وسایل ریشه‌دار کردن روحیّه‌ برادری:

دین اسلام چنان تعلیم عملی و وسایل مثبت برای محکم‌کردن پیوندهای دوستی و ریشه‌دارکردن روحیه‌ی برادری پایه‌گذاری کرده است که اگر کسانی که در راه خدا عقد اخوّت بسته‌اند آن را نصب‌العین خود قرار دهند و برحسب مقتضیات آن عمل کنند، روز به روز برادری آنان محکم‌تر می‌گردد.

برادر ایمانی! در زیر روشن‌ترین وسایل در ریشه‌دارکردن روحیه‌ی برادری ذکر می‌گردد:

أ- اگر کسی برادر خود را دوست بدارد باید او را از این محبت خود نسبت به او آگاه سازد و این به دلیل آنچه «ابوداود و ترمذی» از حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– روایت کرده‌اند می‌باشد: «إِذَا أَحَبَّ الرَّجُلُ أَخَاهُ فَلْيُخْبِرْهُ أَنَّهُ يُحِبُّهُ» «آنگاه که کسی برادر خود را دوست بدارد باید به او خبر دهد که او را دوست می‌دارد»

و «ابوداود» با سند صحیح از انس رحمة‌الله علیه– نقل کرده است که شخصی در نزد پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– بود، مردی از آنجا عبور کرد (آن شخص) به حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– عرض کرد که من این (مرد) را دوست می‌دارم، پس حضرت فرمود: «أَأَعْلَمْتَهُ» «آیا به او گفته‌ای که دوستش داری»؟ (آن شخص) گفت: نه، حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرمود: «أَعْلَمْتَهُ» «او را آگاه کن» پس آن شخص به دنبال مرد مزبور رفت و به او گفت: «من ترا به خاطر خدا دوست می‌دارم، پس آن مرد گفت: خداوندی که مرا به خاطر او دوست داری، ترا دوست بدارد.»

ب- آنگاه که برادری از برادر خویش جدا می‌شود از او بخواهد که در غیاب وی او را دعا کند.

و این دلیل آنچه «ابوداود و ترمذی» از عمر بن الخطاب رحمة‌الله علیه– روایت کرده‌اند می‌باشد که فرمود: از حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– اجازه خواستم که به حج عمره روم، (حضرت) به من اجازه داد و فرمود: «لَا تَنْسَنَا يَا أُخَيَّ مِنْ دُعَائِكَ» «ای برادر عزیز! ما را از دعای خود بی‌بهره نکن» پس حضرت پیامبر (در واقع) سخنی را (به من فرمودند) که برای من دنیا را می‌ارزید، در روایت دیگری (حضرت) فرمودند: «أَشْرِكْنَا يَا أُخَيَّ فِي دُعَائِكَ» «ای برادر عزیز! ما را شریک دعای خود قرار بده!»

و مسلم در کتاب خود (صحیح مسلم) آورده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ يَدْعُو لِأَخِيهِ بِظَهْرِ الْغَيْبِ، إِلَّا قَالَ الْمَلَكُ: وَلَكَ بِمِثْلٍ» «هربنده مسلمانی در غیاب برادر خود برای او دعا کند، فرشته می‌گوید: و برای تو است مانند (آنچه برای او دعا کردی)»

ج- هرگاه برادری مسلمان با برادر خود دیدار کند با گشاده‌رویی با او برخورد کند.

و این به دلیل آنچه «مسلم» از ابی‌ذر رحمة‌الله علیه– نقل کرده است می‌باشد که فرمود: حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «لَا تَحْقِرَنَّ مِنَ الْمَعْرُوفِ شَيْئًا وَلَوْ أَنْ تَلْقَى أَخَاكَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ» «چیزی از نیکی را کوچک مه شمار و گرچه (آن نیکی این باشد) که با گشاده‌رویی برادرت را ملاقات کنی. یعنی با چهره‌ای خندان و پرمهر (با او دیدار کن) و گرنه به او سلام کن»

د- آنگاه که دو برادر باهم دیدار کنند به یکدیگر دست دهند.

و این بدین دلیل است که «ابوداود» از براء رحمة‌الله علیه– نقل کرده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است «مَا مِنْ مُسْلِمَيْنِ يَلْتَقِيَانِ، فَيَتَصَافَحَانِ إِلَّا غُفِرَ لَهُمَا قَبْلَ أَنْ يَفْتَرِقَا» «دو مسلمانی که باهم دیدار می‌کنند، پس به یکدیگر دست می‌دهند، پی از اینکه از هم جدا شوند گناهانشان آمرزیده می‌شود»

ﻫ- برادر مسلمانی دیدارهای خود را با برادر خود بیفزاید.

در این مورد «مالک» در کتاب الموطا آورده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ. وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ. وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ» «خداوند متعال فرمود: محبت من نسبت به کسانی که به خاطر من باهم دوست شدند و به خاطر من باهم نشستند و به خاطر من به دیدار یکدیگر رفتند واجب گشت»

و- هنگام پیش‌آمدن مناسبات فرد مسلمان به برادر خود تبریک گوید و موجب شادی او گردد.

و این به دلیل آنچه «طبرانی» در کتاب الصفیر از انس بن مالکرحمة‌الله علیه– نقل کرده است می‌باشد که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «مَنْ لَقِيَ أَخَاهُ بِمَا يُحِبُّ لِيَسُرَّهُ ذَلِكَ سَرَّهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» «هرکس با برادر خود با آنچه که او دوست دارد، ملاقات کند تا او را خوشحال کند، خداوند متعال روز رستاخیز او (شخصی که موجب خوشحالی برادر خود شده است) را خوشحال خواهد کرد»

بهترین آن است که فرد مسلمان در تبریک‌گفتن به برادر خویش از واژه و عبارت مأثور زیر استفاده نماید:

- هنگامی که خداوند فرزندی به برادر او می‌دهد به او بگوید: «بورك لك بالـموهوب وشكرت الواهب ورزقت بره وبلغ أشده»[٤] «این عطای (الهی) مبارکت باد و از عطادهنده (خدا) تشکر کن و (خداوند) نیکی او را نصیب تو کند و او را بزرگ گرداند»

- فرد مسلمان هنگامی که برادر وی از سفر باز می‌گردد به او بگوید: «الحمد لله الذي سلمك، وجمع الشمل والكرمك»[٥] «ستایش خداوندی را سزا است که تو را سالم نگاه داشت و تو (و اهل تو) را گرد هم آورد و تو را گرامی داشت»

- فرد مسلمان هنگام برگشت برادرش از جهاد به او بگوید: «الحمد لله الذي نصرك، وأعزك وأكرمك»[٦] «ستایش مخصوص خداوند است که تو را پیروز و نیرومند گرداند و تو را گرامی داشت»

- فرد مسلمان هنگام برگشت برادرش از حج به او بگوید: «قبل الله حجك وغفر ذنبك، وأخلف نفقتك»[٧] «خداوند زیارت تو را قبول کناد و گناهانت را بیامرزد و تو را و نفقت تو را عوض دهاد»!

- فرد مسلمان هنگامی که برادرش ازدواج کند به او بگوید: «بارك الله لك وبارك عليك وجمع بينكما في خير»[٨] «مبارکت باد و خدا خیرت دهد و این وصلت شما دوتا موجب خیر و صلاح گردد»!

- و پس از نماز عید به او بگوید: «تقبل الله منا ومنك» «خداوند از ما و شما به پذیرد!»

- فرد مسلمان هنگامی که برادری برای او کار نیکی انجام دهد به او بگوید: «بارك الله لك في أهلك ومالك وجزاك الله خيراً»[٩] «بارک الله به تو و بارک الله به اهل و عیال و مالت و خداوند پاداش نیک به تو دهد»

ز- هر مسلمانی اگر بتواند، در مناجات مخصوص به برادر خود هدیه‌ای تقدیم نماید.

در این مورد دیلمی از انس روایت کرده است: «عليكم بالهدايا فإنها تورث الـمودة وتذهب الضغائن» «بردادن هدیه مواظبت کنید؛ زیرا آن موجب محبت می‌گردد و کدورتها را برطرف می‌سازد»

و «طبرانی» از عایشه -رضی‌الله عنها- روایت کرده است: «تهادوا تَحَابُّوا» «به یکدیگر هدیه دهید (تا) یکدیگر را دوست بدارید»

ح- انسان مسلم در رفع نیاز برادر خود از هیچ کوشش فروگذار نباشد. 

