در قرن اخیر دشمنان اسلام توانستند به هدف شوم و دیرینهی خود برسند و جهان اسلام را به ملتهای در جنگ و جدال با هم و کشورهای متعدد و در حال خصومت با یکدیگر تغییر دهند که امواج هواهای نفسانی آنان را به هرسو میافکند و دیو حرص و طمع آنان را به سوی خود میکشد و تعالیم مختلف آنان را از هم دور میسازد و به دنبال شهوتها و خوشگذرانیها کشیده میشود و در دریای تحلیلرفتن دست و پا میزنند و در این دنیا بدون هدف و مرامی حرکت میکنند و بر این زمین بدون تلاش برای به دستآوردن عظمتی با شکوه و به دستآوردن وحدت کامل اسلامی زندگی میکنند...
آنچه تاریخ از نیکیهای بزرگ و خویهای زیبا و پسندیده آنان (مسلمانان پیشین) آورده است مشتی از خروار است. بدون شک در دورهی دسته نخست از یاران پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– و آنانی که به نیکی در پی صحابه رفتند، پایهگذاری جامعه پرفضیلت اسلامی که رؤیای اندیشمندان و آرزوی فیلسوفان از روزگار کهن بود، تحقق یافت!!
و چرا آنطور نباشد، آنان در دورهی رسالت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– زندگی کردند و از آب جاری و گوارای آن و از چشمهی زلال و شفابخش آن سیراب شدهاند.
و چگونه اینطور نباشد در حالی که قاضی در میان آنان بود و تا دو سال دو نفر برای دعوا و مرافه نزد او نرفتند؟
و چرا نه، در حالی که بین خودشان معانی برادری اسلامی را در زیباترین شکل آن جامعه عمل پوشاندند؟
و چگونه اینطور نباشد در حالی که قرآن کریم را راهنما و روشنکننده راه خود قرار دادهاند و تعالیم اسلام را چشم و چراغ خود دانستهاند؟
و اینک آنچه را که عبدالله بن مسعود –رحمةالله علیه– دربارهی فضایل دستهی نخست صحابهی بزرگوار و واجببودن پیروی از کارهای پسندیده و اخلاق نیکوی آنان فرموده است، ذکر میکنیم: «هرکس از یاران پیامبر خدا –صلّیالله علیه و سلّم– پیروی کند و آنان را الگو قرار دهد - زیرا آنان از لحاظ قلب پاکیزهترین و از لحاظ علم ژرفترین این امت بودهاند و آنان بیتکلفترین و از لحاظ ایمان و هدایت استوارترین و از لحاظ متعین نیکوترین این امت بودهاند، خداوند متعال آنان را برای معاشرت با پیامبر خود –صلّیالله علیه و سلّم– و پایهگذاری دین برگزیده بود. بنابراین، قدر آنان را بدانید و از آنان پیروی کنید - بدون شک او بر هدایت و راه راست درست است»
هیچ شکی نیست که دو عصر تابعین و تابع التابعین در مرتبه دوم از فضل، رهبری، نیکی و خیر قرار میگیرند. عصر صحابه بنابراین فرموده حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– که در حدیث صحیح آمده است، بهترین دورههای اسلامی به حساب میآید. حضرت فرموده است: «خير القرون قرني، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم» «بهترین دورهها، دوره من است، سپس (دوره کسانی که) بعد از (آن) میآیند سپس (دورهی کسانی که) بعد از (آن) میآیند»
نسلهای پیاپی مسلمان در طول قرنها مدام از چشمهی زلال فضایل نسل دورهی حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– تابعین و تابع التابعین سیراب میشوند و از نور بزرگیهای آنان پرتو میگیرند و در راه تربیت و ساختن تمدن و عظمت (انسان) پا به پای آنان حرکت میکنند و حتی در دورهای که دین را از جامعه دور کردند، باز اسلام حکمفرما بود و تاکنون شاخصهای اخلاق اسلامی بر روی این کرهی خاکی پا برجا میباشد و تعهد آحاد و دستههای مردم و نه رژیمها در سرزمینهای اسلامی به اسلام نه تنها پایدار ماند، بلکه به شکل تعهد به اینکه دین اسلام نظام حکومت و باعث و موجب نهضت روش زندگی است درآمد.
در قرن اخیر دشمنان اسلام توانستند به هدف شوم و دیرینهی خود برسند و جهان اسلام را به ملتهای در جنگ و جدال با هم و کشورهای متعدد و در حال خصومت با یکدیگر تغییر دهند که امواج هواهای نفسانی آنان را به هرسو میافکند و دیو حرص و طمع آنان را به سوی خود میکشد و تعالیم مختلف آنان را از هم دور میسازد و به دنبال شهوتها و خوشگذرانیها کشیده میشود و در دریای تحلیلرفتن دست و پا میزنند و در این دنیا بدون هدف و مرامی حرکت میکنند و بر این زمین بدون تلاش برای به دستآوردن عظمتی با شکوه و به دستآوردن وحدت کامل اسلامی زندگی میکنند... آنان را متحد و یک گروه به حساب میآوری در حالی که قلبا متحد نیستند، جمعیت عظیمی را تشکیل میدهند اما بیش از کف روی سیل و دریا نیستند، اما همچنانکه پیش از این اشاره کردیم - ان شاء الله - این وضع بدین شکل باقی نمیماند و بهتأکید روزی که در آن نسلهای مسلمان به خود میآیند و از خواب غفلت بیدار میشوند به زودی روزی فرا میرسد تا برپهنه زمین نظام اسلام و دولت قرآن را حاکم نمایند و به طور حتم ملتهای مسلمان از شر طاغوتهای خودکامه و تجاوز ستمکاران و بیدینی ملحدان، به فضل جهاد پیگیر، قیام شکستناپذیر و مبارزهی منجم، آزاد خواهند شد و در آن هنگام به خاطر یاری خدا شاد خواهند بود و خداوند هرکس را که بخواهد پیروز میگرداند و او با عزّت و قدرت و مهربان است.
