چون مهد اوّلیه‌ی تربیت، خانه است، و والدین معمار تربیتی برای فرزندان می‌باشند. جای تردید نیست كه اصلاح و هدایت در مسیر درست، ابتدا باید از خانواده شروع شود. نكته‌ی محوری و اساسی كه در شكل‌گیری تربیت مؤثر است، و اثرات روانی مطلوبی به جا می‌گذارد، رعایت «عدالت» در بین فرزندان است. حال فرق نمی‌كند، عدالت در مسائل مادی باشد، یا در مسائل معنوی و عاطفی. چون عدالت در مسائل عاطفی در دوران كودكی برای فرزندان چشم‌گیرتر است. و كودكان زودتر آن را درك كرده و در مقابل عدم رعایت عدالت، عكس‌العمل نشان می‌دهند. می‌توان گفت رابطه‌ی مستقیم بین «عدالت» والدین در دوران كودكی با كودكان، با «احسان» كودكان نسبت به والدین وجود دارد. اگر والدین در ذهن و روان كودكان در دوران كودكی و نوجوانی بی‌عدالتی كِشت كردند، انتظار خرمن احسان را از فرزندان‌شان در دوران پیری، نداشته باشند.

عدم رعایت عدالت، در بین فرزندان، ضمن ضایع‌كردن حقّی، منجر به حسادت در بین فرزندان شده و گاهی در خانواده حوادثی روی می‌دهد كه قابل پیش‌بینی نیست. نمونه قرآنی این موضوع، خانواده‌ی حضرت یعقوب؛ است. به همین خاطر قرآن سوره‌ی یوسف را «أحسَنُ القصص» ذكر می‌كند:

[بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ] یوسف/3

«ما از طریق وحی این قرآن، نیكوترین سرگذشت‌ها را برای تو بازگو می‌كنیم.»

 در أحسن القصص، كه كامل‌ترین داستان قرآنی است و تمام موارد لازم در زمینه‌ی سیاسی، اخلاقی، تربیتی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی مورد بحث و اشاره‌ی قرآن در یك سوره با ابتدای روشن و نتیجه‌ی واضح، بیان می‌شود، و آرم «أحسن القصص» را به خودش اختصاص می‌دهد. یكی از نكات برجسته‌ی آن، نكات تربیتی است كه ما از آن بهره می‌گیریم؛ محبّت اضافی حضرت یعقوب؛ نسبت به یوسف، منجر به حسادت سایر برادران و دشمنی آنان با او، گردید. طرح قتل و تبعید و نقشه‌ی پشت پرده‌ی برادران یوسف، سرانجام ماجرایی را خلق كرد كه حضرت یعقوب انتظارش را نداشت. حسادت قلبی از نیروهای درونی است كه در صورت فراهم شدن زمینه‌، رُشد می‌كند و همانند غدّه‌ای سرطانی، زندگی را به كام مرگ می‌كشاند.

حضرت یعقوب؛ با وجود این كه پیامبر الهی بود، چرا این موضوع حسّاس را رعایت نكرد؟ پسران او همگی به تبعیض در عاطفه و بروز و احساسات ظاهری او كاملاً متوجّه این موضوع می‌شوند و در بین خودشان موضوع را مطرح می‌كنند:

[إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ] یوسف/8

«هنگامی كه (برادران پدری یوسف) گفتند: یوسف و برادرش (بنیامین كه از یك مادرند) در پیش پدرمان از ما محبوب‌ترند. در حالی كه ما گروه نیرومندی هستیم (و از آن دو برای پدر سودمندتر می‌باشیم) مسلّماً پدرمان در اشتباه روشنی است.»