مسلم در این مورد از ابوهریره رحمة‌الله علیه– نقل کرده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ، يَسَّرَ اللهُ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَاّمَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ» «هرکس موجب رفع اندوه و سختی فرد مؤمن در دنیا گردد، خداوند یکی از سختی‌های روز قیامت را از او رفع می‌کند و هرکس فقیر و درمانده‌ای را یاری کند خداوند موجبات رفاه او را در دنیا و آخرت فراهم می‌سازد و هرکس آبروی فرد مسلمانی را حفظ کند خداوند در دنیا و آخرت آبروی وی را حفظ می‌کند و مادامی که هر بنده‌ی (خدا) به برادر خود یاری کند خداوند به او یاری می‌کند»

ط- سرانجام، فرد مسلمان باید تمام حقوق برادری را برای برادر ادا کند.

یعنی هنگام بیماریش به عیادتش برود و هرگاه او را (برای کار خیر) دعوت کند، دعوتش را بپذیرد و هرگاه عطسه کند به او (یرحمکم الله) بگوید و هرگاه مورد ستم قرار گیرد او را یازی دهد. مشروح آن به بحث «حقوق برادری» موکول می‌گردد.

برادران عزیز! آنچه مورد اتفاق نظر همه می‌باشد این است که اگر فرد مسلمان به برادر خود خبر دهد که او را دوست می‌دارد و اگر برادر او بداند که او در غیاب برادر خود برای او دعا می‌کند و اگر فرد مسلمان با چهره باز با برادر خود دیدار کند و مبادرت به دست‌دادن به او نماید و اگر در مناجات به او تبریک گوید و هدیه‌ای به او تقدیم کند و اگر هرچند یکبار به دیدارش بشتابد و اگر اهمیت بسیار به رفع نیازهای او دهد و از لحاظ وجدانی در سرد و گرم روزگار با او شریک باشد، پیوند دوستی محکم می‌گردد و ریشه‌های محبت میان آنان ژرف‌تر می‌گردد و برادری اسلامی استوارتر می‌شود و روز به روز این پیوند محکم‌تر می‌گردد!

درست است که آنچه در مورد ریشه‌دارکردن برادری گفته شود مندوب‌ و مستحب است اما آن مورد در حق دو فرد که در راه خدا عقد اخوت بسته‌اند، حتمی و لازم می‌باشد؛ زیرا همچنانکه می‌گویند: «آنچه از خاصه خواسته می‌شود، از عامه خواسته نمی‌شود» بدون شک دو فردی که در راه خدا و بر حسب دستور اسلام عقد اخوت می‌بندند، برای دیگران سرمشق و الگوی خیر و هدایت می‌شوند و برحسب هدایت آنان مردم رهنمون می‌گردند و عموم مردم آنان را به چشم اسوه می‌نگرند.

 

حقوق برادری در راه خدا

از نظر دین مبین اسلام حقوق برادری بردو نوع است:

الف- حقوق عام.

ب- حقوق خاصّ‌.

الف- حقوق عام: حقوق عام موارد زیر را در بردارد:

١- سلام‌کردن. ٢- جواب‌دادن سلام. ٣- عیادت از بیماران. ٤- مشایعت جنازه‌ها. ٥- پذیرفتن دعوت[١٠] ٦- گفتن یرحمکم الله به عطسه‌کننده. ٧- اگر برادری نسبت به انجام‌دادن کاری قسم خورد، قسم او را (حرف او را) زمین نیندازد. ٨- یار و مددکار مظلومین باشد. ٩- اهتمام ورزیدن به (منصوح له) ١٠- دلداری‌دادن به مصیبت‌زده. ١١- یاری‌کردن به درمانده. ١٢- چشم‌پوشی از عیوب دیگران. ١٣- دوری از آزار و اذیت دیگران، یعنی دوری از حسد، کینه، ستم، تحقیر.

علاوه بر موارد فوق باید دیگر حقوق برادری لازم و اصول اجتماعی ضروری مراعات گردد.

آنچه ذکر گردید به استناد احادیث زیر است:

* مسلم از ابوهریره رحمة‌الله علیه– نقل کرده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ سِتٌّ: إِذَا لَقِيتَهُ فَسَلِّمْ عَلَيْهِ، وَإِذَا دَعَاكَ فَأَجِبْهُ، وَإِذَا اسْتَنْصَحَكَ فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ فَحَمِدَ اللهَ فَسَمِّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعْهُ» «حق (فرد) مسلمان بر مسلمان (دیگر) شش (حق) است: آنگاه که به او برخورد کند به او سلام نماید، آنگاه که او را دعوت نماید دعوتش را بپدیرد، آنگاه که از او درخواست نصیحت (و راهنمایی) کند از او دریغ ننماید و آنگاه که عطسه کند و حمد خدا (بر آن) کند، برای او طلب رحمت کند، آنگاه که بیمار شود به عیادتش برود و آنگاه که بمیرد او را مشایعه کند»

و شیخین از براء بن عازبرحمة‌الله علیه– آورده‌اند که گفت: «أَمَرَنَا رَسُولُ اللهِصلّی‌الله علیه و سلّم– بِسَبْعٍ، وَنَهَانَا عَنْ سَبْعٍ: أَمَرَنَا بِعِيَادَةِ الْمَرِيضِ، وَاتِّبَاعِ الْجَنَازَةِ، وَتَشْمِيتِ الْعَاطِسِ، وَإِبْرَارِ الْقَسَمِ، وَنَصْرِ الْمَظْلُومِ، وَإِفْشَاءِ السَّلَامِ» «پیامبر ما را به (انجام‌دادن) هفت (امر) دستور داد و ما را از هفت (امر دیگر) برحذر داشت: به ما عیادت از بیمار، مشایعت جنازه، دعا برای عطسه‌کننده، نشکستن سوگند قسم‌خورده، یاری‌دادن به ستم دیده و سلام‌کردن...»

* و «مسلم» از ابوهریره رحمة‌الله علیه– روایت کرده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤْمِنٍ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ الدُّنْيَا، نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرَبِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ يَسَّرَ عَلَى مُعْسِرٍ، يَسَّرَ اللهُ عَلَيْهِ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ، وَاللهُ فِي عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَاّمَ الْعَبْدُ فِي عَوْنِ أَخِيهِ» «هرکس (فرد) مؤمن را دلداری دهد و غم او را رفع می‌نماید و هرکس به درمانده‌ای یاری کند و گره‌کارش را باز نماید خداوند در دنیا و آخرت کارش را آسان می‌کند و هرکس (عیب فرد) مسلمانی را بپوشاند خداوند در دنیا و آخرت (عیب) او را می‌پوشاند و خداوند بنده‌ی خود را یاری می‌کند تا زمانی که او برادر خود را یاری نماید»

* «بخاری» از ابوهریره رحمة‌الله علیه– روایت نموده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «إِيَّاكُمْ والظَّنَّ، فإن الظَّنَّ أكْذَبُ الْحَدِيْثِ، وَلاَ تَحَسَّسُوا، وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ تَنَافَسُوا وَلاَ تَحَاسَدُوا، وَلاَ تَباغَضُوا، وَلاَ تَدَابَرُوا، وَكُونُوا عِبَادَ اللَّهِ إِخْوَاناً كَمَا أَمَرَكُمْ. الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لاَ يَظلِمُهُ، وَلاَ يَخْذُلُهُ وَلاَ يَحْقِرُهُ، التَّقْوَى هَهُنَا، التَّقْوَى هَهُنَا» وَيُشِيْرُ إِلَى صَدْرِهِ «بِحَسْبِ امْرِيءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ، كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ: دَمُهُ، وَعِرْضُهُ، وَمَالُهُ» [لفظ این حدیث را امام احمد در مسند خود روایت کرده‌است] «از گمان (بد) بپرهیزید! زیرا گمان، دروغ‌ترین سخن است و عیوب و مسایل پوشیده‌ی دیگران را دنبال نکنید و جاسوسی و تجسس ننمایید و با دیگران رقابت نکنید و نسبت به همدیگر حسد نورزید و کینه نداشته باشید و از همدیگر نبُرید و به هم پشت ننمایید و ای بندگان خدا! برادران هم باشید چنان که خدا به شما فرمان داده است. مسلمان برادر مسلمان است و بر او ظلم نمی‌کند و (در هنگام مقابله با دشمن) ترک یاری اش نکرده و توهینش نمی‌نماید، تقوا این‌جاست! تقوا این‌جاست! و به سینه‌ی خود اشاره نمود، برای شخص مسلمان همین اندازه از شر و بدی کافی است که برادر مسلمان خود را تحقیر کند؛ تمام حقوق یک فرد مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است: خونش، آبرویش و مالش»

