دکتر احمد صدری

اشاره‌: خرداد ماه 1384 تالار کتابخانه حسینیه ارشاد و موسسه غیر دولتی چارسوق اندیشه، میزبان دکتر احمد صدری استاد جامعه‌شناسی دین و رییس گروه جامعه‌شناسی دانشگاه لیک فورست (شیکاگو) آمریکا بود. وی که با تلقی‌های جدید و جامعه‌شناختی از تقسیم بندی روشنفکران در چند ساله گذشته، مشهور شده در این سخنرانی در جمع دانشجویان و علاقمندان علوم اجتماعی، ضمن ارائه یک سنخ‌شناسی تازه از رابطه دین و جامعه و نیز تقسیم بندی جدیدی از روشنفکران، به بررسی جامعه‌شناختی نقش دین در جامعه مدنی و وضعیت آینده ایران مردمسالار پرداخت.
در تابستان امسال ترجمه مجموعه مقالات وی در روزنامه دیلی استار لبنان تحت عنوان «آخر الزمانی در همین نزدیکی» توسط انتشارات کویر به چاپ خواهد رسید. همینطور کتاب «جامعه‌شناسی روشنفکران به‌روایت ماکس وبر» او که جایزه کتاب سال را در آمریکا از آن خود ساخت و توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شده نیز با مقدمه ای جدید توسط دکتر احمد اشرف توسط همان انتشارات در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت. پیش از آن نیز کتاب «مفهوم تمدن و لزوم احیای آن در علوم اجتماعی» احمد صدری از سوی انتشارات هرمس به چاپ رسیده است. ضمن تشکر از حلقه جامعه‌شناسی مؤسسه غیر دولتی چارسوق اندیشه که این متن را در اختیار ما قرار داده اند، لازم است از بذل توجه دکتر صدری در بازخوانی و ویرایش متن این سخنرانی نیز تشکر و تقدیر نماییم.



درآمد

برای پرداختن به رابطه دین و دموکراسی لازم است به این نکته اشاره نمایم که ورود من به این بحث به دو اعتبار و یا باصطلاح مشهور با دو کلاه متفاوت می باشد، در مقام یک جامعه‌شناس کار نخست من ارائه دو سنخ‌شناسی است که به خلاصه کردن واقعیت عینی اجتماعی می پردازد. و در وهله دوم به عنوان یک شرکت کننده در بحث و یک روشنفکر سعی می کنم نظر خودم را در این بحث اعلام کرده، جای خود را در این سنخی‌شناسی‌ها معین کنم.



موقعیت مذهب در اجتماع

مکان، مقام و موقعیت مذهب در ساحت‌های مختلف حیات اجتماعی بحثی اصولی و مهم به نظر می رسد. امروزه حرکت جهانی به سمت دموکراسی است و بدیلی نیز برای آن معرفی نشده است، جامعه ما نیز از این مهم استثناء نیست و بلاتردید ما نیز در آینده، جامعه ای دموکراتیک خواهیم

داشت. از همین رو پیشنهاد من شروع گفتمان خاصی است که بر اساس شرایط جامعه ما، وضعیت و جایگاه دین در جامعه مردم سالار را مشخص می کند. طبق یک دیدگاه، می توان تمام امکان‌ها و صور مختلف رابطه دین و جامعه را در جامعه ای دموکرات در 5 گزینه خلاصه کرد

آته ایسم رادیکال

آته ایسم معتدل

اصلاحگری رادیکال

اصلاحگری معتدل

بنیاد گرائی سیاسی


در گزینه اول، مذهب باید از اذهان و جامعه تسویه و پاکسازی شده و از جامعه تبعید گردد. طرفداران این تئوری هژمونیست‌های آته ایست ویا به تعبیر دیگر آته ایستهای رادیکال هستند که گرایش اساسی آنان، رواج "سکولاریسم ذهنی" است. از منظراین گروه باید قبل از هر کاری یک نوع قدسی زدایی و لاهوتی زدایی از اذهان صورت پذیرد و تک تک افراد جامعه و یا لااقل فرهیختگان آن لائیک شوند.

