مقدمه
ستایش خدا را سزا است که پروردگار جهانیان است و درود و سلام فراوان بر سرور ما محمد و همه آل بیت و یاران وی و همچنین درود و سلام بر مبلّغان رسالت پیامبر و بر راهروان راهشان تا روز بازپسین.
برخی از دوستان دلسوز مرا تشویق نمودند که برای مبلغان مسلمان به طور اخصّ و برای نسل جوان به طور اعمّ بحثی مشروح و پربار پیرامون برادری در راه خدا بنویسم و در آن به مهمترین فضایل و حقوق این برادری و روشنترین راههای رسیدن بدان و دستآوردهای آن اشاره نمایم و نمونههای تاریخی و جاودان این برادری را که از پدران راستگو و مبلغان حق و حقیقت و رهبران خیر در سراسر تاریخ روایت شده در معرض دید قرار دهم.
بنابر درخواست ایشان و به خاطر لبیکگفتن به دعوت آنان به نگارش این صفحات و بیان این حقایق پرداختیم، امیدوارم جوانان مسلمان و حاملان پیام الهی دست به دست دهند و زیر پرچم دوستی متحد شوند و با چنگزدن به ریسمان خدا عقد اخوت با یکدیگر ببندند، امید است با این عمل خود چراغ هدایت را که راه را از چاه مشخص میکند و راه حرکت هدفدارشان را روشن میسازد پیدا کنند.
از خداوند منان خواستارم که اعمال ما را از ریا دور نماید و برای تقرب به ساحهی قدس خود قرار دهد و حقیقت برادری و راههای همبستگی و محبت را به نسل مسلمان ما علی الخصوص به مبلغان مسلمان بنمایاند... تا به نحو احس تکلیف خود را نسبت به ایجاد یک جامعه اسلامی بهتر که محبت آن را زیر پر و بال خود گرفته و پرتوی پاکی و برادری آن را نور باران کرده است، انجام دهند... شاید خداوند متعال شکوه اسلام و عزّت مسلمانان و هدایت تمام بشریت را کشوش آنان تحقق بخشد و این کار برای خدا مشکل نیست و او است که آرزوها را برآورده میکند و اجابت دعا سزاوار او است.
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالـمين
مؤلف: عبدالله ناصح علوان
برادری در راه خدا چیست؟
برادری در راه خدا یک عطیه مقدس و تابش ربانی و نعمت الهی است که خداوند متعال آن را به دل بندگان مخلص و دوستان برگزیده خود و مردم تقوی پیشه القا میکند. خداوند متعال در سورهی انفال چنین فرموده است:
﴿لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الأنفال: ٦٣]
«اگر همه آنچه در زمین است صرف میکردی نمیتوانستی میان دلهایشان انس و الفت برقرار سازی، ولی خداوند (با هدایت آنان به ایمان و دوستی و برادری) میانشان انس و الفت انداخت»
و در سوره آل عمران نیز فرموده است:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا﴾ [آلعمران: ١٠٣]
«و همگی به رشته (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را برخود به یاد آورید که بدانگاه که (برای همدیگر) دشمنانی بودید و خدا میان دلهایتان (انس و الفت برقرار کرد و آنها را به هم) پیوند داد، پس (در پرتو نعمت او برای هم) برادرانی شدید»
و همچنین برادری نیروی ایمان درونی است که احساس عمیق به عاطفه، محبت، احترام و اعتماد متقابل را در میان تمام کسانی که رشتههای عقیده اسلامی و روابط تقوی و ایمان آنان را به هم پیوند میدهد برمیانگیزد. بنابرآنچه ذکر شد این احساس راستین برادری در دل فرد مؤمن درستترین و خالصانهترین عواطف را که موجب موضعگیریهای مثبت میشود مانند: همیاری، ایثار، مهر و محبت، گذشت، تسلّی خاطر هنگام سختی و بار تکفّل هنگام ناتوانی را ایجاد میکند.
بنابر آنچه ذکر شد برادری در راه خدا صفتی ملازم با ایمان و خوی توأم با پرهیزکاری است؛ زیرا هیچ برادری بدون ایمان و هیچ ایمانی بدون برادری نیست، چنانکه هیچ دوستی بدون تقوی و هیچ تقوی بدون دوستی نیست.
اما اینکه هیچ برادری بدون ایمان نیست به دلیل این فرموده خداوند تبارک و تعالی در سوره حجرات است: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ «فقط مؤمنان برادران همدیگرند» اما اینکه هیچ دوستی بدون تقوی نیست به دلیل این سخن خداوند متعال است: ﴿ٱلۡأَخِلَّآءُ يَوۡمَئِذِۢ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٍ عَدُوٌّ إِلَّا ٱلۡمُتَّقِينَ ٦٧﴾ [الزخرف: ٦٧]
بدون تردید هرگاه برادری بر مبنای ایمان نباشد براساس منافع شخصی خواهد بود و اگر دوستی برپایه تقوی نباشد، در نخستین کشمکش بر سر امور دنیا به کاشتن بذر کینه و دشمنی منجر میشود.