ب- حقوق خاصّ: این حقوق ارزشمندتر و بزرگتر و مهمتر از حقوق عام است؛ زیرا حقوق خاص بر انتخاب برگزیدگان خالص از برادران مؤمن و نسل مسلمان استوار است. فرد مسلمان بهترین برگزیدگان را برای خود انتخاب می‌کند تا در امور زندگی یار و مددکار او و در سختی پشتیبان او، رازدار او و مرجع مشورت او و نصیحت‌کنندگان او و تسلیت‌گویان و انبازان وی در شادی باشند.

بنابراین، باید فرد مسلمان مهم‌ترین بندها و آشکارترین وسایل حقوق خاص را بشناسد تا آن را به نحو احسن ادا کند:

١- آنچه از حقوق عام ذکر شد زمینه‌ساز حقوق خاص به حساب می‌آید.

بدین جهت بر فرد مسلمان واجب می‌گردد که نسبت به دوستان و برادرانی که برمی‌گزیند در هرکجا که باشند حقوق عام را رعایت نماید، پس جواب سلام آنان را بدهد، هنگام بیماری به عیادتشان برود، هنگام مرگ به مشایعت جنازه برود، دعوت آنان را بپذیرد و هنگام عطسه‌کردن یکی از آنان برای او طلب رحمت کند و اگر قسم خوردند قسم آنان را نشکند و هنگامی که مورد ستم قرار قرار می‌گیرند به آنان یاری دهد و آنگاه که از او طلب راهنمایی و نصیحت کنند، آنان را نصیحت نماید. و هنگامی که برای آنان مشکلی پیش آید برای حل مشکلشان تلاش کند و به مستمندان آنان یاری دهد و اگر یکی از آنان مرتکب خطایی شد از آن چشم‌پوشی نماید و از هرآنچه به مال، نفس، آبرو و کرامت آنان لطمه می‌زند دوری کند.

٢- مجازبودن خوردن غذا از خانه دوست بدون اطلاع و یا کسب اجازه او.

خداوند تبارک و تعالی در سوره‌ی نور فرموده است:

﴿لَّيۡسَ عَلَى ٱلۡأَعۡمَىٰ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡأَعۡرَجِ حَرَجٞ وَلَا عَلَى ٱلۡمَرِيضِ حَرَجٞ وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ أَوۡ بُيُوتِ ءَابَآئِكُمۡ ... أَوۡ صَدِيقِكُمۡۚ لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَأۡكُلُواْ جَمِيعًا أَوۡ أَشۡتَاتٗا﴾ [النور: ٦١]

«بر کور و لنگ و بیمار و برخود شما گناهی نیست که در خانه‌های (فرزندان) خودتان یا پدران و یا خانه‌های دوستانتان غذا بخورید، همچنین بر شا گناهی نیست که به طور دسته‌جمعی و یا جداگانه خوراک تناول نمایید»

دانشمندان در مورد این فرموده خدای متعال: ﴿وَلَا عَلَىٰٓ أَنفُسِكُمۡ أَن تَأۡكُلُواْ مِنۢ بُيُوتِكُمۡ﴾ آورده‌اند: (این اجازه برای مردم نیست که از خانه‌های خود بخورند، بلکه تأکیدی است برای آنان که خوردنشان در خانه‌های خویشان یا دوستانشان مانند خوردنشان در خانه‌هایشان است و اگر به جز این می‌بود، اصلاً نیازی به اجازه‌دادن به مردم نیست که در خانه‌های خود بخورند[١١]

پس بنابر مفهوم این آیه دوست اجازه دارد، همانطور که از غذای خانه‌ی خود می‌خورد از غذای دوست و رفیق خود بخورد.

آنچه دعوی بالا را تأیید می‌کند، رویدادها و مثال‌هایی است که امام قرطبی / در تفسیر این آیه ﴿أَوۡ صَدِيقِكُمۡ﴾ آورده است.

* محمد بن ثور از معمر نقل کرده است که: (به خانه قتاده وارد شدم، پس چشمم به رطبهایی خورد پس شروع کردم به خوردن آن، (قتاده) گفت: این چیست؟ گفتم: در خانه‌ات چند دانه رطب دیدم پس آن را خوردم، (او) گفت: آفرین بر تو! خداوند متعال فرموده است: ﴿أَوۡ صَدِيقِكُمۡ﴾

* و معمر گفت: به قتاده گفتم: اجازه می‌دهی از این خمره آب بخورم؟ (او) گفت: تو دوست من می‌باشی، نیازی به اجازه‌خواستن نیست.

* حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– به باغ ابوطلحه که به (بیرحاء) معروف بود وارد می‌شد، از آب گوارای آن بدون اجازه او می‌نوشید.

٣- حرام‌بودن عدم دیدار برادر بیشتر از سه روز، اگر این دوری به خاطر مسایل شخصی باشد.

به دلیل آنچه «شیخین» از ابوایوب رحمة‌الله علیه– روایت نموده‌اند که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثِ لَيَالٍ[١٢] يَلْتَقِيَانِ فَيُعْرِضُ هَذَا وَيُعْرِضُ هَذَا، وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلَامِ» «برای (فرد) مسلمان جایز نیست که بیشتر از سه شب از برادر خود دوری کند، (یعنی با یکدیگر برخورد کنند و از همدیگر روی گردانند و بهترین آن دوکسی است که سلام‌کردن (به دیگری) را آغاز می‌کند»

اما اگر این جفا به خاطر مسایل دینی باشد در آن صورت اگر از سه روز بیشتر گردید، اشکالی ندارد.

اما ابودرداء رحمة‌الله علیه– چنین می‌گوید که برادر خودت را ترک نکنی، گرچه دگرگونی در او حاصل شد و نسبت به وضع پیشین خود دچار تغییر گشت؛ زیرا (ممکن است) یکبار لغزش کند و بعداً درست شود.

ابراهیم النخعی با این سخنان خود: (هنگامی که برادرت مرتکب گناه می‌شود از او دوری نکن؛ زیرا او که امروز مرتکب گناه شد، فردا آن را تکرار نمی‌کند)، نقطه نظر ابودرداء را تأیید می‌کند.

امام غزالی نیز همان نظر او درداء و ابراهیم النخعی رحمة‌الله علیه– را تأیید می‌کند، وی می‌گویید:

«اگر ما ارتباط خود را با برادرمان قطع کنیم، با این کار خود فرصت بازگرداندن وی را به راه درست از دست می‌دهیم؛ زیرا او ما را ذخیره‌ای برای روزی که در آن به خاک بیفتد در نظر می‌گرفت تا او را بلند کنیم و یا ما را ذخیره‌ای برای روزی که در آن لغزش کند می‌دانست، تا او را به راه صواب بیاوریم» امام غزالی اشاره نموده است: «که برادر باید به برادر تنگدست خود یاری نماید و فقر دین سخت‌تر است از فقر ثروت، پس یاری‌کردن به او هنگامی که از لحاظ دینی فقیر است اولاتر می‌باشد»

بدون شک این نظر صحابی جلیل القدر (ابوالدرداء) و ابراهیم النخعی تابعی و حجت‌الاسلام امام غزالی حمل بر این است که با عدم دوری از برادر مسلمان خود هنگامی که مرتکب خطایی شود، امید به اصلاح وی هست و چه بسا اگر او را در آغوش گیریم و وی را نصیحت کنیم از ارتکاب گناه خودداری کند، اما اگر بر ارتکاب گناه مصمم ماند و بی‌باک اقدام به معصیت نمود و نصیحت و یادآوری سودی نداشت، دوری از او - در حالی که بر این وضع است - از محکم‌ترین پیوندهای ایمان است.

