رویدادها، پدیده‌‌ها و مناسبت‌‌ها را، بهانه‌ی سخن نمودن، رسمی مألوف و امری معقول است. 

این عمل در نزد خداوندگار هستی مرسوم و در اسلوب رسول اکرم معمول بوده است. 

همزاد با خلقت اولیه انسان خداوند مالک و مَلِک، رفتار مخلوق را بهانه‌ی سخن قراره داده، گاهی بر سبیل اشارت و گاهی بر طریق امارت، نقشه‌ی زندگی سعادت‌آفرین هر دو سرا را بر آدم و فرزندانش ترسیم نموده است.

در سلوک نبی اکرم نیز به تکرار می‌بینیم که چگونه آن مربی بزرگ با استفاده از حوادث و حالات مختلف در کلامی جامع، گاهی گامی در اقناع عقل و گاهی تلنگری بر احساس و قلب می‌نوازد و پیروان خود را در مسیر پیمودن طریق حق و سعادت راهنما و دستگیر می‌گردد.

بهار بهانه‌ای است برای سخن گفتن و بهانه‌ای است برای عمل کردن.

بهار بهانه‌ای است تا در کنار این تحول و تغییر عظیم طبیعت ما نیز همنوا با جمال و زیبایی آن به تغییر خود در سمت جمال و زیبایی قدم برداریم و طرحی نو در افکنیم.

حافظ می‌فرماید:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم   ***   فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

پس اکنون که به تعبیر اقبال ابر بهار بر کوه و دشت خیمه زده، و در باغ و راغ قافله‌ی گل رسیده و بلبلگان در صفیر و صلصلگان در خروش هستند، پیامد حجره نشینی را رها کرده و:

 حجره‌نشینی گذار، گوشه‌ی صحرا گزین

بر لب جوی نشین، آب روان ببین، نرگس راز آفرین، لخت دل فرودین، بوسه زنش بر جبین

حجره نشینی گذار، گوشه صحرا گزین

پس دیده معنی گشاده با هم بهار را بهانه نموده و چند مورد را با هم گفتگو می‌نشینیم.

 • بهار ندایی است بر حیات و زندگی و رمزی است از نشاط و شادابی قطرات رحمت خداوندی می‌بارد و زمین مرده زندگی می‌یابد. 

«وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ» (حج: 5)

«وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ ﴿٩﴾ وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ ﴿١٠﴾ رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ ۖ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا ۚ كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ» (ق: 9-11)

در فرایند این حیاتبخشی دو امر در نگاه مؤمنان برجسته است و از آن درسها می‌گیرند.

یکی عظمت خداوند، چرا که مؤمن حضور خداوند را در این مکانیسم در ذره ذره‌‌های آن و در لحظه لحظه‌‌های آن حس می‌کند و قرآن برخلاف نظام آموزشی ما که اصرار بر آن دارد که آفتاب، دریا، بخار، ابر و باران این حیات را ایجاد می‌کنند، اصرار بر این دارد که همه‌ی این‌‌ها در سایه‌ی لطف و قدرت خداوندی اتفاق می‌افتد.

سعدی می‌فرماید:

برگ درختان سبز در نظر هوشیار    هر ورقش دفتری است معرفت کردگار 

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّـهَ يُزْجِي سَحَابًا ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَيُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِيهَا مِن بَرَدٍ فَيُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاءُ وَيَصْرِفُهُ عَن مَّن يَشَاءُ  يَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ» (نور: 43)

و دوم زنده شدن بعد از مرگ است. قرآن بر امکان وقوع قیامت پیوسته استدلال می‌کند که زنده‌شدن شما بعد از مرگ همانند زنده شدن زمین مرده است.

مولوی می‌فرماید: 

این بهار نو زبعد برگ ریز     هست برهان بر وجود رستخیز

در بهاران رازها پیدا شود     هرچه خوردست این زمین رسوا شود

رازها را حق می‌کند آشکار     چون بخواهد رُست، تخم بد مکار

«ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَأَنَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّـهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُورِ» (حج: آیه 6 و7)

«وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِيدِ، وَالنَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ، رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ ۖ وَأَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا ۚ كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ» (ق: 9-11)

 • بهار عنوان زیبایی و تجلی عشق و کمالات است. اشعار شاعران، تشبیه و استعاره‌ی ادیبان گواه بر این ادعا هستند.