٧- دستآوردهای برادری و تأثیر آن در ساختن تاریخ و عظمت.
از امور مسلم که اختلافنظر بدان راه نمییابد، اینست که برادری صادقانه اسلامی هنگامی که نشانههای آن در جامعهای اشکار گردد، این جامعه در ساختن عظمت و بزرگی خود به بالاترین مراتب میرسد و دستآوردهای عظیمی به دست میآورد.
برادران گرامی اینک این شما و این شاخصترین و آشکارترین این دستآوردها:
تحقّقبخشیدن به وحدت ناگسستنی اسلامی:
این وحدت ارتباط تنگاتنگ با عقیده الهی دارد و بر پیوند محکم تقوی استوار است؛ زیرا که شعار همیشگی و غیر قابل تغییر اسلام عبارت است از ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ و اصل ثابت و بدون تغییر آن این است که ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾.
پرواضح است که دین اسلام با نظام متکامل و قوانین جهان شمول خود هرگونه دعوت به روابط نژادی یا نسبی یا طایفهای و یا سببی و یا میهنپرستی و یا منافع مشترک را... یک دعوت جاهلی تلقّی میکند.
و اینک ادلّهی آن: خداوند متعال در سورهی توبه فرموده است: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤﴾ [التوبة: ٢٤] «بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیلهی شما و اموالی که فراچنگش آوردهاید و بازرگانی و تجارتی که از بیبازاری و بیرونقی آن میترسید و منازلی که مورد علاقهی شما است اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوبتر باشد در انتظار باشید که خداوند کسان نافرمانبردار را هدایت نمینماید»
- بنابراین، فرمودهی خداوند: ﴿إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ﴾ اشاره به رابطه نژاد و حسب و نسب است.
- و این فرموده: ﴿وَعَشِيرَتُكُمۡ﴾ اشاره به ملیگرایی است.
- و این فرموده حق سبحانه: ﴿وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا﴾ اشاره به پیوند منافع است.
- و این سخن او: ﴿وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ﴾ اشاره به رابطهی زمین و میهنپرستی است.
- و در این فرموده خود: ﴿أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ﴾ تقریر و تأکید براصل عقیده اسلامی است.
آیهی فوق با مفهوم و معنی خود این حقیقت را برای فرد مسلمان آشکار و معین میکند: در حال به حسابآوردن هریک از روابط نژادی، خویشاوندی سببی، ملیگرایی، منافع اقتصادی و یا میهنپرستی ما فوق رابطهی عقیده اسلامی انحراف و گمراهی و بیرونرفتن از آیین اسلام است و هر فردی چنین کند باید منتظر عملیشدن تهدیدهای خداوند و عذاب الهی باشد و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیگرداند!!
آنچه دعوی فوق را تأیید میکند این احادیث حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– است:
«ابوداود» و دیگران روایت نمودهاند که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرمود: «مَنْ تَعَزَّى بِعَزَاءِ الجَاهِليَّةِ فَأَعِضُّوهُ بِهنِ أبِيهِ وَلاَ تَكْنُوا»[٢٣] «هرکس به رخ شما انتساب (به پدران و...) جاهلی خود را کشید، آنچه دوست نمیدارد، از سخنان زشت به طور آشکار به او بگویید»
- و «ابوداود» نقل کرده است که وقتی از حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– در مورد تعصب (قومی) سوال شد فرمود: «أن تعين قومك على الظلم» «اینکه قومت را بر ستمیاری کنی»
- و ابوداود از حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– نقل کرده است که فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ دَعَا إِلَى عَصَبِيَّةٍ، وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ قَاتَلَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ، وَلَيْسَ مِنَّا مَنْ مَاتَ عَلَى عَصَبِيَّةٍ» «کسی که ادعای تعصب (قومی) کند و یا به خاطر آن بجنگند و یا بر (اعتقاد به) آن بمیرد از ما نیست»
- (ابوداود و ترمذی) آوردهاند که حضرت فرمود: «إِنَّ اللَّهَ أَذْهَبَ عَنْكُمْ عُبِّيَّةَ الجَاهِلِيَّةِ - اَيْ نَخّوَتَهَا - وَكِبْرَهَا وَفَخْرَهَا بِالآبَاءِ» «خداوند تعصب -نخوت و تکبّر و افتخار به پدران- جاهلی را از میان شما برداشت»
از احادیث فوق روشن میگردد که هرکس به تعصب نژادی و رابطهی میهنپرستی عقیدهای مذهبی، رابطهی ملیگرایی دعوت کند و نسبت به طرفداری از آن از خود تعصب به خرج دهد و آن را اصل دوستی و یا دشمنی و پایهی یاری و عدم یاری قرار دهد... بدون شک چنین کسی مروّج تعصب است و داعیهی جاهلیّت را در سر میپروراند و بویی از آداب و سنن اسلام نبرده است!!
نکات فوق این مسأله را که رابطهی اسلامی ما فوق تمام روابط است تأیید میکند، همانند تبری جستن قرآن کریم از ابوهلب که دارای حسب و نسب و عموی حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– بود؛ زیرا او از هدایت مردم جلوگیری کرد و از حق روی برگرداند. بنابراین، به همراه دیگر بدکاران به جهنم انداخته میشود، اما در کنار این مسأله میبینیم حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– سلمان فارسی –رحمةالله علیه– را از آن بیت به شمار میآورد؛ زیرا او به ندای حق لبیک گفت و راه هدایت را در پیش گرفت.