٤- تأثیر و تأثّر‌ در تمام امور و همه اوضاع با برادران.

به دلیل این سخنان حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم–: مثل مؤمنان در محبت و مهربانی و تمایل آنان به یکدیگر بسان یک بدن است، آنگاه که اندامی از آن بدرد آید، برای سایر (اندام) بدن با بی‌خوابی و تب‌قراری نمی‌ماند[١٣] و به دلیل این فرموده آن حضرت: کسی از شما با ایمان نمی‌گردد مگر اینکه آنچه را که برای خود دوست می‌دارد برای برادر خود دوست داشته باشد[١٤] این کنش و واکنش از لحاظ ایثار مال و رفع نیازها و در کنار او ایستادن در سختی‌ها باید به اوج خود برسد.

ایثار مال برای برادر به دلیل این فرموده خداوند متعال است: ﴿وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞ﴾ [الحشر: ٩] «و ایشان را برخود ترجیح می‌دهند، هرچند که خود سخت نیازمند باشند»

اما رفع نیازهای برادر به دلیل این فرموده حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– صورت می‌گیرد: و خداوند یار و مددکار بنده‌ی (خویش) است، تا زمانی که او (بنده) یار و مددکار برادر خود می‌باشد.

اما در کنار او بودن هنگام سختی‌ها. بنابراین، فرموده حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– است: هرکس مشکلی از مشکلات شخص مؤمن را برطرف کند خداوند مشکلی از مشکلات وی را در روز قیامت برطرف می‌کند.

و اینک نمونه‌های از تأثیر و تأثر برادران مؤمن در رابطه با ایثار مال و رفع نیازها و مشارکت وجدانی آنان در سختی‌ها:

فتح موصلی به خانه‌ی یکی از برادران خود رفت، برادر وی در خانه نبود، فتح به اهل خانه دوست خود دستور داد که صندوق مال او را بیاورند، پس از اینکه صندوق را آوردند وی آن را باز کرده آنچه بدان نیاز داشت برداشت، پس از آنکه هنگام بازگشت دوست فتح به خانه کنیش جریان را برایش بازگو کرد، دوست فتح (صاحب خانه) به کنیز گفت: اگر آنچه را که تو گفتی راست باشد، تو را در راه خدا آزاد می‌کنم، این کار صاحب خانه به خاطر خوشحالی از عمل فتح بود.

«علی بن حسین» رحمة‌الله علیه– به مردی گفت: آیا کسی از شما دستش را به جیب برادر خود می‌برد و از آن آنچه را که می‌خواهد بدون اجازه‌ی وی برمی‌دارد؟ مرد گفت: نه (علی) فرمود: شما برادران من نیستید.

یکی از بزرگان گفته است: اگر تو از برادرت مالی خواستی پس او گفت: آن را برای چه می‌خواهی؟ با این سخن وی حق برادری را نادیده گرفته است.

وام بسیاری بر گردن مسروق بود و برادرش خیثمه نیز مقروض بود، مسروق بدون اطلاع خیثمه وام او را پرداخت کرد و خیثمه نیز همین کار را کرد.

ابن شبرمه حاجت بزرگ یکی از برادرانش را رفع نمود، بدین خاطر برادرش هدیه‌ای برای وی آورد، ابن شبرمه گفت: این چیست؟ برادرش گفت: این به خاطر نیکی که در حقم کردی، است.

ابن شبرمه گفت: خداوند تو را ببخشاید! مالت را بردار، اگر تو از برادرات بخواهی که نیازت را برآورد و او برای رفع آن به خود زحمت ندهد و اقدام نکند، وضوء نماز را بگیر و چهار بار بر او تکبیر گو و او را مرده به حساب بیاور!!

آمده است که یکی از خلفا دستور داد که سه نفر از نیکوکاران را گردن زنند، یکی از آن سه تن: ابوحسین نوری بود، نامبرده پیش رفت تا نخستین کسی باشد از آن سه تن که گردنش را بزنند، خلیفه از این کار وی در شگفت ماند و از او جویای سبب این کار شد، ابوالحسین گفت: دوست دارم در این لحاظ جانم را ایثار برادران خود کنم، این اقدام وی موجب رهایی همه‌ی آنان گشت.

برادر عزیز! از این نمونه‌ها درک می‌کنیم که برادری در راه خدا کاری دو طرفه و ایثاری بی‌مانند و همیاری صادقانه وجدانی و محبت قلبی خالصانه و زیان برادر به خاطر سود دوست و سختی‌کشیدن به خاطر در رفاه قراردادن دوست است.

و شاعر چه نیکو سروده است.

برادر راستین تو آن است که در کنار تو است - و کسی است که به خود زیان می‌رساند تا به تو سود دهد.

و کسی است که در سختی‌ها زمانه پشتیبان تو است، به خود زیان می‌رساند تا به تو سود دهد[١٥]

٥- چشم‌پوشی از لغزش‌ها و پوشاندن عیب‌های دیگران و دوری از غیبت.

به دلیل آنچه «مسلم» از ابوهریره رحمة‌الله علیه– آورده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «لَا يَسْتُرُ عَبْدٌ عَبْدًا فِي الدُّنْيَا، إِلَّا سَتَرَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» «هر بنده‌ای (عیب) بنده دیگر را بپوشاند خداوند روز قیامت عیب او را می‌پوشاند» و به روایتی: «وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا، سَتَرَهُ اللهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ» «هرکس (عیب) مسلمانی را بپوشاند خداوند در دنیا و آخرت (عیب) او را می‌پوشاند» و «مسلم» از ابوهریره روایت کرده است که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرموده است: «أَتَدْرُونَ مَا الْغِيبَةُ؟ قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ، قِيلَ: أَفَرَأَيْتَ إِنْ كَانَ فِي أَخِي مَا أَقُولُ؟ قَالَ: إِنْ كَانَ فِيهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ، وَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِيهِ مَا تَقُولُ فَقَدْ بَهَتَّهُ»[١٦] «آیا می‌دانید غیبت چیست؟ گفتند: خداوند و پیامبرش می‌دانند، (حضرت) فرمود: آنچه را که برادرت دوست نداشته باشد و آن را در حق او بگویی (غیبت است)، گفته شد: اگر آنچه می‌گویم در او باشد چه؟ (حضرت) فرمود: اگر آنچه می‌گویی در او باشد در این صورت غیبت کردی و اگر آنچه را که می‌گویی در او نباشد در این صورت بزرگترین دروغ را به او بستی»

از احادیث فوق روشن می‌گردد که برای شخص مسلمان جایز نیست راز برادر خود را برملا سازد و حتی جایز نیست او را به اسمی که از آن کراهت دارد صدا زند و عیبش را آشکار سازد و در غیاب او صفات زشتی در مورد او ذکر کند، پس اگر مسلمان از لغزش برادر خود باخبر شد آن را فاش نکند و نزد مردم در مورد آن سخن نگوید، بلکه بر او واجب است که در خلوت او را برحسب حاجت نصیحت کند؛ زیرا نصیحت‌کردن کسی در میان مردم و برشمردن عیب‌های کسی در ملأ عام یک نوع توبیخ و آبروریزی کسی است که به او نصیحت می‌شود. خداوند رحم کناد آن کسی را که دوبیت زیر را سروده است: هنگامی که تنها هستم مرا نصیحت کن و در جمع مردم از نصیحت‌کردن من خودداری نما؛ زیرا نصیحت‌کردن میان مردم یک نوع توبیخ می‌باشد که دوست ندارم آن را بشنوم[١٧]

بدون شک نصیحت اگر در راه خدا باشد، دور از دید دیگران صورت می‌گیرد: در این صورت برادر نصیحت‌شونده نصیحت را آویزه‌گوش دل قرار می‌دهد، مخصوصاً که او این فرموده‌ی خداوند متعال را می‌خواند: ﴿ وَٱلۡعَصۡرِ ١ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَفِي خُسۡرٍ ٢ إِلَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلۡحَقِّ وَتَوَاصَوۡاْ بِٱلصَّبۡرِ ٣﴾ [العصر: ١-٣] «سوگند به زمان، انسان‌ها همه زیان‌مندند، مگر کسانی که ایمان بیاورند و کارهای شایسته و بایسته می‌کنند و همدیگر را به تمسک به حق سفارش می‌کنند و یکدیگر را به شکیبائی توصیه می‌نمایند»