امکان دوم، این است که مذهب باید از حیطه جامعهء باز، کیش شود؛ اما افراد باید این اجازه را داشته باشند که در حیطه خصوصی، دیندار و مذهبی باشند. از این رو در رویکرد آته ایستهای معتدل (که از سوی برخی روشنفکران جهانشهر پیگیری می شود) مذهب به هیچ وجه نباید جلوه عمومی داشته باشد و تنها می تواند در مناسک و رفتارهای فردی و خصوصی جا داشته باشد.

در رویکرد سوم که به آن اصلاحگری رادیکال میگوئیم، دین و مذهب، هم می توانند در حیطه خصوصی حضور داشته باشد و هم در جامعه مدنی. بر اساس این تز(که از سوی برخی روشنفکران بومی مطرح شده) افراد جامعه و شهروندان نظام دموکراتیک از آن حیث که شهروند هستند و از آن جنبه که مذهبی هستند باید بتوانند حضوری فعال در جامعه مدنی داشته باشند و در از منظر دینداری به نقد جامعه و دولت و انسان و روابط بین الملل و… بپردازند.

در امکان چهارم، دین فراتر از حیطه خصوصی و جامعه مدنی باید بتواند در "جامعه سیاسی" نیز حضور فعال داشته باشد. در این رویکرد افراد مذهبی با این هدف وارد می شوند که با حضور در پروسه سیاسی و ایجاد احزاب و با تکیه بر رای مردم دین ورز، قدرت سیاسی را در کف بگیرند. البته نکته این جاست که حضور دین و دین داران در قدرت از این منظر نه از حیث مذهبی بودن که با مشروعیت دموکراتیک و با تکیه بر رای مردم است.

اما آخرین و پنجمین امکان، مانند گزینه نخست، حداکثری است. این گزینه از سوی هژمونیست‌های مذهبی و یا بنیاد گرایان سیاسی مورد دفاع قرار می گیرد و در آن، حضور دین در تمام حیطه‌های خصوصی و جامعه مدنی و قدرت سیاسی و دولت، نه حضور امکانی که حضور الزامی و ضروری دارد. مبنای همه چیز دین است و در آن هم میهنان غیر دینی فارغ از تعدادشان هیچ نقشی نمیتوانند ایفا کنند.

در توضیح رویکردهای پنج گانه، امکان اول و پنجم از دایره بحث روشنفکری خارج است و هژمونیست‌های آته ایست و بنیادگراها در حیطه بحث امروز ما نمی گنجند و به نظر من آن چه در آینده مردمسالار جامعه ایران امکان وقوع دارد، و آن چه از سوی روشنفکران می تواند به عنوان امکانات عینی آینده کشورمان مورد تحلیل و بحث و گفتگو قرار گیرد، تنها گفتمان‌های سه گانه میانی (حضور دین در حیطه خصوصی، در جامعه مدنی و در قدرت سیاسی) می باشد.



کارکردهای دین

با توجه به رویکردهای مورد اشاره، نگاهی به جوامع مختلف مخصوصا پیشرفته که سکولاریسم را بر خود حاکم می بینند نیز لازم است. منظور از رویکرد سکولاریستی به دین البته نه سکولاریسم "ذهنی" هژمونیستهای آته ایست (مذکور در گزینه نخست در جدول فوق) بلکه سکولاریسم "عینی" به معنی تفکیک نهاد دین از سایر نهاد‌های اجتماعی، نباید به تلقی دشمنی غرب با دین منجر شود و این واقعیتی است که طی رشد مدرنیته در غرب، نهادهای مختلف، نقش‌ها و کارکردهای متداخل خود را از دست داده اند؛ فی المثل خانواده نیز مانند مذهب در عصر جدید کارکردهای قدیمی و همه جانبه خود را از دست داده است، دین نیز طی قرون اخیر کارکردهای فراگیر خود را از کف داده و بارهای سنگینی که در جامعه سنتی بر دوش آن نهاده شده بود را وانهاده است. اما نکته اینجاست که در همین دنیای سکولار و مدرن که تفکیک نهادها و تقلیل کارکردها، صورت پذیرفت، مذهب و خانواده در عین وانهادن کارکردهای سیاسی و حقوقی و اقتصادی، بجای اینکه ضعیف شوند، اتفاقاً سبک بال تر و بالمال و قوی تر و جاافتاده تر شده و با تخصصی شدن کارکردشان محدود و محدودتر و در عین حال ، قوی و قوی تر شده اند.