یکی از سرایندگان در این باره چه نیکو سروده است:
در هر حال تقوای خدا را پیشه کن و به خاطر اعتماد برحسب و نسب آن را رها مکن، دین اسلام سلمان فارسی را عزت و رفعت داد و شرک، ابولهب دارای نسب شریف را خوار کرد[٢٤]
خداوند آنکس را که چنین سروده است خیر دهد:
بیپدر (بیاصل و نسب) آن کس را که پدر خود قرار میدهد یاری میکند تا او را در شمار کسانی که صاحب اصل و نسب هستند درآورد، اسلام پدر من است و هیچ پدری به جز آن ندارم، آنگاه که دیگران فخر کنند که اصلشان به قیس و تمیم میرسید[٢٥]
و چه ظلم بزرگی نسبت به اسلام است و چه انکار قبیح برادری است، دوری و دشمنی با خدا و پیامبر او است، این سخن ملیگرایان که: مسلمان هندی یا پارسی یا کردی یا بربری یا اندلس یا ترکی... از ملیت ما نیست و برادر ما به شمار نمیآید، چون نسبتی با نژاد عرب ندارد و هیچ پیوندی با آن ندارد، در حالی که دین اسلام - همچنانکه اشاره رفت - مؤمنان را برادران یکدیگر قرار میدهد، گرچه کشورهایشان از هم دور باشد و نژادهایشان مختلف باشد و زبانهای گونهگون سخن گویند و این برحسب شعار غیر قابل تغییر اسلام است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ و برحسب آن اصل غیر قابل تبدیل: ﴿أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾ «و چه عظیم و پرقدرت است» وحدت آنگاه که میلیونها مسلمان غیر عرب را در برگیرد؛ زیرا همهی آنان به یک معبود، یک پیامبر و یک شریعت اعتقاد دارند و همه زیر سایهی یک درفش و خلافتی راست و درست گرد هم میآیند و در بقعهای به هم پیوسته باهم ارتباط داشته باشند.
و از این دستآوردها نشر و ترویج اسلام در تمام گوشههای زمین میباشد.
بدون تردید هنگامی که برادری اسلام برپایهی مفهوم عقیده الهی و رابطهی اسلامی استوار باشد، کسانی که این عقد برادری را بستهاند آنگاه که در مرکبهای آزادیبخش و یگانهای جهادی روانه میشوند، با همّت والا و عزمی راسخ و امیدهای نویدبخش به حرکت درمیآیند، تا پیام حیاتبخش اسلام را در سر تا سر زمین و نور حق را میان جهانیان نشر دهند، آنان در حالی دست به چنین اقدامی میزنند که یکی از دو نیکی را نصب العین خود قرار دادهاند: یا پیروزی و یا شهادت. آری، برادر این مسایل بود که گروه پیشگام از صحابه، تابعین و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کردند را از محیط تنگشان بیرون کشید و آنان را به افقهای دور رساند و به هرجا که رسیدند ملتها را متمدّن ساختند و انسان را گرامی داشتند و علم و معرفت را حاکم کردند و با ظلم و تجاوز ستیز نمودند و پایهای به تمدن و فرهنگ را پیریزی کردند و در وجدان زمان اصول آزادی، عدالت و مساوات را جای دادند و مردم را از پرستش مخلوق به پرستش آفریدگار یگانه و از محیط تنگ به محیط فراخ و از ستمادیان به عدالت اسلامی سوق دادند.
در خلال مدت کوتاه و محدود سیوپنج سال، حکومت و دولت و رهبری مسلمانان در خاور و سرزمینهای خزر و ارمنستان و روسیه و در شمال سایه افکند و سرزمینهای شام، مصر، برقه، ترابلس در غرب و دیگر مناطق آفریقا از نعمت عدل و داد اسلام برخوردار شدند.
در دورهی بنی امیه مسلمانان به سرزمین سند و بیشتر نواحی هندوستان وارد شدند و به سرزمین چین در خاور رسیدند و در باختر پا بر سرزمین اندلس نهادند. هارون الرشید یکی از خلفای عباسی وسعت و عظمت اسلام را در خطاب باابری که از بالای سرش میگذشت چنین به تصور کشید: (هرکجا که میخواهی باریدن گیر؛ زیرا مالیات بر محصولهایی که از تو به دست میآید به ما داده خواهد شد)
در حقیقت مسلمانان سرزمینهای اعراب را که مصر و عراق و شام را درمیگیرد با برادری ایمانی آزاد ساختند و آن را به زیر سلطهی خود در سایهی شریعت اسلام درآوردند.
با همین برادری بود که مسلمانان تخت کسری را درهم شکستند و ملک قیصر را به لرزه درآوردند و در روی زمین پیروزیی بزرگ به دست آوردند.
با همین برادری ترقیخواهانه، مسلمان با فتوحات خود دروازههای مغرب زمین را به روی خود گشودید، (عقبه بن نافع) بر ساحل اقیانوس اطلس ایستاد و آن سخنان جاویدان خود را پس از آنکه اسبش به آب محیط وارد شد بر زبان جاری کرد: «خدایا! ای پروردگار محمد! اگر این دریا پیش رویم قرار نمیگرفت در راه اعتلای دین تو دنیا را فتح میکردم، خدایا تو گواه باش)[٢٦]
با این برادری پویا، فوتوحات مسلمانان به آخر مشرق زمین رسید و (قتیبه باهلی) سر از پا نمیشناخت، تا اینکه وارد سرزمین چین گردید، یکی از یارانش از دلسوزی به عنوان هشدار به او گفت: (قتییه! تو به سرزمین ترکان داخل شدی و رویدادها زیر بال روزگار رخ میدهند و میگذرند).. قتیبه در حالی که نور ایمان در وجودش میتابید گفت: «با توکل و باوری به یاری خدا به قلب این سرزمین وارد شدم و اگر مدت به پایان رسید، زور اسلحه بیاثر خواهد بود) یار دلسوز و هشداردهنده او گفت: قتیبه هرجا که دولت میخواهد برو این تصمیمی است که احدی به جز خدا نمیتواند آن را سست کند!!!