با توجه به حدیث گذشته «الدِّينُ النَّصِيحَةُ» شخص مؤمن نباید از نصیحت ناراحت شود و خداوند متعال از حضرت عمر رحمة‌الله علیه– خشنود باشد، آنگاه که فرمود: «خداوند آن شخصی را که عیب‌هایم را به من هدیه می‌کند (می‌نمایاند) رحمت کناد»

شخص مؤمن با شرح صدر، رضایت‌خاطر و دلی لبریز از آرامش نصیحت را بپذیرد؛ زیرا برادرش با نصیحت‌کردنش قصد خوارکردن او را ندارد و تنها منظور وی از نصیحت، دورکردن وی از معصیتی است که مرتکب آن شده است و برحذرداشتن وی از افتادن در شری است که بر سر راهش می‌باشد و این همه به خاطر مهر و محبت به او و وفاداری به برادریش است.

ما باید بدانیم که هرقدر از لحاظ صلاح و تقوی مرتبه‌ی انسان والا باشد به خاطر اینکه او یک انسان است. بنابراین، جایز الخطا است و دچار لغزش می‌گردد و دوباره به راه راست هدایت می‌شود، اما نباید از یاد برد که شخص مؤمن هنگامی که دچار وسوسه‌ی شیطانی شود، هوشیار می‌شود پس او بصیرت دارد و آنگاه که خطایی از او سر بزند زود توبه می‌کند. بنابراین، او از بندگان مخلص خدا است و حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– این سخن را تصدیق کرد: «كُلُّ ابْنِ آدَمَ خَطَّاءٌ وَخَيْرُ الخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ» «همه افراد بشر جایز الخطا می‌باشند و بهترین خطاکنندگان توبه‌کنندگان می‌باشند»

و باید ما همچنین بدانیم که بخشودن از خصلت‌های مردان بزرگ است و مهربانی از صفات مؤمنان است، خداوند متعال فرموده است: ﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ﴾ [الشوری: ٤٠] «اگر کسی گذشت کند و صلح و صفا براه اندازد، پاداش چنین کسی با خداست. خداوند قطعا ظالمان را دوست نمی‌دارد»

و همچنین فرموده است: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الفتح: ٢٩]  «محمد فرستاده خداست و کسی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند» همچنین خداوند فرموده است: ﴿فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ [المائدة: ٥٤] «خداوند جمعیتی را خواهد آورد که دوست‌شان می‌دارد و آنان هم خدا را دوست می‌دارند، نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند»

برادر مسلمان! اگر تو بدی برادرت را عفو نکنی، آیا تو بزرگواری؟ و اگر از لغزش دوستت چشم نپوشی آیا تو مهربانی؟ و چگونه در برابر مؤمن شکسته‌نفسی می‌کنی؟ اگر بر اشتباهش بردباری نکنی و اشتباهش را اصلاح نکنی، اگر عیب‌های کسی قابل شمارش باشد این خود نشانه‌ی بزرگی آن مرد است!!

و خداوند آن کس را خیر دهد که ابیات زیر را سروده است:

اگر در تمام مسائل دوستت را سرزنش کنی، هیچ کس نمی‌ماند که او را سرزنش نکند.

پس به تنهایی زندگی کن یا با برادرت ارتباط برقرار کن؛ زیرا او گاهی مرتکب گناه می‌شود و گاهی از آن دوری می‌کند.

اگر تو بارها آب پرخار و گرد و غبار ننوشی تشنه می‌شوی و کدام انسان است که آبشخور او زلال باشد.

و چه کسی است که تمام خصلت‌های او پسندیده باشد و این بزرگی برای آدمی کافی است که عیب‌های او در حد شمارش باشد[١٨]

گفتنی است که چشم‌پوشی از لغزش برادر و گذشت از اشتباه دوست مانع نصیحت‌کردن او در خلوت نمی‌شود و واجب امر به معروف و نهی از منکر، آنگاه که برادر مرتکب گناه می‌شود رفع نمی‌گردد؛ زیرا هیچ چیز و برکتی در عقد اخوت نیست، اگر کسانی که این عقیده را بسته‌اند یکدیگر را نصیحت نکنند و در این صورت نزد خداوند نیز هیچ ارزشی نخواهند داشت و در میزان شریعت نیز اگر بر سر امر به معروف و نهی از منکر برادرنده نباشند، از هیچ اعتباری برخوردار نیستند، چون دین اسلام نصیحت متقابل در راه خدا را پایه‌ی شریعت به شمار می‌آورد و سفارش‌کردن یکدیگر به راه حق را از مستلزمات ایمان و امر به معروف و نهی از منکر را از تعلیمات اسلام می‌داند.

خداوند متعال از زبان داود و عیسی کسانی را از بنی اسرائیل که کفر ورزیدند لعنت کرده است؛ زیرا آنان یکدیگر را به راه حق سفارش نکرده و برای تقرب به خدا یکدیگر را نصیحت ننموده‌اند و یکدیگر را از ارتکاب گناه نهی نمی‌کرده‌اند. خداوند متعال فرموده است: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩﴾ [المائدة: ٧٨-٧٩] «کافران بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعن و نفرین شده‌اند. این بدان خاطر بود که آنان پیوسته (از فرمان خدا) سرکشی می‌کردند و (در ظلم و فساد) از حد می‌گذشتند»

برادران ایمانی! آنچه گذشت حقوق برادری در راه خدا و وظیفه‌ی مسلمان درباره‌ی برادران مسلمان خود بود و دانستید که بخشی از آن حقوق، حقوق عام بود که هر فرد مسلمان را که به خدا به عنوان پروردگار خود و به اسلام به عنوان دین خود و به قرآن کریم به عنوان امام خود و به محمدصلّی‌الله علیه و سلّم– به عنوان پیامبر و فرستاده ایمان داشته باشد را در برمی‌گیرد، مخصوصاً اگر آن برادر همسایه او و در کوی او سکونت داشته باشد و یا همکار وی در کارگاه باشد و یا از بستگان و خویشان نسبی[١٩] یا سببی وی باشد، پس همچنانکه گذشت حق مسلمان بر برادر مسلمان وی است که در راه به او سلام کند و اگر بیمار شد به عیادتش رود و هنگام مرگ جنازه‌اش را مشایعه کند و دعوت وی را بپذیرد و اگر عطسه کرد برای او طلب رحمت کند و قسمش را نشکند و هنگامی که به او ظلم می‌کنند او را یاری دهد و اگر از راه راست منصرف شد او را نصیحت کند و مشکل او را حل نماید و اگر دست تنگ شد به او وام دهد و اگر مرتکب خطا شد عیب او را بپوشاند.

همچنین دانستید که بخشی از حقوق، حقوق خاص است که برادری را شامل می‌شود که به خاطر خدا او را دوست می‌دارید و شامل دوستی می‌شود که او را برای خودتان برگزیده‌اید و همچنین شامل داعیانی می‌شود که برای تعالی دین با آنان کار می‌کنید و تمام این‌ها از حقوق برادری واجب که آن را به تفصیل و به طور مشروح ذکر کردیم برخوردارند.

برادران مسلمان دیدید که مجازبودن خوردن غذا از خانه‌ی دوست بدون اینکه او اطلاع داشته باشد یا اجازه تناول آن را داده باشد، از این حقوق است و حرام‌بودن روی‌گرداندن و دوری از همدیگر در مدتی بیشتر از سه روز از این حقوق است.

تعامل و رفتار خوب با برادران در تمام کارها و اوضاع مختلف نیز از این حقوق است.

حفظ آبروی برادر مسلمان وعدم غیبت وی و چشم‌پوشی از اشتباهات وی، به علاوه حقوق عام که از اصول اولیه‌ی حقوق خاص برادری است، همه و همه از جمله‌ی این حقوق است.

