَتۡرُكۡهُ يَلۡهَثۚ ذَّٰلِكَ مَثَلُ ٱلۡقَوۡمِ ٱلَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَاۚ فَٱقۡصُصِ ٱلۡقَصَصَ لَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ[١]».
در این آیات به کسی اشاره شده است که آیات الهی به او عطا میگردد. مفسّران او را «عالِم دینی» دانستهاند. انتظار میرفته است که آیات الهی، موجودیت و کیان او را فراگیرند و یک «عالِم ربّانی» باشد اما دچار «انسلاخ» (پوستاندازی) میشود و پوست دینیاش را میاندازد! شیطان نیز به سراغ او میآید و بر انحرافش میافزاید و سرانجام در زُمرهی گمراهان قرار میگیرد. او میتوانست با بهره بردن از آیات الهی، رفعت پیدا کند و به مقامات عالیهی انسانی ارتقا یابد اما به دو علت، این رفعت و تعالی دست نمیدهد و به انسلاخ مبتلا میشود:
«أَخۡلَدَ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ»: یعنی او دون همّت بود و ماندن در زمین و چسبیدن به خاک را بر تعالی و پر گشودن به افلاک ترجیح داد!
«وَٱتَّبَعَ هَوَىٰهُ»: برای او نیازهای جسم از نیازهای روح و مادیّات از معنویات، مهمتر بود و «سقوط» را به جای «صعود» برگزید.
«دون همّتی» و «پیروی هوای نفس» او را شبیه به سگی میکنند که هنری جز «لهله زدن» ندارند! چه مورد حمله قرار گیرند و چه به حال خودشان رها شوند، لهله میزنند! به عبارت دیگر، چه از تمتّعات دنیوی بهرهمند شوند و چه آنها را از دست بدهند، همچنان اظهار خفّت و خواری میکنند!
بهره بردن از قرآن
«إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِينٞ . لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّٗا وَيَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ[٢]».
«إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ[٣]».
قرآن برای کسانی مایهی بیداری و هوشیاری (ذکر) است که:
اولاً - بنا بر آیات فوقالذکر سورهی «یس» - «مَن كَانَ حَيّٗا» یعنی زنده باشد و - بنا بر آیهی سورهی «ق» - هم زندهی حقیقی، کسی است که «صاحبدل» باشد: «مَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ».
ثانیاً علاقمند به شنیدن سخن «حق» و پیوسته «شاهد» (شهید) بر آن باشد.(أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ)
بدعت
بیگمان بهترین راه پیبردن به معنای اصیل و درست واژهها و اصطلاحات اسلامی، مراجعه به مصادر و منابع اسلامی و قبل از همه قرآن و احادیث رسول اللّه (ص) است. «بدعت» از مصطلحات بسیار مشهور اسلامی است که میخواهیم معنای درست آن را به یاری خدا در قرآن بیابیم. آیات 26 و 27 سورهی «حدید» را با هدف واکاوی معنای «بدعت» مرور میکنیم.
«وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحٗا وَإِبۡرَٰهِيمَ وَجَعَلۡنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا ٱلنُّبُوَّةَ وَٱلۡكِتَٰبَۖ فَمِنۡهُم مُّهۡتَدٖۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٢٦ ثُمَّ قَفَّيۡنَا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيۡنَا بِعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَ وَءَاتَيۡنَٰهُ ٱلۡإِنجِيلَۖ وَجَعَلۡنَا فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَاۖ فََٔاتَيۡنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنۡهُمۡ أَجۡرَهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٢٧».
به نظر میرسد سورهی حدید در شرایطی نازل شده است که از یک سو هزینههای دعوت اسلامی افزایش یافته و از دیگر سو امکان ثروتاندوزی برای بخشی از جامعهی اسلامی فراهم آمده است. لذا سورهی حدید مجموعاً تلاشی برای تقویت زکات و انفاقگری در جامعهی اسلامی است. در این مقطع از آیات سورهی حدید به رسالت نوح و ابراهیم (ع) و تداوم نبوّت و کتاب در ذُرّیّهی آنها اشاره میرود و اظهار میدارد که بخشی از جامعهی آنها هدایت یافتهاند و اکثریت مردم نیز فاسق شدهاند. کاروان رسولان الهی پس از آنها استمرار یافته و سرانجام «عیسی ابن مریم» (ع) با کتاب «انجیل» مبعوث شده است .