چرا اینطور نباشد، در حالی که در سایهی عقیدهی اسلامی همه برادران یکدیگر گردیدند؟
چرا نه، در حالی که همه با هم چنگ به ریسمان خداوند زدند؟
چرا نه، در حالی که همه بسان یک تن درآمدند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، تمام اعضاء با او همدردی میکنند؟
چرا نه، در حالی که در سایهی اسلام همه برابر و همسان شدند و زیر دست آنان در سایه حمایتشان به سعی و تلاش میپردازد و همهی آنان متحد و مانند یک دست علیه دشمنان هستند؟
و چرا نه، در حالی که در راه پردازند و در یک صف میجنگند گویا آنکه یک ساخت محکم میباشند.
بدون شک این برادری اسلامی است که مردان را پس از تفرقه جمع میکند و آنان را از اختلاف میرهاند و متحد میسازد و آنان را از حالت دشمنی بیرون میآورد و دوست و مونس قرار میدهد و تمام آنان را در سرد و گرم روزگار شریک میسازد!!
از این دستآوردها، به وجودآمدن تمدن اسلامی است:
اگر برادری اسلامی در زیر بال خود تمام نژادها و رنگها و تمام زبانها و قومیتها را جای میدهد، شایسته است که همه افراد مسلمان واجد شرایط در احراز پست و مقامهای علمی، دینی و سیاسی سهیم باشند و سزاوار است که همه باهم در ساخت فراگیر و چند جانبه اسلام شرکت کنند. پس انسان عرب و انسان عجم به وسیلهی برادری اسلامی دو برادر میباشند و برابرند و در پناهدادن نیز یکسان میباشند (اگر یکی از مسلمانان به غیر مسلمان پناه داد، مثل آنست که تمام مسلمانان به او پناه داده باشند) و آنان متّحد و ید واحد علیه دیگران هستند و هیچ فرد عرب بر فرد غیر عرب برتری ندارد مگر با تقوی... و حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– به یاران خود و به نسلهای بعد الگوی عملی در برادری عرب با غیر عرب در سایهی عقیدهی اسلامی را داد تا همهی آنهایی که شایسته هستند به طور یکسان متصدی وظایف گردند و همه در ساختن تمدن و بیانکردن عظمت اسلام شرکت کنند، بدین جهت حضرت میان بلال بن رباح حبشی و خالد بن رویحهی خثعمی عقد برادری بست و همچنین میان خادم خود زید بن حارثه و عموی خود حمزه بن عبدالمطلب قریشی عقد اخوت بست و میان سلمان فارسی و ابوالدرداء نیز عقد اخوت بست و میان خارجه بن زید و ابوبکر صدیق و میان عمار بن یاسر و حذیفه بن الیمان نیز عقد اخوت بست... حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– بسیاری از اموالی شایسته را در تصدّی بسیاری از ادارات و مراکز مهم سهیم کرد، پس این حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– بود که بلال حبشی را والی مدینه قرار داد در حالی که بزرگانی با فضیلت و نیکوکار در این شهر بودند و باز این حضرت محمد –صلّیالله علیه و سلّم– بود که فرماندهی کل ارتش را به اسامه بن زید که پسر خاد میبود واگذار نمود در حالی که بزرگان صحابه مانند ابوبکر و عمر ب و از جملهی ارتشیان بودند و باز این حضرت –صلّیالله علیه و سلّم– بود که در هنگامی که ابوذر با حسب و نسب آمد و خواستار امارت شد به او گفت: «يا أباذر! إنك رجل ضعيف، وإنها لأمانة، وإنها يوم القيامة خزي وندامة إلا من أخذها بحقها وأدى الذي عليه فيها» «ای ابوذر تو مرد ضعیفی هستی و آن امانت است و آن در روز قیامت خواری و پشیمانی است، مگر کسی که به حق آن را بگیرد و آنچه را در آن به عهدهی او است ادا کند»
از این موضعهای حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– آشکار میگردد که او تلاش میکرد همهی مسلمانان از هر نژاد و رنگ و زبان که باشند در یکدیگر تأثیر و تأثر داشته باشند تا دولت اسلامی و تمدن عظمت اسلامی را بسازند، بدون اینکه میان مسلمانان نژادی بر نژاد دیگر برتری داشته باشد یا رنگی بر رنگ دیگر تسلط داشته باشد و یا میان یک زبان و زبانی دیگر امتیازی وجود داشته باشد.
پس بر مبنای این برابری که اسلام به وجود آورده بود بسیاری از اموالی غیر عرب به علم و فقه روی آوردند و در آن چنان ماهر شدند که فقهای شهرها و دانشمندان بیرقیب کشورها گردیدند و به مقامات بزرگ علمی و دینی در دولت اسلامی رسیدند.
ابن ابی لیلی گفت: عیسی بن موسی که تعصب بسیار نسبت به عربها داشت به من گفت: چه کسی فقیه بصره بود؟ گفتم: حسن بن ابی الحسن، گفت: پس از او چه کسی؟ گفتم: محمد سیرین، گفت: این هردو چه بودند؟ گفتم: از موالی بودند!! گفت: چه کسانی فقهای مدینه بودند؟ گفتم: زید بن اسلم، محمد بن المنکدر و نافع بن ابی نجیح، گفت: اینها چه بودند؟ گفتم: از موالی بودند!!
با شنیدن این پاسخها رنگ وی پرید، سپس گفت: چه کس فقیهترین اهل قبا بود؟ گفت: ربیعهی الرای و ابن ابی الزناد، گفت: این دو چه بودند؟ گفتم: از موالی بودند!!
چهرهی عیسی بن موسی بیشتر دگرگون شد، سپس گفت: چه کسی فقیه یمن بود؟ گفتم: طاووس و پسرش و ابن منبه! گفت: اینان چه بودند؟ گفتم: از موالی بودند!!
(از شدت خشم) رگهای گردنش نمایان گشتند و نشست و گفت: چه کسی فقیه خراسان بود؟ گفت: عطا بن عبدالله خراسانی، گفت: این عطاء چه بود؟ گفتم: از موالی بود!!
صورتش تیرگی بیشتری به خود گرفت و طوری سیاه شد که حتی از او ترسیدم، سپس گفت: چه کسی فقیه شام بود که گفتم! مکحول گفت: این مکحول دیگر چه بود؟ گفتم: از موالی بود!!
