1. یکتاپرستى
در سوره‏ى «اسراء» به تعداد دیگرى از صفات محمود و پسندیده‏اى که اتصاف به آن‏ها بر هر انسان مسلمانى واجب است، اشاره مى‏کند.
این مجموعه از صفات با یکتاپرستى و وحدانیت خدا آغاز مى‏شود. در این قسمت خداوند متعال به این مسئله اشاره مى‏کند که بر هر انسانى واجب است در زندگى‏اش تنها او - جلّ جلاله - را عبادت و بندگى کند و تنها مطیع و فرمانبردار او باشد: »وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّتَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ» (23)
2. احترام به والدین

در ادامه‏ى آن‏چه در آیه‏ى قبل ذکر شد، به صفت پسندیده‏ى دیگرى اشاره مى‏کند که داراى چنان اهمیتى است که پس از بیان حق و حقوق خداوند بر بندگانش، بیان مى‏شود و مورد توجه قرار مى‏گیرد. این صفت چیزى جز احترام و احسان نسبت به پدر و مادر نیست:

«وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً» (23) خداوند فرمان داده است که انسان در مقابل پدر و مادرش به نیکى رفتار کند؛ به ویژه زمانى که به او نیازمندند:

«إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍ وَ لاتَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَولاً کَریماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانِی صَغیراً» (23-24) اگر یکى از آن دو (پدر یا مادر) یا هر دوى آن‏ها پیر شدند و نزد تو زندگى کردند و به مراقبت و محافظت و کمک و توجه تو نیاز داشتند، هر چند مراقبت و توجه به آن‏ها سخت است و مشکلات خاصى دارد؛ اما همیشه مواظب باش که هرگز نگویى »آه« و هرگز با آنان با لحن تند و کلمات رکیک، که موجب آزرده شدن آن‏ها شود، سخن نگویى. مواظب باش که با احترام و اکرام خاصى با آنان سخن بگویى و در مقابل آن‏ها با تواضع کامل برخورد کنى و نسبت به آن‏ها هم‏چون پرنده‏اى باشى که بال‏هاى رحمت خود را باز کرده و آن‏ها را سایبان فرزندانش قرار مى‏دهد. تو نیز بال تواضع را بر آن‏ها فرود آور؛ یعنى در نهایت تواضع و فروتنى با آن‏ها برخورد کن. علاوه بر این، از خداوند متعال برایشان طلب مغفرت کن و دعا کن که خدا به آن‏ها رحم کند و بگو: خدایا! به آن‏ها رحم کن همان‏طور که آنان زمانى که من بچه بودم مرا پرورش دادند [و به من رحم کردند. خدایا!] به آن‏ها جزا و پاداش نیکو عطا بفرما.

«رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِما فِی نُفُوسِکُمْ إِنْ تَکُونُوا صالِحینَ فَإِنَّهُ کانَ لِلْأَوَّابینَ غَفُوراً» (25) [این را بدانید که] پروردگار شما از آن‏چه در دل و درون شما مى‏گذرد، از هر کس دیگرى نسبت به آن آگاه‏تر است. او به خوبى مى‏داند که در دل شما چه مى‏گذرد و شما قصد و نیت انجام چه کارهایى مى‏کنید. او جزا و پاداش [یا سزا و عقاب] را براساس آن‏چه در دلتان مى‏گذرد و بر آن تصمیم گرفته‏اید، مى‏دهد؛ اگر صالح باشید و اهل عمل صالح، مطمئن باشید که جزا و پاداشتان از بین نخواهد رفت؛ زیرا آنان که همیشه در مسیر بندگى خدا حرکت مى‏کنند هرگاه دچار انحرافى شوند در اسرع وقت بر مى‏گردند و توبه مى‏کنند و او غفور است و هرگاه فردى دچار انحراف و نافرمانى شود، به شرطى که برگردد از گناهش چشم پوشى مى‏کند و او را مى‏بخشد.

3. کمک به نزدیکان و نیازمندان

«وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ لاتُبَذِّرْ تَبْذیراً» (26) پس از این که دستور مى‏دهد با والدین به نیکى رفتار شود، بر انسان واجب مى‏کند که با نیازمندان دیگر به نیکى برخورد شود و در رفع نیاز آن‏ها گام‏هایى بردارد. یکى از این نیازمندان، نزدیکان انسان مى‏باشند؛ نزدیکانى که نیازمند کمک و توجه او مى‏باشند. این توجه خواه توجه مادى باشد یا معنوى. نیازمندان دیگر، فقرا و مساکین هستند که آنان نیز بر تو حقى دارند و باید به آن‏ها نیز توجه کنى. و آنان که از مسکن و خانواده‏ى خود دور شده‏اند و در دیار غربت به سر مى‏برند و نیازمند توجه و کمک هستند، بر تو حقى دارند و باید به آن‏ها نیز کمک کنى.