پایان روشنفکری دینی

از دیدگاه من، آن گونه که قبلا نیز مطرح کرده ام بهتر است به جای تقسیم بندی روشنفکران ایرانی به دینی و غیر دینی، روشنفکران را به "بومی" و "جهانشهر" تقسیم کنیم. گرچه زمانی تقسیم بندی روشنفکری مذهبی و لائیک، دارای کارکرد بود، اما امروز که ایدئولوژی‌ها و یوتوپیاهای و گفتمانهای هر دو گروه تغییر اساسی یافته و همگرایی خاصی میان روشنفکران مذهبی و غیر مذهبی حاکم شده و امروز که دموکراسی، آزادی، عدالت، حقوق بشر و… به عنوان ارزشهای هر دو گروه مطرح است، دیگر تکیه بر این تقسیم بندی، بیهوده است و باید به تقسیم بندی‌های جدید (از جمله بومی و جهانشهر،) روی آورد.

در تیپ‌شناسی این دو نوع روشنفکر می توانیم برخی موارد را ذکر کنیم. از جمله مشترکات، الف - هر دو روشنفکر از لحاظ رسالت ملی، مخرج مشترک دارند: ایده آل هر دو، پیشرفت جامعه ایران است؛ ب - دیگر این که هر دو روشنفکر بومی و جهانشهر معتقد به نانهادینه انگاری مذهبی هستند (سکولاریسم عینی مندرج در گزینه‌های سوم، چهارم و پنجم در جدول فوق) و بر آنند که مذهب باید هژمونی سیاسی را از خویش دور کند. اما در تفاوت‌ها نیز چند مسئله، شاخص است از جمله این که 1 - در مسئله شهروندی، روشنفکر بومی، فکر جهانی دارد، اما ملی و بومی عمل می کند؛ در صورتی که روشنفکر جهانشهر، خودش را شهروند دنیا می داند. 2 – در تئور تغییر اجتماعی، روشنفکر بومی به یادگیری جمعی اشاره می کند و تغییر اجتماعی را آهسته و پیوسته و پله پله پیگیری می کند؛ اما روشنفکر جهانشهر به تغییر اجتماعی رادیکال تری معتقد است و به یک نظام جدید با پیش شرط‌های مشخص اعتقاد دارد. 3 – در اعتقادات شخصی نیز تمایز این دو سنخ روشنفکر در اینجاست که روشنفکران بومی می توانند از مذهبی تا لائیک باشند و الزاما ضد مذهب یا غیر مذهبی نیستند؛ اما روشنفکران جهانشهر تمایل به لائیک و شکاک بودن دارند و حداقل در زندگی شخصی غیر مذهبی (گزینه دوم) هستند. 4- روشنفکران بومی بر آنند که بیماریها و مشکلات اجتماعی، عرضی و قابل درمان است و در مقابل جهانشهرها معتقد بیماری‌ها ذاتی بوده و مشکلی بنیادین هستند. 5 – در نهایت در موضوع فرهنگ، روشنفکران بومی اعتقاد به استخراج و تصفیه و سنتز سازی دارند و اما روشنفکران جهانشهر معتقد به واردات فله ای فرهنگی و تغییرات بنیادین فکری هستند.