خشم او تیرگی چهرهاش را افزون ساخت، سپس گفت: چه کسی فقیه کوفه بود؟- به خداوند قسم، اگر به خاطر ترسی از او نمیبود میگفتم: حکم بن عتبه و عمار بن ابی سلیمان، اما دیدم که نیت سوء دارد - گفتم: ابراهیم نخفی و شعبی، گفت: این دو چه کسانی هستند؟ گفتم: هردو عرب اند، گفت: الله اکبر و آرام گرفت.
آری، ای برادر مسلمان! غیر عرب این چنین مقاماتوالای علمی را به دست میآوردند و به بالاترین مراکز سیاسی دینی به خاطر شایستگی، موهبتها و نبوغشان میرسیدند و حتی مسلمانان غیر عرب از مشهورترین مردان در نبوغ علمی و پیشرویتمدن بودند. مانند: ابوحنیفه، سیبویه، بیرونی، خوارزمی، رازی، ابن سینا و صدها تن دیگر که پرچمدار فقه، پزشکی، ریاضیات، فلسفه، زبان، تاریخ، نجوم و دیگر علوم در تمام جهان بودند.
هیچ کس نمیتواند فضل دورهی سلجوقی را بر تمدن اسلامی نادیده گیرد و یا آنچه را که قیام تیمور در آسیای میانه به تمدن اسلامی تقدیم نمود انکار کند.
هیچ کس نمیتواند نقش بزرگی را که ترکهای عثمانی در پیشبرد و پرشکوهکردن تمدن اسلامی ایفا نمودند انکار کند.
اگر به یاد بیاوریم که هیچ کدام آنان عرب نبودند، به خوبی معلوم میشود که هرکس به عقیده و عبادات و قوانین و مقررات اسلام ایمان آورده باشد، در ساختن تمدن سهیم بوده و در برپاکردن عظمت با شکوه اسلام در طول قرنها شرکت داشته است، چه عرب باشد و چه غیر عرب، چه سفیدپوست باشد و چه سیاهپوست و این همه بدان جهت است که دین اسلام زیر پرچم خود نژادهای مختلف، رنگهای متمایز و زبانهای گونهگون را با شعار ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ و شعار ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُ﴾ [آلعمران: ١٩] گرد هم آورده است.
با توجه به آنچه گذشت کوتاه سخن اینست که برادری اسلامی نه تنها یکی از عوامل بسیار مهم در رسیدن امت اسلامی به اوج قدرت و رهبری و بزرگی و در دستداشتن تمدن و دانش است، بلکه اروپا قرنهای طولانی از چشمهی زلال تمدن اسلامی و علوم و معارفی که در آن مسلمانان از خود نبوغ نشان دادند سیراب میشد و به خیر و برکت آن بود که اروپا و کشورهای شرقی توانستند قلهی تمدن مادی و علوم کیهانی را در عصر جدید فتح کنند.
و این چیزی است که بزرگان اندیشه و فلسفه در جهان بدان گواهی دادند.
* استاد علامه «شبرل» رئیس دانشکده حقوق دانشگاه «وین» در کنفرانس حقوق سال ١٩٢٧ گفت: بشریت به داشتن مردی مانند محمد –صلّیالله علیه و سلّم– افتخار میکند؛ زیرا علیرغم بیسوادی پیش از ده قرن واندی توانست شریعتی را بیاورد که ما اروپائیان خوشبخت میباشیم، اگر پس از دو هزار سال به اوج آن برسیم.
* تاریخدان انگلیسی «ویلز» در کتاب خود «چهره تاریخ بشر» میگوید: اروپا از لحاظ قوانین اداری و بازرگانی خود بسیار مدیون اسلام است.
* گوستاو لوبون از استاد لیبری چنین نقل کرده است: اگر قوم عرب بر عرصهی تاریخ ظاهر نمیشدند، بدون شک نهضت نوین اروپا چند قرن عقب میافتاد.
* ولینپول در کتاب اعراب در اسپانیا مینویسد: اروپای بیسواد در جهل و محرومیت دست و پا میزد در حالی که اندلس امامت علم و فرهنگ را در جهان به عهده داشت.
یکی دیگر از دستآوردهای برادری ترویج و ترسیخ تکفّل اجتماعی در جامعهی اسلامی است:
هنگامی که فرد مسلمان این احساس را دارد که برادر دیگر مسلمانان است، دیگر نباید به آنان ستم کند و نباید آنان را خوار گرداند و نباید آنان را تنها گذارد و هنگامی که آگاه میشود که اگر با شکمی سیر بخوابد و همسایهاش گرسنه باشد و او از آن اطلاع داشته باشد، مؤمن نیست.
و هنگامی که بداند که او با برادران مؤمن خود از حیث همدردی و همیاری بسان یک تن میباشند.
هنگامی که فرد مسلمان از ته دل و اعماق وجدان خود از تمام این معانی خالصانه برادری اطلاع یابد، بدون شک با تمام وجود خود به تحقّق بخشیدن به همکاری و تکفّل اجتماعی و مهربانی و ایثار در حق هرکس که با او رابطهی برادری دارد و پیوند ایمان آنان را گرد هم میآورد، شتاب میکند. مخصوصاً اگر نیازمند کسی باشند که آنان را از غم و اندوه بیرون آورد و آنان را در سختی تسلّی دهد و در مصیبتها از آنان سرپرستی و مواظبت کند و هنگام عجز و تنگدستی یار و مددکار آنان باشد.
آنچه ذکر شد از سادهترین حقوق برادری و آشکارترین مقتضیات ایمان است.
پیش از این نمونههای همیشه جاوید تکفّل اجتماعی، مهر و محبت متقابل و ایثار را ذکر نمودیم و این همه نشانهی اینست که هر شخص مسلمانی که آگاهی و احساس کامل نسبت به حقوق برادری داشته باشد، تمام مسؤولیتهای تکفل اجتماعی نسبت به کسانی که خداوند محبت، برادری و مهر بدون منتنهادن و بدون آزار و اذیت و تکبر را بر او واجب کرده است، به نحو احسن انجام میدهد.