به دستآوردن سود و رسیدن به منافع موجب کینه و دشمنی میشود و این کینه و دشمنی بیدرنگ در نخستین رقابت بر سر سود و منافع شخصی جلوهگر میشود!! –صلّیالله علیه و سلّم–
باید اذعان داشت که فرد مسلمان بدون داشتن روحیه برادری درست و دوستی پر خلوص، دارای ایمان ناقص و تقوای مشکوک است؛ زیرا بنابر روایت شیخین حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرموده است: «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ، حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ» «ایمان کسی از شما درست و کامل نیست تا اینکه آنچه را که برای خود دوست میدارد برای برادر خویش نیز دوست داشته باشد» و دلیل مشکوکبودن پرهیزگاری بدون دوستی این فرموده خداوند متعال است: ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰۖ وَلَا تَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡعُدۡوَٰنِ﴾ [المائدة: ٢] «همدیگر را در راه نیکی و پرهیزگاری یاری و پشتیبانی نمائید و همدیگر را در راه تجاوز و ستمکاری یاری و پشتیبانی نکنید»
هر انسانی که دلش پر از ایمان باشد و تقوای خدا را پیشه کند بدون شک در وهله نخست که کسی مانند خود را از لحاظ ایمان و تقوی دیدار میکند با او انس میگیرد و در نخستین لحظات این دیدار احساس آرامش میکند و کار این دو بدانجا میرسد که گویی هردو یکی شدند و قلبشان چنان کشش و میلی نسبت به هم پیدا میکند که گویی آهنگ یکیشدن دارند و فوری بذر دوستی در رگهای آنان به جنب و جوش درمیآید و خون آن دو آمیخته با احساس برادری میگردد و گل مودت بر رخ آن دو نقش میبندد. بنابراین، این دو فرد مؤمن به عنوان دو برادر با مهر و محبت دست در دست یکدیگر قرار داده، باهم در گلزارهای مودت به حرکت درمیآیند و در کنار هم از لطافت نسیم وفاداری برخوردار میکردند و ابر محبت آنان را در زیر سایه خود میگیرد.
بیدرنگ هرکدام از آنان در گوش جان مردم این حقیقت را زمزمه میکند! ما: من تو و تو من هستی - ما دو جانیم در یک تن.
اما فردی که فساد در او ریشهدار گشته و پلید میباشد در هنگام دیدار با فرد مؤمن دارای نفس مطمئنه هرگز نمیتواند توافق اخلاقی داشته باشد؛ زیرا در اصل هردو آنان یکدیگر را دوست ندارند و از لحاظ خط مشی با همدیگر مخالفاند و روح آن دو از یکدیگر متنفر میباشد.
و آنچه را که شیخین از حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– روایت نمودهاند به تمام معنی بالا اشارت دارد: «النَّاسُ مَعَادِنٌ كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ الْفِضَّةِ، خِيَارُهُمْ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خِيَارُهُمْ فِي الْإِسْلَامِ إِذَا فَقُهُوا، وَالْأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ، وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ»[١] «مردم از خاندانهای مختلف تشکیل شدهاند و این خاندانها بسان کانهای زر و نقره هستند، برگزیدگان (بزرگان) مردم در جاهلیت برگزیدگان آنان در اسلام میباشند، به شرط آنکه در علوم دینی (و فرمانروایی برحسب آن) ورزیده شوند. جانها مانند سربازان سازمان یافته میباشند. بنابراین، آنانی که یکدیگر را بشناسند باهم انس میگیرند و آنانی که یکدیگر را نشناسند باهم به مخالفت میپردازند»
این برادران ایمانی! تنها آنچه ذکر شد حقیقت برادری در راه خدا است، پس در واقع آن موهبتی است الهی که خداوند متعال آن را در دلهای آکنده به ایمان خالص جای میدهد.
این برادری نیروی کارآمد و پرارزشی است که دلهای مؤمنان متقی را به هم پیوند میدهد و این برادری است که شخص با ایمان را به موضعگیری مثبت نسبت به محبت، ایثار، دلسوزی، همیاری و تکفل اجتماعی سوق میدهد و یکی از صفات ملازم ایمان و توأم با تقوی است و با همگنان خود از جانهای پاک همخو است و از جانهای پلید و شرور که مخالف او میباشند متنفّر است.