4. عدم اسراف و زیاده‏روى (اعتدال و میانه‏روى)

این را بدان که بخشش و توجه به دیگران، حد و حدودى دارد. همان‏طور که انسان موظف است در این خصوص از بخل خوددارى کند، هم‏چنین باید از ضایع کردن نعمت و مال خوددارى نماید و در این میان حد وسط و اعتدال را رعایت کند ؛ زیرا خداوند متعال میانه‏روى و اعتدال را دوست دارد و آنان که این حدود را رعایت نمى‏کنند برادران شیاطین هستند و بر همگان نمایان است که شیطان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. یعنى اگر مسیر اعتدال را رها کنى تو نیز هم‏چون شیطان خواهى شد: «إِنَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»(27)

«وَ إِمَّا تُعْرِضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغاءَ رَحْمَةٍ مِنْ رَبِّکَ تَرْجُوها فَقُلْ لَهُمْ قَولاً مَیْسُوراً» (28) و اگر آنان که بر تو حقى دارند (آنان که ذکر کردیم) از تو درخواست کمک کردند و در آن هنگام چیزى نداشتى که به آنان ببخشى و منتظر رحمت پروردگارت بودى تا چیزى به تو ببخشد و تو به آنان کمک کنى، در چنین مواقعى با آنان محترمانه و مهربانانه برخورد کن و سخن بگو و با چنین برخوردى آن‏ها را قانع و امیدوار کن تا چیزى به دست مى‏آورى و حقشان را ادا مى‏کنى.

»وَ لاتَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً«(29)

خداوند متعال در این آیه انسان مسلمان را از بخل و از این که به یکباره هر آن‏چه دارد ببخشد منع مى‏کند و مى‏فرماید: هم‏چون انسانى مباش که دستش را به گونه‏اى با زنجیر و طناب به گردنش بسته است که قدرت انجام هیچ کارى را ندارد. این‏گونه مباش که در راه خدا هرگز انفاق و بخشش نکنى و از نعمت‏هایى که خدا به تو بخشیده است در راه او نبخشى. و همانند کسى هم مباش که دستش را کاملاً باز کرده است. یعنى آن‏گونه مباش که تمام ثروت و مالت را به یکباره ببخشى و از دست بدهى و بعد از آن بى‏چیز و درمانده شوى و چیزى برایت باقى نماند.

«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً» (30) در بخشش و انفاق مالت در راه خدا بخیل مباش و چنین تصور مکن که اگر چیزى از مالت را در راه خدا بخشیدى آن را از دست مى‏دهى و دیگر به دست نمى‏آورى. این را بدان که پروردگارت رازق است و اگر بخواهد به کسى چیزى ببخشد، این کار را انجام مى‏دهد و اگر بخواهد چیزى را از کسى بگیرد و به او نبخشد، حتماً بر انجام آن تواناست. علاوه بر این، تمام ثروت و مالت را یکباره نبخش؛ با این تصور که اگر این کار را نکنى مردم از بین مى‏روند؛ زیرا صاحب و مالک مردم خداست و خدا بر اوضاع و احوال آن‏ها آگاه است و مى‏داند چه کسى به چه چیزى نیازمند است و خود به نیازمندان رسیدگى خواهد کرد. وظیفه‏ى تو این است که اعتدال و میانه‏رو باشى.

5. ایمان به این که روزى دهنده تنها خداست

پس از توصیه و سفارش به اعتدال و میانه‏روى در بخشش مال، مى‏فرماید:

«وَ لاتَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُم وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْئاً کَبیراً»(31) و کودکانتان را از ترس فقر و تنگدستى نکشید.

مواظب باشید که کودکانتان را از ترس این که نتوانید در آینده هزینه‏ى زندگى آن‏ها را بپردازید، نکشید؛ زیرا ما روزى دهنده‏ى آن‏ها و شما هستیم. ما هرگز اجازه نمى‏دهیم آن‏ها را بکشید؛ زیرا ما رزق و روزى آن‏ها را آماده کرده‏ایم و به‏راستى کشتن آن‏ها انحراف بزرگى است از مسیر بندگى و عبودیت خداوند متعال.