بدون شک جامعه‌ی مسلمان هنگامی که این معانی یعنی تعهد نسبت به حقوق دیگران در آن تجلی یابد و میان آحاد این جامعه تعالیم شرع در احساسات مسؤولین ریشه دواند، چنین جامعه‌ای قدرتمند، متحد، مهربان و دلسوز خواهد بود. در هیچ اوضاع و احوالی امکان ندارد که متزلزل و سست‌بنیان گردد و خود را تسلیم دشمنان کند و یا خود را در برابر رویدادهای روزگار ببازد.

- دریغا - از لحاظ عملی می‌بینیم که بسیاری از این حقوق در جامعه اسلامی تحقق نیافته است و در کیان جامعه ریشه ندوانیده است، بلکه می‌بینیم خصلت‌هایی همچون خودپسندی و منفعت‌طلبی وآز و حسد و تکبر در افراد کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زنان و مردان و عوام و خواص جامعه‌ریشه دوانیده است و این همه به خاطر انحراف بیشتر مسلمانان از تربیت مترقی اسلامی و دوری آنان از تعالیم حیات‌بخش قرآن است، اما به حمد خدا - در افق‌های دور پیشگامان اسلام از نسل مسلمانان به چشم می‌خورند و اینجا و آنجا به حرکت درمی‌آیند و از جامعه اسلامی در جاهای مختلف سر از زیر خاک بیرون می‌آورند و به جامعه‌ی خود بهترین الگو اخلاق نیکو و رفتار خداپسندانه و سرمشقی خوب در دوستی و برادریشان ارائه می‌دهند.

ان شاء الله به وسیله‌ی بازوان پرقدرت این پاک‌بازان پیروزی اسلام تحقق می‌یابد و به فضل برادری و پیوندهای محکم آنان دولت متحد همه مسلمانان پایه‌گذاری می‌شود و از تو می‌پرسند که چه وقت آن (صورت می‌پذیرد)؟ پس بگو شاید (تحقق) آن نزدیک باشد.

٦- نمونه‌هایی از تاریخ در رابطه با حقوق برادری

از دستاوردهای این حقوق برادری که دین مبین اسلام آن را پایه‌گذاری نموده اینست که افراد جامعه‌ی اسلامی در طول تاریخ و در روزگاران مختلف به نحو احسن با یکدیگر تعامل داشته‌اند، رفتار آنان از نیکوترین رفتارهایی است که جوامع بشری در تاریخ پر نشیب و فراز خود داشته است، از جمله این تعامل تکلف اجتماعی، ایثار مهر و محبت، همکاری و بخشش است. پس اکنون به این نمونه‌های همیشه جاوید که تاریخ آن‌ها را برای ما حفظ نموده است توجه کنید.

در زمینه تکفّل‌ اجتماعی و مرحمت:

* محمد پسر اسحاق گفت: مردمانی در مدینه زندگی می‌کردند و نمی‌دانستند اسباب زندگی آنان از کجا تأمین می‌شود و چه کسی به آنان (آنچه را که نیاز دارند) می‌دهد؛ هنگامی که حضرت زین العابدین بن حسینرحمة‌الله علیه– دار فانی را وداع گفت اسباب زندگی خود را از دست دادند و دانستند او بوده است که شب هنگام با دستی پر به نزد آنان می‌آمد، پس هنگامی که به جوار پروردگار خود شتافت بر شانه‌ها و پشت او آثار حمل کیسه‌ها را به خانه‌ی بیوه‌ها و بینوایان مشاهده کردند.

* لیث پسر سعید سالانه مقدار بسیاری غله که بهای آن هفتاد هزار دینار بود به دست می‌آورد و تمام آن را صدقه می‌داد تا آن حد که می‌گویند هیچ وقت زکات بر وی واجب نشد، نامبرده روزی یک خانه در مزایده علنی خرید، نماینده‌ی او برای تحویل‌گرفتن خانه بدانجا رفت، چند یتیم و کودکانی خردسال در خانه دید، آنان او را به خدا قسم دادند که خانه را برای آنان بگذارد، هنگامی که این خبر به لیث رسید کسی را نزد آنان فرستاد تا به آنان خبر دهد که خانه از آن شماست. به علاوه نیازمندی‌های روزانه شما.

* عبدالله پسر مبارک امام بزرگ و محدث نامدار صدقات بسیاری می‌داد و در هر سال صدقات وی به بیشتر از صد هزار دینار می‌رسید؛ یکبار با دوستان خود به قصد حج به سوی مکه روانه شد، از بعضی شهرها گذشت. در راه پرنده‌ای مرد، وی دستور داد که پرنده‌ی مرده را به محل زباله بیندازند، یاران وی پیشا پیش وی حرکت کردند و او از آنان باز ماند. هنگامی که از محل زباله عبور کرد ناگهان دید که یک کنیز از خانه‌ای نزدیک زباله خارج شد و آن پرئده‌ی مرده را برد، عبدالله بن مبارک از کنیز علت این کار را جویا شد، کنیز به او پاسخ داد که او و برادرش تنگدست می‌باشند و هیچ کس از وضع آنان اطلاع ندارد. عبدالله به نماینده‌ی خود گفت: چقدر پول به همراه دارید؟ نماینده‌ی وی گفت: هزار دینار. عبدالله به او گفت: از آن مقدار بیست دینار که تا (مرو) ما را کافی است، بردار و مابقی را به کنیز بده؛ زیرا این کار از حج ما در امسال پر اجرتر است (اجرش بیشتر است) سپس عبدالله بازگشت و به حج نرفت!!

در زمینه ایثار و همکاری:

* غزالی در کتاب احیاء علوم الدین آورده است که عبدالله پسر عمر رحمة‌الله علیه– گفته است: گله‌ی گوسفندی به عنوان هدیه به یکی از یاران حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– هدیه کردند، آن (صحابی) فرمود: فلانی از من نیازمندتر است، بدین جهت گله‌ی گوسفند را برای همان شخص فرستاد، او نیز برای یکی دیگر فرستاد؛ زیرا فکر می‌کرد که از او نیازمندتر است. و بدین شکل این گله گوسفند از طرف یکی به دیگری هدیه می‌شد، تا سرانجام و پس از هدیه‌شدن به هفت نفر به صحابی اول رسید.

* «حاکم» در کتاب المستدری روایت کرده است که معاویه بن سفیان رحمة‌الله علیه– هشتاد هزار درهم برای حضرت عایشه -رضی‌الله عنها- فرستاد، عایشه در آن وقت روزه‌دار بود و جامه‌ای کهنه برتن داشت، فوری این مقدار مال را میان فقرا و نیازمندان تقسیم کرد و حتی یک درهم از آن را باقی نگذاشت، خدمتکارش به او عرض کرد: ای ام المؤمنین! نمی‌توانستی با یک درهم آن مقدار گوشت برای ما بخری؟ که با آن افطار کنی، عایشه فرمود: دختر عزیزم! اگر به یادم می‌انداختی آن کار را می‌کردم.

پس او با این کار خود دیگران را بر خود ترجیح داد و به خاطر خوشبخت‌کردن جامعه اسلامی خود را فراموش کرد.