در تفسیر این آیه، ‌تفسیر المراغی این گونه تذكّر می‌دهد: «والدین، ‌باید در جریان تربیت فرزندان از فضیلت بعضی بر بعضی، و محبّتی كه منجر به حسادت و بغض گردد، ‌پرهیز نمایند.»[62]

مفسّرین با دید و نگاهی دیگر به تفسیر آیات پرداخته‌اند،‌ برای اینكه مسائل تربیتی مورد نظر ما، كم‌تر به چشم می‌خورد. اگر چه بعضی از تفاسیر گوشه‌هایی از مطالب را مورد ارزیابی قرار داده‌اند. فی ظلال نكاتی را اشاره نموده است كه از نظر تربیت در چارچوب خانه‌ها جای تدبر است.«آنچه مایه‌‌ی كینه‌ی ایشان [برادران یوسف]، بر یوسف شده است، این است كه پدرشان یوسف را بر آنان ترجیح داده است و گرامی‌تر داشته است... همیشه هم این چنین بوده است: كوچكترین فرزندان، عزیزترین ایشان است. به ویژه وقتی پدر به سن پیری می‌رسد و كهنسال می‌شود. داستان محبّت بیشتر پدر،‌در حق یوسف آن چنان پیش چشمان‌شان بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود تا بدانجا كه با كُشتن ایشان همطراز و هم‌سنگ می‌گردد! «یخْلُ لَكُم وَجْهَ اَبِیكُم» تا توجّه پدرتان فقط به شما باشد.

تا یوسف پیش پدر نباشد،‌و دل پدرشان بدیشان بگراید. انگار وقتی كه یعقوب یوسف را برابرخود نبیند، دلش خالی از مهر او می‌گردد. و این مهر و عطوفت را متوجّه دیگران می‌كند.»[63]

صاحب تفسیر المنار، ‌نظر و رأی مشابهی همانند فی ظلال دارد،‌ پس از تحلیل شكل گیری حسادت پسران یعقوب نسبت به برادرشان یوسف با توجّه به آیه‌ی هشت می‌گوید:

[إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ]

«پدرمان در محبّت نسبت به یوسف و برادرش بنیامین در سرگردانی آشكاری به سر می برد. و طریق عدل و مساوات را كنار نهاده است و این چیزی محرز و آشكار است كه بر هیچ كدام از ما پوشیده نیست.»

«این در شرایطی در خانواده‌ی یعقوب شكل گرفت كه پسران یعقوب گفتند: آنان (یوسف و بنیامین) كوچك‌تر و ناتوان‌تر از ما در امور خدمتگزاری، در صورتی كه ما گروهی توانا و اهل قدرت برای پدرمان هستیم. این حكم برادران یوسف نسبت به پدرشان بود. شاید سبب اتهام آنان نسبت به پدرشان افراط در محبّت نسبت به مادر یوسف و بنیامین بود. محور اختلاف و حسادت، ریشه‌ای قبلی داشته است. محور دیگر حسادت غفلت فرزندان یعقوب از غریزه‌ی والدین در زیادت محبّت به فرزندان كوچك است، كه یوسف و برادرش از سایر برادران كوچك‌تر بودند. فایده‌ی قصّه، ضرورت توجّه و عنایت والدین به تربیت فرزندانشان بر اساس محوریت «عدالت» و پرهیز از ایجاد حسد و بغض، بین آنان، و همچنین پرهیز از برتری یكی بر دیگری است. آنچه كه پیامبر اسلام ص از آن نهی كرده است، بكار‌گیری طریق و روش حكیمانه نسبت به اولادی كه خداوند بعضی برتری مثل: تقوا، ذكاوت و هوش، علم و فراست، را به او بخشیده است. اگر چه یعقوب از این گونه مسایل آگاه بود، ولی غریزه‌ی انسانی و امور قلبی چیزی است، جوارح و اعضای انسان گاهی قادر به پنهان داشتن آنها نیست. چنانچه شاعر گفته است

«دَلائلُ الْعِشْقِ لا تَخفِی عَلَی أَحَدٍ                          لِحَامِلِ المِسْكِ لا یخْلُو مِنَ الْعَبْقِ»

«نشانه‌های عشق و دوستی بر كسی پوشیده نمی‌ماند، همانند حامل مسك كه بی بهره از بوی و عطر آن نیست.»[64]

با توجّه به نظرات و آراء مفسران از آیه‌، اگر والدین رعایت عدالت در برخورد ظاهری با فرزندان، نكنند، و ترجیح یكی بر دیگری و محبّت بیشتر یكی بر  سایرین، بروز كند، سبب تحریك عواطف فرزندان می‌گردد؛ این حسادت یا به صورت پنهانی در درون فرزندان شكل گرفته و اثرات شوم روانی را به دنبال داشته، یا حسادت خود را نشان می‌دهد و چنین پیامدی به دنبال خواهد داشت. عدم رعایت این حقوق عاطفی انفجار خانوادگی را به وجود می‌آورد، حتّی اگر در خانه پیامبری، و فرزندان پیامبری باشد. شاید درس تربیتی برای خانواده‌ها و والدین عدم رعایت بعضی ضوابط تا مرحله‌ای، حتی منجر به حذف رقیب عاطفی، مثل یوسف گردد:

[اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ] یوسف/9 

«یوسف را بكشید یا او را در زیرزمین (دوردست) بیفكنید، تا توجّه پدرتان فقط با شما باشد (از گناه خود پشیمان می شوید و توبه می كنید) و افراد صالحی خواهید گشت.»

فرزندان یعقوب، دچار این تصور اشتباه شده بودند كه با حذف رقیب (یوسف) قلب پدرشان را به سوی خود جلب كنند. چنانچه پدرشان یوسف را نبیند، قلبش هم خالی از محبّت او خواهد بود در نتیجه محبّت پدر متوجّه آنان می گردد. 

«یكی از علل اصلی ناسازگاری، كمبود محبّت و عاطفه، احساس حقارت و محرومیت های اخلاقی و حساسیت‌ها است.» [65]

تربیت و وقت‌شناسی فرزندان

یكی دیگر از اسلوب تربیت قرآنی، وقت‌شناسی است. وقت‌شناسی یكی از ضروریات روابط اجتماعی بوده، حال در داخل خانواده باشد یا در میان اجتماع. ولی دوران آموزش این گونه روش‌ها به دوران كودكی و محیط خانواده بر می‌گردد. زیرا آموزش‌های كلیدی و محوری بیشتر در خانه شكل می‌گیرد. چون اوّلاً بیشتر حضور كودكان در منزل است، ثانیاً دو الگوی عملی و سرمشق روزمره‌ی كودك، والدین او می‌باشند. قرآن از همان ابتدا، تشخیص وقت، و وقت‌شناسی را به والدین یادآوری می‌كند تا آنان بر اساس آن كودكان را آموزش  دهند. این گونه مسایل تربیتی را می‌توان «قوانین نظام داخلی خانواده » نامید. هم حقوق والدین در آن رعایت می‌شود، و هم حقوق فرزندان. به دنبال شناخت وقت، مرحله‌ی دیگر اجازه ورود مطرح است. نوعی محدودیت، برای كودكان ایجاد می‌شود كه پیام‌های زیادی را به همراه دارد. قرآن در یك تقسیم‌بندی، كودكان و افراد داخل خانه را به سه دسته تقسیم می‌كند؛ و برای هر كدام با توجّه شرایط سِنّی، عاطفی و درك آنان تعین تكلیف و حقوق می نماید.

[يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ وَالَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَحِينَ تَضَعُونَ ثِيَابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَلَا عَلَيْهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ] نور/58 

«ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! باید بردگان شما و همچنین كودكانتان كه به حد بلوغ نرسیده اند (ولی مسایل جنسی و عورت و غیر آن را تمییز و تشخیص می‌دهند، به هنگام ورود به اطاق‌های خواب مردان و همسران) در سه وقت اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و در نیمروز هنگامی كه لباسهای (معمولی) خود را در می‌آورید، و بعد از عشاء. (این اوقات) سه وقت (ویژه خلوت و آشكار شدن) عورت شما است. بعد از این سه وقت بر شما و آنان گناهی نیست بدون اجازه وارد شوند. (آنان خدمت كاران و كودكان شما هستند و مشكل است هر بار در سایر اوقات اجازه بگیرند) ایشان دور و بر شما در رفت و آمدند و شما نیز دور و بر ایشان در رفت و آمدید. (و با صفا و صمیمیت خانوادگی به یكدیگر خدمت می نمایید). این گونه (صریح و روشن) خداوند آیه‌ها را برای شما توضیح و تبیین می‌كند (تا خویشتن را در پرتو احكام قرآنی، متأدّب به اخلاق اسلامی كنید). و خداوند بس آگاه و كار بجاست.»

قوانین و مقرّرات داخل منزل

در آیه‌ فرزندان به سه دسته تقسیم می‌شوند:

الف) كودكان شیرخوار

ب) كودكانی كه هنوز به سنّ بلوغ نرسیده‌اند، ولی مسایل جنسی را تمییز و تشخیص می‌دهند.