جوانان! پس از اینکه شاخصها برایتان نمایان گشت و حقایق امور آشکار گردید، راهی به جز واردشدن به دروازه عقد اخوّت و تحقق آن در دلهایتان ندارید، تا در میان خود مهربان و بر دشمنان خود سختگیر و نیرومند باشید و جلودارانی از یاران پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– را که خداوند متعال در سوره فتح در مورد آنان چنین فرموده است، اسوهی خود قرار دهید: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡ﴾ [الفتح: ٢٩] «محمد فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کافران تند و سرسخت و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوز اند»
فضیلتهای برادری در راه خدا
چون برادری در راه خدا یک موهبت الهی و رمز ورازی مقدس است و چون صفتی ملازم ایمان و توأم با تقوا میباشد و اثرات مثبتی بر روابط اجتماعی دارد، آن را از اعتبار شایانی برخوردار کرده است. خداوند متعال برای این برادری کرامت، فضل، منزلت والا و پاداشی قرار داده است که انگیزهی جستجو و تحقق بخشیدن به آن در مسلمانان ایجاد شود و از آن حفظ و حراست نمایند و به آن دل ببندند و در باغها و گلزارهای آن به حرکت درآیند و نسیم خوشبوی آن را استنشاق نمایند. شاید که از مؤمنان پاک و پرهیزگاران نیکسیرت گردند.
اینک برادران ایمانی، دامنی گل از گلزار نصایح و سفارشهای حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– در مورد بیان کرامت و ارجمندی برادری در راه خدا و منزلت والای کسانی که باهم در نزد خدا عقد برادری بستهاند، فراهم چیدم:
چهرههای آنان نورانی است
و این به این دلیل است که ابوداود از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– چنین روایت کرده است: «إِنَّ مِنْ عِبَادِاللَّهِ لَأُنَاسًا مَا هُمْ بِأَنْبِيَاءَ، وَلَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمُ الْأَنْبِيَاءُ وَالشُّهَدَاءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، بِمَكَانِهِمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ! تُخْبِرُنَا مَنْ هُمْ؟ قَالَ: هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرُوحِ اللَّهِ بَيْنَهُمْ عَلَى غَيْرِ أَرْحَامٍ بَيْنَهُمْ، وَلَا أَمْوَالٍ يَتَعَاطَوْنَهَا، وَاللَّهِ إِنَّ وُجُوهَهُمْ لَنُورٌ، وَإِنَّهُمْ لعَلَى نُورٍ لَا يَخَافُونَ إِذَا خَافَ النَّاسُ، وَلَا يَحْزَنُونَ النَّاسُ» «(در میان بندگان خدا کسانی هستند که نه پیامبر و نه شهید هستند، اما پیامبر و شهیدان روز رستاخیز به خاطر مقام آنان نزد خداوند متعال به آنان غبطه میخوردند) گفتند: پیامبر خدا! آنان چه کسانی هستند؟ پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرمود: (آنان گروهی هستند که به خاطر محبت خدا یکدیگر را دوست دارند بدون اینکه باهم نسبتی داشته باشند و یا بر سر اموالی با یکدیگر دوست شوند، به خداوند قسم! چهرههای آنان نورانی است و آنان در نور غوطهور میباشند، هنگامی که مردم میترسند آنان ترسی ندارند و آنگاه که دیگر اندوهگین میشوند غبار اندوه بر چهره آنان نمینشیند) گناهانشان آمرزیده است»
به دلیل آنچه «طبرانی» از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– روایت نموده است: «إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا لَقِيَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ، فَأَخَذَ بِيَدِهِ تَحَاتَّتْ عَنْهُمَا ذُنُوبُهُمَا، كَمَا تَتَحَاتُ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرَةِ الْيَابِسَةِ فِي يَوْمِ رِيحٍ عَاصِفٍ، وَإِلَّا غُفِرَ لَهُمَا، ذُنُوبُهُمَا وَلَوكَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ» «آنگاه که فرد مسلمان با برادر مسلمان خود دیدار کند، پس دستش را بگیرد گناهان آن دو مانند ریزش برگهای خشک درخت هنگام تند باد آمرزیده میشود و گرچه گناهانشان به اندازه کف دریا باشد باز خداوند آن را میآمرزد»[٢]
آنان در روز قیامت زیر سایه خداوند میباشند