از خلال مطالعهی در قرآن درمییابیم که بنیاسرائیل در بازهی زمانی بعد از موسی (ع) و قبل از بعثت عیسی (ع)، یک قوم بسیار خشن و سنگدل و سفّاک بودند و بدیهی است که به وضعیت معیشتی یکدیگر اهتمام نداده باشند:
«ثُمَّ قَسَتۡ قُلُوبُكُم مِّنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ فَهِيَ كَٱلۡحِجَارَةِ أَوۡ أَشَدُّ قَسۡوَةٗ[٤]».
«وَضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ وَٱلۡمَسۡكَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٖ مِّنَ ٱللَّهِۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ كَانُواْ يَكۡفُرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَيَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّۧنَ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ [٥]».
«فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ وَكُفۡرِهِم بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَقَتۡلِهِمُ ٱلۡأَنۢبِيَآءَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَقَوۡلِهِمۡ قُلُوبُنَا غُلۡفُۢۚ بَلۡ طَبَعَ ٱللَّهُ عَلَيۡهَا بِكُفۡرِهِمۡ فَلَا يُؤۡمِنُونَ إِلَّا قَلِيلٗا [٦]».
«إِنَّ ٱلَّذِينَ يَكۡفُرُونَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَيَقۡتُلُونَ ٱلنَّبِيِّۧنَ بِغَيۡرِ حَقّٖ وَيَقۡتُلُونَ ٱلَّذِينَ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡقِسۡطِ مِنَ ٱلنَّاسِ فَبَشِّرۡهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ [٧]».
در این شرایط که حضرت عیسی (ع) با کتاب آسمانی «انجیل» مبعوث میگردد، خدای متعال در قلوب پیروان عیسی (ع) یک تحول ایجاد میکند: «وَجَعَلۡنَا فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً». یعنی برای ایجاد تعادل روانی و اخلاقی در آنها، «رَأۡفَة» و «رَحۡمَة» و «رَهۡبَانِيَّة» را جایگزین «قسوت قلب» میکند. خود قرآن در آیات ٨٢ تا ٨٥ سورهی «مائده» گزارشی از نرمخویی و رقّت قلب نصاری را داده است:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشۡرَكُواْۖ وَلَتَجِدَنَّ أَقۡرَبَهُم مَّوَدَّةٗ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ قَالُوٓاْ إِنَّا نَصَٰرَىٰۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنۡهُمۡ قِسِّيسِينَ وَرُهۡبَانٗا وَأَنَّهُمۡ لَا يَسۡتَكۡبِرُونَ ٨٢ وَإِذَا سَمِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَى ٱلرَّسُولِ تَرَىٰٓ أَعۡيُنَهُمۡ تَفِيضُ مِنَ ٱلدَّمۡعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ ٱلۡحَقِّۖ يَقُولُونَ رَبَّنَآءَامَنَّا فَٱكۡتُبۡنَا مَعَ ٱلشَّٰهِدِينَ ٨٣ وَمَا لَنَا لَا نُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَمَا جَآءَنَا مِنَ ٱلۡحَقِّ وَنَطۡمَعُ أَن يُدۡخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلصَّٰلِحِينَ ٨٤ فَأَثَٰبَهُمُ ٱللَّهُ بِمَا قَالُواْ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَاۚ وَذَٰلِكَ جَزَآءُ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ٨٥».
«رأفة» به معنی «حس ترحم» است[٨] چنان که قرآن کریم میفرماید:
«ٱلزَّانِيَةُ وَٱلزَّانِي فَٱجۡلِدُواْ كُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡكُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِي دِينِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۖ وَلۡيَشۡهَدۡ عَذَابَهُمَا طَآئِفَةٞ مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[٩]».
«رحمة» هم از «رحم» و به معنی قرابت و مهربانی مقتضی احسان به دیگران است.
« رَهْبانِـيَّة» در اصل از «رَهْبة» به معنی «ترس همراه با احتیاط و اضطراب» و یا «ترس بیش از حدّ معمول» است.