بدیهی است که فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد و افراد جامعه از انگیزههای ارتکاب جرم و انحراف رها میشوند؛ زیرا عوامل فقر و علل ارتکاب جرم از بین میرود!!
و چه بسا در تاریخ به جامعههایی برخورد میکنیم که شریعت الهی بر آن حکمفرما بوده و پیوند برادری در راه خدا میان افراد آن محکم بوده و بر پایهی تقوا استوار گشتهاند.. چگونه فقر در تمام نقاط آن از بین رفته است؟ و چگونه محبت و همیاری و تکفل اجتماعی و محبت متقابل بین افراد آن جوامع نشر و گسترش یافته است؟ و چگونه از هیبت و قدرت و عزت در چشم ملتهای دیگر و کشورهای جهان برخوردار بودند؟ بدون شک آن همه بدین خاطر بوده است که دین اسلام بنای برادری را محکم نموده و پایههای محبت را استحکام بخشیده و اصول تکفل اجتماعی را تثبیت کرده و رحمت و ایثار را ریشهدار نموده است!!
آری، برادر آنچه ذکر شد، دستآوردهایی است که امت اسلام در سایهی برادری خالصانهی اسلامی وزیر شعار عقیدهی الهی آن را به دست میآورد.
جوانان مسلمان! تنها در سایهی برادری میتوانید از میوههای شیرین وحدت از هم ناگسستنی اسلام بهرهمند شوید.
و تنها در سایهی برادری است که میتوانید از دستآوردهای نشر و گسترش دین اسلام در پهنه زمین بهره گیرید.
و تنها در سایهی برادری است که میتوانید از دستآوردهای بنای تمدن متجدد و پیروز و پرشکوه اسلامی بهرهمند شوید.
و تنها در سایهی برادری است که میتوانید از دستآوردهای ایجاد و رواجدادن تکفل اجتماعی در هر سرزمینی که پرچم لا اله الا الله محمد رسول الله بر آن به اهتزاز درمیآید بهرهمند شوید.
برادران مسلمان! روحیهی برادری در راه خدا را در درون خود ریشهدار کنید، شاید با بازوان پرتوان خود به وحدت جهان شمول مسلمانان تحقق ببخشید. دین همیشه جاوید خدا را در سر تا سر گیتی گسترش دهید و در آسمان دنیا چراغ هدایت و تمدن اسلامی را بیفروزید و در جوامع اسلامی اصول تکفل اجتماعی، محبت و ایثار را تحقق ببخشید.
بنابراین، جوامع اسلامی به برادران مؤمن، مردانی که سینه آنان مالامال از محبت نسبت به یکدیگر است و جوانان با وفا و مخلص که دلهایشان سرشار از محبت است نیاز دارند، تا با سعی و تلاش همهی آنان حکومت متحد اسلام که از بین رفته است از نو تشکیل شود و مسلمانان عزت و اقتدار خود را که از دست دادهاند بازیابند و این نزد خدا آسان است.
٨- جوانان جان بر کف! ای حاملان دعوت اسلامی! و ای سربازان اسلام! در پایان بدانید که:
امروز تنها شما پایهی محکم اسلام میباشید که بر این پایه عزت و اقتدار اسلام بازسازی میشود و حکومت اسلام تشکیل میگردد و وحدت مسلمین تحقق مییابد.
و تنها این شمایید در این دوران که گل خوشبوی امید مسلمانان در بازگرداندن خلافت را شده در سراسر گیتی و بازگرداندن عظمت و بزرگی گذشته، میباشید.
و در جای جای سرزمینهای اسلامی مسلمانان به شما چشم دوختهاند؛ زیرا شما مردان رزم آزادی و سربازان نجات بخش و داعیان حق و چشم و چراغ هدایت میباشید.
جوانان برومند! در هر زمینه پیشرو و الگو باشید.
در تعهد نسبت به اصول برادری اسلامی پیشرو و الگو باشید.
در تعمیق روحیه و پرمعنیکردن برادری پیشرو و الگو باشید.
در ایفای حقوق برادری و انجامدادن واجبات متعلق به آن پیشرو و الگو باشید.
در ارائه مثال و نمونههای رفتار و تعامل برحسب برادری و تفاعل با آن پیشرو باشید.
در تعمیق اثر برادری و به چنگآوردن دستآوردهای آن پیشرو باشید.
ای جوانان! تاریخ با افتخار و تعجّب آورده است که دین اسلام به جنوب هند و سریلانکا، جزایر لکدبو و مالدیو در اقیانوس هند و فلات تبت و سواحل چین و فلیپین و جزایر اندونزی و شبه جزیرهی ملابو رسید... و در اواسط افریقا به سنگال و نیجریه و سومالی و تانزانیا و ماداگاسکار و زنگبار و سرزمینهای دیگر رسید.
آری، دین اسلام به تمام این سرزمینها به وسیلهی پیشروان و الگوهای مناسب رسید، الگوی بازرگانان در معامله، الگوی مبلّغان در برخورد، الگوی مسلمانان در برادری راستین و رفتار نیکشان و اخلاق پسندیدهشان، سپس تمام این الگوها با موعظهی نیکو و دعوت شایستهدنبال شد. بنابراین، مردم گروه، گروه به دین خدا گرویدند و از روی ایمان و قناعت و رغبت به دین جدید روی آوردند.
اگر این بازرگانان به نیکرفتاری متّصف نمیشدند و اگر این داعیان به صدق برادری مشخص نمیشدند و اگر این مسلمانان به اخلاق نیکو متصف نمیشدند، این تودههای میلیونی به دین اسلام نمیگرویدند و به عدالت و رحمت این دین روی نمیآوردند!!