در عصر حاضر کشتن فرزندان به شیوه و روش گذشتگان ظاهراً انجام نمى‏گیرد ولى کارى مشابه آن صورت مى‏گیرد؛ مثلاً: مردم به خاطر این که - به گمان خود - آینده‏اى روشن داشته باشند و از امکانات بیشترى برخوردار باشند، نسبت به تربیت صحیح و اسلامى و پرورش درست آن‏ها کوتاهى مى‏کنند و به جاى هدایت آن‏ها در مسیر بندگى خدا، آن‏ها را به حرکت در مسیرهایى وادار مى‏کنند که از آن طریق پول بیشترى به دست آورند و امرار معاش کنند و در همین مسیر آن‏ها را دچار چنان بلا و مصیبت‏هایى مى‏کنند که گویى آن‏ها را مى‏کشند [و بسى بدتر از کشتن]. در واقع آنان را هم‏چون حیوان بزرگ مى‏کنند و پرورش مى‏دهند و از اخلاق و صفات انسانى به دور مى‏گردانند که این هم خود نوعى کشتن است [و چه بسا بدتر از کشتن]. اگر انسان بخواهد خدا از او راضى باشد، بر اوست که فرزندانش را به گونه‏اى تربیت کند که در مسیر بندگى خدا قرار گیرند و مطمئن باشد که در این مسیر (عبادت و بندگى خدا) هرگز از گرسنگى نمى‏میرند و هر کس به رزق و روزیى که برایش مشخص شده خواهد رسید. البته آن‏چه گفته شد به معنى عدم فعالیت و کار و کوشش در جهت امرار معاش نیست. هرگز چنین نیست. آن‏چه گفته شد به این معنى است که انسان در عین حال که مشغول اداى مسئولیت و عبادت و بندگى خداست در همان حال نیز باید مشغول امرار معاش باشد.

6. عدم نزدیکى به عمل بسیار زشت «زنا»

«وَ لاتَقْرَبُوا الزِّنا إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبیلاً» (32) و به زنا نزدیک نشوید؛ زیرا زنا عمل بسیار زشتى است و قرار گرفتن در آن مسیر، بسیار کثیف و بد است.

7. عدم انجام گناه قتل و عدم اسراف در قصاص

«وَ لاتَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ» (33) و کسى را که خدا کشتنش را حرام کرده است، نکشید مگر به حق. کسى اجازه‏ى کشتن کسى را دارد که به ناحق یکى از نزدیکان او را کشته باشد و او صاحب دم باشد. یا آن فرد در زمین فساد را ترویج داده باشد. البته در آیات دیگرى از قرآن بیان کرده است که منظور از فساد چیست. تنها در این دو صورت جایز است کسى به قتل محکوم شود و مجوز کشتن وى صادر شود؛ در غیر این دو صورت جایز نیست فردى کشته شود حتى اگر کافر هم باشد.

«وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً فَلایُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنْصُوراً»(33) [برنامه‏ى ما در مسئله‏ى قصاص این گونه است که] وقتى یکى از نزدیکان فردى، مظلومانه و به ناحق کشته مى‏شود، براى انتقام گرفتن، صاحب دم باید از حد و حدود ما تجاوز نکند. ما به او حق داده‏ایم که قاتل را بکشد اما او نباید در کشتن اسراف کند و فرد دیگرى را غیر از قاتل بکشد. صاحب خون این را بداند که اگر در گرفتن حقش زیاده‏روى نکند و مطیع فرمان خدا باشد، خدا هم او را کمک مى‏کند تا او هم به حقّ خود برسد.

8. عدم تعرض به مال یتیم و خیانت در آن

«وَ لاتَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بَالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ حَّتى یَبْلُغَ أَشُدَّهُ» (34) و به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به روشى که بهترین روش باشد. به روشى که بهتر از آن وجود نداشته باشد. روشى که در آن بیشترین مصلحت را براى یتیم در بر داشته باشد تا زمانى که یتیم به حدى مى‏رسد و کاملاً بزرگ مى‏شود. به حدى مى‏رسد که خود مى‏تواند از حق و حقوق خود دفاع کند و از حالت یتیم و ناتوان بودن در مى‏آید.

9. وفاى به عهد و پیمان

«وَ أَوفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْئُولاً» (34) و به عهد و پیمان وفا کنید. اگر پیمان و عهدى با شما بسته مى‏شود آن را به انجام برسانید؛ زیرا پیمانى که با انسان بسته مى‏شود حتماً در مورد آن از او سؤال مى‏شود و مورد بازجویى قرار مى‏گیرد. از او پرسیده مى‏شود که آیا آن را به انجام رسانده یا خیر. اگر آن را انجام نداده باشد حتماً دچار مجازات مى‏شود؛ مگر این که توبه کرده باشد.

