حمد و سپاس بر ذات جهان آفرین که هستی را آمیخته با حکمت و تعالیم را برای بشر همراه با مصلحت و برای وصول به سربلندی و عزت توأم ساخته است. بر هیچ کس پوشیده نیست که مقطع جوانی در فرایند و شکل گیری شخصیت هر فرد جایگاه خاصی دارد. ثبات شخصیت هر انسانی در این سنین آغاز و به هر نحوی که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت میگردد. و بدین خاطر است که روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیدهاند.
یکی از روانشناسان معروف غرب دکتر «مای لی در اهمیت این دوره از عمر چنین میگوید (در نوجوانی مسأله شخصیت و هویت با شدت تمام از نو وارد میدان میشود پس نوجوانی و جوانی یکی از مراحل و مراتب بارور هستی است که طی آن ساختهای قطعی شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح میگردند. (کتاب شخصیت نوشته دکتر مای لی ترجمه دکتر محمود منصور ص ۱۲۰)
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردی است که بیشترین روحیه تاثیر پذیری را داراست. روح ظریف و با قداست، احساسات پاک و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت جوان را چون گلی شکفته و با طراوت نموده است که بیشترین تاثیر پذیری را برای پژمرده شدن داراست.
بنابراین جوانی با نوعی اثر پذیری روحی و حالات انفعالی و تشویقات ذهنی همراه و آمیخته است. که کمتر صبغه و رنگ عقلی و استدلالی دارد.
احادیث و روایات متعددی حکایت از اهمیت دادن به دوران جوانی و این مقطع حساس دارد. چیامبر اکرم فرمود (اغتنم خمس قبل خمس) که یکی از این موارد غنیمت بشمار جوانی را قبل از پیری.)
و از نظر تاریخی هم به خوبی به این نکته پی میبریم که ورود فرهنگ مخالف اسلام و بیگانگان از طریق قشر اسیب پذیر جامعه یعنی جوانان بوده، سقوط اسلام در اندلس (اسپانیای فعلی) و یا سلطه غرب به مسلمانان الجزایر بهترین نمونه تاریخی است.
شارع مقدس اسلام صرفاً به تشویق و تحریص قدرت احساسی و عاطفی جوانان نمیپردازد بلکه آن را در قلمرو دین و عقلانی نمودن اهداف عالیه انسانی سوق میدهد و این امر مهم دغدغه رهبران دینی است و همه تعالیم دین و احکام الهی خصوصاً نماز در همین راستا بر مسلمانان فرض گردیده است.
فقدان پناهگاه دائمی و مستحکم باعث ایجاد مشکلات و معضلات روحی و روانی و اضطرابات درونی و تشویقات ذهنی در میان جوانان گردیده است و هویت و شخصیت او را در معرض خطر قرار میدهد.
صاحب نظران و کارشناسان روانشناسی هر کدام برای خاموش کردن آتش احساسات درونی و یا حداقل کاستن شعله آن نسخههایی را تجویز کردهاند.
جوان هم در طول دوران جوانی به منظور تسکین تلاطمات احساسات امور زیادی را تجربه میکند و بعد از گذراندن تجربیات عملی به پوچی و بیپایگی بسیاری از مأمنهایی که بدان پناه آورده پی میبرد.
اینکه در هر فردی تمایلات و گرایشاتی وجود دارد که او را متوجه اهدافی میسازد و فرد برای دستیابی به این اهداف به خود تسکین و اطمینان میدهد خود نشانه این است که چنین ملجاتی و پناهگاهی وجود دارد. چون اقتضای حکمت بالغه الهی این است که هیچ نیازی را بدون پاسخ نگذارد. حال باید دید که چه عواملی اضطراب او را رفع میکند و چه دارویی را برای او میبایست تجویز کرد؟؟
در قرآن به مسلمانان تعلیم داده شده که قرآن شفای همه امراض قلبی انسانهاست (قدجاءتکم موعظه من ربکم و شفاءلما فی الصدور) (اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمد و درمان آنچه که در سینه هاست (سوره یونس آیه ۵۷). و نیز در همین دین تاکید شده که اطمینان قلبی شما انسانها در گرو یاد الهی است. (الا بذکر الله تطمئن القلوب) (آگاه باشید که با ذکر و یاد خدا دلها آرامش مییابد) (سوره رعد آیه ۲۸)
پس تنها ملجأ و مأوی واقعی اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته بیند و از غیر او دل برکند و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایی با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.
نماز بارزترین و برترین مصداق ذکر خداست. در حال قیام به نماز نفس آدمی در اثر توجه به مبداء اعلی و خالق یکتی از اضطراب درونی دور شده و سختیها و ناملایمات را از یاد میبرد. بنابراین با یقین کامل میتوان گفت: که یاد خدا آرام بخش دلها از همه یأسها و ناآرامیها بوده و نماز روشنترین مصداق از ذکر الهی است.