* آنچه العدوی ذکر کرده است -همانطور که قرطبن نقل می‌کند- یکی از شگفتی‌های ایثار است (العدوی) گفت: روز جنگ یرموک برای جستجوی یکی از پسر عموهایم رفتم و مقداری آب با خود بردم، من با خود می‌گفتم که اگر او را پیدا کنم و رمقی در او باشد به او آب می‌دهم، من او را پیدا کردم (به او) گفتم: آب می‌خواهی؟ (پسر عمویم) با سر اشاره نمود: بلی، ناگهان صدای ناله‌ی مردی را (شنیدیم)، پسر عمویم با سربه من اشاره کرد که به سراغش برو (من رفتم دیدم) که هشام پسر عاص است، به او گفتم: به تو آب بدهم؟ با زبان اشاره گفت: آری، (در این هنگام) او صدای شخص دیگری را شنید که آه... آه... می‌کند، بدین خاطر هشام اشاره نمود که به سراغ او برو آنگاه که (رسیدم) او مرده بود، به سوی هشام بازگشتم او (نیز) مرده بود. بنابراین، به سوی پسر عمویم بازگشت او (هم) مرده بود، هیچکدام از آنان آب را نخورد و برادر دیگر خود را بر خویش ترجیح داد:

در زمینه بردباری و عفو:

* در اسباب نزول (آیات) آمده است که یکی از خویشاوندان ابوبکررحمة‌الله علیه– به نام «مسطح» با آنچه ابوبکر رحمة‌الله علیه– از صدقه و خیرات به او می‌داد، زندگی می‌کرد. هنگامی که منافقین مسأله افک و تهمت را اشاعه دادند مسطح از واردشدن به مسأله تهمت‌زدن به حضرت عایشه -رضی‌الله عنها- خودداری نکرد و با این کار خود حق اسلام و حق خویشاوندی و حق احسان را نادیده گرفت، این عمل وی باعث شد که حضرت ابوبکر رحمة‌الله علیه– نسبت به او خشمگین گردد و سوگند یاد کند که از این خویشاوند خود روی گرداند و با وی قطع رابطه نماید، بدین جهت این فرموده‌ی خداوند متعال نازل شد: ﴿وَلَا يَأۡتَلِ[٢٠] أُوْلُواْ ٱلۡفَضۡلِ مِنكُمۡ وَٱلسَّعَةِ أَن يُؤۡتُوٓاْ أُوْلِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينَ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِۖ وَلۡيَعۡفُواْ وَلۡيَصۡفَحُوٓاْۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغۡفِرَ ٱللَّهُ لَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٌ ٢٢﴾ [النور: ٢٢] «کسانی که از شما اهل فضیلت و فراغی نعمت اند، نباید سوگند بخروند که بذل و بخشش خود را از نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا باز می‌گیرند، باید عفو کنند و گذشت نمایند مگر دوست نمی‌دارید که خداوند شما را بیامرزد؟ و خدا آمرزگار و مهربان است»

پس ابوبکر رحمة‌الله علیه– او را عفو کرد و نیکی‌کردن به او را سر گرفت و گفت: دوست دارم که خداوند مرا ببخشاید.

* بخاری از ابن عباس رحمة‌الله علیه– روایت نموده است که او فرمود: هنگامی که بن حصین آمد نزد برادرزاده‌ی خود حر بن قیس اقامت گزید و او از کسانی بود که عمر رحمة‌الله علیه– آنان را به خود نزدیک می‌کرد؛ زیرا قاریان و مشاورین امیرالمؤمنین یا میانسال و یا جوان بودند.

عیینه گفت: برای من اجازه ورود، برای دیدار امیر مؤمنان بخوان، اجازه به او داده شد پس هنگامی که وارد شد گفت: هیهات! ای فرزند خطاب، به خداوند سوگند تو آنچه را که ما سزاوار آنیم به ما نمی‌دهی و میان ما عادلانه حکم نمی‌کنی، عمر رحمة‌الله علیه– خشمگین شد و خواست او را بزند، حر بن قیس گفت: امیر مؤمنان، خداوند به پیامبر خود می‌فرماید: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩﴾ [الأعراف: ١٩٩] «گذشت داشته باش و آسانگیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشم‌پوشی کن، این از نادانان است» پس به خداوند قسم! هنگامی که (حر این آیه را) تلاوت کرد، عمر از آن تجاوز نکرد، او به کتاب خداوند متعال بسیار عمل می‌کرد.

* در مورد حضرت زین العابدین علی بن حسین رحمة‌الله علیه– آمده است که او یک بار به مسجد رفت به او ناسزا گفت، غلامان او به سر وقت آن مرد رفتند تا او را بزنند و اذیت کنند، زین العابدین غلامان را از این کار برحذر داشت و به آنان فرمود: دست از سر او بردارید، سپس روی به آن مرد کرد و گفت: ای فلانی! من بدترم از آنچه تو می‌گویی و آنچه را که درباره‌ی من نمی‌دانی بیشتر است، از آنچه که درباره‌ی من می‌دانی پس اگر به یادآوری آن نیاز داری برای تو خواهم گفت، با شنیدن این سخنان آن مرد خجل گشت و زین العابدین پیراهن خود را از تن درآورده و به او بخشید و فرمود که هزار درهم به او بدهند، آن مرد رفت و در آن حال گفت: من گواهی می‌دهم که این جوان فرزند پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– است.

همچنین در مورد زین العابدین رحمة‌الله علیه– آمده است که: غلامش با آبریزی سفالین آب برای او می‌ریخت، آبریز بر پای زین العابدین افتاد و شکست و پای وی نیز زخم برداشت، غلام فوری گفت: سرورم خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ﴾ «و کسانی که خشم (خود) را فرو می‌برند»

زین العابدین فرمود: من خشمم را فرو بردم، غلام گفت: خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾ «و عفوکنندگان مردم» زین العابدین فرمود: تو را عفو کردم، غلام گفت: و خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِ﴾ «و عفوکنندگان مردم» زین العابدین فرمود: تو را عفو کردم، غلام گفت: و خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾ «خداوند احسان‌کنندگان را دوست می‌دارد» زین العابدین فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم!!

در زمینه محبت و پاسخ‌دادن به شوق و محبت دیگری.

* مالک در کتاب موطا از ابوادریس خولانی / روایت کرده است که وی گفت: من وارد مسجد دمشق شدم، جوانی خنده‌رو در آنجا یافتم، مردم دور او را گرفته بودند و اگر درباره‌ی امری اختلاف‌نظر پیدا می‌کردند نظر او را جویا می‌شدند و بدان تمسک می‌جستند، پرسیدم: که این کیست؟ گفتند: این معاذ بن جبل رحمة‌الله علیه– است، صبح زود به مسجد شتافتم، دیدم که او از من پیشی گرفته است و دارد نماز می‌خواند، منتظر ماندم تا نمازش را به پایان رساند، از پیش رو به سویش رفتم و به او سلام کردم سپس گفتم: به خدا سوگند که من دوستت دارم! گفت: تو را به خدا؟ گفتم به خدا! او جامه‌ی مرا گرفته من را به طرف خود کشید و گفت: مزده؛ زیرا من از پیامبر خدا صلّی‌الله علیه و سلّم– شنیدم که فرمود: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ. وَالْمُتَجَالِسِينَ فِيَّ. وَالْمُتَبَاذِلِينَ فِيَّ» «خداوند فرموده است: محبت من به آنانکه به خاطرم یکدیگر را دوست دارند و به خاطر من با یکدیگر می‌نشینند و به خاطر من به یکدیگر بذل و بخشش می‌کنند واجب شد»

* و مالک در الموطأ از طفیل پسر ابی پسر کعب نقل کرده است که نزد عبدالله بن عمر می‌رفت و صبح‌گاهان باهم به بازار می‌رفتند، (طفیل) گفت: هنگامی که به بازار می‌رفتیم عبدالله بن عمر بر فروشنده اشیاء کم‌ارزش و فروشنده اشیاء گرانب‌ها و بی‌چارگان که می‌گذشت سلام کرد، طفیل گفت: نزد عبدالله بن عمر رفتم وی از من خواست با او به بازار بروم به او گفتم: تو چه کار داری به بازار، نه از سوداگری سر درمی‌آوری و در مورد کالا سوال نمی‌کنی و وارد معامله نمی‌شوی و در مجالس بازاریان نمی‌نشینی؟ (عبدالله بن عمر گفت): ای شکم‌گنده - شکم طفیل بزرگ بود - ما فقط به خاطر (اشاعه) سلام می‌آییم، ما با هرکس برخورد کنیم به او سلام می‌کنیم.