ج) فرزندانی كه به سن بلوغ رسیده‌اند.

2ـ محدودیت زمانی برای گروه دوّم در سه زمان مشخص:

الف) قبل از نماز صبح در اتاق خواب.

ب) هنگام استراحت در چاشتگاه و هنگام قیلوله‌ی(خواب) نیمروزی.

ج) هنگام استراحت شب و استقرار در اتاق خواب.

عورت بودن این سه وقت، پوشیده نگه داشتن آن از دید و نظر فرزندان و خدمه.

3ـ اجازه ورود برای فرزندان گروه دوّم (ب) و خدمه، و آزادی رفت و آمد غیر از اوقات سه گانه.

4ـ اجازه گرفتن فرزندان بالغ برای ورود به اتاق استراحت والدین، در هر شرایطی كه در آیه 59 به آن اشاره شده است.

[وَإِذَا بَلَغَ الْأَطْفَالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ] نور/59

«هنگامی كه كودكان شما به سن بلوغ رسیدند (در همه ی اوقات برای ورود به مكانی كه پدر و مادر در آن استراحت می‌كنند، و یا منزل اختصاصی كه آنان در آنجا بسر می برند) باید اجازه بگیرند، همانگونه كه اشخاصی كه پیش از آنان بوده اند. هنگامیكه به سن بلوغ رسیده و اینك مردان و زنان بزرگسال بشمارند) اجازه گرفته‌اند. خداوند این چنین (روشن و ساده) آیات (احكام شریعتی) خود را توضیح داده و تبیین می‌كند (تا مأدب به آداب اسلامی شوید) و خداوند بس آگاه (از احوال آفریده های خود و) دارای حكمت است (در قانون گذاری برای بندگانش).»

نكات تربیتی آیه:

1ـ وقت‌شناسی، تعیین زمان و معلوم كردن ابتدا و انتهای آن و رعایت حقوق در نظرگرفته شده؛ یك ضرورت تربیتی برای خانواده و جامعه است. عدم توجّه به محدودیت زمانی به ویژه در روابط سنّتی، مشكلاتی را برای زندگی اجتماعی فراهم كرده است و كمتر هم مورد توجّه می‌باشد. قرآن می‌خواهد با برخوردی حكیمانه این روش عقل‌پسند را به صورت خصلت از طریق عادت در شخصیت‌كودكان، ایجاد كند.

2ـ ورود ممنوع در بعضی از امور، شخصیت انسان از نظر تربیتی زمانی كامل می‌شود، كه امور «مباح و ممنوع» (حرام) را تشخیص و به موقع در مقابل هر كدام اقدام مقتضی را انجام دهد. اتاق خواب و استراحت والدین، گاهی و در زمانی خاص، «ممنوع» اعلام می‌شود، كودك باید پایبندی به این اصل را از ابتدا تجربه و بدان پایبند باشد. تا در سایر مسائل حلال و حرام و امور اجتماعی آنها را بكار گیرد. رعایت این قوانین و مقرّرات برای والدین و فرزندان ضروری است. خانم «الیزابت پنتلی» كه مشاور تحصیلی رئیس انجمن اولیا و مربّیان آمریكا بوده؛ و در سراسر آمریكا برای والدین سخنرانی داشته، در نشریه‌اش بنام «Parentti» كه در مدارس كشور آمریكا توزیع شده، در این مورد  اینگونه اظهار نظر می كند:

«حریم خصوصی والدین»:

در مورد مسائل مربوط به زندگی خصوصی والدین، بچه ها باید رفتار مناسب را یاد بگیرند:

الف) در مورد حریم خصوصی، والدین باید با بچه ها صحبت كنند، مثلاً درِ بسته به چه معناست؟ چه موقع باید دَر زد؟

ب) كودكان را آموزش دهید، برای علامت «ورود ممنوع» كه رو ی دستگیره آویزان است، احترام بگذارند.

