گزارشی از گفتوگو با ابوالقاسم قاسمزاده حامد طباطبایی: در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، شریعتی در میان دانشجویان چه آنها که در داخل و چه آنها که در خارج تحصیل میکردند اثرگذار بوده است. در این گفتوگو سوالاتی را با دکتر ابوالقاسم قاسمزاده در میان گذاشتهام که گزارش آن در زیر میآید. دکتر قاسمزاده دانشآموخته علوم سیاسی (با گرایش اقتصادی) است و در دانشگاه میشیگان تحصیل کرده. وی در دوره دانشجویی در آمریکا در کنفدراسیون دانشجویان و در بخش گروه دانشجویان مسلمان فعال بوده و پس از انشعاب در کنفدراسیون سازمان دانشجویان مسلمان را شکل داده و همکاریهایی نیز با انجمن اسلامی دانشجویان در خارج از کشور داشته است. وی اکنون در روزنامه «اطلاعات» و در ستونی به نام «محک» قلم میزند و به مسایل سیاسی و اجتماعی میپردازد. جریانهای سیاسی و فکری در قبل از انقلاب مطرحشدن دکتر شریعتی در جامعه ایران و در خارج از کشور بهخصوص در بین جوانان دانشگاهی و حتی غیردانشگاهی با ریشههای مذهبی که در عین اینکه مذهبی بودند سیاسی نیز بودند، موضوع مهمی است. اما این سیاسیبودن به آن شکل نبود که تمایل داشته باشند که عضویت در گروههای مبارز و مسلحانه را بپذیرند. سمپات بودند نسبت به تشکلهای سیاسی، اما خیلی از آنها عضو نبودند و یک احساس پاکی در رابطه با مساله آزادی، عدالت و شناخت جدید از دیانت خود داشتند. ادبیاتی که تا قبل از شریعتی در جامعه مطرح بود عمدتا از چهار بخش تولید میشد. 1) ادبیات تولیدشده در حوزه که تعدادی از روحانیون «نه همه روحانیون» که بر دروس حوزوی کاملا اشراف داشتند اقدام به مخاطب قراردادن جوانان کردند و برای اینکه به آنها خوراک فکری دهند مجلاتی را در قم منتشر کردند. از معروفترین آنها میتوان به مجله «مکتب اسلام» که افرادی همچون امام موسیصدر، آقای مکارمشیرازی، شهید دکتر بهشتی، شهید دکتر مفتح، آیتالله موسویاردبیلی و آیتالله دوانی اقدام به نشر این مجله کردند. انتشار این مجله در زمانی بود که زعامت مرجعیت بر عهده آیتالله بروجردی بود. مجله معارف جعفری و مجله بعثت نیز از جمله همین مجلات بودند که پس از انتشار مکتب اسلام منتشر شدند. در کنار این مجلات یکسری کتابهایی هم به شکل جزوه و کتابچه انتشار پیدا میکرد که برخی از مسایل و سوالاتی که پرسش جوانان بود را به روش جدید و علمی پاسخ میداد. در این دوره یعنی در نیمه دوم 1340 تا 1355 بود که مسایل قرآنشناسی، معارف و تاریخ اسلام موضوعیت روز جامعه بود. در آن زمان علمای حوزه نسبت به دو جریان حساس بودند؛ یکی مارکسیسم که به نوعی یک رقیب ایدئولوژیک در خط مبارزه بود و دیگری رژیم حاکم. 2) جریان غیرحوزه که عمدتا در سطح دانشگاه بود و شامل روحانیونی میشد که از حوزه خارج شده و در دانشگاه تدریس میکردند. بعد از کودتای 1332 تحولات زیادی در بخش سیاسی انجام گرفت. از جمله تجزیهای که در خود جبهه ملی صورت گرفت و رسیدن آن به نهضت آزادی که تشکلی بود بر پایه اسلام، ایران، راه مصدق و قانون اساسی و باید یک ادبیاتی را تولید میکرد. بنابراین اقدام به انتشار سخنرانیهای مهندس بازرگان، دکتر سحابی (و دیگر افرادی که یا عضو یا سمپات نهضت آزادی بودند) کردند. سپس این سخنرانیها به صورت جزوه که بعضا حدود 20 تا 30صفحه بود، توسط شرکت انتشار تهیه و در بین جوانان توزیع میشد. تولید ادبیات سیاسی- دینی با نگاه به پرسشهای روز جامعه و جوانان از ادبیات جریان خارج از حوزه بود. افرادی همچون مرحوم استاد محمدتقی جعفری، شهید مطهری، شهید مفتح، آیتالله طالقانی و نیز مرحوم محمدتقی شریعتی پدر دکتر شریعتی در تولید این ادبیات نقش داشتند. 