به دلیل آنچه «مسلم» از پیامبر خدا نقل کرده است: «إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَيْنَ الْمُتَحَابُّونَ بِجَلاَلِى الْيَوْمَ أُظِلُّهُمْ فِى ظِلِّى يَوْمَ لاَ ظِلَّ إِلاَّ ظِلِّى» «خداوند متعال در روز رستاخیز میفرماید: کجا هستند کسانی که به خاطر عظمت من از ته دلهایشان به یکدیگر محبت ورزیدند، امروز روزی است که هیچ سایهای به جز سایه (رحمت) من نیست، آنان را در سایهی خودم جای میدهم) و از جمله هفت تنی که خداوند در روزی که هیچ سایهای به جز سایهی او نیست آنان را در سایهی خود جای میدهد» برحسب روایت شیخین عبارتاند از: «وَرَجُلَانِ تَحَابًّا فِي اللَّه: اِجْتَمَعَا عَلَيْهِ وَتَفَرَّقَا عَلَيْهِ» «دو مرد که به خاطر خدا با یکدیگر دوست شدند، هنگام دیدار با یکدیگر به همدیگر قول میدهند که نسبت به شریعت متعهد باشند و هنگامی که از یکدیگر دور میشوند برحسب شریعت خدا عمل میکنند»
آنان در پناه محبت الهی هستند
به دلیل آنچه امام مالک از حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– نقل کرده است: «قَالَ اللهُ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: وَجَبَتْ مَحَبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، وَالْمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ، وَالْمُتَبَاذِلِينَ» «محبت کسانی که به خاطر من با یکدیگر دوست میشوند و به خاطر من به دیدار یکدیگر میروند و به خاطر من بذل و بخشش میکنند، واجب است» و به دلیل آنچه مسلم از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– روایت کرده است: «أَنَّ رَجُلًا زَارَ أَخًالَهُ فِي قَرْيَةٍ أُخْرَى، فَأَرْصَدَ اللهُ تَعَالَى عَلَى مَدْرَجَتِهِ مَلَكًا فَلَمَّا أَتَى عَلَيْهِ قَالَ: أَيْنَ تُرِيدُ؟ قَالَ: أُرِيدُ أَخًالِي فِي هَذِهِ الْقَرْيَةِ، قَالَ: هَلْ لَكَ عَلَيْهِ مِنْ نِعْمَةٍ تَرُبُّهَا عَلَيّهَ؟ قَالَ: لَا، غَيْرَ أَنِّي أَحْبَبْتُهُ فِي اللهِ عَزَّوَجَلَّ، قَالَ المَلِكْ: فَإِنِّي رَسُولُ اللهِ إِلَيْكَ بِأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَبَّكَ كَمَا أَحْبَبْتَهُ فِيهِ» «مردی به دیدار یکی از برادران (دینی) خود در روستایی دیگر رفت، پس خداوند متعال یکی از فرشتگان را به سر راه وی گسیل داشت و هنگامی که آن مرد آمد فرشته به او گفت: قصد کجا را داری؟ (مرد) گفت: قصد دیدار با برادری در این روستا را دارم، (فرشته) گفت: حقی بر او داری و میخواهی به آن رسیدگی کنی؟ (مرد) گفت: نه، تنها من او را به خاطر خداوند متعال دوست میدارم (فرشته) گفت: من فرستاده خدا به نزد تو هستم (و آمدهام به تو بگویم) که خداوند تو را به همان سان دوست میدارد که تو به خاطر او (آن مرد را) دوست داری»
جایگاهشان بهشت خداوند است
به دلیل آنچه «ترمذی» از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– نقل کرده است: «مَنْ عَادَ مَرِيضًا أَوْ زَارَ أَخًا فِي اللَّهِ نَادَاهُ مُنَادٍ بأَنْ طِبْتَ وَطَابَ مَمْشَاكَ وَتَبَوَّأْتَ مِنَ الجَنَّةِ مَنْزِلًا» «هرکس به خاطر خدا به عیادت بیماری و یا دیدار برادری رود یک منادی او را ندا میدهد که خوشا به تو و خوشا به رفتنت و جایگاهی در بهشت گرفتی»
آنان مزّه شیرین ایمان را میچشند
به دلیل آنچه شیخین از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– روایت کردند: «ثَلاَثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلاَوَةَ الإِيمَانِ: أَنْ يَكَوْنَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا؛ وَاِنْ يُحِبُ الْمَرَءْ لاَ يُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ؛ وَأِنْ يَكْرَهُ أَنْ يَعُودَ فِي الكُفْرِ، بَعْدَ أنْ أَنْقَذَهُ اللَّهُ مِنْهُ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يِقْذِفَّ فِي النَّارِ» «هرکس دارای سه چیز باشد شیرینی ایمان را مییابد (میچشد)، خداوند و پیامبر خدا را بیش از دیگران دوست داشته باشد؛ و کسی را که دوست میدارد تنها به خاطر خدا دوست داشته باشد و پس از آنکه خداوند او را از کفر نجات داد؛ از بازگشت به کفر به اندازه انداختهشدن در آتش کراهت داشته باشد»
آنچه در فوق ذکر شد، برادری در راه دین بود و آن مهمترین فضایل دنیوی و اخروی است که آنان را که در راه برادری ایمانی حرکت میکنند و منّتهای تلاش خود را انجام میدهند تا اینکه بندگان خدا و برادر یکدیگر باشند، در آغوش میگیرد.
و بدون شک کسانی که عقد اخوت را در راه خدا بستهاند دیدید که نشانهای از نور ایمان بر چهرهشان نقش بسته است و گناهانشان (به جز کبایر و حق الناس) مانند برگهای خزان متلاشی میگردد و خداوند متعال روزی که هیچ سایهای به جز سایهی (رحمت و عرش) او نیست آنان را در سایه عرش خود جای میدهد و آنان را زیر بار مهر و محبت خود میگیرد و به بهشت برین خود وارد میکند و آنان از ته دل احساس به شیرینی ایمان و اسلام میکنند.