ج) والدین مواظب باشند با لباس نامناسب جلو بچه ها ظاهر نشوند، «بخصوص كودكانی كه سنّشان بالا می‌رود.»[66]

3ـ  اجازه گرفتن از نظر تربیت اسلامی، در ‌امور حلال و حرام و مباح مشخّص است. اما هر امر مباحی بدون مرز و محدودیت نیست، بلكه هر امری دارای مقررات و قوانینی خاص می‌باشد. یكی از مسائل و نكات تربیت قرآنی، اجازه گرفتن در امور مباحی است كه بهره مندی از آن، در گرو اجازه می‌باشد. این امر از اجازه گرفتن به اتاق استراحت والدین شروع می‌شود؛ تا سایر اموری كه در زندگی روزمرّه‌ی انسان با آن روبرو می‌شود. بدون اجازه و آمادگی والدین، ورود كودكان به اتاق آنان تأثیرات روانی و اخلاقی به دنبال دارد. روان شناسان می گویند كه برخی از صحنه هایی كه چشمان كودكان در كوچكی بدانها می‌افتد، در سراسر زندگانی ایشان تأثیر می‌گذارد، چه بسا آنان را به بیماریهای روانی و عصبی مبتلا ‌سازد.

4ـ شناخت حقوق دیگران: كودك باید از ابتدا با حقوق دیگران آشنا شود،‌ حقوق نزدیكترین اشخاص به آنان همانا والدین هستند. وقت‌های سه‌گانه كه در آیه‌ی مذكور مطرح شده است- قبل از طلوع فجر، هنگام استراحت ظهر، و بعد از عشاء و هنگام خواب ـ جزو حقوق شخصی والدین است. كودك به مرور زمان با عادت دادن، التزام و تعهد رعایت حقوق دیگران در او ایجاد می‌شود. شناخت حریم دیگران و تربیت بر اساس آن، اثرات مفید اجتماعی به دنبال خواهد داشت. اگر از ابتدای كودكی افراد جامعه چنین معرفت و آگاهی از حقوق دیگران را بدست آورند و سپس آنها را در زندگی بكار گیرند، قسمتی از كار سیستم قضایی و پلیسی در جامعه بدون كمترین هزینه‌ای حل و فصل می‌شود؛ و افراد جامعه به سوی قانونمندی و حق مداری حركت می كنند. آنچه كه امروزه این همه نیرو و سرمایه صرف پیشگیری از قانون‌شكنی و تجاوز به حقوق دیگران می باشند. امّا این مسائل با تئوری شكل نمی‌گیرد؛ بلكه باید والدین آنها را بكار گیرند.

بعضی از صاحب نظران تربیتی اینگونه قوانین و مقررات درون خانگی را اختصاص به دوره ی هفت سال اوّل می‌دانند؛ ولی طبق متون دین (قرآن) نه تنها هفت سال اوّل دوران تربیت، بلكه قسمت اعظم هفت سال دوّم را نیز در برمی گیرد. در این مورد آقای دكتر علی قائمی به نكاتی اشاره دارند كه آوردن آنها با بحث موردنظر مناسبت نزدیك دارد:

1ـ وقت گذاری والدین برای كودكان در راستای جهت دادن به آنان.

2ـ آموزش‌های اساسی به كودكان در هفت سال اوّل از جمله آداب و رسوم، شیوه‌ی معاشرت، مسائل مذهبی و دینی.

3ـ همسانی و هم سطح شدن با كودك از طریق همبازی شدن.

4ـ كنترل‌های خانوادگی؛ كنترل ملایم و معتدل، در حدّی كه نه كودك آزاد مطلق باشد، و آلودگی‌هایی را پذیرا شود، و نه محدود مطلق.»[67]

مرحله‌ی دوّم تربیتی آیه

با توجّه به آیه‌ی 58 سوره‌ی نور، محدودیت برای گروه اوّل سنّی از منظر قرآن، ـ یعنی كودكانی كه به سن بلوغ نرسیده اند، ـ در سه مقطع زمانی بود. امّا برای گروه دوّم یعنی كودكان بالغ و رشد یافته‌؛ با توجّه به آیه‌ی 59 سوره‌ی نور، محدودیت بیشتر می‌شود. آن هم رعایت آداب و حقوق والدین است. چون در این سنّ ـ دوران بلوغ و بالاتر ـ تعهّد، درك و مسئولیت‌پذیری كودكان بیشتر می‌شود. 