10. وفاى به پیمانه

«أَوفُوا الْکَیلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً»(35) و هنگامى که پیمانه مى‏کنید و چیزى را با پیمانه و... اندازه مى‏گیرید آن را کاملاً رعایت کنید، و اگر چیزى را براى خودتان دریافت مى‏کنید بیش از اندازه نگیرید، و اگر حق فردى نزد شماست و آن را پس مى‏دهید کمتر از حقش نباشد، و هنگامى که چیزى را وزن مى‏کنید سعى کنید آن را با ترازوى دقیقى وزن کنید تا نه بیشتر از حق خودتان دریافت کنید و نه حق مردم نزدتان بماند؛ زیرا در پیش گرفتن چنین راه و روشى و انجام چنین امرى بهتر است و سرانجامش براى تو نیکوتر است.

11. عدم تبعیت کورکورانه

«وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً» (36) دنبال چیزى که از آن اطلاع و آگاهى ندارى نرو؛ زیرا خداوند متعال نیروى سمع و بصر و فؤاد (گوش و چشم و دل) را به تو داده است تا آن‏ها را براى کسب علم و آگاهى از اوضاع و احوال و مسایل بکار گیرى. پس از آن که نسبت به چیزى آگاهى پیدا کردى، آن را انجام بده؛ زیرا در مورد چگونگى استفاده از هر کدام از آن نیروها در روز قیامت مورد سؤال قرار خواهى گرفت. اگر مطابق فرمان و دستور خدا از آن‏ها استفاده کنى و آن‏ها را در راه کسب علم بکار بگیرى سپس مطابق آن علم، عمل کنى به جزا و پاداش دست خواهى یافت؛ در غیر این صورت محکوم هستى و خداوند متعال تو را سزا و عقاب خواهد داد. هدف این است که با استفاده از آن نیروهاى خدادادى، مسیر صحیح زندگى را بیابى و در آن گام بردارى و به سوى سعادت و خوشبختى حرکت کنى.

بنابراین بر هر انسانى واجب است نیروهاى سمع و بصر و فؤاد خود را بکار بگیرد تا به آن‏چه خداوند فرموده است آگاه و بر اساس آن عمل کند.

12. اعتدال در راه رفتن

«وَ لاتَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ‏تَخْرِقَ الْارْضَ وَ لَنْ‏تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً» (37) و در راه رفتن مغرور و متکبر مباش و چنان تصور نکن که فرد مهمى هستى؛ زیرا هر چند هم مهم باشى به حدى نمى‏رسى که بتوانى زمین را بشکافى و هرگز توانایى این را هم ندارى که به بلنداى کوه‏ها برسى. به خودت نگاه کن و ببین که چه هستى؟ سعى کن خودت را خوب بشناسى تا هرگز دچار تکبر نشوى و خود را بیشتر از آن‏چه هستى احساس نکنى.

«کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً» (38) تمام صفات ناپسند و مذمومى که گفته شد نزد پروردگارت ناپسند و مذموم هستند و خداوند هرگز آن‏ها را نمى‏پسندد. کسى هم که بنده‏ى خداست و با او پیمان بندگى بسته است باید از آن‏ها دورى کند و خود را مزیّن به صفات محمود و پسندیده کند.

«ذلِکَ مِمَّا أَوْحى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَةِ وَ لاتَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً ءَاخَرَ فَتُلْقى فِی جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» (39) آن‏چه بیان شد، حکمت و دانایى‏اى است که صاحب و مالک تو به تو وحى کرده است؛ برنامه‏ى زندگى و روشى است که اگر آن را رعایت کنى مى‏توانى بنده‏ى خدا باشى و به گونه‏ى صحیح بندگى خدا را انجام دهى و در زندگى هرگز نه دچار انحراف خواهى شد و نه دچار افراط و تفریط.

براى آخرین بار نیز تذکر مى‏دهیم و مى‏گوییم: هرگز کسى را با خدا به عنوان فرمانروا و فریادرس خود قرار مده و در زندگى به قدرت کسى دیگر غیر از خدا توکل مکن و تنها از او طلب کمک کن. تو که خدا دارى؛ تو که فرمانروا و فریادرست الله است، پس کس دیگرى را به عنوان فرمانروا و فریادرس قرار مده که اگر چنین کنى در جهنم انداخته مى‏شوى و مستحق سرزنش و دورى از رحمت خدا خواهى شد. مانند آنانى مباش که خدا را هم‏چون حاکمان دنیایى تصور مى‏کنند و چنین معتقدند که چون براى نزدیک شدن و تقرب به حاکمان دنیایى نیاز به واسطه است، پس براى نزدیک شدن و تقرب به خدا نیز نیاز به واسطه‏هایى است. این را بدان که خداوند متعال نماز را بر مسلمانان واجب کرده است تا در آن بدون واسطه هر چه مى‏خواهند و نیاز دارند از او درخواست کنند.