چه بزرگوارند مؤمنان هنگامی که به خاطر خدا دست همدیگر را به نشانهی محبت فشار میدهند و پیوندهای برادری در راه خدا آنان را متّحد میسازد و چه والا است منزلت و مقام آنان نزد خداوند و چه گرامی است مقام آنان در ملأ اعلی، آنگاه که در راه برادری و تفاهم و دوستی پا مینهند!
شرایط برادری در راه خدا
برادری در راه خدا شرایط و زیربناهایی دارد که بدون آنها بنای برادری استوار نمیگردد و خداوند متعال این برادری را نمیپذیرد مگر اینکه مسلمانان برحسب آن شرایط حرکت کنند و بهترین موارد آن را مد نظر قرار دهند.
امّت اسلام! در زیر مهمترین شرایط و آشکارترین زیر بناهای اخوت اسلامی ذکر میگردد، امید است یادآوری باشد برای زندهدلان یا برای کسانی که شاهد و ناظر هستند و گوش فرا میدهند:
أ- باید این برادری خالصانه در راه خدا باشد
برادری نمیتواند خالصانه در راه خدا باشد مگر هنگامی که کسانی که عقد اخوت میبندند از هر مصلحتطلبی فردی بدور باشند، اگر چنین شد بدون شک باغ برادری به بار مینشیند و در جامعه نتایج مطلوب این برادری تحقق پیدا میکند.
آنچه بر ضرورت خلوص و خالیبودن برادری از منافع شخصی دلالت میکند، حدیث «مسلم» است که پیش از این بدان اشاره شد و آن در مورد پرسشی است که فرشته از مردی که به زیارت یکی از برادران خود میرفت کرد که فرشته از او پرسید: قصد کجا را داری؟ (مرد) گفت: قصد (رفتن) پیش برادری در این روستا را دارم، فرشته گفت: آیا حقی بر ذمهی او داری (و قصد) رسیدگی بدان را داری؟ یعنی آیا هدفی را دنبال میکنی؟ (مرد) گفت: نه، من تنها او را به خاطر خداوند متعال دوست دارم، فرشته گفت: پس من فرستادهی خدا به نزد تو هستم (تا به تو بگویم) که خداوند تو را چنان دوست میدارد که تو آن (مرد) را به خاطر خدا دوست میداری.
ب- باید برادری همراه با ایمان و پرهیزگاری باشد
و این تحقق نمییابد مگر آنگاه که برادر خود را از میان یاران با ایمان و دوستان پرهیزگار خود انتخاب کنند.
آنچه بر شرط وجود ایمان و تقوی در برادری دلالت میکند این سخنان خداوند متعال است: تنها مؤمنان برادران یکدیگرند (و) در آن روز دوستان دشمنان یکدیگر میباشند، مگر پرهیزگاران. –رحمةالله علیه–
«ترمذی» و «ابوداود» از ابی سعید خدری –رحمةالله علیه– روایت کردهاند و او از پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– نقل کرده است: «لَا تُصَاحِبْ إِلَّا مُؤْمِنًا، وَلَا يَأْكُلْ طَعَامَكَ إِلَّا تَقِيٌّ» «تنها با فرد مؤمن یار باش و تنها پرهیزگاران از غذای تو بخورند»
«ابوداود و ترمذی» از ابی هریره –رحمةالله علیه– نقل کردهاند که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرموده است: «اَلْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ» «(هرکس) بر دین دوست خود است. بنابراین، باید هریک از شما دقت کند که با چه کسی دوست میشود»
اگر برادری بدان شکل که در فوق ذکر شد باشد، بدون شک پا بر جاتر از کوههای استوار و محکمتر از بناهای بسیار بلند خواهد بود و رویدادهای سخت نخواهند توانست پایههای آن را سست کنند و مصیبتهای روزگار توانایی گسستن رشته محکم آن را ندارند!!
ج- باید برادری متعهّد به خاطر اسلام باشد
و این شرط تحقق نمییابد مگر آنگاه که کسانی که عقد اخوت را بستهاند تعهد کنند که شرع خدا را بر خود حاکم کنند و در همه اوضاع و احوال از سنت حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– پیروی کنند.
حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– در حدیثی که پیش از این ذکر شد و مفهوم آن در زیر میآید، بدان اشارت کرده است: دو مرد که در راه خدا باهم دوست میشوند، هنگامی که باهم دیدار میکنند پیمان میبندند که نسبت به شریعت خدا متعهد باشند و هنگامی که از یکدیگر جدا میشوند به شریعت خدا عمل کنند.
به خاطر تمام آنچه ذکر شد هردو نفر از یاران حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– هنگامی که باهم دیدار میکردند از یکدیگر جدا نمیشدند تا اینکه یکی بر دیگری سوره والعصر را میخواند سپس هریک به دیگری سلام میکرد.