نماز عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تکیهگاه امن و مأمن مستحکم برای انسانها خصوصاً جوانان است. و به همین دلیل است که در قرآن کمتر عبادتی چون نماز مورد اهمیت قرار گرفته است تا آنجا که حدود صدو چهارده مورد این کلمه در قرآن ذکر شده و در پانزده مورد به آن امر شده است.
اما با این توصیف که نماز ذکر الهی است که عامل بازدارنده دارد و خداوند هم در سوره عنکبوت آیه ۴۵ میفرماید (ان الصلاه تنهای عن الفحشاء والمنکر) (همانا نماز از فحشا و زشتی دور میکند) پس چرا بسیاری از افزاد نماز میخوانند ولی دامان آنها به گناهان آلوده است و اگر آثار نماز، نورانیت قلب و طهارت باطن باشد، چگونه قلب پاک و طاهر آلودگی و پلیدی پذیر است.
برای پاسخ به این سوال باید گفت: که موانع و آفات متعددی وجود دارد که در بیتأثیر کردن عبادات بخصوص نماز نقش بسزایی دارد. جوانان میبایست نخست این آسیبها و آفات را شناسایی کرده تا در زندگی و حیات خویش آثار نماز را لمس کنند. که مهمترین آن عبارتند از:
۱) اکتفا به صورت و ظاهر نماز:
مفهوم نماز و حقیقت آن در ظاهرش خلاصه نمیشود و میبایست معرفت عقلی و قلبی به اذکار، روح و حقیقت نماز پیدا کرد.
حقیقت نماز بسی گستردهتر از تصور عدهای است که آن را در حرکات ظاهری محدود دانسته و به همان هیأت صوری تمسک و تشبث جستهاند. حضور قلب، فهم معنای اذکار، تعلیم در مقابل عظمت الهی، امیدواری از ایزد منان از مفاهیم باطنی است.
آنچه به نماز معنی میبخشد حرکات ظاهری آن نیست بلکه روح نماز است که فرد نمازگزار را تعالی و کمال میبخشد و نماز همچون بقیه عبادات دارای قشر، پوست و صورت و مغز است.
۲) عدم اخلاص و حضور قلب
یکی دیگر از عواملی که موجب میشود تا نماز تاثیری در حیات نمازگزار نگذارد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خضوع باطن است.
ملاک و میزان پاداش هر عملی در خلوص و حضور است. حضور قلب یعنی پرستش و عبادات خدا به نحوی که گویا تو او را میبینی و قلب تو تجلیگاه اوست. نماز بدون اخلاص و حضور اگرچه از منظر وظیفه دینی فرد رفع تکلیف کرده ولی چنین نمازی محرک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست.
علم و آگاهی برای همگان بخصوص جوانان که دارای قلبی پاک و باطنی صاف میباشند لازم است که حضور قلب و اخلاص را که شرط کمال است در نظر بگیرند و برای عروج و صعود به عالم ملکوتی میبایست مانع و حجاب را از میان برداشت.
۳) اسخفاف و سبک شمردن نماز:
در تعالیم و دستورات دین اسلام اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردی را طبقه بندی نماییم. نماز در بالاترین مرتبه طولی نسبت به سایر احکام قرار دارد. مسلم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهی باید به جایگاه آن توجه کامل به عمل آید. چون که آثار و برکات وجودی هر یک از آنها بنابر اهمیتی است که شارع در نظر داشته است و سبک شمردن حکمی از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهی را بکاهیم. حال این کاستن میتواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش و یا ترجیح امور غیر ضروری بر آن و یا غیره باشد. همه این امور به تضییع و یا تضعیف حکم الهی میانجامد، که مانع برکات و اثرات آن حکم در زندگی خواهد بود.
۴) عدم مداومت در نماز:
فلسفه اینکه خداوند برای نماز اوقات پراکندهای را تعیین فرموده این است که سرگرمی انسان به امور دنیوی و امرار معیشت او را از تأمل و تفکر در امور معنوی غافل نسازد. به همین جهت به بنده مومن امر شده که در میان فواصل کارهای دنیوی لحظاتی را به امر معنوی و روحی اختصاص دهد تا فلسفه وجودی خلقتش به فراموشی سپرده نشود.
نماز چون داروی شفابخش برای روح میباشد که اگر سستی و فتوری در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد.
و شاید به همین جهت باشد که قرآن کریم یکی از اوصاف مومنین را چنین بیان میکند (الذین هم علی صلاتهم دائمون) (آنان که همواره نمازشان را میخوانند و هرگز نماز را ترک نمیکنند.) (سوره معارج آیه ۲۳)
مواردی که بیان شد عمده و موانع اساسی در ظهور برکات نماز بشمار میآیند اما عناصری مثل ریا، عجب و خودبینی و گناهان دیگر بسیار مهم میباشند.
باشد که همه خصوصاً جوانان با برداشتن این موانع و زدودن آن بتوانیم از نورانیت و صفا و قداست و فلاح و سعادت دو سرا که در این فریضه بزرگ الهی نهفته است کمال بهره را ببریم.
والسلام
نظرات