فطرت آدمی بر زیبایی و زیبادوستی سرشته است. چرا که، «إِنَّ اللَّهَ جَمِيلٌ يُحِبُّ الْجَمَالَ» (خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می‌دارد). خداوند متصف به همه‌ی صفات کمال و جامع همه‌ی خوبی‌‌ها است. و انسان را نیز "عَلَى صُورَتِهِ" آفریده است. پرتویی از این زیبایی را در انسان نهاده است تا انسان کامل با این ویژگی شناخته گردد. ولی با این وجود امروزه احسان و اتقان و ارتقای کیفیت، مقوله‌‌های فراموش شده‌ای در زندگی بسیاری از افراد امت اسلامی است و این در حالیست که «إِنَّ اللَّهَ كَتَبَ الْإِحْسَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ» و «إِنَّ اللهَ یحِبُّ إِذَا عَمِلَ أَحَدُکُم عَمَلاً أَن یتقِنَهُ»

خداوند ما را به احسن اعمال و احسن اقوال و احسن جدال امر می‌كند. يعنی در ميان حَسَن و أحسن مسلمان بايد بهترين عمل و بهترين گفتار و بهترين تعامل را با ديگران داشته باشد.

اين زيبايی در سيرت و صورت هر دو مطلوب است. ظاهری زيبا و آراسته (کَانَ رَسُولُ الله صَلَّی الله عَلَیهِ وَ سَلَّمَ يَتَجَمَّلُ لِلوُفُودِ) و هم سيرتی زيبا درونی پر از صفا و محبت به جای كينه و عداوت، صدق و راستی به جای دروغ و نفاق، تواضع و فروتنی به جای تكبر و خودخواهی و...

 • بهار الهامگر تغيير و دگرگونی است. بهار يادآور گذار و پشت سر نهادن مرحله است، بهار انتقال است.

برخلاف بعضی از راه‌گم كرده‌‌های فلسفه، كه قائل به خلقت جهان هستی و رها نمودن آن از سوی خدا هستند، در تصور دينی خداوند هر لحظه در كار هستی به كار است.

«كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» (الرحمن: 29)

جهان پيوسته در حال تغيير از حالتی به حالتی ديگر است. فصل‌‌ها و زمان‌‌ها يكی از پی ديگری می‌آيند و اين قانون از اتم تا كهكشان جاری است و انسان از اين امر مستثنی نيست.

زندگی انسان نيز دارای مراحلی می‌باشد، از «لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا» تا ولادت، كودكی، نوجوانی و...

و چنين است مراحل رشد انسان از مرحله اتكای كامل تا استقلال و تا اتكای متقابل.

و چنين است فرصت‌‌های پيش روی انسان ...

و همه‌ی اينها تدريجی است. آنچه مهم است اين است كه انسان مرحله‌ی را كه در آن قرار دارد بشناسد و متناسب با آن زندگی كند. و چه ناشايسته است كه انسان در مرحله‌ای جديد واقع شود ولی در زمان گذشته رندگی كند.

اعتبار دادن به شرايط، زمان، مكان و احوال جديد در بحث اجتهاد عنايت ارزنده‌ای است كه باید در رفتار مسلمانان و امت اسلامی نمود يابد و جايگاه خود را بازيابد.

 • بهار نشانه‌ی اعتدال و توازن است، اعتدال بهاری بهانه‌ای است برای بازگشت به توازن در انديشه و رفتار و پرهيز از افراط و تفريط. در 2 سوی اعتدال 2 درد نهفته است. در يكسو، افراط و زياده‌روی است كه در شكل‌‌های مختلف همچون خشونت، ظلم، خذف و ناديده گرفتن ديگران خود را نشان می‌دهد و در ديگر سو، تفريط و كوتاهي است كه به صورت‌‌های گوناگون همچون سستی، قصور، قناعت به وضع موجود، ظلم پذيری و توجيه، خود را نشان می‌دهد.

اسلام دينی ميانه است: «وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا»

و لازم است مسلمان هميشه ميانه‌رو باشد ميانه‌روی در انديشه و ميانه‌روی در رفتار. 

اینها و بسياری ديگر را می‌توان به بهانه‌ی بهار گفت و عمل كرد و اگر چنين كنيم بهار ما ديگر ظاهر دیدن نخواهد بود كه ظاهر دیدن برای مسلمان زيبنده نیست.

باشد كه بهارمان، بهار درون و بهار عزم اراده و بهار تغيير و تحول باشد.