و این بدان معنی است که آنان بر پیشگرفتن خط اسلام داشتن ایمان و انجامدادن کار شایسته باهم پیمان میبستند و همچنین باهم پیمان میبستند که یکدیگر را به حق و بردباری سفارش کنند و متعهد میشدند که جزو این امت اسلامی باشند.
خداوند امام شافعی را رحم کند چه دارای درک عمیق و تیزبینی بود، بدین جهت فرمود: «اگر از قرآن تنها سوره عصر نازل میشد، برای مردم کافی بود.»
اگر برادری همان باشد که ذکر شد، پس هریک از آنانی که عقد برادری بستند بسان یک مصحف متحرک بر روی زمین از لحاظ رفتار و اخلاق و برخورد میباشند؛ زیرا هرکدام از آنان در زندگی قرآن کریم و تعالیم دین را سرمشق قرار داده است، چون اسلام عبارت است از اعتقاد قلبی و اقرار به وسیلهی زبان و عمل به وسیلهی اعضاء بدن.
د- باید برادری بر نصیحت در راه خدا برپا باشد
و این شرط عملی نمیشود مگر آنگاه که هریک از برادران آیینهی برادر مؤمن خویش باشد. بنابراین، اگر یکی از آنان دید که از برادرش عمل خیری سر زده است باید او را بدان تشویق کند و از او بخواهد بیش از پیش آن عمل را انجام دهد و اگر از او نقص یا لغزشی سر زده باشد؛ او را به طور پنهانی نصیحت کند و از او بخواهد که توبه نماید و به راه راست و آیین حق باز گردد، بدون شک این اقدام یاری بزرگ است بر به دستآوردن اخلاق نیکو و کنارگذاشتن صفات پست و تلاشی است بس بزرگ برای ایجاد روحیهی همیاری و برادری برپایهی اسلام و شریعت خدا.
گفتنی است که براساس این نصیحت خالصانه در راه خدا پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– با یاران خود مبایعت نمود، تا در جامعه مبلغین و داعیان حق و راهنمایان خیر و مردان دعوت در همه جا باشند. «شیخین» از جریر فرزند عبدالله –رحمةالله علیه– روایت کردهاند که: «با پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– براقامه نماز و دادن زکات و نصیحتکردن هر مسلمانی مبایعت کردم»
میبینیم که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– هر مسلمانی را ملزم کرده است که برای خدا و برای کتابش و برای پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و برای عموم مسلمانان، نصیحتکننده و خیراندیش باشد. «مسلم» روایت کرده است که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرمود: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ قُلْنَا: لِمَنْ يَا رَسُوْلُ الِلّهِ؟ قَالَ: لِلَّهِ وَلِكِتَابِهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأَمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ»[٣] «(دین نصیحت و خیراندیشی است) گفتیم: برای چه کسی؟ فرمود: (برای خدا و برای کتابش و برای پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و برای همه مسلمانان)»
چاره چیست؟ اگر برادری نصیحت را آویزه گوش خود قرار نداد؟
آنگاه که نصیحت و یادآوری در مورد اصرار برادری برانجام کار ناپسندی یا تصمیم او بر ارتکاب معصیتی، سودی نداشته باشد، بر فرد مسلمان واجب است که از او دوری کند تا زمانی که به حق باز گردد و اگر دیگر امیدی به اصلاح کار او نبود باید تا ابد از او دوری کند و این دوری محکمترین پیوند ایمان است.
متون دال برآنچه ذکر شد عبارت اند از:
«طبرانی» از ابن عباس –رحمةالله علیه– روایت نموده است که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– فرموده است: «أوثق عرى الإيمان: الـموالاة في الله، والـمعاداة في الله، والحب في الله والبغض في الله» «محکمترین پیوند ایمان: دوستی در راه خدا و دشمنی به خاطر او و محبت در راه خدا و کراهت و کینه به خاطر اوست»
و «بخاری» در باب مجاز بودن دوری از آنکه سرپیچی از اوامر خدا میکند آورده است که کعب هنگامی که از مسلمانان باز ماند و با حضرت پیامبر به جنگ تبوک نرفت گفت: (حضرت پیامبر (مسلمانان را) از سخنگفتن با ما نهی کرد و پنجاه شب را ذکر نمود)، تا اینکه پهنای زمین بر آنان تنگ گشت و از خودشان به ستوه آمدند و کسی از مردم با آنان سخن نمیگفت و به آنان سلام نمیکرد و با آنان نمینشست، تا اینکه خداوند عزوجل پذیرفتن توبهی آنان را در قرآن کریم نازل کرد.
ثابت شده است که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– از برخی از زنان خود یک ماه کامل به خاطر تنبیه آنان در مورد تقصیری که از آنان سر میزد، دوری مینمود.