آینده ایران مردمسالار

در پایان بحث، من این حق را به خود می دهم که با کلاه ایدئولوژیک و به عنوان یک روشنفکر بومی (در سنخ‌شناسی دوم) به ابراز بپردازم. در سنخ‌شناسی نخست که در جدولی تشریح کردم، معتقد به گزینه سوم (حضور دین در حیطه خصوصی و جامعه مدنی) می باشم و بنظر من روشنفکران بومی صرفنظر از عقاید شخصی باید این واقعیت اجتماعی را بپذیرند که جامعه ایران مذهبی است و در این جامعه، همزیستی دموکراسی و لائیسیته ذهنی یعنی مدرنیته سیاسی و نفی نقش اجتماعی مذهب یک خیال و توهم بیش نیست. تحقیقات اجتماعی مختلفی از جمله «اینگلهارت» یا «وزارت کشور» و غیره نیز بر این واقعیت تاکید کرده اند که سه چهارم مردم ایران، مذهبی هستند و شکلی از دینداری بالنده و فعال در حال رشد و خلاقیت در ایران وجود دارد که شاهد مثالش نوآوریها در شیوه‌های عزاداری یا مناسک دینی است که هر روز متنوع تر و پویاتر میشود! این مسئله یعنی عرض اندام مذهب در میان سایر نهاد‌های مدرنیته البته به عنوان یک استثناء ناشی از شرایط خاص انقلابی و حکومتی در ایران نباید در نظر گرفته شود. جامعه ایران در دین داری خیلی خارج از نرم و هنجار منطقه ای و بین المللی نیست؛ چرا که در سراسر دنیا، مذهب در حال حمله به نهادهای فرهنگی جامعه بوده است و در 30 – 20 سال گذشته ناخصوصی سازی دینی در جوامع مختلف روی داده. مذهب پای خود را از حیطه خصوصی فراتر گذاشته و بنیادگرایی مذهبی، رواجی فراوان یافته است و این حقیقتی است که مذهبی‌ها در اسلام، مسیحیت و یهود و فی الواقع در سراسر دنیا، قدرت انکار ناشدنی و عظیمی یافته اند.

با توجه به این مقدمات، من بر این نظرم که در آینده ایران که دموکراسی و دینداری، امری گریزناپذیر وجزیئ لاینفک از آن خواهد بود، گزینه سوم (حضور دین در جامعه مدنی) مطلوب خواهد بود. این عقیده از آنجا ناشی می شود که در لیبرال دموکراسی و در یک جامعه سکولار دموکراتیک به هیچ وجه نمی توانیم از ورود مذهبی‌ها به جامعه مدنی و جامعه سیاسی جلوگیری کنیم. اگر آزادی باشد و رای گیری انجام شود، به لحاظ دیندار بودن جامعه، حضور دینداران ناگزیر است و این حقیقتی است که دین در جامعه دموکرات ایران فردا، غیر از حضور در حیطه خصوصی، حضوری فعال در جامعه مدنی خواهد داشت. اما در عین حال از نظر شخصی من، لازم است که دین از حیطه جامعه سیاسی (و تشکیل حزب) بطور داوطلبانه عقب نشینی کند. دین و دینداران می توانند حرف سیاسی و نقد سیاسی داشته و در جامعه مدنی فعال باشند، اما لازم نیست که در مسابقات سیاسی و کسب قدرت بطور مستقیم شرکت کنند. در این رابطه نمونه‌های تاریخی فراوانی در ایران و غرب وجود دارد و حتی در کشورهای غربی هرجا کلیسا به دولت نزدیک است، دین، ثابت و منفعل شده و رویکرد مردم نیز به کلیسا پایین است، اما هر گاه که مذهب فقط در جامعه مدنی باقی مانده، هم مذهب قوی و محبوب مانده و هم در نقد قدرت، (نقد فاشیسم و نقد استثمار اقتصادی و سیاسی) موفق تر بوده است. بنابراین از آنجا که من ایستاده ام بهترین گزینه برای آینده ایران مردمسالار، حضور فعالانه دین در جامعه مدنی و دوری آن از جامعه سیاسی است.