وقت‌شناسی و كسب اجازه طی دو مرحله برای دو شرایط سنّی قبل از بلوغ و بعد از آن، در واقع؛ تربیت مقدّماتی در نهادی كوچك مثل خانواده برای ورود به جامعه‌ی بزرگ است. یعنی قرآن خانه را آزمایشگاه شخصیت‌پروری برای ورود به عرصه‌ی روابط اجتماعی تلقّی می‌كند. چنانچه این اصول اجتماعی كه قرآن معرفی می‌كند؛ در جامعه شكل اصولی به خود نگیرد، سبب به هم خوردن روابط افراد و گاهی مشكل آفرینی می‌شود. در جامعه ی مدینه، در میان شاگردان مدرسه‌ی اسلام، (اصحاب) این سبك معاشرت و عدم توجّه به وقت، به صورت یك رسم عمومی و فراگیر در میان آنان حكمفرما بود تا اینكه خداوند در این رابطه به اصحاب تذكّر می‌دهد:

[يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي]

احزاب/ 53

«ای مؤمنان ! به خانه های پیغمبر بدون اینكه به شما اجازه داده شود داخل مشوید (و سرزده به منازل مردم وارد نگردید) و... این كار شما، پیغمبر را آزار می داد اما او شرم می‌كرد (چون میزبان بود آنرا به شما تذكر دهد).»

این شكل از تربیت اجتماعی و پایبندی به اصول اجتماعی تنها اختصاص به منزل شخصی پیامبر نبود، بلكه خداوند به صورت عمومی به این قاعده در جامعه اسلامی رسمیت می‌بخشد.

[يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتًا غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ] نور/27

«ای مومنان! وارد خانه‌هایی نشوید كه متعلق به شما نیست، مگر بعد از اجازه گرفتن (با زنگ زدن یا در كوبیدن و كارهایی جز اینها) و سلام كردن بر ساكنان آن. این كار برای شما بهتر است. (از ورود بدون اجازه و سلام). امید است شما (این دو چیز را به هنگام رفتن به منازل دیگران رعایت و آنها را) در مد نظر داشته باشید.»

[فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتَّى يُؤْذَنَ لَكُمْ وَإِنْ قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ]

اگر كسی را در خانه‌ها نیافتید (كسی پیدا می‌آید و) بدان جاها داخل نشوید تا (اجازه داده نشده) گفتند: برگردید، برگردید (و اصرار نكنید). این (كار رجوع، زیبنده تر به حالتان و) پاكیزه‌تر برایتان می‌باشد. خدا بس آگاه از كارهایی است كه می‌كنید. (پس با رهنمون‌های او مخالفت نورزید).

قرآن در سطح روابط اجتماعی و قانونمند كردن ارتباطات، و رعایت حقوق و رفاه حال انسان‌ها، چهار قاعده را پایه‌گذاری می‌كند، كه می‌توان آنها را به عنوان «قانون اصول ارتباطات» نام نهاد:

1ـ مومنان از ورود بدون اجازه به خانه های مردم پرهیز كنند.

2ـ در صورت وارد شدن، پیام سلام و سلامتی را به ساكنان خانه ابلاغ كنند.

3ـ اگر در خانه‌ای، ولو دَرِ آن خانه باز باشد، كسی نبود تا تعارف كند و اجازه‌ی ورود بدهد، وارد نشوید.

 

4ـ و اگر كسی در خانه حضور داشت، امّا به دلایلی اجازه ورود صادر نكرد، برگردید.

این مقرّرات، در دنیای دیپلماسی و سیاست، كاملاً جا افتاده است، به امید اینكه در روابط اجتماعی میان افراد جامعه هم، جا بیفتد.

ارجاعات:

[62]ـ تفسیر مراغی، ج10، ص118

[63]ـ فی ظلال، ترجمه دكتر خرم‌دل،‌ج3، ص1048

[64]ـ المنار، ج12، ص260، دارالفكر

[65]ـ دكتر علی قائمی، ‌تربیت كودكان، انتشارات امیری، ص36

[66]ـ الیزابت پنتلی، تربیت كودكان، اكرم قُیطاسی، انتشارات صابرین، ص165.

[67]ـ دكتر علی قائمی، ‌تربیت كودكان، انتشارات امیری، صص260ـ257