«سیوطی» روایت کرده است که عبدالله فرزند عمر –رحمةالله علیه– تا دم مرگ از یکی از پسران خود دوری جست؛ زیرا او بر حسب حدیثی که پدرش از حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– برای او بازگو کرد عمل نکرد، حضرت پیامبر در آن حدیث (مردان را از جلوگیریکردن رفتن زنان به مساجد برحذر داشته بود)
«شیخین» از ابی سعید –رحمةالله علیه– روایت نمودهاند که او گفت: حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– مسلمانان را از انداختن سنگ (بهسوی کسی) با انگشتان شست و تشهّد برحذر داشت و فرمود: «إِنَّهُ لاَ يَقْتُلُ الصَّيْدَ، وَلاَ يَنْكَأُ العَدُةُ، وَأَنَّهُ يَفْقَأُ العَيْنَ، وَيَكْسِرُ السِّنَّ» آن سنگ ریزها شکار را نمیکشد و دشمن را شکست نمیدهد اما چشم را کور میکند و دندان را میشکند، در یک روایت دیگر آمده است که یکی از بستگان ابن مغفل سنگ ریزهای را با انگشتان شست و تشهد انداخت ابن مغفل او را منع کرد و گفت: «إِنَّهَا لَا تَصِيدُ صَيْدًا» «بدون شک آن شکاری را شکار نمیکند» سپس آن کار را دوباره انجام داد، پس (ابن مغفل) گفت: من به تو میگویم که حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– از دست زدن به چنین کاری نهی فرمودهاند، تو دوباره آن را انجام میدهی؟ هرگز با تو سخن نخواهم گفت.
برادر مسلمان! از آنچه ذکر شد معلوم گشت هدف از دوری و پشتکردن به خاطر خدا یک تنبیه آزاردهنده و تربیتی موقت است، مانند: یک ماه دوری حضرت پیامبر –صلّیالله علیه و سلّم– از همسران خود و پنجاه روز دوری از صحابهای که از رفتن به جنگ تبوک باز مانده بودهاند.
اما در مورد شخصی که ملحد باشد و الحاد خود را آشکار کرده باشد یا در مورد یک نفر که مسلمان باشد و از دین خود برگشته باشد، تبرّی جستن و دوری از آن دو آسانترین مستلزمات ایمان و از آشکارترین رهنمودهای قرآن است، گرچه فرد ملحد یا مرتد پدر یا برادر و یا فرزند باشد.
خداوند متعال در سورهی مجادله فرموده است:
﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡ﴾ [المجادلة: ٢٢]
«مردمانی را نخواهی یافت که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشند ولی کسانی را به دوستی بگیرند که با خدا و پیغمبرش دشمنی ورزیده باشند، هرچند که آنان پدران، یا پسران و یا قوم و قبیلهی ایشان باشند»
و خداوند متعال در سوره توبه فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُوٓاْ ءَابَآءَكُمۡ وَإِخۡوَٰنَكُمۡ أَوۡلِيَآءَ إِنِ ٱسۡتَحَبُّواْ ٱلۡكُفۡرَ عَلَى ٱلۡإِيمَٰنِۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٢٣﴾ [التوبة: ٢٣]
«ای مؤمنان! پدران و برادران (همسران و فرزندان و هر یکی از خویشاوندان دیگر) را یاوران مگیرید (و تکیهگاه و دوست خود ندانید) اگر کفر را بر ایمان ترجیح دهند (و بیدینی از دینداری در نزدشان عزیزتر و گرامیتر باشد)، کسانی که از شما ایشان را یاور و مددکار خود کنند مسلماً ستمگرند»
و خداوند متعال باز در سورهی توبه فرموده است:
﴿وَمَا كَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِيمٞ ١١٤﴾ [التوبة: ١١٤]
«طلب آمرزش ابراهیم برای پدرش، به خاطر وعدهای بود که بدو داده بود، ولی هنگامی که برای او روشن شد که پدرش (در قید حیات بر کفر اصرار میورزد و برابر وحی آسمانی دارفانی را با کفر وداع میگوید، دانست که او) دشمن خدا است، از او بیزاری جست و ترک طلب آمرزش برای وی گفت: واقعاً ابراهیم بسیار مهربان و دست به دعا و فروتن و شکیبا بود»
از متنهای فوق آشکار میگردد که ترک و دوری خویشاوندان چنانچه بر کفر مصمّم باشند از مستلزمات ایمان و مقتضیات اسلام است؛ زیرا اسلام پیوند برادری اسلامی و رابطهی عقیده الهی را بالاتر از همه پیوندها و روابط قرار میدهد.
بنابراین، ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ از اصول ثابت اسلام است و شعار همیشگی آن که تغییرناپذیر است همان شعار: ﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾ است.
ﻫ- باید این برادری بر روحیه همکاری در تمام اوضاع و احوال مبتنی باشد
و این عملی نمیشود مگر آنگاه که هریک از برادران در خوشیها و ناخوشیهای دیگران سهیم باشد.