چه مایهی خوشوقتی است که دعوت اسلامی سربازان، مبلغین و تمام وابستگان خود را جوان، مؤمن، آگاه، متحد و برادر با یکدیگر ببیند که تعالیم اسلام را در رفتار خود نمایان کنند و اندیشهی آن را چراغ راه خود قرار دهند و فضایل آن را در تمام حرکات و سکنات خود به نمایش درآورند.
در این عصر هنوز جنبش اسلامی نمونههایی از مردانی که بتوان از لحاظ کردار و اخلاق آنان را الگو قرار داد و یا نمونههایی از انواع مختلف مبلغین که به برادری و تقوای خود مشخص باشند و یا نمونههایی از هزاران جوان که مردم تحت تأثیر کردارشان قرار گیرند، پیش از اینکه به گفتارشان متأثر شوند، تقدیم ننموده است، اما اگر چنین شود جنبش اسلامی میتواند در عرصه تبلیغ مردم و دعوت آنان به دین اسلام هزاران افراد از اقشار مختلف مردم را به خداوند به عنوان پروردگار و به اسلام به عنوان دین و به قرآن به عنوان امام و به محمد –صلّیالله علیه و سلّم– به عنوان پیامبر مؤمن سازد و در زمینه گسترش اسلام رسیدهترین میوهها را به دست آورد.
به چه وسیلهای حضرت محمد –صلّیالله علیه و سلّم– بر این دنیا پیروز شد؟
همچنانکه شهید سید قطب فرموده است: آن روزی که یاران حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– به شکلهایی زنده از ایمان درآمدند که غذا میخوردند و در بازار راه میرفتند و در روزی که از هر کدام از آنان قرآنی زنده که بر زمین راه میرود ساخت و در روزی که از هر فردی از آنان الگویی نمایانگر اسلام ساخت که مردم با دیدن آن اسلام را میدیدند، پیروز شد!!
متون به تنهایی کارساز نیست و مصحف تنها کاری از آن ساخته نیست تا زمانی که در شخص مجسمنشده است و تعالیم تنها اگر در رفتار و کردار نمایان نگردند قابل بقا و زندگی نیستند.
بدون شک حضرت محمد –صلّیالله علیه و سلّم– نخستین هدف خود را ساختن انسانها قرار داد، نه ایراد موعظهها و هدف خود را پرداختن به ضمایر و وجدانها معین نمود و نه ایراد سخنرانیها و هدف خود را ایجاد یک امت قرار داد و نه تأسیس فلسفهای مخصوص خود، اما ایده و فکر از قرآن کریم بود و کار حضرت این بوده است که فکر و ایده مجرد را به انسانهایی انتقال دهد تا آن ایده قابل لمس باشد و با چشمان دیده شود!!
حضرت محمد–صلّیالله علیه و سلّم– آن روز پیروز گردید که از اندیشهی اسلامی اشخاصی ساخت و ایمان آنان را به اسلام را عمل مبدل کرد و از مصحف دهها نسخه سپس صدها و هزاران نسخه به چاپ رساند، اما او آن را با جوهر بر کاغذ چاپ نکرد، بلکه آن را با نور بر صفحههای دلها به چاپ رساند و آنها را به میان مردم فرستاد تا با مردم داد و ستد کنند و با عمل به مردان بگویند که اسلامی که حضرت محمد –صلّیالله علیه و سلّم– آن را از نزد خدا آورده است چیست.
چقدر شکست جنبش اسلام دردناک خواهد بود، هنگامی که وابستگان به آن و مبلغین آن در جامعه خود کام و رشکبر و کینهتوز جلوه کنند؟
و چقدر گسترش اسلام در جوامع اسلامی و ملتهای شرق و غرب محدود خواهد شد و کاهش خواهد یافت، اگر جنبش اسلامی به گروههای مختلف منشعب شود و نسبت به یکدیگر دشمنی و کینه داشته باشد!
و چقدر دانشمندان، اندیشمندان و داعیان خیر و صلاح در هرجا از تأسیس حکومت اسلامی نومید میشوند، آنگاه که گروهای اسلامی را ببینند که همدیگر را متهم میکنند و القاب و اوصاف ناسزا به یکدیگر میبندند و آتش دشمنی و کینه در سینههایشان شعلهور میشود!
در این صورت حال این دستهایی که با یکدیگر در کشمکش و نزاع هستند، مانند: حال کسانی خواهد بود که شاعر در حق آنان چنین سروده است:
شکایت من و شکایت تو از چیزی به جز بینظمی و آشوب و تجزیه در دستهها و گروهها نیست، میبینی که هرکدام امیدی و تلاشی دارد و در پیرامونت دو نفر را نمییابی که با یکدیگر اتفاقنظر داشته باشند. هر گروهی از ما رهبر و امامی دارد اما در حقیقت همهی آنان بیرهبر و امام میباشند[٢٧]
به اعتقاد من و به اعتقاد بسیاری از مبلغان اسلام و اهل صلاح اگر وابستگان این جنبشها و گروهها، خط اسلام را در پرورش داعیان و آمادهسازی افراد و ایجاد امت در پیش گیرند و اگر برحسب تعالیم شریعت در ادای حق برادری و ریشهدارکردن آن و انجامدادن تکالیف خود و برخورد صحیح با یکدیگر حرکت نمایند، بدون شک باران رحمت از هر سو بر آنان باریدن خواهد گرفت و تختهای ستم و سرکشی ستم و سرکشی و الحاد را سرنگون خواهد کرد و حکومت اسلامی را در سرزمینهای اسلام تأسیس خواهد کرد و دین مبین اسلام را به تمام پهنه گیتی گسترش خواهد داد، داعیان به سوی خدا! آیا گمان میکنید که گروه اول از صحابه پیامبر خدا –صلّیالله علیه و سلّم– و آنانی که به نیکی از آن گروه پیروی کردند، دین اسلام را به آن عظمت و شکوه رساندند و مسلمانان را عزیز و گرامی گردانیدند و حکومت قرآن را تأسیس نمودند، بدون اینکه عقد اخوت خالصانه را با یکدیگر ببندند و بدون محبت و الفت قلبی؟
آیا گمان میبرید که تودههای میلیونی، داوطلبانه و با اختیار خود به جرگهی اسلام پیوستند، بدون آنکه با پیشگامانی از مبلغین تماسی حاصل کرده باشند و بدون آنکه اسوهای از مسلمانان که بر آن حکومت اسلامی تأسیس یافت و با تکیه بر آن دین اسلام و پیام محمد –صلّیالله علیه و سلّم– گسترش یافت روحیهی برادری و مهر محبت در میان آنان نبود؟
جوانان غیور مسلمان آریا در تاریخ نخواندهاید؟ که رهبرتان و بانی عظمت اسلامی همیشه جاوید نخستین حکومت مسلمانان را در مدینهی منوره تأسیس نکرد، مگر پس از بستن عقد اخوت میان مهاجرین و انصار و پس از آنکه میان دو طایفهی اوس و خزرج الفت و محبت ایجاد نمود و این همه بدین خاطر بود که تمام آنان در یک جهت و در یک صف زیر یک پرچم حرکت کنند: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْ﴾ [آلعمران: ١٠٣] و زیر یک شعار: ﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢﴾ [الأنبیاء: ٩٢] «همانا این امت شما امت، واحده است و تنها من پروردگار شما هستم» بنابراین، این تقوای مرا پیشه کنید تا در میان جهانیان حکومت راشده را تأسیس نمایند و در پهنه گیتی یک امت هدایتشده را ایجاد نمایند و پرچم توحید را بر قلهها به اهتزار درآورند و در وجدان زمان تعالیم آزادی و عدالت و برابر را جای دهند؟!!