* ابوحنیفه رحمة‌الله علیه– در کوفه همسایه‌ای داشت که هرگاه از کار فارغ می‌شد در خانه‌ی خود با صدای بلند این بیت را می‌خواند:

مرا از دست دادند، در حالی که نمی‌دانند چه جوانی را از دست دادند، به خاطر یک روز بد و بستن شکافی[٢١]

امام ابوحنیفه هر شب صدای شخصی را که این بیت را می‌سرود می‌شنید، به طور اتفاقی شبی شبگرد این همسایه را با خود برد و به زندان افکندش، ابوحنیفه در آن شب صدایش را نشنید و صبح روز بعد در مورد وی پرسید، به او خبر دادند که همسایه‌ی او زندانی شده است! ابوحنیفه سوار بر مرکب خود شد و به نزد امیر (عیسی بن موسی) روانه شد و از او خواست که همسایه‌اش را آزاد کند، امیر فوری او را آزاد کرد، هنگامی که همسایه‌ی جوان بیرون آمد امام ابوحنیفه او را خواست و به او فرمود: ای جوان! آیا تو را از دست داده‌ایم؟ جوان گفت: نه، بلکه نیکی و بزرگی کردی، خداوند پاداش خوب به تو دهاد و این بیت را سرود:

ضرری به حال ما ندارد که ما کهتریم و همسایه‌ی ما مهم‌تر، در حالی که همسایه‌های بیشتر مردم خوار هستند[٢٢]

در زمینه بذل و بخشش:

* «طبرانی» در کتاب الکبیر آورده است که عمر بن خطاب رحمة‌الله علیه– چهار صد دینار را برداشت و آن را در بدره‌ای قرار داد، سپس به غلام خود فرمود: آن را ببر و به ابی عبیده پسر جراح بده، سپس یک ساعت خود را در خانه سرگرم کن تا ببنی که چه کار خواهد کرد؟ غلام آن پول را برد و به او گفت: امیر مؤمنان گفت: با این (پول) بعضی از نیازهای خود را رفع کنی، ابوعبیده گفت: خداوند رحمت خود را شامل حال عمر کناد، سپس گفت: ای کنیز! بیا و این هفت (دینار) را برای فلانی ببر و این پنج (دینار) را برای فلانی و این پنج را برای فلانی... و بدین شکل همه‌ی پول را داد، غلام نزد عمر رحمة‌الله علیه– بازگشت و او را (از آنچه ماجرا بر پول گذشت) باخبر کرد، غلام دید که او (یک بدره) مثل آن برای معاذ بن جبل آماده کرده است، غلام آن را برای او برد و گفت: امیر مؤمنان به تو می‌گوید: این را برای رفع برخی از نیازهای خود خرج کن، (معاذ) گفت: خداوند به عمر رحم کناد و به بخشش او برکت دهاد، ای کنیز بیا و اینقدر (دینار) را به خانه‌ی فلانی ببر و اینقدر را به خانه‌ی فلانی... همسر معاذ از این کار وی باخبر شد و گفت: به خداوند سوگند که ما درمانده هستیم، در کیسه تنها دو دینار مانده بود، آن دو دینار را به همسر خود داد.

غلام نزد عمر رحمة‌الله علیه– بازگشت و آنچه را که دیده بود به اطلاع عمر رساند، عمر از این کار خوشحال گشت و فرمود: (آنان برادران یکدیگرند آنان از یکدیگر (مانند هم) می‌باشند)

* در روزگار عمر رحمة‌الله علیه– مردم دچار قحطی‌سالی و فقر شدید شدند، کاروانی متشکل از هزار شتر که انواع مختلف غذا و لباس بر پشت حمل می‌کردند، از شام برای عثمان رحمة‌الله علیه– رسیده بود، بازرگانان برای خرید آن قافله نزد وی شتافتند تا آن را از او بخرند، عثمان رحمة‌الله علیه– گفت: چقدر سود به من می‌دهید؟ گفتند: پنج در صد، عثمان  رحمة‌الله علیه– گفت: کسی هست که بیشتر از این به من بدهد، گفتند: میان بازرگانان کسی را نمی‌شناسیم که بیشتر از این سود بپردازد. عثمان رحمة‌الله علیه– فرمود: من کسی را یافتم که به ازای یک درهم هفتصد درهم و بیشتر می‌دهد، خداوند می‌فرماید:

﴿مَّثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمۡوَٰلَهُمۡ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنۢبَتَتۡ سَبۡعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنۢبُلَةٖ مِّاْئَةُ حَبَّةٖۗ وَٱللَّهُ يُضَٰعِفُ لِمَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٢٦١﴾ [البقرة: ٢٦١]

«مثل کسانی که دارایی خود را در راه خدا مصرف می‌کنند، همانند دانه‌ای است که هفت خوشه برآرد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هرکه بخواهد آن را چندین برابر می‌گرداند و خدا (قدرت و نعمتش) فراخ (و از همه چیز) آگاه است...»

ای گروه بازرگانان! شما را گواه می‌گیرم که کاروان و از جمله‌ی آن گندم و آرد، زیت و روغن و لباس... را به فقیران شهر مدینه بخشیدم و این صدقه‌ای است برای مسلمانان!!

 

* شیخین از ابوموسی اشعری رحمة‌الله علیه– روایت کرده‌اند که حضرت پیامبر صلّی‌الله علیه و سلّم– فرمود: «إِنَّ الأَشْعَرِيِّينَ إِذَا أَرْمَلُوا فِي الغَزْوِ، قُلْتَ آوَاَدَهُ أَوْ قَلَّ طَعَامُ عِيَالِهِمْ بِالْمَدِينَةِ جَمَعُوا مَا كَانَ عِنْدَهُمْ فِي ثَوْبٍ وَاحِدٍ، ثُمَّ اقْتَسَمُوهُ بَيْنَهُمْ فِي إِنَاءٍ وَاحِدٍ بِالسَّوِيَّةِ، فَهُمْ مِنِّي وَأَنَا مِنْهُمْ» «هرگاه توشه اشعری‌ها و یا غذای عیال آن‌ها در مدینه کم گردد آنچه را که دارند در یک (جا) گرد می‌آورند سپس با یک ظرف به طور یکسان بر خود پخش می‌کنند. بنابراین، آنان از من هستند و من از آنان»

ادامه دارد...

 

مراجع:

[٤]- از سرور ما حسین بن علی رحمة‌الله علیه– نقل شده است.

[٥]- از سلف (پیشینیان) روایت شده است.

[٦]- مسلم و نسائی آن را از عایشه -رضی‌الله عنها- روایت کرده‌اند.

[٧]- ابن السلمی آن را از ابن عمر رحمة‌الله علیه– روایت کرده است.

[٨]- ابوداود و مسلم آن را از ابوهریره رحمة‌الله علیه– روایت کرده‌اند.

[٩]- نسایی و ابن ماجه آن را روایت کرده‌اند.

[١٠]- مانند دعوت به مناسبات شادی بخشی و یا صرف غذای عروسی.

[١١]- ر. ک. المودودی، ابوالاعلی، تفسیر سوره نور.

[١٢]- این مدت کافی است که او سر عقل بیاید و به راه درست خود بازگردد، اما اگر این مدت بیشتر گشت هر دوی آن دو با این کار خود مرتکب گناه می‌شوند.

[١٣]- شیخین آن را روایت کرده‌اند.

[١٤]- شیخین آن را روایت کرده‌اند.

[١٥]-

إن أخاك الصدق من كان معك

ومن يضر نفسه لينفعك

ومن إذا ريب الزمان صدعك

شتت فيك شمله ليجمعك

[١٦]- بهتان: بزرگ‌ترین دروغ است.

[١٧]-

تمدني بنصحك بانفرادي

وجنبي النصيحة في الجماعة

فإن النصح بين الناس نوع

من التوبيخ لا أرضى استماعه

[١٨]-

إذا كنت في كل الأمور معاتبا

صدقك لم تلق الذي لا تعاتبه

فعش واحداً أوصل أخاك فإنه

مقارف ذنب تارة ومجانبه

إذا أنت لم تشرب مرارا على القذى

ظمئت وأي الناس تصفو مشاربه

ومن ذا الذي ترضى سجاياه كلها

كفى الـمرأ نبلا أن تعد معايبه

[١٩]- خویشاوندی نسبی والدین، برادران، خواهران و عموها را شامل می‌شود، حقوق آنان در شرع بس عظیم است و از حقوقی که ذکر شد بزرگ‌تر است که مجال پرداختن به آن در اینجا نیست.

[٢٠]- لا یأتل: قسم نخورد.

[٢١]-

أضاعوني وأي فتى أضاعوا

ليوم كريهة وسداد ثغر

[٢٢]-

وما ضرنا أنا قليل وجارنا

عزيز وجار الأكثرين ذليل