پس اگر دین اسلام همکاری میان مسلمانان چه در حالت شادی و سرور آنان و چه در حالت سختی و اندوه آنان را امری لازم و حقی واجب قرار داده باشد، بدون شک این حق در مورد کسانی که در راه خدا عقد اخوت بستهاند واجبتر و لازمتر است!! زیرا کسانی که این عقد را بستهاند باهم دیگر پیمان بستهاند که خط اسلام را با قول و عمل پیش گیرند و شریعت خدا را تمام و کمال پیاده کنند و با اندازه سر مویی از دین اسلام منحرف نشوند و با اندازه یک ذره از خط الهی چه در عمل و چه در رفتار بیرون نروند!!
پس برای نمونه هنگامی که اسلام میگوید:
* ﴿وَتَعَاوَنُواْ عَلَى ٱلۡبِرِّ وَٱلتَّقۡوَىٰ﴾ [المائدة: ٢] «در نیکی و تقوا یکدیگر را یاری کنید»
* «لاَ يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ، حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ» «کسی از شما مؤمن نمیشود تا اینکه آنچه را که برای خود دوست میدارد، برای برادر خویش (نیز) دوست داشته باشد»
* «مَنْ كَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ اَيَّ مَرْكُوبَ فَلْيَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ كَانَ مَعَهُ فَضْلٌ زَادٍ فَلْيَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لَا زَادَ لَه» «هرکس مرکبی اضافه داشته باشد آن را در اختیار کسی که مرکب ندارد قرار دهد و هرکس توشهای اضافه دارد به آنکس بدهد که توشه ندارد»
* «المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ لاَ يَظْلِمُهُ وَلاَ يُسْلِمُهُ، مَنْ كَانَ فِي حَاجَةِ أَخِيهِ كَانَ اللَّهُ فِي حَاجَتِهِ، وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ كُرْبَةً، فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كُرْبَةً مِنْ كُرُبَ يَوْمِ القِيَامَةِ، وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِمًا سَتَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ القِيَامَةِ» «هر مسلمانی برادر مسلمانی دیگر است، بدو ستم نمیکند و او را ترک نمیگوید، هرکس به رفع نیاز برادر خویش همت گمارد، خداوند نیاز او را رفع میکند و هرکس مسلمانی را از گرفتاری و اندوه نجات دهد، خداوند به خاطر آن در روز قیامت یکی از گرفتاریهایش را رفع میکند و هرکس عیب و نقص مسلمانی را بپوشاند روز رستاخیز خداوند عیبهایش را میپوشاند»
* «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ، وَتَرَاحُمِهِمْ، وَتَعَاوِنُهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى» «مثل مؤمنان در مهر و محبت و همکاریشان مانند یک بدن است، هرگاه یکی از اعضاء آن به درد آید تمام بدن با بیخوابی و تب با آن عضو هم درد میگردد»
پس موارد فوق نخست تمام کسانی را که در راه خدا عقد اخوت بستهاند شامل میشود؛ زیرا آنان از دیگران در پیادهکردن تعالیم شریعت و تعهد نسبت به قوانین اسلام اولاتر میباشند.
برادر مسلمان! بدین ترتیب:
هنگامی که برادری خالصانه در راه خدا باشد.
و هنگامی که مشحون به ایمان و تقوا باشد.
و هنگامی که نسبت به خط اسلام متعهد باشد.
و هنگامی که برپایه نصیحت و خیرخواهی بنا شده باشد.
و هنگامی که موجب همیاری در تمام اوضاع باشد.
و تمام این شرایط را به اجرا درآورد و در این خط حرکت نماید، هرگز سختیها و مصیبتهای روزگار در آن اثر نخواهند کرد، بلکه ادامه خواهد داشت و مانند کوه استوار خواهد بود و مانند خورشید تابان خواهد ماند و مانند شب و روز در حال تجدید خواهد بود.
مراجع:
[١]- الناس معادن، برحسب استعداد خدادادی به انسانها، آنان ریشه و منابع خیر و یا شر میباشد.
[٢]- بدون شک گناهان کبیره و حق الناس از این حدیث مستثنی میباشند.
[٣]- نصیحت برای خدا عبارت است از ایمان به او و او را پاک و منزهداشتن از هرچه که شایسته او نیست و فرمانبرداری از او و نصیحت برای کتاب خدا عبارت است از به درستی تلاوتکردن آن و عملکردن به آیههای محکم آن و ایمانداشتن به آیههای متشابه آن و نصیحت برای پیامبر عبارت است از ایمانداشتن به او و متعهدبودن نسبت به سنتش و عمل به فرمانهایش و دوری جستن از آنچه ما را به دوری از آن امر کرده است و نصیحت برای پیشوایان مسلمانان عبارت است از نصیحتکردن آنان هنگامی که اشتباه میکنند و فرمانبرداری از آنان در مورد کارهای نیک و نصیحت برای همه مسلمانان عبارت است از سودرساندن به آنان و رفع زیان و ضرورشان، سفارشکردن آنان به نیکی و برحذر داشتنشان از کارهای بد.
نظرات