3) نهضت ترجمه کتب دینی و سیاسی که از دو جریان فوق ضعیفتر بود. کتابهایی که بیشتر در کشورهای عربی همچون مصر، عراق، لبنان و فلسطین چاپ میشد توسط این جریان به زبان فارسی ترجمه میشد. در همین دوره بود که تفسیر «سیدقطب» تحت عنوان «در سایه قرآن» به صورت بخشبخش سورههای قرآن ترجمه و توسط شرکت انتشار چاپ شد. همچنین زندگی رجال دینی و سیاسی و نظرات علمای دینی نیز توسط برخی افراد نهضت ترجمه و تدوین میشد. 4) سوق پیداکردن به سمت صرفا ادبیات دینی و مذهبی. به خاطر اینکه مارکسیستها به دنبال تولید ادبیات خاص خود بودند و ادبیات آنها نیز ترجمه میشد. رمان نویسی با چارچوب نگاه دینی دستمایه اصلی این جریان بود، به عنوان مثال آقای هاشمینژاد کتابی تحت عنوان مناظره دکتر و پیر را نوشت و در آن مباحثی در رابطه با شناخت توحید به زبان و ادبیات آن دوره بیان شده بود. این کتاب در آن زمان از استقبال خوبی برخوردار شد و تا امروز شاید به چاپ سیام هم رسیده باشد. به غیر از این فضای عمومی که عرض کردم، میشود به دو سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق که هر دو عمدتا پرچمدار مبارزات مسلحانه بودند اشاره کرد. هر کدام از این سازمانها اقدام به تولید ادبیات سازمانی خود میکردند. مشخصا چریکهای فدایی خلق مارکسیست بودند و بر اساس شناخت ابتدایی که از نظرات مارکسیسم داشتند جزواتی را انتشار دادند. مجاهدین هم شناخت دقیق و عمیق از مسایل اسلامی نداشتند، ولی جزواتی همچون شناخت، اقتصاد به زبان ساده، نهضت امامحسین، راه انبیا (در مقابل راه طیشده نوشته مهندس بازرگان) را منتشر کردند. اما تمام این جزوات و نوشتهها همگی به صورت غیرعلنی چاپ و توزیع میشد. تمام این اندیشهها و نگرشها و مجموعههای ذکرشده جوانان را به شکل کامل قانع نمیکرد. در آن سالها شدت تولید ادبیات مارکسیسم زیاد بود از طرفی نظام حاکم هم با الگوبرداری از غرب اقدام به تولید روشنفکری منهای دین کرده بود و در نتیجه جوانانی که برای مسلمانبودن خود نیاز به یک ایدئولوژی فکری داشتند دستمایه کمی را در اختیار داشتند. تا قبل از ظهور و بروز شریعتی در حرکت فکری و اجتماعی، ادبیات تولیدشده در بخش دینی اولا معدود بود ثانیا وسعت انتشار نداشت و مخاطبان آن در جامعه گسترده نبود. نقش شریعتی در تولید اندیشه دکتر شریعتی در دانشگاه مشهد و در دانشگاه ملی به صورت پارهوقت جامعهشناسی تدریس میکرد. در واقع میتوان گفت جامعهشناسی دینی را دکتر شریعتی در جامعه کلید زد. ساخت حسینیه ارشاد یک نقطه عطف در آن فضا و شرایط بود. شریعتی زمان را برای تدوین کتاب کوتاه دانست و همین مساله باعث شد اقدام به سخنرانی در حسینیه ارشاد کند. اوایل شناخت وسیعی از شریعتی نبود، ولی بعد از زمان کوتاهی شریعتی شناخته شد و عدهای هم در سخنرانیهای ایشان اقدام به ضبط سخنرانی میکردند و بعد این سخنرانیها را تدوین و به شکل جزواتی در سرتاسر ایران توزیع میشد. به یاد دارم بعضی از این جزوات به شکل دستخط و از طریق استنسیل تولید میشد. و در واقع این مساله یک حرکت خودجوش بود که توسط جوانانی که عطش دانستن داشتند صورت میگرفت و همین مساله بود که تا قبل از انقلاب مدیریتی روی آثار ایشان نبود. در واقع انواع چاپها را میتوان از آن دوران مشاهده کرد. به یقین شریعتی در تولید اندیشه دینی موجآفرین شد و نقطه عطفی برای آغاز تولیدات وسیع بر اساس باور و اندیشه دینی شد. بخشی از مخالفتها (تاکید میکنم تنها بخشی از مخالفتها) که با شریعتی صورت میگرفت به نظر میآمد به خاطر این باشد که نحوه بیان و نوع نگاهی که شریعتی به مساله دین داشت یک انفجاری را ایجاد کرد که باعث به وجودآمدن موجی شد که لااقل جوانان گوش خود را در اختیار اندیشهها و سخنرانیهای دکتر شریعتی قرار داده بودند و لذت میبردند، از نحوه بیان و بحثهای شریعتی، در واقع حسینیه ارشاد پاتوق آنها شده بود. شور و علاقه جوانان در شهرستانها هم به واسطه همان جزوات و کاستهایی که توسط عدهای در سخنرانی تهیه میشد به چشم میخورد. در واقع میتوان گفت سیاسیبودن از سیکل دوم دبیرستان شروع میشد و در آن زمان تنها دانشجویان نبودند که به اندیشههای دکتر شریعتی علاقه نشان