پس خداوند برای ایجاد تعادل روانی در پیروان عیسی (ع) سه خصلت: «رأفت» و «رحمت» و «رهبانیّت» را در قلبهایشان رسوخ میدهد. واقعیت این است که در فرایند تربیت – با هدف ایجاد تعادل - گاهی غلبهی خصلتهای «رأفت» و «رحمت» و «رهبانیّت»، لازم و مطلوب است. به قول مرحوم «محمّد قُطب» در کتاب «منهج التربیة الإسلامیة» در روان انسان مانند تارهای یک آلت موسیقی خطوط متقابلی– از قبیل: بیم و امید، حُبّ و بُغض، واقعیّت و تخیّل، حسی و معنوی، فردی و جمعی، منفی و مثبت - وجود دارند که باید برای حصول یک نغمهی موسیقایی در حالت تعادل و توازن باشند و اگر از تعادل خارج گردند، باید «کوک» شوند.
از آن جا که بعداً واژهی «رهبانیّت» در نزد مسلمانان به معنای منحرف شده و منفی «عزلت و کنارهگیری از دنیا» محدود شده است و نتوانستهاند ارجاع فعل «ٱبۡتَدَعُوهَا» را به «رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗ» هضم کنند، در فهم این آیهی قرآن نیز به خطا رفتهاند و ضمیر(هاء) در «ٱبۡتَدَعُوهَا» را به جای آن که به مجموع کلمات «رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً» ارجاع دهند، فقط به «رَهۡبَانِيَّةً» ارجاع دادهاند.
«ابتداع» وقتی است که شتر در اثر ضعف و رنجوری از مسیر خود منحرف گردد[١٠]. «ٱبۡتَدَعُوهَا» یعنی: پیروان عیسی (ع) به تدریج آن خصال «رأفت» و «رحمت» و «رهبانیّت» را به انحراف کشاندند. چون هدف این بود که تعادل و توازن تربیتی و اخلاقی ایجاد شود اما آنها به افراط گراییدند و آن «رأفت» و «رحمت» و «رهبانیّت» را از مسیر صحیح خارج کردند. در عبارت: «مَا كَتَبۡنَٰهَا عَلَيۡهِمۡ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ رِضۡوَٰنِ ٱللَّهِ» نیز ضمیر (هاء) به «رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً» برمیگردد. یعنی اساساً خدای متعال آن «رأفت» و «رحمت» و «رهبانیّت» را صِرفاً بدان جهت در دلهایشان قرار داده بود که بتوانند به تعادل برسند و رضایت خداوند را جلب نمایند. در عبارت: «فَمَا رَعَوۡهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا»: باز هم ضمیر (هاء) به همان «رَأۡفَةٗ وَرَحۡمَةٗۚ وَرَهۡبَانِيَّةً» برمیگردد و بیانگر این است که آنان نتونستهاند حق «جعل» نعمت رأفت و رحمت و رهبانیّت را در «قلبهایشان» رعایت کنند و به عبارت دیگر نتوانستهاند آن حالات روانی را به درستی حفظ کنند[١١].
اکنون میتوانیم بنابر این آیات قرآنی با قاطعیّت بگوییم: «بدعت» وقتی است که یک مفهوم یا فرایند تربیت دینی از معنا و مسیر درست آن به انحراف کشانده میشود آن چنان که با اصل آن کاملاً مُغایر است و تو گویی پدیدهی تازهای در دین ایجاد شده است!
پانوشتها و ارجاعات:
[١] . اعراف- ١٧٥ و ١٧٦
[٢] . یس- ٦٩ و ٧٠
[٣] . ق- ٣٧
[٤] . بقره- ٧٤
[٥] . بقره- ٦١
[٦] . نساء- ١٥٥
[٧] . آلعمران- ٢١
[٨] . «لسان العرب» میگوید: «وقد رَأَفَ يَرْأَفُ إذا رَحِمَ. والرَّأْفَةُ أَرَقُّ من الرحمة ولا تَكاد تقع في الكراهة، والرحمةُ قد تقع في الكراهة للمَصْلحةِ».
[٩] . نور- ٢
[١٠] . لسان العرب میگوید: «وأُبْدِعتِ الإِبلُ: بُرِّكَت في الطريق من هُزال أَو داء أَو كَلال، وأَبْدَعت هي: كَلَّت أَو عَطِبَت، وقيل: لا يكون الإِبْداع إِلاَّ بظَلَع.يقال: أَبْدَعَت به راحِلتُه إِذا ظَلَعَت، وأُبْدِعَ وأُبْدِعَ به وأَبْدَعَ:كلَّت راحلته أَو عَطِبَت وبَقِيَ مُنْقَطَعاً به وحَسِرَ عليه».
[١١] . «رعایة» در اصل به معنی «حمایت و حفاظت از حیوان با غذا دادن و دفاع کردن از او» است.
نظرات