و حسابرسی پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– از یهودیان -نفرین خدا بر آنان باد- و تنبیهکردن آنان چه سخت بود، هنگامی که تلاش کردند که وحدت اوس و خزرج را سست کنند و الفت و مودت میان آن را به هم زنند و حقه آنان به جایی رسید که اوس و خزرج در صدد کشیدن اسلحه به روی یکدیگر برآمدند و نزدیک بود میان آنان آتش فتنه شعلهور شود، حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– برای مهارکردن این آتش چاره نداشت، به جز اینکه هردو طایفه را در یک جا جمع کند و بالحنی آمیخته به اخطار و تهدید به آنان بگوید: «أبدعوى الجاهلية وأنا بين أظهركم بعد إذ هداكم الله إلى الإسلام وأكرمكم به وقطع به عنكم أمر الجاهلية، واستنقذكم به من الكفر وألف به بينكم ترجعون إلى ما كنتم عليه كفارا يضرب بعضكم رقاب بعض؟» «آیا ندای جاهلیت سر میدهید در حالی که من در میان شما هستم (و) آنگاه که خداوند شما را به اسلام رهنمون کرد و شما را گرامی داشت و به وسیلهی آن امر جاهلیت را از شما برید و به وسیلهی آن شما را از کفر نجات داد و به وسیلهی آن میان شما ارلفت برقرار نمود»؟.
و خداوند متعال این آیات را نازل فرمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن تُطِيعُواْ فَرِيقٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَرُدُّوكُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡ كَٰفِرِينَ ١٠٠ وَكَيۡفَ تَكۡفُرُونَ وَأَنتُمۡ تُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتُ ٱللَّهِ وَفِيكُمۡ رَسُولُهُۥۗ وَمَن يَعۡتَصِم بِٱللَّهِ فَقَدۡ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ ١٠١﴾ [آلعمران: ١٠٠]
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از گروهی از کسانی که کتاب بدیشان داده شده است پیروی کنید، شما را پس از ایمان آوردنتان به کفر باز میگرداند و چگونه باید شما کافر شوید و حال آنکه آیات خدا بر شما فرو خوانده میشود و پیغمبر او در میان شما است و هرکس به خدا تمسک جوید، بیگمان به راه راست و درست رهنمود شده است...»
جوانان مسلمان پس از آنچه ذکر گردید:
باید برادری خودتان را نیرو ببخشید و وحدت خودتان را محکم کنید و با روحیهی باید برادری خودتان ببندید و با اخلاص و توبه خودتان را اصلاح کنید و میان مردم با اخلاق و رفتار خود خویش را مشخص کنید و با کردار و حسن رفتار خود برای دیگران الگو باشید، حقوق برادری را نسبت به برادرانتان و نسبت به کسانی که به شما پناه میبرند، ادا کنید و در محکمکردن محبت و الفت میان خودتان بر خط اسلام حرکت کنید و در مهر و محبت خود از قرآن پرتو بگیرید.
اگر چنین کنید بدانید که شما پیروز هستید، تنها سربازان خدا پیروز میباشند و بگو عمل کنید، پس خداوند و پیامبر و مؤمنان عملتان را خواهند دید.
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ ٣٧﴾ [ق: ٣٧]
«به راستی در این (سرگذشت پیشینیان) بیدار باش و اندرز بزرگی است برای آن کسی که دلی (آگاه) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد»
مراجع:
[٢٣]- یعنی سخنان زشت و آشکار که دوست نمیدارد به او بگویید.
[٢٤]-
عليك بتقوى الله في كل حال
ولا تترك التقوى اتكالا على النسب
فقد رفع الإسلام فارس
وقد وضع الشرك الشريف أبالهب
[٢٥]-
دعى القوم ينصر مدعيه
ليلحقه بذى الحسب الصميم
أبى الاسلام لا أب لي سواه
إذا افتخروا بقيس أو تميم
[٢٦]- «اللهم رب محمد! لو لا هذا البحر لفتحت الدنيا في سبيل إعلاء كلتمك، اللهم فاشهد»
[٢٧]-
وما شكواي أو شكواك إلا
لفوضى في المجامع وانقسام
ترى كلاله أمل وسعي
وما لاثنين حولك من وثام
لكل جماعة فينا إمام
ولكن الجميع بلا إمام
نظرات