میدادند. بلکه جوانان در دوره پایان دبیرستان گرایش به اندیشههای دینی پیدا کردند. فعالیت دانشجویان در خارج از کشور تمام موارد ذکرشده ادبیات داخل ایران بود اما در خارج از کشور هم در اروپا و هم در آمریکا عمدتا دو جریان موجود بود؛ یکی جریان کنفدراسیون دانشجویی که ادعا میشد این کنفدراسیونها ایدئولوژیک نیست و یک کنفدراسیون فرهنگی سیاسی است و همه مشربها و هرگونه نگاهی که مبارزه علیه رژیم را دنبال میکنند از موضع فرهنگی سیاسی میتوانند در زیر چتر این کنفدراسیون و تحت عنوان نهضت دانشجویی خارج از کشور قرار گیرند که بنده هم در این کنفدراسیون و در بخش اسلامی آن حضور داشتم. انجمنهای اسلامی دانشجویان خارج از کشور هم از دیگر جریانها بود که یکی از موسسان این انجمنها دکتر چمران بودند. در کنفدراسیونها نشریه و مجله به صورت فصلنامه و شامل مجموعه مقالات، شعر، خبر و از این دست مطالب بود و هیچگونه کتابی را به خاطر ایدئولوژیکبودن منتشر نمیکرد. مارکسیستها در کنفدراسیون به دو بخش تقسیم میشدند. یکی مارکسیستهای تودهای که نشریاتی را در مسکو به زبان فارسی مثل آثار لنین و استالین را در آنجا پخش میکردند و دیگری مائویسمها که یک موج عظیمی را در مقابل مارکسیستهای تودهای به راه انداخته بودند. ما دانشجویان مسلمان تا قبل از شریعتی به غیر از تعداد محدودی مثل کتاب «سیاست ما» و «اقتصاد ما» نوشته شهید صدر، کتاب «مالکیت» نوشته آقای طالقانی یا جزواتی از «تفسیرالمیزان» یا کتاب «روش رئالیسم» نوشته علامه طباطبایی که شهید مطهری هم بر آن پاورقی زده بودند که به دست ما میرسید، این کتابها را در کمیتههایی که در خود کنفدراسیونها تشکیل داده بودیم تدریس و به فراگیری آنها میپرداختیم. در آنجا سطح دستیابی به ادبیات دینی به زبان فارسی برای مسلمانان خیلی اندک و نازل بود و در واقع از این لحاظ مارکسیستها به دلیل حمایت دو کشور چین و روسیه دایما تولید کتاب را با عالیترین کیفیت چه از لحاظ ترجمه و چه از لحاظ نوع خود کتاب انجام میدادند و حتی بعضا به صورت مجانی این کتابها توزیع میشد. اندکاندک در آمریکا روزنامهای از سوی نهضت آزادی به نام روزنامه مجاهد و توسط آقای دکتر یزدی چاپ شد. در پاریس هم آقای بنیصدر و آقای دکتر تقیزاده اقدام به چاپ روزنامه کردند. در آن دوران دانشجویانی که از ایران میآمدند جزوات یا کاستهای سخنرانی دکتر شریعتی را با خود میآوردند و در آنجا پخش میشد.در سال1350 بود که بنده و تعدادی از دانشجویان که در داخل کنفدراسیون به عنوان دانشجویان مسلمان شناخته میشدیم، از کنفدراسیون بیرون آمدیم و اقدام به چاپ تعدادی از کتابها مثل «تاریخ ادیان» یا «فاطمهفاطمه است» کردیم. بنابراین تا قبل از انقلاب ادبیات دکتر شریعتی در میان دانشجویان مسلمان خارج از کشور آنچنان که باید شناخته شود نبود. البته در اروپا به علت نزدیکی آن به ایران و بودن افرادی همچون مرحوم دکتر حبیبی و حتی آقایبنیصدر این شناخت بیشتر از آمریکا بود. اما بعد از انقلاب شاهد دگرگونی در این روند بودیم. این تغییر به این دلیل بود که در سالهای 1359-1358 مرحوم دکتر مجید شریف مسوولیت جمعآوری آثار دکتر شریعتی را برعهده گرفت.به یاد دارم آقای صباغیان دو اتاق را نبش خیابان مفتح (کنار دانشگاه الهیات فعلی) به مجید شریف و تعدادی از دوستان ایشان داده بودند و آنها اقدام به جمعآوری آثار ایشان کردند. در واقع بخشی از مجموعه آثاری که ما الان در اختیار داریم نتیجه تلاش این گروه با مدیریت دکتر مجید شریف و تلاش و پشتکار فردی او بود. در خارج از کشور دو نکته نسبت به آثار دکتر شریعتی مطرح بود؛ یکی تجدیدنظر در نگرش گذشته نسبت به دین، در واقع نوآوری دینی ایشان و دیگری تحلیل تاریخی ایشان از اسلام مثل زندگی پیغمبر، امامعلی یا فلسفه عاشورا. نقد مکاتب غربی بهخصوص در بخش انسانشناسی و «جامعه نمونه» که برای دانشجویان خارج از کشور بسیار جذاب بود.
نظرات